واقعیت‌های تلخ و شیرین زندگی ـ بخش نوزدهم

مقدمه

 

در محضر قرآن با واقعیت‌های تلخ و شیرینی آشنا می‌شویم که به جهت شدت اشتغالات روزمره کمتر به آن‌ها توجه می‌کنیم. اشکی که به لطف حضرت حق در عزای امام حسین علیه‌السلام از چشمان ما جاری می‌شود، چشم ما را نسبت به بعضی از این واقعیت‌ها بینا می‌کند. یکی از علما به آقازاده‌شان می‌گفت: «مجالس امام حسین علیه‌السلام را جارو بزن؛ چون بدین وسیله هر رذیله‌ای از سینه‌ات پاک می‌شود.» به همین ترتیب وقتی در مصیبت حضرت اباعبدالله به چشمان ما اجازۀ بارش داده می‌شود، حجاب و غباری که مانع دید صحیح است با وساطت آن اشک، مرتفع می‌شود.

 

بدعت، واقعیتی تلخ

 

«مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ ۙ وَلَٰكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ ۖ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ»[1]

«خداوند هیچ‌گونه «بحیره» و «سائبه» و «وصیله» و «حام» قرار نداده است [اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلی است که در زمان جاهلیت، استفاده از آنها را به عللی حرام می‌دانستند؛ و این بدعت، در اسلام ممنوع شد.] ولی کسانی که کافر شدند، بر خدا دروغ می‌بندند و بیشتر آنها نمی‌فهمند!»

آیه به واقعیتی تلخ و بسیار عبرت‌آموز اشاره می‌کند. «بَحَرَ» به‌معنای «شَقَّ» و  بَحِيرَة» به‌معنای شتری است که ده شکم زایمان کرده و به همین جهت قداست دارد؛ نباید کار بکند و سواری دهد و به‌عنوان علامت، گوشش را می‌شکافند.

«سَائِبَةٍ» به شتری گفته می‌شود که صاحب آن نذر می‌کند، اگر سالم از سفر برگشت یا بیماری‌اش درمان شد، آن را در مقابل بت‌ها قربانی کند. مدت‌ها قبل از قربانی شدن، نه شیر این شتر دوشیده می‌شد، نه سوارش می‌شدند، و می‌گفتند آزادیِ مطلق دارد.

«وَصِيلَةٍ» شتری است که در یک زایمان، فرزند مؤنث و مذکر بیاورد؛ یعنی دو قلویی که یکی مذکر است و دیگری مؤنث، این شتر را دیگر ذبح نمی‌کردند.

«حَام» هم شتری است که ده شکم زایمان کرده و می‌گفتند «قَد حُمِیَ ظَهرُه» دیگر باید از پشت او حمایت بشود؛ نه کسی سوارش می‌شد و نه بر او بار می‌گذاشتند.

قرآن می‌گوید: این قوانینی که برای شتران گذاشتید؛ قوانینی است که خودتان جعل کردید و هیچ‌کدام جعل خدا نیست؛ اما کسانی که کافر شدند، نسبت دروغ به خدا می‌دهند و می‌گویند: «این قوانین جعل خداست!» در حالی قوّه ادراک کسانی که قوانین نابه‌جا را جعل می‌کنند و به خدا نسبت می‌دهند، کار نمی‌کند.

واقعیت تلخ این است که تمام بدعت‌ها؛ یعنی قانون‌‌هایی که خودمان بدون پشتوانۀ شرع وضع می‌کنیم و به خدا نسبت می‌دهیم، اولاً دروغ بستن به خداست، ثانیاً علامت جاهل بودن و ثمرۀ بی‌عقلی است. در حالی که با کمی عاقل بودن می‌فهمیم، قانون‌گذار خداست و قوانینی که او قرار می‌دهد، حکیمانه است و هیچ مشکلی در گذر زمان نخواهد داشت.  پس تمام بدعت‌ها و نوآوری‌های دینی نتیجۀ جهل است.

 

مرخصی،اکرام جاهلانۀ خود

 

افرادی که قرآن به آنان نسبت جهل می‌دهد، برای حمایت و احترام گذاشتن، به حیوان به او مرخصی می‌دادند و دیگر از او کار نمی‌کشیدند! در حالی‌که  خدای سبحان وقتی به کسی احترام می‌گذارد، به او می‌گوید:«بیشتر کار کن!» مثلاً نماز شب بر همه مستحب است؛ اما بر پیغمبر که نفر اول عالم خلقت است، واجب است! وقتی خود را تعطیل و بی‌کار کنیم، جاهلانه خود را اکرام کردیم و این علامت بی‌عقلی است.

 

کافر شدن، نتیجه بدعت

 

هر امری که نظر و سلیقۀ ماست و برای مقدس شدن، آن را به خدا نسبت می‌دهیم، منجر به کافر شدن ما می‌شود. فاصله بین کفر و ایمان فاصلۀ زیادی نیست. کفر، یعنی به قلب و اعتقادات ما آسیب جدی وارد شده است که نتیجه‌اش بی‌ایمانی است. واقعیت تلخ این است که آسیب بدعت‌ها، سطحی و ظاهری نیست؛ بلکه آسیبی بسیار عمیق و شدید است.

 

ناشکری پس از رسیدن به حاجت؛ واقعیتی تلخ

 

«قَالَ اللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ ۖ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِين»[2]

«خداوند [دعای حضرت عیسی را مستجاب کرد و] فرمود: من آن را بر شما نازل می‌کنم؛ ولی هر کس از شما بعد از آن کافر گردد [و راه انکار پوید]، او را مجازاتی می‌کنم که احدی از جهانیان را چنان مجازات نکرده باشم!»

پس از نزول مائده بر حواریون حضرت عیسی، خدای سبحان فرمود: از آسمان به شما مائده را می‌دهم، اگر بعد از نزول مائده یکی از شما حقیقت را کتمان کنید و موحد نباشید، با صفت قهرم با شما برخورد می‌کنم.

واقعیت این است که خدا درخواست‌ها و حاجت‌های ما را برآورده می‌کند؛ اما حاجت‌روا شدن شکرانه دارد. تعهد به التزامات و قول‌هایی که زمان اضطرار دادیم، شکرانۀ حاجت‌روا شدن است. نفسِ حاجت گرفتن مهم نیست، مهم ملتزم شدن به قراردادهایی است که هنگام اعلام نیاز با خدا بستیم.

در صورتی که شکر نکنیم، عذابی نصیب‌مان می‌شود غیر قابل تصور! آن عذاب، عذاب طَرد شدن است؛ عذاب دور شدن از محضر خدا و قطع ارتباط با او و بی‌توفیقی! علت بعضی از محرومیت‌هایی که در زندگی ما دیده می‌شود این است که درخواستی داشتیم و برای رسیدن به آن خیلی هم پافشاری کردیم؛ اما با رسیدن به حاجتمان شکری به‌جا نیاوردیم. حقیقت این است که اگر بابت هر استجابت خاص، هزینه نپردازیم، گرفتاری عجیب و غریبی در زندگی‌ ما وارد می‌شود.

امکان دارد کسی روزی جزو حواریون عیسی باشد؛ یعنی جزء خواص، اما طبق این آیه کافر شود! واقعیت این است که در صورتی که قدردان نعمت تحت اختیارمان نباشیم، همۀ ما قابلیت 180 درجه تغییر را داریم!

 

اثر نَفَس اولیای الهی؛ واقعیت شیرین

 

 «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی»[3]

«و هنگامی که به فرمان من، از گل چیزی بصورت پرنده می‌ساختی، و در آن می‌دمیدی، و به فرمان من، پرنده‌ای می‌شد؛ و کور مادرزاد، و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من، شفا می‌دادی.»

خدای سبحان به حضرت عیسی می‌گوید: مقداری گِل را به صورت پرنده در بیاور؛ سپس در آن بِدَم، بلافاصله پرواز می‌کند! واقعیت بسیار شیرین این است که نَفَس اولیای الهی جسم بی‌جان را جاندار می‌کند و به پرواز در می‌آورد.

مرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم

سؤال اینجاست که چگونه می‌توانیم از نَفَس اولیای الهی بهره‌مند شویم؟ هر روز در زیارت آل یس به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، با عنوان دعوت‌کننده به سوی خدا سلام می‌دهیم: «السَّلامُ عَلیکَ یا داعِیَ اللّه»«سلام بر تو ای دعوت‌کننده به سوی خدا.»  حضرت که داعی‌الله است با صدای دعوت، دَمِ خود را به ما می‌رساند. پیامبر اکرم فرمود: «خُذُ العلمَ مِن أفواهِ الرِّجال» «دانش را از دهان مردان بزرگ بگيريد.» نفرمود: دانش را در کتاب بخوانید! بلکه فرمود: دانش را از دهان مردان بزرگ بگیرید؛ چون نَفَس تأثیر مستقیم دارد.

 

پرواز کردن

 

نَفَس اولیاء الهی زنده می‌کند؛ اما بهتر از زنده شدن، پرواز کردن است: «فَتَكُونُ طَيْرًا». پرندگان مهاجر، چند هزار کیلومتر پرواز می‌کنند، بدون آن ‌که حتی یک مرتبه برای غذا خوردن فرود بیایند و بی‌آنکه خسته شوند. با دَمِ اولیای الهی، حتماً پرنده می‌شویم و پرواز می‌کنیم؛ در این حالت دیگر اسیر دنیا نخواهیم شد؛ همانطور که شهدا پرواز کردند و اسیر دنیا نشدند:

کجایید ای شهیدان خدایی

پرنده‌تر ز مرغان هوایی

پرنده در ارتفاع پرواز می‌کند و نیم‌نگاهی هم به پائین دارد. کدام پرنده در زیر یا روی زمین لانه می‌سازد؟! همۀ پرنده‌ها در ارتفاع لانه می‌سازند؛ اصلاً در زمین لانه درست کردن را کسر شأن‌ می‌دانند!

واقعیت شیرین این است که با نفس اولیای الهی و با یک جواب سلام، پرواز می‌کنیم، همانطور که حضرت اباعبدالله به حُرّ فرمود: «إرفَع رأسک» «سرت را بالا بگیر»، بعد از آن حرّ؛ برای همیشه جزء اصحاب‌الحسین شد!

 

سرعت در تغییر

 

از حرف«فا»در«فتکون» این واقعیت شیرین به دست می‌آید: هنگامی که نفس اولیای الهی به ما بخورد، فوراً و بی‌معطلی پرنده می‌شویم؛ یعنی انقلابی ایجاد می‌شود! تا به حال گِل بودیم که تمام‌وقت به زمین می‌چسبیدیم؛ اما با دَمِ اولیای الهی، فوراً تغییر جهت می‌دهیم. نمونۀ این واقعیت را در واقعۀ عاشورا مشاهده می‌کنیم که از صبح تا ظهر عاشورا، نفس اباعبدالله به 32 نفر از سپاه مقابل خورد و جزو اصحاب‌الحسین شدند!

 

اصلاح ظاهر و نگاه

 

«تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی»

«ابرص» مشکل پوستی است که فرد ظاهر مناسبی ندارد و «أکمه»؛ آبریزش زیاد از چشم است که موجب می‌شود فرد دید مناسبی نداشته باشد. واقعیت شیرین این است که اولیای الهی می‌توانند دیدمان را اصلاح و مشکل نابینایی ما را مرتفع کنند. جلوه‌گری و اعانت ولیّ خدا می‌تواند ظاهر نامناسب ما را تغییر دهد.

حاج اشرف کاشی از عین‌الدوله نقل می‌کند: بچه‌دار نمی‌شدم، خیلی توسل داشتم، اما نشد. بعد از سالها خدا به من فرزندی عنایت کرد که فلج بود. برای شفای او خیلی توسل پیدا کردم؛ اما فایده‌ای نداشت. روزی تصمیم گرفتم به اسم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، 69 ختم قرآن به عدد ابجد حضرت زینب خوانده شود. پول این 69 ختم قرآن را گذاشتم روی تاقچه! خادم مسجد محلّۀ ما آمد و گفت عمه‌ام زینب فرمود: «پول را به من بدهید! چون برای خرید خانه قرض سنگینی دارم!» پول را به خادم دادم و ناگهان از اندرونی صدای هلهله آمد که بچه شفا گرفته است! ما نمی‌دانیم نَفَس و نگاه اولیای الهی چقدر اثرگذار است! فقط می‌دانیم اموری خارق‌العاده و هزینه‌بَر با یک نگاه و یک نَفَس حل می‌شود.

 

نقش واسطه در دریافت عنایات الهی

 

«تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی»

فعل معلوم است نه مجهول؛ یعنی خدا عنایات خود را با واسطه به ما می‌رساند. واقعیت این است که خدا نقش واسطه را بسیار پُررنگ قرار داده است.

 

برتری آخرت بر دنیا؛ واقعیتی شیرین

 

«وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»[4]

«زندگی دنیا، چیزی جز بازی و سرگرمی نیست و سرای آخرت، برای آنها که پرهیزگارند، بهتر است! آیا نمی‌اندیشید؟»

شک نکنید که آخرت خیلی بهتر است! چون مهمان کریم هستیم. سلمان می‌گوید:

وَفَدتُ علی الکَریمِ بِغَیرِ زادٍ مِن الحَسنات و القَلب السّلیم

و حَملُ الزّاد اقبح کُلُّ شَیء اذا کان الوُفود علی الکَریم

من بدون توشه برکریم وارد شدم! نه حسنه دارم نه قلب سلیم، بسیار قبیح است که هنگام رفتن به خانۀ کریم با خود چیزی ببریم! البته به این معنا نیست که بدون هیچ توشه و دست خالی برویم، بلکه به این معناست چون کار صحیح انجام داده‌ایم، خدای سبحان از قبل آن را می‌بَرد: «وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّه»[5]«هر کار خیری را برای خود از پیش می‌فرستید، آن را نزد خدا [در سرای دیگر] خواهید یافت.»

واقعیت شیرین این است که برای تقواپیشه‌گان و اهل طاعت، سرای آخرت بهتر است. عاقلان می‌دانند که خارج از زندان با زندان قابل مقایسه نیست! البته بهتر بودن آخرت هم ن برای ما ناشناخته است. به‌قدری خوب است که نمی‌فهمیم. علامتش هم این است: کسانی که به سرای باقی رفته‌اند؛ آن قدر به آن‌ها خوش می‌گذرد که اصلاً به‌آسانی از آنجا خبر نمی‌دهند.

برای این که باور کنیم لذات آخرت با لذات دنیا قیاس‌کردنی نیست؛ خدای سبحان این واقعیت را با لام تأکید بیان کرده است: «وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ»؛ تمام نوش‌های دنیا با نیش است؛ در حالی‌که آخرت اصلاً نوش با نیش همراه نیست.

 

 

تاریخ جلسه: 1400/6/5 ـ جلسه 19

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. سوره مائده، آیه 103.

[2]. سوره مائده، آیه 115.

[3]. سوره مائده، آیه 110.

[4]. سوره انعام، آیه 32.

[5]. سوره بقره، آیه 110.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *