مقدمه
با بررسی و شناخت شخصیت سالم، در مییابیم که متصف به صفات شخصیت سالم هستیم یا خیر! اگر متصف به این صفات باشیم که موظفیم شکر آن را به جا آوریم تا آن صفات فزونی یابد؛ در غیر این صورت عاجزانه از خدای سبحان درخواست میکنیم که به فضل و کَرم خود این صفات را در اختیار ما قرار دهد.
شکیبایی در مصیبت
یکی از ویژگیهای شخصیت سالم این است که در مواجهه با مصیبت، جَزعوفَزع، بیتابی و بیقراری ندارد. خدای سبحان وقتی مُتقی را معرفی میکند میفرماید:
«الصَّابِرِینَ فی البَأسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ البَأسِ»[1]
«آنان که در (برابر) سختىها، محرومیتها، بیمارىها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند.»
طبق این آیه، متقین کسانی هستند که در مواجهه با آسیبهای جسمی، امنیتی، مالی و به طور کلی در مواجهه با ناخوشیها بیقرار نیستند. مولوی در مثنوی فردی را که در مواجهه با ناخوشیها مرتباً بیقراری میکند، مانند حِماری میداند که خاری به پای او رفته است و او مرتب پای خود را محکم به زمین میزند. در این صورت خار بیشتر در پای او مستقر میشود. در حالیکه اگر بیتابی و بیقراری نکند، فردی به کمک او میآید و خار را از پای او خارج میکند. قرآن میگوید:
«الَّذِینَ اِذَا اَصَابَتهُم مُصِیبَهٌ قَالُوا اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ رَاجِعُونَ. اِولئِکَ عَلَیهِم صَلَوَاتٌ مِن رَّبهِم وَ رَحمَهُ وَ اوُلئِکَ هُمُ المُهتَدُونَ»[2]
«(صابران) کسانى هستند که هرگاه مصیبتى به آنها رسد، مىگویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او باز مىگردیم. آنانند که برایشان از طرف پروردگارشان، درودها و رحمتهایى است و همانها هدایتیافتگانند.»
دَغدغهها و اضطرابها در هنگام مشکلات، نماد ناسلامتی شخصیت فرد است و نماد افراط و تفریطی بودن اوست. خیلی از بیقراریها در مشکلات نماینگر ضعف شخصیت است؛ زیرا شخصیت سالم، بابت چیزی که از دست داده است غصه نمیخورد.
«لا تَأسَوا عَلَی مَا فَاتَکُم»[3]
«بر آنچه از دست دادید، تأسف نخورید.»
اظهار نظرنکردن در امور تخصصی
یکی دیگر از ویژگیهای شخصیت سالم این است که در موضوعی که دربارۀ آن اطلاعاتی ندارد، اظهار نظر نمیکند. اکثر افراد در بسیاری از موضوعات، فردی عامی محسوب میشوند و سواد و تخصص لازم را ندارند. حتی با اینکه ممکن است شخص در رشتة دیگری بسیار ماهر باشد؛ اما دلیل بر این نیست که در همۀ موارد آگاهی نسبت به آن داشته باشد تا بخواهد در مورد آن نظر دهد. قرآن میگوید:
«اِذ تَلَقَّونَهُ بِاَلسِنَتِکُم وَ تَقُولُونَ بِاَفوَاهِکُم مَّا لَیسَ لَکُم بِهِ عِلمٌ وَ تَحسَبُونَهُ هَیِّنًا وَ هُوَ عِندَاللهِ عَظِیمٌ»[4]
«آنگاه که از زبان یکدیگر (تهمت را) مىگرفتید و آنچه را به آن علم نداشتید، دهان به دهان مىگفتید واین را ساده و کوچک مىپنداشتید، در حالى که آن نزد خدا بزرگ است.»
شخصیت ناسالم به خود اجازه میدهد در امور مختلف نظر بدهد. یکی از غربتهای دین اسلام آن است که هر فردِ ناآگاه به امور دینی در مورد آن اظهار نظر میکند. حتی پزشکان ما به دلیل اینکه درسهای دینی را نخواندهاند و از مسائل دینی اطلاع ندارند، حق سخنرانی در امور دینی را ندارند. خدای سبحان میفرماید:
«وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَآ أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ»[5]
«چرا هنگامى که (آن تهمت را) شنیدید، نگفتید: ما را نرسد که در این تهمت بى دلیل (از پیش خود) حرفى بزنیم (پروردگارا) تو منزّهى، این بهتانى بزرگ است.»
نظر دادن در زمینههایی که در حوزۀ تخصصی ما نیست، جایز نیست و علامت شخصیت ناسالم است. شخصیت سالم به خودش اجازۀ ورود به همۀ امور را نمیدهد؛ زیرا میداند که نظراتش تخصصی نیست و از حیطۀ اطلاعات او خارج است.
فخرفروشی نداشتن
یکی دیگر از ویژگیهای شخصیت سالم این است که به دادهها و داشتههای خود فَخر نمیفروشد. قرآن میگوید:
«إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْفَرِحِینَ»[6]
«روزى قومش به او گفتند: مغرورانه شادى مکن، به درستى که خداوند شادمانان مغرور را دوست نمىدارد.»
قارون بهعنوان یک شخصیت ناسالم معرفی میشود. فردی که به داشتهها و داراییهای خود، خوش است وخوشیِ کاذب دارد. به بیان دیگر ذوقِ مال و اموالش را دارد. ذوق کاذب، ذوقی است که انسان را گرفتار عیاشی میکند. این ذوق باعث سَبُکسَری و بیخردی میشود و بههمراه آن فخرفروشی است. چنین شخصی شخصیت سالمی ندارد.
شخصیت سالم به الطاف حق و توفیقاتی که خدا نصیبش کرده است، دلخوش است، نه به داشتههای خود. به عبارت دیگر با داراییهایش گرفتار بَدمستی نمیشود. بنابراین برایش فرقی ندارد که مال و اموال داشته باشد یا خیر. اگر داشته باشد دچار غرور، فَخر و سرمَستی نمیشود؛ بلکه خدا را برای داشتن آن شکر میکند و دعا میکند که استفادۀ صحیح از آنها را داشته باشد. قرآن میفرماید:
«لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَیحِبُّونَ أَنْ یحْمَدُوا بِمَا لَمْ یفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»[7]
«گمان مبر کسانى که به آنچه کردهاند، شادمانى مىکنند و دوست دارند براى آنچه نکردهاند ستایش شوند، مپندار که آنها از عذاب الهى رستهاند، (زیرا) براى آنها عذابى دردناک است.»
افرادی که به داراییهای خود دلخوشند، از سلامت روانی بیبهرهاند.
«قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِک فَلْیفْرَحُوا»[8]
«بگو: (مؤمنان) تنها به فضل و رحمت خداوند شاد شوند.»
قرآن به مؤمنان میگوید باید به سرمایهها و زیادههایی که خداوند به شما داده و کمالاتی که در اختیارتان قرار داده است، خوش باشید و آن را موجودی خود ندانید.
آرامش روانی
یکی دیگر از نشانههای شخصیت سالم، آرامش روانی است. این افراد در مشکلات، افسارگسیخته نمیشوند و از لحاظ روحی در آرامش به سر میبرند. قرآن میفرماید:
«فَمَنْ تَبِعَ هُدَای فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ»[9]
«پس هرکه از هدایت من پیروى کند، نه برایشان بیمى است ونه غمگین خواهند شد.»
همچنین در جای دیگر میگوید:
«اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لَا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لَا هُم یَحزَنُونَ»[10]
«آگاه باشید که قطعاً بر اولیاى خدا، نه ترسى است ونه اندوهگین مىشوند.»
کار ساز ما به فکر کار ماست
فکر ما در کار ما آزار ماست[11]
بسیاری از افراد گرفتار اختلال شخصیت هستند؛ به همین دلیل دائم نگران آیندهاند. نگران دوران پیری، دوران جوانی و ازدواج فرزندانشان و … . درحالیکه این نگرانیها کاملاً بیجاست. شخصیت سالم نسبت به آینده نگرانی ندارد؛ زیرا باور دارد خدای امروز، خدای فردا نیز هست! خدای امروز ازلی، ابدی و سرمد است. خدای من، خدای فرزندان من نیز هست. خدای دورۀ جوانی، خدای دورۀ پیری هم هست. خدای دورۀ قوّت، خدای دورۀ ضَعف نیز هست. بنابراین جایی برای نگرانی وجود ندارد.
به وفور پرداخت کردن
از دیگر خصوصیت شخصیت سالم این است که پرداختهایش فراوان است. یعنی کمفروشی و کم گذاشتن از حق دیگران را ندارد. برای درک بهتر واژۀ «وفور»، به فرمایش امام سجاد علیهالسلام اشاره میکنیم:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیک مِنْ حَقِّ ذِی حَقٍّ لَزِمَنِی لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ»[12]
«خدایا! من عُذرخواهی میکنم در پیشگاه تو، از وظیفهای که در مقابل فردی داشتم اما به وفور آن را پرداخت نکردم.»
بسیاری از افراد حق را لَبِمرزی پرداخت میکنند. برای مثال حق همسر، اولاد، دوست، والدین و… را به اندازهای پرداخت میکنند که گمان میکنند، همین اندازه کافی است! و بیشتر از آن لزومی به پرداخت ندارد؛ اما حضرت در این فراز از محضر خدا عُذرخواهی میکند بابت اینکه حقوق را «بهوفور» پرداخت نکرده است، البته امام و حضرات معصومین استثنا هستند؛ زیرا عادت آنها احسان است.
نماد شخصیت سالم این است که نهایت تلاش خود را برای انجام وظایف به کار گیرد. حتی اگر دیگران این کار را در حق او انجام نمیدهند. او به مغر خود فرمان میدهد که میتواند بهوفور کار انجام دهد؛ پس در پرداخت حقوق نهتنها کمفروشی ندارد؛ بلکه بر مبنای احسان پرداخت میکند.
پرداخت به وفور یا به اعتدال؟
«إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ»[13]
«همانا خداوند (مردم را) به عدل و احسان فرمان مىدهد.»
«عَدل» یعنی اِعتدال، «اِحسان» یعنی بیش از حَد.
با توجه به این آیه درمییابیم که در بخشش باید میانهروی داشته باشیم. در صورتیکه در فرمایش حضرت بیان شده بود بخشش باید به وفور باشد! پاسخ این است که ما باید در نظر داشته باشیم که وفور را نسبت به چه میزانی میسنجیم؟ گاهی اوقات فکر میکنیم بهوفور کار انجام دادهایم و به چشممان، کارمان جلوه میکند؛ اما در حقیقت بهوفور نیست و حداقلِ پرداختی است. بنابراین گاهی از نظرِ خودمان زیادهروی است؛ اما در حقیقت میانهروی و اعتدال در بخشش است.
کمکرسانی و تعاون
از دیگر خصوصیات شخصیت سالم، کمکرسانی به اطرافیان است. شخصیتِ حبیب نجّار به عنوان یک شخصیت سالم معرفی میشود؛ زیرا حتی بعد از شهادتش هم میخواست به قوم خود کمک کند.
«یَا لَیتَ قَومِی یَعلَمُونَ. بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکرَمِینَ»[14]»
«اى کاش قوم من مىدانستند که پروردگارم مرا بخشید و از گرامى داشتگان قرارم داد.»
شخصیت سالم تنهاخوری ندارد و قصدش کمکرسانی به دیگران در همۀ امور مادی و معنوی است. برای مثال برای اینکه فردی توانا شود، فکرش فعال شود و تصمیمگیری صحیح داشته باشد، امداد درسانی دارد.
باید توجه داشته باشیم که منظور از کمکرسانی این است که فرد را توانمند پرورش دهیم تا او نیز بتواند به دیگران اِعانت داشته باشد. برای مثال مادری که دائم به فرزندان خود خدمترسانی میکند، دارای شخصیت سالمی نیست؛ زیرا با این کار فرزندان، توانا بار نمیآیند تا بتوانند به دیگران نیز خدمترسانی داشته باشند.
شخصیت سالم انواع کمکها را به دیگران میرساند و ابزار صحیح را در اختیار آنها قرار میدهد؛ کمکی که موجب وابستگی نشود؛ بلکه موجب رشد و استقلال آنها شود.
«تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»[15]
«در انجام نیکىها و دورى از ناپاکىها یکدیگر را یارى دهید.»
اگر در خدمت قرآن ناطق و صامت قرار بگیریم، حُجُب مرتفع میشود. از بانو مجتهده امین نقل شده است: «هر زمان در محلۀ حضرت عزرائیل می آید، متوجه میشوم و او را میبینم!» از ایشان چگونگی این عمل را سوال کردند، فرمود: «به دلیل شدت انس با قرآن؛ زیرا انس با قرآن حجابها را بر میدارد.»
بانو امین نمونۀ یک شخصیت سالم است؛ زیرا نهتنها این مسئله را برای دیگران بازگو میکند؛ بلکه به آنها راهکار هم میدهد. ایشان نقشی برای خود قائل نیست؛ بلکه میگوید هر که با قرآن مأنوس باشد، مَلَک را میبیند.
ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهاننما بکند[16]
بنابراین وقتی گفته میشود شخصیت سالم تعاون دارد، به این معناست که افراد قائم به خودشان شوند. شخصیت سالم افراد را کمک میکند در آن جایگاهی که هستند، درست بایستند.
قضاوت سریع نداشتن
یکی دیگر از ویژگیهای شخصیت سالم، سریع قضاوت نکردن است. قرآن میگوید:
«سُبحَانَکَ هذَا بُهتَانٌ عَظِیمٌ[17]»
((پروردگارا) تو منزّهى، این بهتانى بزرگ است.)
امیرالمؤمنین میفرماید:
«لاَ تُخْبِرَنَّ إِلاَّ عَنْ ثِقَةٍ فَتَکونَ کذَّابا وَ إِنْ أَخْبَرْتَ عَنْ غَیرِهِ فَإِنَّ اَلْکذِبَ مَهَانَةٌ وَ ذُل[18]»
«هیچ خبری به هیچکس نرسانید مگر اینکه راویِ آن شخصی مورد اطمینان باشد؛ زیرا شخصیت شما، شخصیتی دروغگو معرفی میشود، حتی اگر خبر شما از طرف فردی غیر دروغگو باشد(باید حتماً اطمینان داشته باشید که آن فردِ راستگو مورد اعتماد باشد.) کِذب، خواری شخصیت و ذِلت نفس است.»
وقتی انسان بسیار دروغگو معرفی شود دیگر برای دیگران جذبه ندارد و از چشم آنان میافتد؛ زیرا او فردی است که اخبار کذب داده است؛ در نتیجه این فرد، عزت ندارد و شخصیتی ذلیل معرفی میشود.
قانونگرایی
ویژگی دیگر شخصیت سالم، قانونگرا بودن است. اکثر افراد دوست دارند که معامله با آنها با در نظر گرفتن روابط و بدون قانون همراه باشد. به عبارتی میخواهند یک بلیط جدا از دیگران داشته باشند که این نماد ضعف شخصیت است. قرآن میگوید:
«أَمْسِکوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ[19]»
«به طرز شایسته و پسندیدهاى نگاهشان دارید و یا (با پرداخت مهریه و سایر حقوق) به طرز شایستهاى از آنان جدا شوید».
با توجه به این آیه، شخصیت سالم، قانونگراست. احکام شرعی ما با هرگونه بیقانونی مخالف است و بیقانونی را نماد اختلال شخصیت میداند. در همین راستاست که امام خمینی (ره) بیقانونی در رانندگی را معصیت و گاهی حرام میداند! زیرا در آن به خودمان آسیب وارد میکنیم. وقتی ما از قانون عبور میکنیم و آن را ندیده میگیریم، شخصیت سالمی نداریم.
عملگرایی
نماد دیگر شخصیت سالم آن است که بهجای شعار دادن اهل عمل است. به طور کلی شعار منافاتی با عمل ندارد. شخصیت سالم، شعارها را مقدمۀ اجرا میداند و تنها به شعار اِکتفا نمیکند. قرآن میگوید:
«لِمَ تَقولونَ ما لا تَفعَلونَ.کَبُرَ مَقتاً عِندَ الله أَن تَقولوا مَا لا تَفعَلون»[20]
«چرا چیزى مىگویید که عمل نمىکنید؟. نزد خدا بسیار مورد غضب است که چیزى را بگوئید که عمل نمىکنید.»
وقتی فردی تنها اهل قول باشد و اهل عمل نباشد، عذاب زیادی خواهد داشت. شخصیت سالم قولها را به لباس اجرا درمیآورد. برای مثال یکی از ذکرهای مدام ما «سُبحانالله، الحَمدالله، اللهاکبر» است. شخصیت سالم، این ذکر را به قالب عمل در میآورد؛ به همین جهت نقیصههای زندگی را به خدا نسبت نمیدهد و ناشُکری نمیکند. شخصیت سالم تنها به گفتار مُلتزم نیست و گفتار را مقدمۀ رفتار و اَعمال میداند.
محبت نسبت به خلق
ویژگی دیگر شخصیت سالم این است که همۀ افراد را دوست دارد، حتی افرادی که متدین نیستند؛ به همین دلیل نسبت به آنها بیتفاوت نیست و در حقشان دعا میکند که متدین شوند. در اسلام سفارش شده است که برای هدایت افراد بیدین دعا کنیم. در بهترین زمان که شب قدر است برای کُفار دعا میکنیم که دیندار شوند.
علامت شخصیت سالم این است که نسبت به خلق محبت دارد. سالمترین شخصیت، بیش از همه خَلق را دوست دارد. قرآن میگوید:
«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک» [21]
«(اى رسول ما!) پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (که شامل حال تو شده) با مردم مهربان گشتهاى و اگر خشن و سنگدل بودى، (مردم) از دور تو پراکنده مىشدند.»
و در جای دیگر میفرماید:
«حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ»[22]
«بر هدایت شما حریص و دلسوز است.»
بیشترین افرادی که اُمّت را دوست دارند، پیامبران هر زمان هستند. بیشترین عاشق امّت، پیغمبر اکرم است؛ بنابراین پیغمبر که نماد سالمترین شخصیت عالم است، به لطف پروردگار بیش از همه خَلق را دوست دارد و با همه به نرمی رفتار میکند؛ در حدی که پیغمبر برای هدایت همه، حِریص است.
اگر نسبت به دیگران بیتفاوت هستیم، از نظر شخصیتی مشکل داریم. اگر پیغمبران بیشترین دَغدَغه را برای هدایت خَلق داشتند، این نماد شخصیت سالم آنهاست. پیغمبران مردم را دوست داشتند و میخواستند که آنها از امنیت لازم بهرهمند شوند و در عافیت کامل باشند. قرآن همچنین خصوصیات همراهان پیامبر را چنین معرفی میکند:
«رُحَمَاءُ بَینَهُمْ»[23]
«در میان خودشان مهربانند.»
همراهان پیامبر نیز، انسانهای مهربانی بودهاند که به یکدیگر رَحم داشتند و محبت را در قالبهای مختلف به نمایش میگذاشتند. بنابراین هر زمان که محبت ما نسبت به خَلق کَم شود، آن را امری عادی تلقی نکنیم و بدانیم که گرفتار اختلال شخصیت شدهایم.
تاریخ جلسه: 1399/5/27 ـ جلسه 4
«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»
[1]. سوره بقره، آیه 177.
[2]. سوره بقره، آیات 156 تا 157.
[3] سوره حدید، آیه 23.
[4] سوره نور، آیه 15.
[5] سوره نور، آیه 16.
[6]. سوره قصص، آیه 76.
[7]. سوره آلعمران، آیه 188.
[8]. سوره یونس، آیه 58.
[9]. سوره بقره، آیه 38.
[10]. سوره یونس، آیه .62
[11] . مولانا.
[12] صحیفة سجادیه، دعای 38.
[13] سوره نحل، آیه .90
[14]. سوره یس، آیات 26 و 27.
[15]. سوره مائده، آیه 2.
[16]. حافظ.
[17]. سوره نور، آیه 16.
[18]. غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 615.
[19] سوره طلاق، آیه 2.
[20] سوره صَف، آیات 2 و 3.
[21]. سوره آل عمران، آیه159.
[22]. سوره توبه، آیه 128.
[23]. سوره فتح، آیه 29.