اشتباهات زندگی (در نهج‌البلاغه) ـ بخش ششم

مقدمه

 

به لطف حضرت حق، به موضوع اشتباهات زندگی از فرمایشات گرانقدر امیرالمؤمنین در حکمت‌های نهج‌البلاغه می‌پردازیم. همۀ افراد در خلوت خود به این نکته اعتراف دارند که در طول زندگی مرتکب اشتباهات متعددی شده‌اند؛ بنابراین بررسی این موضوع حائز اهمیت است.

بسیار دردناک است که گاهی اوقات انسان متوجه اشتباه خویش نیست و گمان دارد بسیار موجه عمل کرده است؛ اما در محضر معصوم اولأ انسان اشتباهات زندگی را می‌آموزد و متوجه امور اشتباه می‌شود، ثانیأ اعمال خود را بررسی می‌کند که آیا گرفتار اشتباه است یا از خطا مبرّاست. به تعبیر دیگر ابتدا با دلایل عقلی و نقلی اشتباه بودن بعضی امور اثبات می‌شود، سپس با میزان و ترازوی کلام معصوم، انسان خویش را مورد سنجش قرار می‌دهد که تا چه حد در زندگی، آلوده به امور خطاست.

خوشبختانه تا زمانی که در دنیا زندگی می‌کنیم از این قابلیت برخورداریم که با توبه از اشتباهات خود اعراض و خط مشی صحیح را بدون اشتباهات قبلی دنبال کنیم؛ اما اگر با اشتباهات از دنیا برویم، درخواست‌ برای بازگشت به دنیا جهت رفع و اصلاح اشتباهات بی‌فایده است و با پاسخ «كَلَّا» مواجه می‌شویم.

با توفیق الهی قادر هستیم اشتباهات خود را بشناسیم؛ زیرا هرچقدر نور در زندگی انسان بتابد اشتباه خود را بهتر می‌شناسد. اگر اشتباهات خود را نمی‌شناسیم، در تاریکی زندگی‌ می‌کنیم. وقتی نور قرآن، نور معصوم، نور اعمال صالح، نور نیات خیر و … در زندگی انسان بتابد، متوجه اشتباهات خویش می‌شویم و از آن‌ها دوری می‌کنیم؛ زیرا هیچ انسان عاقلی مایل به ادامۀ اشتباهات نیست. خدا با فضل و کرم خود انسان را متوجه اشتباهات خود می‌کند و او را از ادامۀ اشتباهات برحذر می‌دارد، همچنین او را از انجام اشتباهات جدید دور نگه می‌دارد و در همۀ زندگی مصونیت کامل نصیب او می‌کند.

 

جدال با اطرافیان

 

«فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَیدَناً لَمْ یصْبِحْ لَیلُهُ»[1]

«پس كسی‌كه جدال و گفت و شنود را عادت و شیوه خویش گردانید شب او بامداد نشده است. (از تاریكى شكّ و دودلى به روشنائى یقین و باور نرسیده است.)»

جدل به‌معنای تابیدن و پیچیدن است. در سخنان اهل جدل اثبات حق نیست. عادت این افراد استفاده از سخنانی است که صرفاً نماد نفسانیت است و نفس آن‌ها در این گفتارها اثبات می‌شود. شب آن‌ها هرگز صبح نمی‌شود. به تعبیر دیگر زندگی فرد اهل جدل، تاریک است. هیچ انسان عاقلی زندگی تاریک را نمی‌پسندد؛ زیرا زندگی در تاریکی بدون امنیت و مملو از وحشت است. بی‌تردید چنین شیوۀ زندگی بنابر رأی همۀ عقلا اشتباه است. اگر کسی دائم زندگی در شب را انتخاب کند و نوری در زندگی او مشاهده نشود صد‌در‌صد در اشتباه است.

بنابراین، درگیر شدنِ کلامی با دیگران و شخصیت جدلی داشتن، اشتباه است. چنین فردی روز خوش در زندگی او نیست؛ زیرا ابتدا با اطرافیان درگیر می‌شود، سپس در خلوت خویش، اظهارات مختلف خود را بررسی و نقد می‌کند و از گفته‌ها و نگفته‌های خود متأسف است؛ بتابراین جدال درونی هم خواهد داشت!

پیامبر اکرم می‌فرماید:

«لا يَستَكمِلُ عَبدٌ حَقيقَةَ الإيمانِ حتّى يَدَعَ المِراءَ و إن كانَ مُحِقّاً»[2]

«هيچ بنده‌اى كاملاً به حقيقت ايمان نرسد، مگر آن گاه كه مجادله را رها كند، هرچند بر حق باشد.»

 

نهفته بودن منیت در جدل

 

افراد در جدال قصد اثبات خود را دارند. از اول تا انتهای صحبت جدال کننده، «من» مطرح است. اگر افراد در خلوت خویش پروند‌ه‌های چندین صفحه‌ای از دعواهای خود با اهل منزل، فرزند، همسر، اطرافیان و… را بررسی کنند، از خود راضی نیستند. ممکن است با منیّت آن را توجیه کنند؛ اما در باطن به بی‌ارزشی آن رفتارها اذعان دارند؛ زیرا قادر بودند با زبان نرم و ملایم تأثیر مورد نظر خویش را ایجاد کنند و احتیاج به جدل نبود.

 

خودآگاهی در جدال

 

اگر هنوز عقل انسان فعال باشد، هراندازه که رفتار خود را توجیه کند، از جدال ناراضی است، قادر به بخشش خود نیست و به اشتباه خویش واقف است.

«بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‌ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ. وَ لَوْ أَلْقى‌ مَعاذِیرَهُ»[3]

«انسان بر (نیك و بد) نفس خویش بیناست (كه چه كرده و چه مى‌كند). اگر عذرهایى بتراشد.»

درون انسان بدون این که از بیرون او را سرزنش کنند به خطای خود آگاه است. به طور مثال وجدان مادر برخورد جدال‌آمیز با فرزند را درک می‌کند و از این که در سن کودکی یا نوجوانی با جدل و مرافعه با او برخورد داشته، ناراضی است. نیمی از راه با شناخت و نارضایتی درونی از اشتباه، طی می‌شود، نیم دیگر، توبۀ واقعی است که شامل معذرت‌خواهی و طلب حلالیت از اطرافیان است. به تعبیر دیگر انسان واقعأ قصد تغییر منش و روش خود را دارد و از شیوة رفتار جدلی خارج شده است و قرارش بر جدل با دیگران نیست.

 

نگرانی مذموم

 

«وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَینَ یدَیهِ‏ نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَیه»[4]

«و كسی را كه آنچه پیش دارد (جهاد و كوشش در راه حقّ) بترساند، به عقب بر مىگردد (در كارهاى خود بجائى نرسد.)»

یکی از اشتباهات زندگی، نگرانی نسبت به آینده است. همۀ انسان‌ها بدون هیچ گریزی، آینده‌ای محتوم به نام مرگ و قبروقیامت در پیش دارند. حال فقط نگرانی صِرف نسبت به این آینده اشتباه است. البته به طور متعارف اکثر افراد قبل از مرگ، آینده‌ای به نام دوران کهولت دارند؛ اما هیچکس نمی‌داند به سن پیری خواهد رسید یا در سنین دیگری با مرگ مواجه می‌شود. گاهی انسان در مواجه با چنین آینده‌ای فقط نگران است. فقط از پیری، مرگ، قبر، قیامت و از اینکه پروندۀ اعمال سوء او نزد دیگران برملا شود، وحشت دارد!

 

نگرانی؛ مانع پیشرفت

 

این نوع طرز تفکر یکی از اشتباهات بزرگ است. زیرا نگرانی صِرف نسبت به آینده موجب عقب‌گرد است و رشد و ترقی در پیش نخواهد داشت. به عبارت دیگر این نوع نگرانی مانع پیشرفت است. از نظر فرد عاقل آن چه مانع پیشرفت صحیح در زندگی می‌شود، اشتباه است. عفلا معتقدند باید از فرصت‌ها بهره‌برداری و موانع  پیشرفت را مرتفع کرد. باید از نگرانی عبور کنیم. احساس نگرانی، بدون افدام شایسته، هنر نیست. به جای نگرانی باید تدابیر صحیح به‌کار گرفت.

 

راهکارهای استفادۀ بهینه از نگرانی

 

1. استفاده صحیح از توان

 

به‌جای احساس نگرانی برای زمان پیری که قهرأ از راه خواهد رسید، در جوانی باید از توان خود به‌درستی استفاده کنیم؛ به این نحو که به فرزندان، همسر، هم‌نوعان و… خدمات ارائه دهیم وقدرت، مال، عمر و … را بایگانی نکنیم. برای مثال اگر فردی در جوانی و اوج قدرت جسمی به کرات، زیارت معصومین مشرف شود و به وظیفۀ خود در محضر آنان عمل کند، در زمان ناتوانی، دیگران را برای زیارت به زحمت و مشقت نخواهد انداخت. در هنگام ناتوانی لطف معصومین شامل حال او خواهد شد. کرامت حضرات معصومین اقتضا می‌کند که در هنگام ناتوانی به دیدن چنین فردی بیایند. افرادی که با مشقت و با به زحمت انداختن دیگران به زیارت می‌روند احتمالأ وقتی از توان لازم برخوردار بودند، به این کار اقدام نکرده‌اند؛ زیرا اگر در هنگام توانمندی اقدام به زیارت می‌کردند، اکنون راضی به زحمت دیگران نبودند!

ما نمی‌دانیم تا چه زمان قادر به استفاده از اعضای بدن خویش هستیم؛ بنابراین اگر در طول زندگی از دست، گوش، چشم و سایر اعضای خود به‌درستی بهره‌برداری کنیم، نگران دوران از کارافتادگی آن‌ها نخواهیم بود. برای مثال مادام که از نعمت چشم بهره‌مندیم و قادر به مطالعه هستیم، بایستی به‌وفور از آن بهره ببریم. البته این نکته قابل ذکر است که برای دور ماندن از عجز قوای جسمانی می‌توانیم از خدا درخواست کنیم، اولین چیزی که از ما گرفته می‌شود، جانمان‌ باشد:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِی أَوَّلَ كَرِیمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ كَرَائِمِی»[5]

«خدايا! جان مرا نخستين شئ ارزشمندى قرار ده كه از من مى‌گيرى.»

البته باید در طول حیات از نعمت‌ها به درستی استفاده کنیم تا اگر طبق مصلحت الهی به نعمت آسیب وارد شد دچار حسرت نشویم.

بنابراین یکی از اشتباهات زندگی، ترس مذمومی است که بر انسان حاکم می‌شود و این ترس او را از انجام وظیفه دور می‌کند. برای مثال فردی از مرگ ترس دارد؛ اما هیچ اقدامی برای رفع این ترس و نگرانی انجام نمی‌دهد. در صورتی که « مرگ حق است، حساب و کتاب حق است، صراط حق است.»[6] باید برای این حقایق کاری انجام داد. همانگونه که برای انجام سفر، مقدماتی لازم است، سفر مرگ نیز احتیاج به زادوتوشۀ راه دارد؛ زیرا به فرمودۀ امیرالمؤمنین نگرانی صِرف؛ یعنی عقب‌گرد و در عقب‌گرد ترقی و تکامل در زندگی مشاهده نمی‌شود.

 

2. تسلیم محض خدا بودن

 

انسان به این دنیا آمده است که سِیر داشته باشد، نه آنکه از حکومت الهی فرار کند. بلکه هدف از خلقت آدمی آن است  که به جایی برسد که هرچه می‌بیند، آن را تحت حکومت الهی بداند. در قیامت خداوند سؤال می‌کند: «لِمَنِ‏ الْمُلْک‏ الْیوْم»[7] «امروز سلطنت متعلق به کیست؟» سپس خود جواب می‌دهد: «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار»[8] « براى خداوند يكتاى قهّار.» بایسته است به این سمت حرکت کنیم چراکه همه‌‌کاره خداست. همانگونه که بعد از مرگ در تخت غسالخانه تسلیم محض‌ایم، در زمان حیات نیز تسلیم شریعت باشیم. شریعت ما را پیش می‌برد و اجازۀ عقب‌گرد نمی‌دهد. ندای شریعت «تعالوا» است؛ به این معنا که بالا بیایید و پایین نمانید.

 

3. حذر از نگرانی

 

بعضی از افراد نگران آسیب خانوادۀ خویش‌اند، در صورتی که با اتکال به حول‌وقوّۀ الهی با انواع هزینه‌ها قادر به پیشگیری و ایجاد مانع برای در امان ماندن خانواده از آسیب‌اند. یا نگران دوری فرزندان هستند در حالی‌که می‌توانند آنقدر با محبت با آنها برخورد کنند که همیشه علاقه‌مند به همنشینی با والدین باشند نه اینکه بخواهند از خانه فرار کنند. یا برخی نگران از دست دادن سلامتی هستند در صورتی‌که لازم است به وظیفه‌ای که در حال حاضر به عهده دارند عمل کنند و باقی را به خدا واگذارند؛ زیرا انسان پشت پردۀ بسیاری از مشکلات خویش را نمی‌داند.

 

ترس سازنده

 

در بسیاری از دردهایی که افراد تحمل می‌کنند، یک ترس پنهان مستتر است. گاهی از ترس پیری دچار زانو درد و کمردرد می‌شوند! غلبۀ ترس و نگرانی بر انسان اشتباه بسیار بزرگی است. نباید اجازه دهیم ترس بر ما حاکم شود. بایستی به‌جای نگرانی، ترس سازنده داشته باشیم. ترس سازنده، یعنی ترسی که همراه با اقدام صحیح است. یعنی واقعیت‌های پیشِ رو را باور دارد، هر اقدام صحیحی را که قادر به انجام آن هست، با اعتماد به خدا انجام می‌دهد و بر هیچ یک از اقدامات و تدابیر خود اعتماد نمی‌کند. در این صورت انسان در مسیر پیشرفت قرار می‌گیرد و عقب‌گرد نخواهد داشت.

 

شک و تردید

 

«مَنْ تَرَدَّدَ فِی الرَّیبِ‏ وَطِئَتْهُ سَنَابِک الشَّیاطِین»[9]

«و كسی‌كه در دودلى حیران و سرگردان باشد (و خود را به جایگاه امن و آسوده یقین و باور نرساند) سمهاى شیاطین او را پایمال کند (شیاطین بر او دست یافته هلاكش سازند) و كسی‌كه به تباه كردن دنیا و آخرت تن دهد در دنیا و آخرت تباه شود.»

گاه در بعضی از امور دچار تردید می‌شویم؛ اما اگر در تردیدها باقی بمانیم و بین شک و یقین رفت‌وآمد داشته باشیم و شک را به یقین تبدیل نکنیم، طعمۀ مناسبی برای شیطان می‌شویم که اجازۀ حرکت و قیام برای خروج از تردید را به ما نمی‌دهد و در نهایت موجب نابودی ما خواهد شد. تردید زمین‌لرزه است. آدمی در زمین‌لرزه امنیت ندارد و برای آرامش باید در یک مکان امن مستقر شود. در تردید، شیطان خیلی خوب بر ما مسلط می‌شود. برای مثال شیطان به انسان مردد القا می‌کند، فایده‌ای بر اعمال خیر او مترتب نیست؛ بنابراین آن را ترک می‌کند. یا اکنون که در ادامه زندگی مشترک تردید دارد و امر طلاق هم در اجتماع عادی شده است، پس طلاق بگیرد!

 

عبور از تردیدها

 

اگر عقاید حقۀ خود را هر روز در زیارت آل یاسین مرور می‌کنیم، هر روز به اعتقاد توحیدی، ولایت امیرالمؤمنین، رسالت پیامبر، امامت حضرات معصومین، قیامت، صراط، حساب، کتاب و میزان اعتراف می‌کنیم برای مقابله با امواج تردیدهای احتمالی است که ممکن است در جامعه گریبانگیرمان شود.خداوند منت گذاشته و نعمت یقین را به ما ارزانی کرده است؛ اما هر لحظه امکان دارد تردیدی بر ما عارض شود. بنابراین تکرار عقاید حقه در اول هر روز، از بروز تردید پیشگیری می‌کند.

ما نمی‌توانیم ادعا کنیم که ساختمان اعتقادات‌مان‌ ضد زلزله است. ممکن است ناگهان شکاف عمیقی در آن ایجاد شود و سقوط کنیم! بنابراین نباید به یقین قبلی خویش اتکا کنیم؛ بلکه بایستی دائمأ با افراد بسیار معتقد ارتباط داشته باشیم و اعتقادات‌ خود را بر زبان جاری کنیم تا گوش هم بشنود. چه بسیار افرادی که از کودکی یک عمر هر روز زیارت جامعه می‌خواندند؛ اما اکنون ولایت را کنار گذاشته‌اند و به ولایت اعتقاد ندارند!

باید از تردیدها عبور کنیم و در همۀ امور به یقین برسیم؛ زیرا تردید به‌شدت آزاردهنده است و ما را به اشتباه می‌اندازد.

شیطان در تردیدها خیلی راحت بر ما مسلط می‌شود؛ به همین جهت به‌مجردی که در هر موردی گرفتار تردید شدیم یا با تفکر، تردید را به یقین تبدیل کنیم، یا سراغ کارشناس دینی برودیم تا تردید ما به یقین تبدیل شود. در هر حال اجازه ندهیم در تردیدها باقی بمانیم تا زیر فشار آنهانابود شویم. به عبارت دیگر، در تاخت‌وتاز شیاطین چیزی از انسانیت، ارزش‌های دینی، امتیازات اخلاقی، اعتقادات حقّة و… باقی نمی‌ماند و همه بی‌رحمانه نابود می‌شود.

 

نتیجۀ بی‌توجهی به تردید‎‌های اندک

 

اشتباه این است که وقتی اندک شکی در قلب‌مان وارد شد، به آن بی‌توجه باشیم؛ زیرا به‌تدریج این شک‌ها گسترده‌تر و شکاف‌ها عمیق‌تر می‌شود. چه بسا غرورمان، مانع از مراجعه به افراد معتقد می‌شود تا شک ما را درمان کنند! همانگونه که هنگام بیماری جسمی مراجعه به پزشک لازم است تا مانع از گسترش بیماری شود، برای رفع شک نیر مراجعه به متخصص برای توقف بیماری ضروری است. در غیر اینصورت زمانی فرا می‌رسد که اصلاً در وجود انسان سلامتی باقی نمی‌ماند.

 

ضرورت تبدیل فوری شک به یقین

 

حضرت می‌فرماید: کسی که در شک، تردد و رفت‌‌و‌آمد دارد؛ یعنی ابتدا شک می‌کند، سپس برمی‌گردد، مجدد شک می‌کند و برمی‌گردد و این چرخه بارها و بارها تکرار می‌شود؛ شخصیت انسانی‌ او زیر سُم شیاطین نابود می‌شود؛ یعنی چیزی از انسانیت او باقی نمی‌ماند.

بنابراین به مجرد اینکه انسان گرفتار شک شد باید فوری آن را به یقین تبدیل کند. اتکا به یقین دوران کودکی، جوانی و … کافی نیست. گاهی افراد چون بیماری تردید را جدی نگرفتند، در کهن‌سالی تغییر می‌کنند. متعلَّق شک هرچه باشد باید به یقین تبدیل شود.

گاهی اوقات افراد نسبت به مقدسات دینی تردید دارند که با مراجعه به کارشناس دینی تردید آنها مرتفع می‌شود. گاهی اوقات نسبت به ادامۀ شرکت در یک کلاس تردید می‌کنند! لازم است افراد کمی درنگ داشته باشند و تکلیف‌ خویش را با خود روشن کنند، یا سخنان استاد، درست است و یا نادرست است، اگر درست است، باید همۀ سخنان او شنیده شود و اگر نادرست است، باید رها کنند. گاهی اوقات فردی سال‌های طولانی در زندگی مشترک است؛ ولی هنوز در ادامۀ زندگی تردید دارد!

 

غلفت از توانمندی‌ها

 

«مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ هَلَكَ فِیهِمَ»[10]

«و كسی‌كه به تباه كردن دنیا و آخرت تن دهد در دنیا و آخرت تباه شود.»

زندگی صحیح مملو از مبارزه با نیروهای حق و باطل درونی است. اگر بخواهیم درست زندگی کنیم، همیشه در وجودمان نبرد بین حق و باطل وجود دارد؛ بنابراین باید همیشه توان این مبارزه را داشته باشیم. اگر گمان کنیم قدرت مقابله با فریب دنیا را نداریم، به‌تعبیر روان‌شناسان گرفتار بیماری «رهاشدگی» هستیم. فردی که دچار این بیماری است، گمان می‌کند، دنیا قصد نابودی او را کرده است، قدرت مقابله ندارد و در قعر جهنم جای دارد؛ در نتیجه خود را رها و تسلیم می‌کند. کسی که پذیرفت توان تغییر و مقابله با معصیت و نفسانیات را ندارد و خود را تسلیم کرد، در دنیا و آخرت هلاک خواهد شد.

 

تسلیم دنیا شدن

 

اشتباه این است که انسان تسلیم هلاکت شود. صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمدند تا انسان را از هلاکت و مهلکۀ دنیا و آخرت نجات دهند. شریعت آمده است تا انسان هلاک نشود! انسان باید زندگی کند و به هیچ عنوان خود را تسلیم هلاکت نکند.

«اسْتَجیبُوا لِلَّهِ‏ وَ لِلرَّسُولِ‏ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکم»[11]

«هرگاه خدا و رسول شما را به چيزى كه حيات‌بخش شماست دعوت مى‌كنند، بپذيريد.»

پیغمبران مبعوث شده‌اند تا انسان را به زندگی دعوت کنند نه به نابود شدن. وقتی انسان تسلیم و اسیر جذابیت‌های ظاهری دنیا می‌شود، دنیا او را گرفتار بلا و نابودی می‌کند. به عبارت دیگر وقتی انسان اسیر معصیت، اسیر مخالفت با حق، اسیر هوی‌و‌هوس و … شد، نه دنیا را دارد و نه آخرت را؛ چنین فردی گرفتار خطا و اشتباه شده است.

 

رابطه تسلیم دنیا شدن و بی‌قانونی در زندگی

 

تسلیم دنیا شدن به‌معنای بی‌قانونی در زندگی است. اگر قانونی را که شرع وضع کرده است، اجرا کنیم نابود نخواهیم شد. شرع به گونه‌ای برای زندگی انسان قانون وضع کرده است که در دنیا از بین نرود و نابود نشود. آیت الله جوادی آملی می‌فرماید: « انسان مرگ را می‌میراند.» خدا قانون وضع کرده است تا انسان گرفتار تکاثر دنیا نشود؛ بلکه گرفتار خیر کثیر و کوثر شود.

با بی‌برنامه‌گی تسلیم دنیا می‌شویم؛ اما وقتی طبق برنامۀ صحیح در زندگی عمل کنیم، رهاشدگی نداریم. برای مثال فردی که تا ظهر می‌خوابد، انرژی خود را با بیکاری هدر داده است، ممکن است همین فرد برای توجیه رفتار خود مدعی شود که شب تا دیر وقت بیدار بوده است! همین توجیه مشکل را دوچندان می‌کند؛ زیرا شب‌بیداری سبک غلط در زندگی است! اهل معنا از مشاهدۀ زندگی انسان‌های غافل که با خواب‌آلودگی جواب پیام‌های خدا را می‌دهند، اندوهگین می‌شوند.

 

نتیجۀ رهاشدگی

 

دلیل غفلت و خواب‌زدگی این است که انسان خود را رها کرده است و هیچ برنامه‌ و قانونی برای خویش ندارد؛ اما اسلام انسان را رها نکرده و برای سراسر زندگی او قانون وضع کرده است. اگر این قوانین رعایت و عمل شود، انسان را از بیکاری می‌رهاند. انسان رها‌شده هرچه به زبانش آمد، بیان می‌کند! هرچه چشمش خواست، می‌بیند! هرچه گوش میل داشت، می‌شنود! هرچه دل خواست، می‌خورَد و… در نهایت با ارتکاب این اشتباهات خود را هلاک می‌کند.

کسی که دلسوز خویش نیست و برای خود در زندگی قانون ندارد اگر دنیا قصد هلاک او را کند، هلاک می‌شود. و اگر جهنم قصد گرفتن او را دارد، گرفتار جهنم می‌شود. در دنیا و آخرت نابود است و اعتبار ندارد. اگر گمان می‌کنیم توانا نیستیم، خدا به ما قدرت مبارزۀ با معصیت را نداده است و از ما حمایت نمی‌کند، گرفتار اشتباه شده‌ایم.

 

باور به توانمندی‌ها برای درست زندگی کردن

 

اگر بخواهیم درست زندگی کنیم و انتخاب‌های صحیح انجام دهیم، باید توانمندی‌های خویش را باور کنیم. انسان‌های غیر معصوم زیادی بودند که اسیر دنیا نشدند. از جمله شهدا که معصوم نبودند. وقتی خود را تسلیم دنیا کردیم؛ یعنی در امور مادی و معنوی به توانمندی‌هایی که خدای سبحان نصیب ما کرده است، بی‌توجهیم! این اظهار ناتوانی برای ما هلاک آخرت را به‌همراه دارد.

 

ناتوان دیدن خود در امور مادی

 

یکی از اشتباهات زندگی این است که انسان خود را در امور مادی و معنوی ناتوان ببیند. برای مثال در امور مادی فردی گمان می‌کند قادر نیست مانع میل خرید در خود شود! در حالی‌که با کمی فکر متوجه می‌شود قادر است خویش را از جاذبۀ دنیا رها کند و مال خویش را در محـــل مناسب‌تری هزینه سازد. این رویّه به مرور و با تکرار در انسان نهادینه می‌شود و در نهایت از شریک کردن دیگران در خوشی خود احساس رضایت دارد.

 

ضرورت توانا دانستن خود در امور معنوی

 

در امور معنوی گاهی لازم است انسان صبوری کند، لازم است شکر کند؛ لازم به عفو و گذشت است، اگر در این امور خود را ناتوان می‌پنداریم، سخت در اشتباهیم! البته در عفو و گذشت رعایت بعضی از ظرائف لازم است وقتی گروهی در اطراف‌ انسان هستند، نمی‌توان اجازۀ گستاخی را به هرکس داد. گاهی اقتضا دارد بعضی‌ از افراد را به علت گستاخی، با تأخیر مورد بخشش قرار داد تا تأدیب شوند و عقوبت گستاخی‌ خود را تحمل کنند. احتمال دارد با بخشش، این نوع از افراد روزبه‌روز طاغی‌تر شوند و به خود اجازه ‌دهند با همۀ اطرافیان با گستاخی برخورد کنند. گاهی اوقات باید بعضی از افراد را متنبه کرد تا به خود جرأت هتک حرمت دیگران را ندهند و نباید فورأ مورد بخشش قرار گیرند. باید در بخشش، آنها را معطل کرد. امکان دارد انسان در درون و قلب خویش آنها را ببخشد؛ اما باید متوجه خطای خویش شوند.

از طرف دیگر اگر افراد به خطا و اشتباه خویش اقرار دارند و نادم هستند باید به‌سرعت مورد بخشش قرار گیرند. اگر خود را از بخشش چنین افرادی ناتوان تصور می‌کنیم در اشتباهیم و این ناتوانی او را گرفتار هلاک اخروی می‌کند؛ زیرا امکان دارد خدا هم او را عفو نکند. باید کسی را که از خطای خویش نادم است، کسی که اشتباهش را پذیرفته و متوجه اشتباهش شده است، ببخشیم و نباید او را معطل کنیم؛ زیرا مهم این است که افراد متوجه اشتباه خویش شوند و از ارتکاب آن نادم باشند و بفهمند اشتباه کرده‌اند. اما کسی که در ارتکاب خطا گستاخ است، اشتباهش را توجیه می‌کند و به َاعمال وقیحانۀ خود ادامه می‌دهد، بایستی بخشش آن‌ها با تعلل باشد. آنقدر باید معطل کرد تا بفهمند اشتباه کرده‌ند. به زانو در آوردن چنین افرادی هدف نیست؛ بلکه هدف این است که این اشتباه را با دیگران تکرار نکنند؛ زیرا ممکن است مورد بخشش آن‌ها قرار نگیرند.

افرادی که توانایی‌های خود را نادیده می‌گیرند مانند کسانی هستند که گنج خیلی بزرگی دارند؛ اما مانند فقرا زندگی می‌کنند! حبس و بایگانی این توانمندی‌ها و دفن استعدادها از نظر عقلا نابخردانه است. در حالی‌که می‌توانند از انواع توانمندی‌های مادی و معنوی به نفع خود و دیگران استفاده کنند.

 

گرفتاری‌ها؛ نتیجۀ ناتوان دیدن خود

 

وقتی موج جاذبه‌های معصیت و مخالفت با حق به سوی انسانی که توانایی‌های خود را دفن کرده است و از آن‌ها استفادۀ صحیح نمی‌کند، هجوم می‌آورد، لابلای این امواج گرفتار می‌شود و قادر به هیچ اقدامی نیست! نه تصمیم بر توبه دارد، نه تصمیم بر تغییر جهت دارد و نه از فضایلی که خدا نصیب او کرده است، استفاده می‌کند؛ در نتیجه واقعأ در دنیا و آخرت زندگی نکرده است! در یک نگاه عمیق، این فرد به تسلیم در برابر معصیت، به زشتی خویش، به مخالفت با خدا، از اسارت دنیا و مافیها و به پستی‌ها راضی است؛ یعنی تسلیم دنیا شدن را طلب کرده است. چنین فردی در دنیا و آخرت هلاک شده است.

 

تاریخ جلسه: 1400/8/17 ـ جلسه 6

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»  

 


[1] نهج‌البلاغه مرحوم فیض‌الإسلام، حکمت 31 فراز 7.

[2]. منیةالمرید، ص 171.

[3]. سوره قیامت، آیه 14 و 15.

[4]. نهج‌البلاغه مرحوم فیض‌الإسلام، حکمت 31.

[5].  نهج‌البلاغه، خطبه 215.

[6].  زیارت ال یاسین.

[7].  سوره غافر، آیه 16.

[8].  سوره غافر آیه 16.

[9].  نهج‌البلاغه مرحوم فیض‌الإسلام، حکمت 31.

[10].  نهج‌البلاغه مرحوم فیض الإسلام، حکمت 31، فراز 7.

[11]. سوره انفال، آیه 24.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *