خاستگاه نورانی حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها

راه‌های شناخت منزلت انسان

 

برای شناخت هر انسان، گاه به خاستگاه خانوادگی او توجه می‌شود و با در نظر گرفتن خانواده‌اش، به جایگاه و مرتبه‌ی او اذعان می‌شود. گاه نیز از طریق بررسی گفتار و سخنان او می‌توان به مقام و مرتبۀ خاصش در نظام آفرینش پی برد. همچنین با تأمل در عملکرد و رفتار او در عرصه‌های گوناگون زندگی، می‌توان به شرافت و کرامت درونی‌اش آگاه شد.

 

خاستگاه نورانی حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها

 

اگر دربارۀ وجود مقدّس عقیلۀ بنی‌هاشم، حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها، این سه معیارِ شناخت را با دقت بررسی کنیم، درمی‌یابیم که خاستگاه خانوادگی ایشان سرشار از نور، کرامت و عظمت است. جدّ بزرگوارشان، پیامبر خاتم صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه‌وآله، تنها وجودی است که به لقب «حبیب‌الله» مفتخر شد؛ همان انسانی که به مقامی راه یافت که حتی جبرئیل امین، با همۀ رفعت و مقامش، اجازۀ ورود بدان نداشت. جدّۀ ایشان، حضرت خدیجۀ کبری سلام‌الله‌علیها، بانویی بزرگ، خردمند و ثروتمند بود که همۀ دارایی خود را در راه رشد و گسترش نهال اسلام نثار کرد و به عنوان بانوی برگزیدۀ رسول خدا شناخته شد.

 

جایگاه ملکوتی پدر در وجود حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

 

پدرِ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، همان وجودی است که ولایت کلی او بر سراسر نظام مُلک و مَلکوت حاکم است، و جلوۀ ملکوتی‌اش در عالم، بسی پررنگ‌تر از جلوۀ مُلکی اوست.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:

«أنا النُّقطةُ تَحتَ الباءِ»[1]

«من نقطه‌ی زیر حرف «ب» هستم.»

بدین معنا که در هر آغازِ راستینی که با «بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم» شروع می‌شود، او حضور دارد و مبدأ هر خیر و حقیقت است. او همان کسی است که از سوی پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌وآله به عنوان «نَفسِ نفیسِ خاتم‌الانبیاء» معرفی شد، و هر عمل صالح و شایسته‌ای که در نظام آفرینش تحقق می‌یابد، به برکت توسل قلبی و زبانی به نام آن بزرگوار و ذکر «یا علی» به فعلیت می‌رسد.

 

مادرِ آفرینش و سرچشمۀ فیض الهی

 

مادرِ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، همان وجود قدسی است که درباره‌اش فرموده‌اند:

«لَولا فاطِمَةُ لَما خَلَقتُکُما»[2]

«اگر فاطمه نبود، تو (ای پیامبر) و علی را نمی‌آفریدم.»

این سخن نشان می‌دهد که جایگاه حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها در نظام آفرینش، جایگاه «اُمّ بودن» و محور خلقت است. او حقیقتی است که به سبب وجودش، نظام هستی معنا و استمرار می‌یابد. فاطمۀ زهرا سلام‌الله‌علیها سرّ نهفتۀ عالم وجود است؛ همان رازی که از مجرای وجود او، فیض الهی بر همۀ مراتب هستی جاری و ساری می‌شود.

 

زینت پدر و جلوۀ ولایت در عالم

 

در چنین کانونی از نور و تربیت الهی، دختری پا به عرصۀ گیتی می‌گذارد که لقبش «زینب» است؛ یعنی زینتِ پدر. جلوه‌گری و ظهور امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نظام آفرینش، از مسیر وجود این بانوی بزرگوار تحقق می‌یابد؛ چرا که او زینتِ پدر است.

زینت، سببِ جلوه و آشکارشدن هر حقیقتی است، و بی‌زینت، گوهر نیز در پسِ پرده می‌ماند. زینت نه‌تنها خود جلب توجه می‌کند، بلکه نگاه‌ها را به سوی صاحبِ زینت نیز می‌کشاند. از این رو، توجه به امیرالمؤمنین علیه‌السلام در گسترۀ آفرینش، از رهگذرِ شناخت و توجه به حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها تحقق می‌یابد؛ چراکه او آیینۀ تمام‌نمای پدر و جلوۀ جمال ولایت در عالم است.

 

جمال‌نگری زینبی؛ نگاه توحیدی در اوج مصیبت

 

در میان اقوال و سخنان حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، می‌توان دو گونه نگاه را بازشناخت: نگاه اجمالی و نگاه تفصیلی. اما در میان همۀ آن‌ها، جمله‌ای کوتاه و در عین حال عمیق، به عنوان معرف شخصیت والای ایشان می‌درخشد؛ همان جملۀ مشهور که از لسان مطهّر حضرت در روز دوازدهم محرم صادر شد:

«وَالِلّهِ ما رَأَیتُ إِلّا جَمیلاً»[3]

این سخن، در نهایتِ ایجاز، پرده از حقیقت روح زینبی برمی‌دارد؛ روحی سرشار از زیبابینی و توحید. حضرت در این عبارت کوتاه اعلام می‌کند که در تمام واقعۀ عاشورا، از آغاز تا انجام، جز تجلی خداوند چیزی ندیدم؛ آنچه دیدم، سراسر جمال او بود. «جمیلِ مطلق» اوست، و آنچه در صحنۀ کربلا به چشم آمد، جلوه‌ای از زیبایی مطلق الهی بود. این جمله، معرفی روشن و فشرده‌ای از مقام معرفتی حضرت زینب سلام‌الله‌علیهاست؛ کلامی اندک که جهانی از معنا در خود نهفته دارد.

 

زینب سلام‌الله‌علیها؛ رساناترین رسانۀ عاشورا

 

معرفی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به‌صورت تفصیلی، در زمانی جلوه‌گر می‌شود که ایشان در سخت‌ترین شرایط روحی از نگاه ما؛ اما در اوج کمال و استقامت، دو خطبۀ بزرگ و ماندگار ایراد می‌کند: یکی در بارگاه ابن‌زیاد و دیگری در مجلس یزید.

در صحنه‌هایی که حاکمیت دشمن سراسر قدرت و هیبت ظاهری خویش را به نمایش گذاشته بود، سخن حضرت زینب کاملاً متفاوت از هر سخنران دیگری بود. همین‌که نگاه زینبی بر جمع می‌افتاد، فضا از همهمه و اضطراب تهی و سکوتی ژرف بر همه حاکم می‌‌شد. نگاه ولایتی و نافذ دختر امیرالمؤمنین علیه‌السلام، جان‌ها را در قبضۀ خویش می‌گرفت و دل‌ها را متوجه حقیقت می‌ساخت.

حضرت، سخن خویش را با حمد و ثنای الهی آغاز کرد و در هر دو خطبه، مقام رسالت و سفارت خود در حادثۀ عاشورا را آشکار کرد؛ پرده از چهرۀ باطل برداشت و نقاب از چهرۀ فریبکاران زمانه فروگشود.

او در حقیقت رساناترین رسانۀ عاشوراست؛ رسانه‌ای الهی و بلیغ که اگر نبود، کوثریت خون سیدالشهدا علیه‌السلام در تاریخ تجلی نمی‌یافت و پیام آن قیام مقدّس ناتمام می‌ماند.

 

تجلّی علم الهی در وجود زینب سلام‌الله‌علیها

 

وقتی از منظرِ اقوال به شخصیت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها می‌نگریم، حیرت می‌کنیم که چگونه انسانی می‌تواند به چنین مرتبۀ رفیعی از معرفت و ولایت برسد و این‌گونه ارادۀ الهی را در نظام آفرینش جاری سازد.

یکی از راه‌های شناخت هر شخصیت الهی، علاوه بر کلام خود او، سخنِ بزرگان دربارۀ اوست. امام زمانِ حضرت زینب پس از امام حسین علیه‌السلام، امام زین‌العابدین علیه‌السلام است؛ و حضرت زینب سلام‌الله‌علیها افتخار درک حضور پنج امام و هفت معصوم را داشته‌ است؛ پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام محمد باقر علیهم‌السلام.

از جمله معرفی‌های ژرفی که بزرگان دین دربارۀ او بیان کرده‌اند، سخن امام حسین علیه‌السلام در شب عاشوراست؛ آنگاه که با لحنی سرشار از محبت و تواضع خطاب به خواهرش فرمود:

«یا أُختاه، لا تَنسینی فی نافلةِ اللَّیل»[4]

«خواهرم، مرا در نماز شب از یاد مبر.»

در حالی که تمام هستی محتاج دعای اباعبدالله الحسین علیه‌السلام است، خودِ آن امام معصوم در واپسین لحظات عمر از خواهرش درخواست دعا می‌کند. این نشان از جایگاه بی‌بدیل روحی و قرب معنوی حضرت زینب دارد.

در روز دوازدهم محرم، هنگامی که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه خطبه می‌خواند و فضای مجلس را با شکوه کلام خود در قبضه گرفته بود، امام سجاد علیه‌السلام با نهایت ادب و احترام، برای آرام ساختن آن حال روحانی، با جمله‌ای ژرف و آسمانی فرمود:

«أنتِ بحمدِ اللهِ عالِمةٌ غیرُ مُعَلَّمةٍ»[5]

«تو به ستایش خداوند، دانایی هستی که نیاموخته‌ای.»

این تعبیر از سوی امامِ زمانِ ایشان، معنایی بس بلند دارد. امام سجاد علیه‌السلام، که خود تجلی کامل علم الهی است، در وصف زینب کبری می‌فرماید: سرچشمۀ علم تو از عالَم دیگر می‌جوشد؛ علم تو از سنخ تعلیم بشری نیست.
نفرمودند که پدرم امیرالمؤمنین یا برادرم حسین تو را تعلیم داده‌اند، بلکه با صراحت فرمود: «عالمه‌ای هستی که نیاموخته‌ای»؛ یعنی علم تو موهبت الهی است و از درون جانت می‌جوشد، نه از آموزش ظاهری.

برای درک عمق این تعبیر، کافی است به زیارت جامعۀ کبیره بنگریم که در وصف اهل‌بیت علیهم‌السلام آمده است:

«وَ عَیْبَةَ عِلْمِهِ»

«شما صندوق علم خدا هستید.»

اکنون، همین «صندوق علم الهی» یعنی امام سجاد علیه‌السلام، دربارۀ حضرت زینب چنین می‌فرماید:
«أنتِ بحمدِاللهِ عالِمةٌ غیرُ مُعَلَّمةٍ»

زینب کیست که علم خدا در وجود او تجلی یافته است؟ او بانویی است که نه تنها حاملِ علم ربّانی است، بلکه خود مظهر آن علم و حکمت الهی است؛ «عالِمة غیرِ مُعلَّمه»، یعنی زینب کبری، عالِمِ ربّانی و آیتِ روشن علم الهی در میان خلق.

 

معنای حقیقیِ «عالِمِ ربّانی» در پرتو کلام امیرالمؤمنین و امام سجاد علیهم‌السلام

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه می‌فرماید:

«النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ، وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ، وَ هَمَجٌ رِعَاعٌ»[6]

«مردم سه دسته‌اند: گروهی عالم ربّانی، گروهی جویندگان دانشی که در مسیر نجات گام برمی‌دارند، و گروهی بی‌ثبات و پریشان‌فکر که رأی و اندیشه‌شان پیوسته دگرگون می‌شود.»

اکنون، اگر بخواهیم معنای «عالم ربّانی» را به درستی دریابیم، باید از زبان امام سجاد علیه‌السلام این مفهوم را بجوییم. از نگاه آن حضرت، عالم ربّانی کسی است که به پروردگار منسوب است؛ یعنی تربیت‌یافتۀ مستقیمِ خداوند است، نه تعلیم‌دیدۀ بشر.

چنین انسانی، تحصیل ظاهری نکرده و علم را از استادان بشری نیاموخته است، بلکه جان او آینه‌ای مصفّا و صیقلی است که نور علم الهی در آن انعکاس یافته است. او مظهر نام «العلیم» خداوند است و علم در وجودش بی‌واسطه و بی‌تحصیل جلوه‌گر می‌شود.

این همان معنای حقیقی «عالِمِ ربّانی» است؛ انسانی که خداوند خود آموزگار اوست و علم در وجودش، نه از راه شنیدن و خواندن، بلکه از طریق اشراق و الهام ربوبی می‌جوشد.

 

زینب سلام‌الله‌علیها؛ آینۀ تمام‌نمای ولایت

 

اگرچه اوج جلوه‌گری حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را در حوادث پس از عصر عاشورا می‌شناسیم، اما باید دانست که در همان کودکی نیز نشانه‌های بزرگی از او آشکار بود. زینبی که در زمان خطبه‌خوانی مادرش، حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، در مسجدالنبی تنها پنج سال داشت، بعدها یکی از راویان همان خطبۀ فدکیه شد؛ به تصریح منابع شیعه و سنی. در آن فضای دشوار و پراضطراب، که هر دختربچه‌ای به شدت متأثر می‌شد، او کوچک‌ترین بخش از سخنان مادرش را از یاد نبرد.

عملکرد چنین دختری در پنج‌سالگی، بیانگر روحی بزرگ و حافظه‌ای ملکوتی است؛ او ضابط و حافظ گفتار حکیمانۀ مادر بود.

پس از آن، در دوران سکوت بیست‌وپنج‌سالۀ امیرالمؤمنین علیه‌السلام، حضرت زینب، کوچک‌ترین قدمی جلوتر از امامش برنداشت. در روزگاری که بسیاری لغزیدند و از مسیر ولایت فاصله گرفتند، او با تمام وجود همراه امام زمان خود ماند و معیت تام با پدرش را حفظ کرد.

زمانی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به حکومت رسید، حضرت زینب از آن موقعیت برای ترویج معرفت بهره گرفت. با اجازۀ پدر، مجالس تفسیر قرآن برپا کرد و زنان کوفه را با معارف الهی آشنا ساخت. او در هنگامی که باید سکوت می‌کرد، لب فروبست، و آنگاه که زمان گفتن فرا رسید، زبان به تعلیم و هدایت گشود.

در دوران امامت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، هرگز دیده نشد که حتی در جزئی‌ترین امور، سخنی از مخالفت یا انتقاد از سوی او بیان شود. زینب در محضر امامش سرشار از ادب، صفا، و اطاعت بود؛ زلال و خالص.

در محضر حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، زینب نه تنها مأموم و یار بود، بلکه «یارگیر» نیز بود. او نه‌تنها خود در کنار امامش ایستاد، بلکه فرزندانش را نیز برای یاری امام به میدان فرستاد. آنگاه که در زیارت آل‌یاسین می‌خوانیم: «نُصْرَتِی مُعَدَّةٌ لَکُمْ»، زینب مصداق حقیقی این جمله است؛ تمام وجودش، آمادۀ نصرت امام زمانش بود. نه لحظه‌ای تخلف کرد و نه گامی از مسیر ولایت بیرون گذاشت.

در روزگار امامت حضرت اباعبدالله، زینب کبری به «کعبةُ الرزایا» شهرت یافت؛ یعنی مصیبت‌ها گرداگرد او طواف می‌کردند. با این همه، در اوج ابتلا و اندوه، همچنان همان زینب بود: زینتِ پدر، آینۀ تمام‌نمای ولایت، و جلوۀ استمرار نور امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نظام هستی.

 

زینب سلام‌الله‌علیها؛ تجلی آیۀ «خشعت الأصوات» در زمین

 

یکی از اهل معرفت، حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را با بیانی لطیف و ژرف معرفی می‌کند و این معرفی را با مقدمه‌ای قرآنی آغاز می‌نماید. خداوند در آیۀ ۱۰۸ سورۀ طه می‌فرماید:

«یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا»

«در آن روز، همه از دعوت‌کننده پیروی می‌کنند و هیچ‌کس توان مخالفت با او را ندارد؛ صداها در برابر رحمان فرو می‌نشیند و جز نجوا و پچ‌پچی آرام شنیده نمی‌شود.»

در روایتی از امام موسی کاظم علیه‌السلام آمده است: «از پدرم شنیدم که از امام باقر علیه‌السلام دربارۀ این آیه پرسیدند: «این داعی که همه از او پیروی می‌کنند، کیست؟» حضرت پاسخ داد: «دعوت‌کننده در آن روز، امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه‌وآله است، و هنگامی که او دعوت کند، هیچ‌کس یارای سخن گفتن ندارد.»

آن عالم عارف پس از ذکر این آیه و روایت می‌گوید: یکی از معجزات و کرامات حضرت زینب سلام‌الله‌علیها همین است که تحقق «وَ خَشَعَتِ الأصواتُ لِلرَّحمن» در زمین، در کلام او رخ داد. در هر دو خطبۀ کوفه و شام، وقتی لب به سخن گشود، تمام صداها خاموش شد و هیچ‌کس جرأت سخن گفتن نیافت. نگاه ولایی و کلام قدسی او، دل‌ها را خاشع و زبان‌ها را خاموش ساخت؛ همان‌گونه که در قیامت، همه در برابر دعوت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به سکوت و خضوع درمی‌آیند.

بدین‌سان، زینب کبری سلام‌الله‌علیها در عالم ناسوت، تجلی آیۀ «خشعت الأصوات» شد؛ بانویی که کلامش همچون آوای قیامت، روح‌ها را به حضور در پیشگاه خداوند فرا خواند.

 

ولایت زینبی و خاموشی ترفندهای دشمن

 

در آن شرایطی که تمام ابزار رسانه و تبلیغ در اختیار دشمن بود، آیا ممکن است آنان تدبیری برای خاموش‌کردن صدای دختر امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیندیشیده باشند؟ بی‌تردید، ترفندها و تمهیداتی فراهم کرده بودند تا اگر زینب یا یکی از خاندان رسالت لب به سخن گشود، صدایشان را در نطفه خاموش کنند.

اما در این‌جا جنبۀ ولایتی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها آشکار می‌شود؛ ولایتی که نه در مرزهای ظاهری، بلکه در نفوس انسان‌ها تصرف می‌کند. همین ولایت بود که همۀ نقشه‌ها و مکرهای دشمن را باطل ساخت. هر جا که لب به سخن گشود، قدرت الهی نهفته در وجودش چنان بر دل‌ها سایه افکند که هیچ نیرویی توان خاموش‌کردن آن صدا را نداشت. صدای زینب، صدای ولایت بود؛ صدایی که از سرچشمۀ حق برمی‌خاست و باطل را در هر قالبی که بود، فرو می‌نشاند.

 

خاموشی صدای نفس در پرتو ولایت زینب سلام‌الله‌علیها

 

هرگاه بخواهیم حرکتی درست و خدایی انجام دهیم، نفسِ امّاره درونمان با وسوسه‌ها و بهانه‌های گوناگون ما را بازمی‌دارد. گاه می‌گوید: «این کار از تو برنمی‌آید، رهایش کن!» گاه می‌گوید: «اگر شروع کنی، نیمه‌کاره رهایش می‌کنی!» و گاه زمزمه می‌کند: «اگر انجامش دهی، به غرور می‌افتی و خرابش می‌کنی!»

در چنین موقعیت‌هایی باید جای پای حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را در درون خود باز کنیم.  یعنی صدای نفسِ امّارۀ ما در پرتو ولایت دختر امیرالمؤمنین خاموش شود. و هنگامی که این صداها خاموش شود، آنگاه مصداق آیه خواهیم بود:

«يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً»[7]

«در آن روز، (مردم) از دعوت كننده‌اى كه (هيچ) انحرافى ندارد پيروى مى‌كنند (و گوش به صداى اسرافيل هستند) و همه صداها در برابر (عظمت خداوند) رحمان فرو مى‌نشيند. پس (در آن روز) جز صدايى آهسته نمى‌شنوى.»

ما نیز می‌توانیم دعوت آن داعی الهی را اجابت کنیم؛ همان که هر روز به او سلام می‌دهیم:

«السَّلامُ علیک یا داعیَ اللّه و ربّانیَّ آیاتِه»

و با دلی آرام، به دعوت حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه لبیک بگوییم.

 

 

تاریخ جلسه: 1395/12/13

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. نصیبی، الدر المنتظم، ۱۴۲۵ق، ص۵۸.

[2]. میرجهانی، جنة العاصمة، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۳و۲۸۴.

[3]. اللهوف على قتلى الطفوف، سید ابن طاووس، تحقیق: فهرى زنجانى، احمد، جهان‏، تهران‏، چاپ: اول‏، ١٣٨٤ ش‏، ص ١٦٠.

[4]. كتاب « زينب الكبرى » للشيخ جعفر النقدي ، ص ٥٨.

[5].  طبرسی، الاحتجاج، ۱۳۸۶ق، ج۲، ص۳۱.

[6]. نهج‌البلاغه، حکمت 147.

[7]. سوره طه، آیه 108.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط