دنیاپرستان و آخرتدوستان
در بررسی ساختار خانواده حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام دربارۀ كوشش انسانها براى دنيا و آخرت میفرماید:
«النَّاسُ فِي الدُّنْيَا عَامِلَانِ عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْيَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ يَخْشَى عَلَى مَنْ يَخْلُفُهُ [يُخَلِّفُ] الْفَقْرَ وَ يَأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِهِ فَيُفْنِي عُمُرَهُ فِي مَنْفَعَةِ غَيْرِهِ وَ عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا فَجَاءَهُ الَّذِي لَهُ مِنَ الدُّنْيَا بِغَيْرِ عَمَلٍ فَأَحْرَزَ الْحَظَّيْنِ مَعاً وَ مَلَكَ الدَّارَيْنِ جَمِيعاً فَأَصْبَحَ وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ لَا يَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَةً فَيَمْنَعُهُ [فَيَمْنَعَهُ]»[1]
«مردم در دنيا دو دستهاند: يكى در دنيا براى دنيا كار میكند كه او را دنيا گرفتار ساخته و از (كار) آخرتش باز داشته، مىترسد باز ماندگانش به تنگدستى دچار شوند (براى آنها مال و دارائى مىاندوزد تا نيازمند نشوند) و از تنگدستى خود ايمن و آسوده گشته (براى گرفتارى روز رستخيز كارى انجام نمىدهد و در فكر تنگدستى آن روز نيست، يا به اين معنى كه باك ندارد و خود در تنگى به سر برد تا مال و دارائى براى فرزندانش گرد آورد) پس زندگى خود را در سود ديگرى بسر مىرساند، و يكى در دنيا براى آخرت كار ميكند و بى آنكه كار كند آنچه براى او (مقدّر) است از دنيا مىرسد، پس هر دو بهره را جمع نموده و هر دو سرا را بدست آورده است، و نزد خدا با آبرو گشته و از او حاجتى نخواهد كه روان سازد (زيرا آبرومندى او نزد خدا مستلزم روا شدن درخواستهاى او است.)»
1. دنیاپرستان
این گروه قصدشان از کار کردن در دنیا، رسيدن به دنياست، هدف و غایت آنها دنیاست. این دسته آنقدر گرفتار دنیا هستند که دنیا، آنها را از آخرتشان باز داشته است. برای مثال اگر خدماتی هم به خانواده ارائه دهند برای کسب شهرت است. آنها اعتقادی به قیامت ندارند و درصدد رضایت و پسند الهی نیستند.
خدای سبحان دربارۀ این افراد میفرماید:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً»[2]
«بگو:آیا میخواهید شما را بر زیانکارترین مردم آگاه سازیم؟»
در این آیه خدای سبحان به ما خبر میدهد که ورشکستهترین افراد، کسانی هستند که در دنیا تلاش میکنند؛ اما تلاش آنها در مسیر صحیحی نیست. آنها گمان میکنند که در این دنیا تلاشگر هستند و کارشان درست است؛ اما در واقع فقط مشغولاند و در مسیر صحیح حرکت نمیکنند. این گروه خیالشان از بابت خودشان راحت است:«وَ يَأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِه» و گمان میکنند برای قیامتِ خود خیلی کار کردهاند و دست خالی نیستند. نگرانی آنها فقط برای بازماندگان خویش است. مثلاً میگویند: اگر من نباشم همسر و فرزندانم چه میشوند؟! مبادا بازماندگانمان کاستیهایی را احساس کنند؟! به همین جهت در این دنیا تمام تلاش و کوششان برای خدمت و منفعترسانی به دیگران است بهگونهای که خودشان هیچ منفعتی نصیبشان نشده است: «فَيُفْنِي عُمُرَهُ فِي مَنْفَعَةِ غَيْرِهِ».
این دسته آنقدر مشغول به دنیا هستند که از آخرت دور ماندهاند و به جای اینکه نگران خودشان باشند، نگران اطرافیاناند؛ به همین جهت عمر خود را باختهاند و هیچ بهرهای را دریافت نکردهاند.
2. آخرتدوستان
این گروه برای اینکه آخرتشان را آباد کنند از ظرف زمانی دنیا حُسن استفاده را میکنند، بدون اینکه برای دنیا کار کرده باشند،آسایش، آرامش، امنیّت و رزق در حد کفاف در اختیارشان قرارمیگیرد:«فَجَاءَهُ الَّذِي لَهُ مِنَ الدُّنْيَا بِغَيْرِ عَمَل». در ادامه حضرت میفرمايد: «فَأَحْرَزَ الْحَظَّيْنِ مَعاً»، این افراد دو سهم دارند:«وَ مَلَكَ الدَّارَيْنِ جَمِيعاً»، هم مالک دنیا و هم مالک آخرت هستند. در خانه این افراد درگیری، برخورد و سوءِ تدبير و… نيست، دغدغۀ رزق ندارند، ضمن اینکه آخرتشان هم آباد است.
همچنین حضرت میفرماید: «لَا يَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَةً فَيَمْنَعُهُ [فَيَمْنَعَهُ]»، غیر ممکن است این افراد، از خدا چیزی بخواهند و خدا به آنها ندهد. به عبارتی دیگر این افراد «مستجابالدَعوِة» هستند و نزد خداوند آبرو دارند و خداوند سبحان برای خواستههای آنها ارزش و بها قائل است.
ملاک دنیاپرستی و آخرت دوستی
برای اینکه متوجه شویم جزو کدام دسته هستیم باید اعمال خود را بررسی کنیم که آیا به قصد قربت و فی سبیلالله است یا خیر؟ اسلام دینی است که برای کوچکترین و جزئیترین کارهای ما اجر در نظر گرفته است. شریعت ما بر پایۀ قاعده و قانون است. یکی از عرفای بزرگ شیعه ميگويد: «شریعت، کشتی است و طریقت، دریاست و حقیقت به مانند گوهری است که در عمق دریا قرار دارد.»،اگر ما میخواهیم به آن گوهرِ در عمقِ دریا برسیم باید حتماً بر کشتی سوار شویم و در همان مسيری كه دين و شریعت برای ما قرار داده است حركت كنيم؛ بنابراین بدون اجرای شرع، به حقایق نمیتوان دست یافت. باید یک بازنگری در نظام زندگی خود داشته باشیم تا بدانیم جزو کدام یک از این دو گروه هستیم؛ زیرا که جریان خانواده، جدایِ از این امور نیست و تمامی امور ما، تحت اين دو عنوان قرار میگيرد.
عوامل بزرگی و سروری
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در ترغیب به برخی از صفات شایسته میفرماید:
«بِكَثْرَةِ الصَّمْتِ تَكُونُ الْهَيْبَةُ، وَ بِالنَّصَفَةِ يَكْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ، وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ، وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ، وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ يَجِبُ السُّؤْدُدُ، وَ بِالسِّيرَةِ الْعَادِلَةِ يُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ، وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِيهِ تَكْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَيْهِ»[3]
«با سكوت بسيار، وقار انسان بيشتر شود، و با انصاف بودن، دوستان را فراوان كند، و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا رود، و با فروتنى، نعمت كامل شود، و با تحمل سختیها، بزرگى و سرورى ثابت گردد، و روش عادلانه، مخالفان را درهم شكند، و با شكيبايى در برابر بى خرد، ياران انسان زياد گردند.»
1. سخن بیجا نگفتن
«بِكَثْرَةِ الصَّمْتِ تَكُونُ الْهَيْبَةُ»
«با سكوت بسيار، وقار انسان بيشتر شود.»
گاهی حتی یک کلمه بر زبان راندن، بدون تفکر میتواند به کل خانواده آسیب وارد کند. اگر میخواهیم کلاممان در دیگران تأثیر داشته باشد باید روی تک تکِ جملات تأمل داشته باشیم. برای مثال اگر میخواهیم در جایگاه امر به معروف و نهی از منکر باشیم که دیگران کلام ما را قبول کنند باید روی جملات خود بازنگری داشته باشیم. گاهی اوقات بعضی از جملات مانند: «من تا به حال از تو خیری ندیدم»، باعث میشود که همۀ اعمال ما حَبط شود: «مَا رَأَيْتُ مِنْكَ خَيْراً قَطُّ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهَا»[4]
در فضایِ خانواده نباید چشم خود را روی خوبیها ببندیم و بدون فکر و تأمل سخن بگوییم؛ زیرا در غیر این صورت کلامِ ما روی همسر و فرزندان تأثیر لازم را نخواهد داشت. «الصَّمْت»، به معنی حرف بیجا نزدن است نه سکوت کردن؛ بنابراین در خانواده توصیه به سکوت نشده است، بلکه فضای خانواده، باید فضایی باز برای گفتگو باشد به طوری که کلاممان باعث تحقیر، عتاب و آزار در یکدیگر نباشد و کسی با آن اذیت نشود.
2. اکرام دیگران
«بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ»
«با نيكى كردن منزلتها بزرگ گردد.»
«الْأَقْدَار»، جمع قدر و منزلت است. «بِالْإِفْضَال»، یعنی امتیاز دادن و نیکی کردن به دیگران. این فراز به ما میآموزد که امتیازات و برکاتی که از طرف ما به اطرافیان میرسد در واقع باعث گسترشِ منزلتِ ما میشود. در خیررسانی به دیگران، ما هیچ منّتی بر اطرافیان نمیگذاریم. اساس ما در خیررسانی این است که دهنده (یَدالعُلیاء) باشیم، نه گیرنده (يَدالسُفلی)؛ زیرا ابتدا به خود خیر رساندهایم و بعد به دیگران. به عبارت دیگر، دیگران نمونهای از آن خیر را دریافت میکنند نه اصل آن را.
در خیررسانی به خانواده منّت نمیگذاریم؛ زیرا ما با خیررسانی آخرتِ خود را آباد میکنیم و ارزشِ ما افزون میشود. از نگاهی دیگر این نوع خیررسانی «شُکرِ نعمت» است. بسیار افرادی هستند که از دنیا رفتهاند و خواهان این هستند که به دنیا باز گردند تا آخرت خود را اصلاح کنند، حال که ما زنده هستیم و متوجه خطاهای خود شدهایم باید در زندگی خود بازنگری صحیح داشته باشیم که یکی از این راهکارهایِ صحیح، خرج کردن خود برای خانواده است زیرا هم سبب افرون شدن ارزشِ ما و هم شُکرِ نعمت میشود.
3. تواضع و فروتنی
«بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ»
«با فروتنى نعمت کامل میشود.»
حضرت میفرماید: در لطف کردن همیشه تعادل را رعایت کنید و نفعِ شما در این است که با خدا معامله کنید. نعماتی که در زندگی ما جريان دارد به واسطۀ تواضع کامل میشود و ناقص نمیماند؛ اما هر چقدر خودمان را کسی حساب کنیم، روز به روز نعمات ما کم میشود و از بین میرود، مثلاً در زندگی آرامش نداریم و دائم در حال بحث و جدل هستیم، در صورتیکه زوجین باید در کنار هم در آرامش باشند: «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها»[5] . وقتی فرزندان ما در كنارمان حضور دارند باید از این حضور خشنود باشند نه گریزان، در غیر این صورت حتما یک منیّتی حاکم شده است. تواضع باید ابتدا در مقابل خالق و سپس در مقابل دیگران انجام شود.
4. تحمل سختیها
«بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ يَجِبُ السُّؤْدُد»
« با تحمل سختیها، بزرگى و سرورى ثابت گردد.»
«مُؤَن»، جمع مؤونه، به معنی خرج با تحمل زحمات است. «السُّؤْدُد»، به معنی سیادت است. در این فراز امیرالمؤمنین میفرماید: سیادت و بزرگی ما با تحمل سختیهاست. زندگی همیشه دارای فراز و نشیب است و ما نیز از عرصۀ سختی نمیتوانیم فرار کنیم. فرار ما از صحنۀ مشکلات، به معنی ذلّت ماست. اگر خواهان جایگاه رفیع در حریم خانواده هستیم و میخواهیم به عنوان محور خانواده، دیگران رویِ ما حساب باز کنند، باید با تدابیر لازم با مشکلات زندگی مواجه شویم. زندگی زحمت دارد؛ اما تحمل این زحمات نباید به گونهای باشد که ما مظلوم واقع شویم. گاهی سختی کشیدن ما در تنظيم فضای ظاهری خانواده است، مثل انجام کارهای خانه و مهیا کردن غذا؛ اما گاهی اوقات باید به صورت عملی برخورد داشته باشیم، مانند نحوۀ برخورد با عروس و داماد که میتوان در خلوتی قضیه را با آنها مطرح کرد. اگر میگویید این کار سخت است باید در پاسخ گفت که همۀ سختیها در کنارش یک امتیاز خاصی است كه ما در مقابلش دريافت میكنيم.
5. رفتار عادلانه
«بِالسِّيرَةِ الْعَادِلَةِ يُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ »
«با رفتار خوب و پسنديده دشمن شكست میخورد.»
با سیره و روشِ متعادل، حتی دشمن هم تحت سلطۀ ما قرار میگیرد، چه برسد کسی که دوستِ ماست. اگر روشِ ما متعادل باشد طوری که افراط و تفريط در آن حاكم نباشد، دشمن مقهور میشود و ما بر دشمن سلطه پیدا میکنیم. در حریم خانواده كه اساساً دشمنی در آن جایگاهی ندارد، توجه داشته باشیم که خودمان با افراط و تفريط، دوستانمان را در مقابل خود قرار ندهیم.
6. حلم
«بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِيهِ تَكْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَيْه»
« با شكيبايى در برابر بىخرد، ياران انسان زياد گردند.»
حِلم، از جنس عقل است. اگر قدرتِ حلمِ ما کم است و میگوییم طاقت برخی از امور را نداریم یعنی دچار ضعف عقل هستیم. اساساً ما حلم را دربارۀ کسی به کار میبریم که به خاطر شرایطی که در آن واقع شده است ما را درک نمیکند و متوجه کلام و رفتار صحیحِ ما نیست. فردی که خودش فهمیده و عاقل است دیگر نیازی ندارد که ما در مقابلش حلیم باشیم. ما حِلم را در مقابل کسی به کار میبریم که آن شخص به علت گرفتاری مالی، از دست دادن مقام، آشفتگی فکری یا هر دلیل دیگری عقلش به درستی کار نمیکند؛ ولی عکس العمل فردِ عاقل مانندِ او بیخردانه نیست. قطعاً اهل خانه، افراد اهل دعوا و جنجالی را نمیپسندند، کسی که مغرور و متکبر باشد را تأیید نمیکنند؛ بنابراین اگر خواهانِ نیروی کمکی در خانواده هستیم و میخواهیم جزو گروهی باشیم که خانواده ما را تأیید کند، باید حلیمانه و با خرد برخورد کنیم و در ارتباطمان تأمل و تدّبر داشته باشیم. حضرت به این نکته اشاره میکنند که هر کس حلیم است خداوند برای او نیروی کمکی میفرستند.
راه جذب دلها
اميرالمؤمنين علیهالسلام میفرمايد:
«قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه»[6]
«دلهاى مردم رمنده است؛ پس هر كه آنها را به دست آورد به او رو مىآورند.»
در اینجا رجال فقط مربوط به مردان نیست، بلکه عموم مردم را شامل میشود. حضرت در این فراز میفرماید: همۀ مردم از همدیگر گریز و فرار دارند، پیوستها عادی نیست و احتیاج به مراقبه دارد. قلوب مردم نفور و گریز دارد و رام نیستند؛ پس باید دلها را رام کرد. دلهای افراد بهراحتی جذب همدیگر نمیشود. با لطف و محبت و انس و احترام قلوب جذب هم میشوند. مراقبهای که اسلام میگوید یک مراقبۀ دائم است؛ یعنی باید مدام به رفتارمان توجه داشته باشیم که رفتارمان باعث فرار افراد نشود. «تَأَلَّف» باب تفعل است؛ یعنی برای برای جذب قلوب، زحمت نیاز است. اگر زحمت بکشیم این جذبه حاصل میشود.
همان طور که اشاره کردیم روشهای جذبه برای افراد مختلف مثل همسر، فرزند، والدین، خواهر یا برادر متفاوت است؛ اما اگر بخواهیم در خانواده جذبهای ایجاد شود حتماً باید الفت باشد. اساس افراد بر گریز است و اگر میخواهیم ائتلافی ایجاد کنیم باید سرمایهگذاری کنیم، سرمایهگذاری محبت، زمانِ خوش، خرج کردن احساس. گاهی اوقات ما در خرج کردن احساسات، اطرافیان را مستغنی میبینیم در صورتیکه هم ما و هم اطرافیانمان هر دو نیازمند خرج احساسات برای یکدیگر هستیم. به عبارتی هم ما محتاج خرج احساس هستیم و هم طرف مقابل این احساس را باید ببیند.
تاریخ جلسه:95/5/26 ـ جلسه4
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. نهجالبلاغه، حکمت 261
[2]. سوره کهف، آیه 23
[3]. نهجالبلاغه، حکمت 215
[4]. دعای مکارم الأخلاق، ج ۱، ص۲۱5
[5]. سوره روم، آیه 21
[6]. نهجالبلاغه، حکمت 47