مهارتهای زندگی
در این مجال، چند مهارت از مهارتهای زندگی، برای زندگی سالم را از منظر آیات قرآن کریم را بررسی میکنیم.
1. خود آگاهی:
خودآگاهی بدان معناست که ما به نقاط ضعف و نقاط قوت خود و همچنین به خواستههای خود و یا اموری که از نظر ما منفور و با شخصیت ما سازگار نیستند، آگاهی پیدا کنیم.
حال اگر این شناخت از طریق صحیح قرآنی باشد، مهار زندگی را در اختیار انسان قرار می دهد و به همین دلیل، سعی میکند که تا حدودی زندگی خویش را از نواقص و خطرات در امان نگه دارد.
الف) نقاط قوت انسان:
بر هر فردی لازم است که به خود بنگرد و توانمندی های خود را بشناسد. کمترین اثر شناخت این توانمندیها، استفاده از آنهاست؛ چرا که در اینصورت انسان خود را عاجز و ناتوان نمیبیند. در ذیل، به بیان نقاط قوت انسان می پردازیم:
1. اعتدال
خدای سبحان می فرماید:
«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّئهَا»[1]
«و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را (آفریده و) منظّم ساخته است.»
این آیات اولین توانمندی که خدا در اختیار انسان قرار داده است را «تسویه» معرفی میکند. «تسویه» بدان معناست که در ذات انسان اعتدال وجود دارد و شخصیت صحیح انسانی، شخصیتی بدون افراط و تفریط است. جوهرۀ انسان گرایش به حق و اعتدال محض دارد؛ نه صرفاً به امور ظاهری گرایش دارد و نه صرفاً به امور باطنی.
اصل اخلاق نیز، اعتدال است. همۀ فضائل اخلاقی در یک کلمه خلاصه میشود و آن اعتدال است. همۀ نازیباییهای خُلقی، از نبود اعتدال ناشی میشود. بنابراین اولین نقطۀ قوت انسان، آن است که ذات انسان متعادل است و اگر افراط یا تفریطی بر انسان تحمیل میشود، عرَضی است؛ به همین جهت رها شدن از آنها بسیار آسان است.
2. شناخت حق و باطل
«فَأَلهْمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَئهَا»[2]
«سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام كرده است.»
بر اساس این آیه، از دیگر نقاط قوت انسان، آن است که با درستی و نادرستی آشناست. انسان، «فجُورَ» یعنی «تجاوز از محدوده» و «تقوا» به معنای «اقامت در محدوده» را خوب می شناسد؛ پس در زمینۀ شناخت درست و نادرست، ضعفی ندارد و به خوبی میداند که چه کاری او را از مرز بندگی خارج و چه کاری او را در مرز بندگی نگه می دارد.
3. سرعت
«خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِق»[3]
«از یك آب جهنده آفریده شده است.»
در جوهرۀ انسان «سرعت» و «پرش» وجود دارد و این از دیگر نقاط قوت اوست. ذات انسانی، ذاتی است که حرکت سریع دارد. مسامحهکاری و حرکت کُند، ذاتی انسان نیست، بلکه عرضی است. خداوند در ذات و اصل انسان، پرشی قرار دادهاست که آن پرش در کمالات و خیرات و معنویات است و اگر ساماندهی شود، میتواند انسان را در محدودۀ «السَّابِقُونَ السَّابِقُون»[4] قرار دهد.
4.شناخت مسیر حق
«إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»[5]
«ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاكر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!»
طبق این آیه، راه بر انسان، مبهم و مجهول نیست؛ بلکه خدا او راهشناس آفریده است. انسان مسیر صحیح بندگی را بهخوبی میشناسد؛ زیرا راه، بدون هیچ ابهام و اجمالی، به او نشان داده شده است.
نشناختن راه، ذاتی نیست، بلکه عرضی است. خداوند در قرآن چنین فرموده است که ما با همۀ قدرتمان راه را به انسان نشان دادیم و هدایتش کردیم. حال اختیار با خود اوست که در این مسیر حرکت کند یا نه.
5. آشنابودن با سختی
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ فىِ كَبَد»[6]
«ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنجهاست!»
طبق این آیه، از دیگر نقاط قوت انسان آن است که در مشقت و سختی آفریده شده است. انسان، در راحت قرار نگرفته است و چون در سختی است، بسیار توانمند است. او از بدو خلقت در انواع فشارهای فیزیکی و روانی و اعتقادی بوده است. اگر انسان در اوج راحتی قرار گیرد، تواناییهایش خود به خود تحلیل می رود؛ بنابراین ذات انسان با سختی ها و فشارهای مختلف آشناست و گویا سختی ها ذات او را ساخته است.
6. در ذات انسان، «بیان» است
«خَلَقَ الْانسَنَ . عَلَّمَهُ الْبَیان»
«انسان را آفرید. به او «بیان» را آموخت.»
از دیگر نقاط قوت انسان آن است که خداوند به انسان یاد داده است که چطور سخن بگوید و مقصودش را بیان کند. «بیان» به معنای «اظهار کردن» است. در واقع، خدا معلم انسان شد، تا بتواند آنچه را که در درونش میگذرد، اظهار کند.
«قل» رمز انسانیت است. وقتی که کافری، مسلمان میشود، به او نمیگویند که دلت را صاف کن، بلکه باید بگوید: «اَشهدُ اَن لا اِلهَ الّا اللّه». فردی که نمیتواند با دیگران به خوبی سخن بگوید نتوانسته است از این نقطۀ مثبت خود استفاده کند.
7. توانایی عکسالعمل نشان دادن
«خَلَقَ الْانسَانَ مِن صَلْصَلٍ كاَلْفَخَّار»[7]
«انسان را از گِل خشكیدهاى همچون سفال آفرید.»
یکی دیگر از نقاط قوت انسان آن است که اهل عکسالعمل نشان دادن است. چنانچه وقتی به کوزهای ضربه بزنیم، صدایی می دهد. صدای کوزۀ سالم با صدای کوزهای که شکسته، متفاوت است.
خداوند ما را به گونهای آفریده است که وقتی حرف حسابی میشنویم یا تلنگری از عالم معنا به ما زده میشود، میتوانیم انعکاس نشان دهیم.
اگر سؤال شود که بر چه مبنایی این امر را نقطه قوت میدانیم؟ پاسخ آن است که آیه کریمه، فاعل را «خدا» ذکر کرد. خدا میخواهد عظمتش را نشان دهد؛ بنابراین یکی از نقاط قوت انسان قوی که ساختۀ دست خداوند قوی است، آن است که میتواند عکسالعمل نشان دهد؛ بنابراین اگر آنچه به او وارد میشود، ندای مثبتی باشد، میتواند بلافاصله آن را به نمایش بگذارد.
8. شکل پذیری
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَنَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِین»[8]
«و ما انسان را از عصارهاى از گِل آفریدیم.»
«طین» به معنای «گِل»، که در آیات متعددی از قرآن کریم، ذکر شده است، خاصیت شکل پذیری دارد. خداوند نفرمود ما انسان را از سنگ آفریدیم. برای اینکه یک سنگ تبدیل به مجسمه شود و به اشکال مختلف دربیاید، زمان بسیاری لازم است؛ اما برای اینکه گِل به شکلهای مختلف درآید، کمترین نیرو لازم است. از نقاط قوت انسان آن است که از گِل آفریده شده است و قدرت پذیرش اَشکال مختلف را دارد.
هیچکس نمیتواند بگوید:« من قابل تغییر نیستم!» فرد عصبانی میتواند تبدیل به فردی حلیم شود، عبوس میتواند خوشرو شود؛ زیرا که که اصل انسان از گِل است و بهراحتی قابلیت تغییر از شکلی به شکل دیگر را داراست.
یکی از اسامی خداوند «مصور» است. به درگاه خداوند عرضه میداریم: «ای خدایی که دائما در حال زیباترین صورتدهیها هستی! به ما نیز زیباترین صورتها را عطا فرما! آن صورتی که تو خود می پسندی!»
9.حمل بار امانت
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلىَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَینْ أَن یحَمِلْنهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنهْا وَ حَمَلَهَا الْانسَنُ إِنَّهُ كاَنَ ظَلُومًا جَهُولا»[9]
«ما امانت (تعهّد، تكلیف، و ولایت الهیه) را بر آسمانها و زمین و كوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش كشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود.»
در این آیه ظاهراً خصوصیت مثبتی ملاحظه نمیشود؛ اما در تفاسیر عرفانی یکی از نقاط مثبت انسان، در این آیه وجود دارد. بر اساس آیه ذکر شده، انسان باری را بر میدارد که آسمان نتوانست آن را بر دوش کشد. بار ولایتی که انسان برداشت را آسمان با همه توانمندی، زمین با همه گستردگی و کوهها با همه استقامتشان، نتوانستند بردارند.
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
تفاسیر دیگر این عبارت را در سیاق مذمت در نظر گرفتهاند؛ اما شایان ذکر است که سیاق آیه، مذمت نیست، بلکه سیاق ستایش است! از اینکه یک نفر، امانتی را که هیچکس نمیتواند بردارد، به دوش میکشد، درخور ستایش است. انسان میتواند بارهای سنگین را بردارد، میتواند هر سختی را متحمل شود؛ اما در عین حال فرمان مولا را ضایع نکند. به خود سختی میدهد که امر مولا نادیده گرفته نشود.
در حقیقت انسان باطناً یکهشناس است و نسبت به غیرخدا جاهل است. فرماندۀ دیگری را غیر از خدا نمیشناسد؛ به همین دلیل است که به تمام فرامین الهی پاسخ مثبت میدهد و با همۀ سنگینی، آن را میپذیرد. از انسان توانمندیهایی مشاهده میشود که از توانمندترین موجودات مشاهده نمیشود.
10. تحسین خدا و ملائکه
«هُوَ الَّذِى یصَلىّ عَلَیكُمْ وَ مَلَئكَتُهُ»[10]
«او كسى است كه بر شما درود و رحمت مىفرستد، و فرشتگان او (نیز) براى شما تقاضاى رحمت میكنند.»
از نقاط قوت دیگری که برای انسان ملاحظه میشود، این است که، اگر در مسیر صحیح باشد، مرتباً ستایش میشود. خدا دائما بر چنین انسانی درود میفرستد و همچنین همۀ نیروهای غیبی خود را وادار کرده است که بر او درود بفرستند. ادراک این همه تعریف و تمجید، حرکت انسان را سریعتر میکند.
این مسئله بسیار مهمی است که سالیان سال از عمر عالم گذشته است و در طول این سالها، آسمان، زمین، کوهها و … در محل بندگی خود قرار گرفتهاند و حتی یک مرتبه هم از مدار بندگی خود خارج نشدند؛ اما یک نفر هم به درود فرستادن بر آنها امر نشده است. ستایش خداوند در عالم از آنِ هیچکدام از مخلوقاتش نیست، حتی در میان ملائکه نیز تنها از جبرئیل تعریف خاص شده است.[11] تعریف از سایر ملائک، به جهت خدماتدهی به انسان است. تحسین در نظام عالم، فقط از آنِ انسان است. انسانِ در مسیر، دائماً مورد تعریف خدای باقی و ملائکهای که هرگز غلو و مبالغهای در تعریفشان وجود ندارد، قرار میگیرد.
11. سیر مرحله به مرحله
«هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثمُ مِن نُّطْفَةٍ ثمُ مِنْ عَلَقَةٍ ثمُ یخُرِجُكُمْ طِفْلًا ثمُ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُواْ شُیوخًا»[12]
«او كسى است كه شما را از خاك آفرید، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را بصورت طفلى (از شكم مادر) بیرون مىفرستد، بعد به مرحله كمال قوّت خود مىرسید، و بعد از آن پیر مىشوید.»
و همچنین در آیه 14سوره مؤمنون میفرماید:
«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَمًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لحَمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَر»
«سپس نطفه را بصورت علقه [خون بسته]، و علقه را بصورت مضغه [چیزى شبیه گوشت جویده شده]، و مضغه را بصورت استخوانهایى درآوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینش تازهاى دادیم.»
بر اساس آیات فوق، نقطۀ قوت دیگری که برای انسان ملاحظه میشود آن است که در عین حال که در ذات خود پرش و سرعت دارد، اما زندگیاش مرحله به مرحله است. نه تنها در یک مرحله باقی نمیماند، بلکه دائماً با تأمّل از مرحلهای به مرحلۀ دیگر خارج میشود. ضمن اینکه این تأمل به معنای مسامحه نیست، بلکه هر چه زمان بگذرد، وارد مرحلۀ دیگر میشود و در یک مرحله توقف ندارد.
12. تک بعدی نبودن
«إِنَّا خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعَا بَصِیرًا»[13]
«ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم، و او را مىآزماییم؛ (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم!»
یکی دیگر از نقاط قوت انسان آن است که «تک بعدی» نیست. انسان ترکیبی از امور مختلف است؛ به نحوی که این مخلوط میتواند همزمان برقرار باشد. ذات انسان شنوا و بیناست؛ شنوای پیام حق و بینای جمال حق. این نقطۀ قوت انسان است که کور و کر نیست: «فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعَا بَصِیرًا»
نکتۀ قابل ذکر آن است که در جایی که خدای سبحان خود را مطرح کرده است، نقاط مثبت مشاهده میشود و در جایی که خداوند، خود را مطرح نکرده و بحث از انسان است، نقاط ضعف قابل مشاهده است.
ب) نقاط ضعف انسان:
1. شکستن مرزهای بندگی
«بَلْ یرِیدُ الْانسَانُ لِیفْجُرَ أَمَامَهُ»[14]
«ولی انسان میخواهد راه فسق و فجور را پیش روی خود باز کند.»
انسان دارای دو نیمه است: نیمۀ فطرت که نقاط مثبت، مربوط به آن است و نیمۀ طبیعت که نقاط منفی، مربوط به آن است. این طبیعت انسان است که اقتضای فجور دارد. کلمه «فجور» و «فاجر» به معنای کسی است که حد و حدود را نگه نمی دارد.
«لِیفْجُرَ أَمَامَهُ» از آن جهت مذموم است که انسان در بندگی، حد و حدود را نگه نمیدارد و میخواهد مرزها را بشکند؛ به همین جهت است که در نماز روزانه چندین بار تقاضا میکنیم که خدایا، ما را در راهی که آیین بندگی در آن رعایت شود، نگه دار: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم»[15]
2. توقف کردن در نعمات
«إِنَّ الْانسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُود»[16]
«كه انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است.»
از نقاط منفی انسان آن است که ناسپاس است. «کَنُود» به کسی گفته میشود که در نعمت توقف میکند. مانند کسی که وقتی هدیهای دریافت میکند، به جای تشکر، مدام از زیبایی هدیه تعریف میکند! با دانستن این نکتۀ منفی باید خود را جهتدهی کنیم که از نعمت، به طرف مُنعم برویم.
3. آزار دادن بزرگان
«یأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَكُونُواْ كاَلَّذِینَ ءَاذَوْاْ مُوسىَ»[17]
«اى كسانى كه ایمان آوردهاید! همانند كسانى نباشید كه موسى را آزار دادند.»
از نقاط ضعف انسان، آزار و اذیت بزرگتر معنوی، ظاهری یا فکری خویش است. انسان مطیع بزرگتر خود نیست. در طول تاریخ انسانهای بسیاری، بر پیامبران شدیدترین اذیت ها را روا داشتند.
وقتی بدانیم که این نقطه ضعف را داریم، باید به دنبال راه اصلاح و درمان آن باشیم و اجازه ندهیم که آن نقطه ضعف در درون ما به فعلیت برسد و رشد کند. وقتی نقاط قوّت پررنگ شود، نقاط ضعف کمرنگ میشود و از بین میرود.
4. عجول بودن
«وَ یدْعُ الْانسَانُ بِالشرَّ دُعَاءَهُ بِالخْیرْ وَ كاَنَ الْانسَانُ عجَولا»[18]
«انسان (بر اثر شتابزدگى)، بدیها را طلب مىكند آن گونه كه نیكی ها را مىطلبد؛ و انسان، همیشه عجول بوده است!»
انسان همانقدر که درخواست خیرات را دارد، با همان شدت طالب شرور است و این از دیگر نقاط منفی اوست، بدون تأمل و بسیار شتاب زده، درخواست دارد و خواهش خود را بیان میکند. مانند کسی که هنگام رضایت از همسر خود، مرتباً برای او دعاهای خیر میکند؛ اما به محض مشاهده یک نابسامانی، از خدا برای او طلب شر میکند!
«وَ كانَ الْانسَانُ عَجَولا»، هم دارای بار منفی است و هم مثبت! اما بر اساس سیاق آیۀ مذکور، این ویژگی به عنوان نقطۀ ضعف بیان شده است؛ زیرا اگر انسانیت ما بهصورت صحیح ساماندهی شود، عجلهای برای رسیدن به کمالات نداریم. چرا که در عجله، بیتأملی نهفته است، بلکه وظیفۀ خود را انجام میدهیم و یقین داریم که خدای حکیم، در وقت مناسب و در بهترین زمان، ارتقا را نصیب ما میکند.
5. اهل جدال و خصومت
«وَ كاَنَ الْانسَنُ أَكْثرَ شىَءٍ جَدَلا»[19]
«ولى انسان بیش از هر چیز، به مجادله مىپردازد!»
از دیگر نقاط منفی انسان آن است که بسیار اهل درگیری و مناظره و خصومت است و حق اعتراض و نپذیرفتن را به خود میدهد. ملائکه یک بار به خدا اعتراض کردند که: «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك»[20] خدا این یک بار را در قرآن بیان فرموده است. خدای سبحان دربارۀ انسان میفرماید موجودی که در عالم، بیشترین جدال را میکند، انسان است: «كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَیءٍ جَدَلا»[21]. باید خود را از این ضعف، نجات دهیم.
6. گریزان از حق
«وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلىَ الْانسَانِ أَعْرَضَ وَ نَا بجِانِبِهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كاَنَ یوسًا»[22]
«هنگامى كه به انسان نعمت مىبخشیم، (از حق) روى مىگرداند و متكبرانه دور مىشود؛ و هنگامى كه (كمترین) بدى به او مىرسد، (از همه چیز) مایوس مىشود!»
از دیگر نقاط ضعف انسان آن است که در هنگام متنعم بودن به نعمات، از حق گریزان است و به حق اقبالی ندارد؛ زیرا در ورای نعمت، مُنعم را نمیبیند و وقتی نعمتی به او داده میشود، به سوی خویش باز میگردد و آنگاه که در شرایط زوال نعمت قرار میگیرد، به سوی حق باز میگردد.
7.ظاهربینی و سطحینگری
«فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیقُولُ رَبىّ أَكْرَمَن .وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ فَیقُولُ رَبىّ أَهَانَن»[23]
«امّا انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمایش، اكرام مىكند و نعمت مىبخشد (مغرور مىشود و) مىگوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است!». و امّا هنگامى كه براى امتحان، روزیش را بر او تنگ مىگیرد (مأیوس مىشود و) مىگوید: «پروردگارم مرا خوار كرده است!»
یکی دیگر از نقاط ضعف انسان آن است که بسیار ظاهربین و سطحینگر است. نعمت را دلیل اکرام خدا و سختگیری و تنگی را دلیل اهانت خدا میداند. پشت پردۀ نعمت یا تنگی روزی را نمیبیند. دربارۀ هر کس که در ظاهر، امورش خوب است می گوید: «چقدر خدا دوستش دارد!» و دربارۀ هر کس که ظاهراً گرفتار است میگوید: «چقدر خدا از او رو برگردانده است!»
انسان، مسائل را ظاهری و سطحی بررسی میکند، در حالیکه ممکن است کسی که اموراتش ظاهراً خوب است، به سنت استدراج مبتلا شده باشد و یا برای کسی که ظاهراً در تنگنا قرار دارد، ارتقاء و رشد، صورت گیرد.
8.حریص و كمطاقت بودن
«إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا.إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا . وَ إِذَا مَسَّهُ الخْیرُ مَنُوعًا»[24]
«به یقین انسان حریص و كمطاقت آفریده شده است. هنگامى كه بدى به او رسد بیتابى مىكند و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع دیگران مىشود.»
«هَلُوعً» حیوانی است که از صبح تا شب میخورد تا حدی که هنگام شب از چاقی در حال ترکیدن است! آنگاه از شب تا صبح از غصۀ آنکه آیا فردا چیزی برای خوردن دارد یا نه، بسیار لاغر میشود!
از نقاط ضعف انسان آن است که هلوع است. سبک زندگیاش چنین است که دائما نگران آینده است. نمیگوید که خدا رزاق است و حال مرا به خوبی میداند، بلکه نسبت به آینده نگران است. نقطه ضعفش آن است که وقتی ذرهای ناراحتی به او میرسد، فریادش از همه سو بلند است؛ اما وقتی شاد است از ترس چشمخوردن، آن را پنهان میکند. خوشحالیاش را با خودش تقسیم میکند و اجازه نمیدهد دیگران در خوشیهایش شریک شوند؛ اما ناراحتیاش را با همه تقسیم میکند.
9. کفر و لجاجت
«أَلْقِیا فىِ جَهَنَّمَ كلُ كَفَّارٍ عَنِیدٍ. مَّنَّاعٍ لِّلْخَیرْ مُعْتَدٍ مُّرِیب»[25]
«(خداوند فرمان مىدهد:) هر كافر متكبّر لجوج را در جهنّم افكنید! آن كسى كه به شدّت مانع خیر و متجاوز و در شكّ و تردید است (حتى دیگران را به تردید مى افكند).»
طبق آیات فوق، نقطۀ ضعف دیگری که برای انسان ملاحظه میشود، آن است که بسیار ناسپاس است و با حق عناد دارد، نمیخواهد که خیراتش به دیگران برسد و در دیگران ایجاد شک میکند.
بر اساس آنچه ذکر شد، ما باید تصور واقع بینانهای از خود داشته باشیم و نقاط مثبت و ضعف خود را شناسایی کنیم. از مسئولیتهایی که به عهدۀ ماست، آگاهی پیدا کنیم. بدانیم که چه امری از ما خواسته شده است؟! چه اموری برایمان خوشایند و چه اموری ناخوشایند هستند؟! اگر این آگاهیها دست به دست هم بدهند، در صراط مستقیم راحتتر حرکت میکنیم.
تاریخ جلسه: 89/4/15 ـ جلسه 3
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره شمس، آیه 7
[2]. سوره شمس، آیه 8
[3]. سوره طارق، آیه 6
[4]. سوره واقعه، آیه 10
[5]. سوره دهر، آیه3
[6]. سوره بلد، آیه 4
[7]. سوره الرحمن، آیه 14
[8]. سوره مومنون، آیه 12
[9]. سوره احزاب، آیه 72
[10].سوره احزاب، آیه 43
[11]. سوره نجم
[12].سوره غافر، آیه 67
[13].سوره انسان، آیه 2
[14].سوره قیامت، آیه 5
[15]. سوره فاتحه، آیه6: «ما را به راه راست هدايت كن.»
[16].سوره عادیات، آیه6
[17].سوره احزاب، آیه 69
[18].سوره اسراء، آیه11
[19].سوره کهف، آیه 54
[20].سوره بقره، آیه 30: «حال آنكه ما تسبيح و حمد تو را به جا مىآوريم.»
[21]. سوره کهف، آیه 54:«ليكن آدمى بيشتر از هرچيز با سخن حقّ به جدال و خصومت برخيزد.»
[22].سوره اسراء، آیه 83
[23].سوره فجر، آیات 15 و 16
[24].سوره معارج، آیات 19 تا 21
[25].سوره قاف، آیات 24 و 25