در محضر امیرالمؤمنین علیهالسلام بحث اصول اخلاق اجتماعی را در نامهها داشتیم.
غنیمت شمردن کمک به فقیر متدیّن
«وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَيُوَافِيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِيَّاهُ وَ أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِيدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ»[1]
«اگر مستمندى را ديدى كه توشهات را تا قيامت مىبرد، و فردا كه به آن نياز دارى به تو باز مىگرداند، كمك او را غنيمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالى دارى بيشتر انفاق كن، و همراه او بفرست، زيرا ممكن است روزى در رستاخيز در جستجوى چنين فردى باشى و او را نيابى»
حضرت در این نامه میفرمایند اگر فقیری را یافتی که توشهات را زمانی که به آن احتیاج داری تحویل دهد او را غنیمت بشمار و اکنون که قوت و توان داری با انفاقی که به او میکنی بارش را زیاد کن و توشهات را به او بده.
- لازم به ذکر است فقیری که در فرمایش حضرت به آن اشاره شد فقیری است که اهل معصیت نباشد، زیرا چنین فقیری میتواند توشه را در قیامت به طور کامل به ما تحویل دهد نه فقیری که مال ما معین بر معصیت او شود. البته چنین فقیری به ندرت یافت میشود و اگر یافت شود مانند گنجی است که باید آن را غنیمت شمرد.
- حضرت نگاه ما را به فقیر متدین تغییر میدهند و ما را قدردان وجود او میکنند بابت زحمت حمل باری که از این عالم به عالم دیگر متقبل میشود. بنابراین مطابق فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام زمانی که مالی که به فقیر عطا میکنیم، جایی برای منت گذاشتن وجود ندارد بلکه باید بابت حمل باری که متقبل میشود از او قدردانی کرد.
- «وَ أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِيدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ» حضرت در ادامه میفرمایند: اگرچنین فقیری را شناسایی کردی توشهای که به او عطا میکنی را زیاد کن، زیرا شاید زمانی بیاید که به دنبال او بگردی اما او را نیابی یا آنکه او را بیابی اما مالی که سابقاً در اختیار داشتی در اختیار نداشته باشی تا به او عطا کنی یا آنکه فقیر را بیابی و مال هم باشد اما تو اختیار آن را نداشته باشی ( به عنوان مثال در بستر مرگ باشی).
شناخت دنیاپرستان و شیوه برخورد با آنها
گاهی اوقات میبینیم آدمها خیلی گرفتار دنیا شدند، قبلاً اینگونه نبودند اما الان گرفتار دنیا شدند، حضرت به ما یاد میدهند در روابط اجتماعی با اینها چه برخوردی داشته باشیم.
«وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْيَا إِلَيْهَا وَ تَكَالُبِهِمْ عَلَيْهَا فَقَدْ نَبَّأَكَ اللَّهُ عَنْهَا وَ نَعَتْ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِيهَا فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِيَةٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِيَةٌ يَهِرُّ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ يَأْكُلُ عَزِيزُهَا ذَلِيلَهَا وَ يَقْهَرُ كَبِيرُهَا صَغِيرَهَا، نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا سُرُوحُ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ يُقِيمُهَا وَ لَا مُسِيمٌ يُسِيمُهَا»[2]
«مبادا دلبستگى فراوان دنيا پرستان، و تهاجم حريصانه آنان به دنيا، تو را مغرور كند، چرا كه خداوند تو را از حالات دنيا آگاه كرده، و دنيا نيز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتیهاى روزگار پرده برداشته است.
همانا دنيا پرستان چونان سگهاى درنده، عو عو كنان، براى دريدن صيد در شتابند، برخى به برخى ديگر هجوم آورند، و نيرومندشان، ناتوان را مىخورد، و بزرگترها كوچكترها را.
و يا چونان شترانى هستند كه برخى از آنها پاى بسته، و برخى ديگر در بيابان رها شده، كه راه گم كرده و در جادّههاى نامعلومى در حركتند، و در وادى پر از آفتها، و در شنزارى كه حركت با كندى صورت مىگيرد گرفتارند، نه چوپانى دارند كه به كارشان برسد، و نه چرانندهاى كه به چراگاهشان ببرد»
«وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْيَا إِلَيْهَا وَ تَكَالُبِهِمْ عَلَيْهَا»
حضرت میفرمایند از اینکه فریب اهل دنیا را بخورید و بخواهید مانند آنان شوید و جذب آنان گردید بپرهیزید.
اهل دنیا در انتخاب هر امری فقط نفع مادی ان را بررسی میکنند و هرگز به نفع اخروی ان فکر نمیکنند.
حضرت میفرمایند خداوند به تو از دنیا خبر داده است تو اعتماد به اخبار خداوند کن نه اعتماد به جذبه اهل دنیا.
خدای سبحان در آیات مختلفی از دنیا و اهل ان سخن گفته است به عنوان مثال در سوره مبارکه حدید، آیه 20 در مذمت دنیا میفرماید:
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد…»
« بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است …»
خدای سبحان در جایی دیگر بحث بهشت را مطرح میکند و میفرماید :
«قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِباد»[3]
«بگو آيا شما را به بهتر از اينها خبر دهم براى كسانى كه تقوا پيشه كردهاند نزد پروردگارشان باغهايى است كه از زير [درختان] آنها نهرها روان است در آن جاودانه بمانند و همسرانى پاكيزه و [نيز] خشنودى خدا [را دارند] و خداوند به [امور] بندگان [خود] بيناست»
حواسمان باشد الان یکی دائم تبدیل به احسن میکند، خیلی خوب است ولی ببینیم از کجا است، وقتی مشروع نباشد ارزش ندارد، تازه مشروعش هم ارزش ندارد گرفتارش باشی و غبطه اهل دنیا را بخوری که خوش به حالشان، خدا به تو حال اهل دنیا را خبر داده است دنیا خودش هم به تو خبر داده است از باطن خودش دائماً پرده برداری میکند.
«فَقَدْ نَبَّأَكَ اللَّهُ عَنْهَا وَ نَعَتْ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِيهَا»
سپس حضرت در ادامه میگویند نه تنها خداوند از دنیا و اهل آن به تو خبر داده بلکه دنیا نیز خود تو را آگاه کرده و به حال خود تو را واقف نموده است و از باطن خود پرده برداری کرده است، این پرده برداری با مرگ عزیزان و اطرافیان است که ما را از جاودان نبودن دنیا با خبر میکند.
«فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِيَةٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِيَةٌ يَهِرُّ بَعْضُهَا بَعْضاً»
حضرت ارتباط اهل دنیا با یکدیگر را به درگیری سگان با یکدیگر تشبیه کردهاند و میفرمایند آنان مانند سگان برای دست یافتن به صید با یکدیگر درگیر هستند، قدرتمند آنان ضعیفشان را میخورد و بزرگتر آنان کوچکترشان را.
اهل دنیا مانند سگان که علی الدوام عوعو میکنند، زمانیکه در کنار یکدیگر قرار گیرند فقط از دنیا سخن میگویند و به فکر دنیا و مادیات آن هستند و هرقدر از دنیا بهرهمند باشند زمانی که با یکدیگر ملاقات میکنند بابت فقدان دنیا و کم بهره بردن از آن ناله میکنند.
«وَ يَأْكُلُ عَزِيزُهَا ذَلِيلَهَا وَ يَقْهَرُ كَبِيرُهَا صَغِيرَهَا»
در میان اهل دنیا قانون و شریعت و دین و وجدانی حاکم نیست. آنان بیرحمانه درصدد شکار هستند و رحمی نسبت به یکدیگر ندارند، قدرتمند آنان ناتوانشان را ازبین میبرد و بزرگشان کوچکشان را.
«نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا»
حضرت تشبیه دیگری در ارتباط با اهل دنیا کردهاند و میفرمایند آنان مانند شترانی هستند که بعضی لجام بسته هستند و بعضی در بیابانی رها شدهاند و راه را گم کردهاند و در مسیری که حرکت در آن به کندی صورت میگیرد در حرکتاند.
آنان که مانند شتران رها شدهاند، گرچه صدمه جدی به اطرافیان وارد نمیکنند و بعضاً ممکن است نفعی نیز داشته باشند اما از خصیصه آدم بودن بیبهرهاند. دنیا و حبّ آن عقلشان را زایل کرده و هوی و هوس را در آنان حاکم ساخته است به همین جهت دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند و خوشی موقت را بر خوشی پایدار بر میگزینند.
«قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا» آنان در جادهای که مجهول است و راهش نامشخص و تاریک است سوار شدند.
«سُرُوحُ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ»
- «سُرُوحُ» جمع «سرح» از ماده استراحت است، به معنای چهارپایانی است که برای چرا در بیابان رها شدهاند.
- «عَاهَةٍ» به معنای آفت
- «وَعْثٍ» زمین نرمی است که حرکت در آن دشوار است.
- «سُرُوحُ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ» اهل دنیا در گرفتاریها و ناراحتیها در وادیای بسیار سخت که قصد بهبود در آن را ندارد رها هستند.
«لَيْسَ لَهَا رَاعٍ يُقِيمُهَا وَ لَا مُسِيمٌ يُسِيمُهَا»
«لَيْسَ لَهَا رَاعٍ يُقِيمُهَا» رها شدن آنان به قدری است که چوپانی نیست تا آنان را پایدار کند و به راه صحیح هدایت نماید. این امر به این جهت است که بزرگتری که هدایتشان کند ندارند یعنی دنیاپرستان از دنیایی که دارند هیچ لذتی نمیبرند.
در اصول اخلاق اجتماعی زمانی که با اهل دنیا مواجه میشویم، توجه به دنیای ظاهری که از آن برخوردارند نکنیم و جذب آنان نشویم و بدانیم باطن گرایش به مادیات انسانیت نیست بلکه حیوانیت است، گاه حیوانی درنده و گاه چرنده. به همین جهت در مواجهه با اهل دنیا نه تنها گرایش به آنان نداشته باشیم بلکه آنان را سرزنش نیز نکنیم و بابت بازگشت انسانیت از دست رفته شان دعا کنیم.
پرهیز از توقع و طمع در ارتباطات
«وَ إِيَّاكَ أَنْ تُوجِفَ بِكَ مَطَايَا الطَّمَعِ فَتُورِدَكَ مَنَاهِلَ الْهَلَكَةَ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَكُونَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّكَ مُدْرِكٌ قِسْمَكَ وَ آخِذٌ سَهْمَكَ وَ إِنَّ الْيَسِيرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنَ الْكَثِيرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ كَانَ كُلٌّ مِنْهُ»
«بپرهيز از آن كه مركب طمع ورزى تو را به سوى هلاكت به پيش راند، و اگر توانستى كه بين تو و خدا صاحب نعمتى قرار نگيرد، چنين باش، زيرا تو، روزى خود را دريافت مىكنى، و سهم خود بر مىدارى،و مقدار اندكى كه از طرف خداى سبحان به دست مىآورى، بزرگ و گرامىتر از (مال) فراوانى است كه از دست بندگان دريافت مىدارى، گرچه همه از طرف خداست»
«وَ إِيَّاكَ أَنْ تُوجِفَ بِكَ مَطَايَا الطَّمَعِ فَتُورِدَكَ مَنَاهِلَ الْهَلَكَةَ»
حضرت از ارتباط بر مبنای طمع و توقع از یکدیگر منع کردند، زیرا مرکب طمع انسان را به چشمه هلاکت میرساند و از آبی سمی به او مینوشاند.
زمانیکه توقعی از دیگران نداریم، کمترین لطف دیگران در نظرمان زیاد جلوه میکند به همین جهت شاکر آنان و خداوند هستیم.
علت بسیاری از ناراحتیهای افراد از یکدیگر به دلیل توقع و طمع از یکدیگر است. به همین جهت حضرت از این رذیله اخلاقی منع میکنند.
در روابط اجتماعی طمع داشتن از دیگران سبب هلاکت و خودکشی است و انسانیت و عزت انسان را از بین میبرد از همین رو چنین فردی نزد دیگران رانده شده است و جاذبهای دارد.
«وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَكُونَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ»
اگر میتوانی که بین خود و خدا صاحب نعمتی قرار ندهی که از طریق او نعمت را دریافت کنی این کار را کن،
حضرت توصیه میکنند درخواستی از دیگران نداشته باشیم و تنها از خداوند درخواست کنیم.
«فَإِنَّكَ مُدْرِكٌ قِسْمَكَ وَ آخِذٌ سَهْمَكَ»
حضرت در ادامه علت این امر را بیان میکنند و میفرمایند «فَإِنَّكَ مُدْرِكٌ قِسْمَكَ وَ آخِذٌ سَهْمَكَ»
اگر درخواست را از دیگران نکرده بودی خداوند به یقین سهمت را به تو میرساند. این امر در حالی است که:
«وَ إِنَّ الْيَسِيرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنَ الْكَثِيرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ كَانَ كُلٌّ مِنْهُ»
مقدار کمی که خداوند عطا کند بسیار گستردهتر و محترمتر از آن چیزی است که خداوند عطا کند، گرچه خلق نیز هرچه دارند از خداوند است.
خلق وقتی چیزی عطا میکنند، برکتش برای دنیای انسان است ولی خداوند آنچه عطا کند برای دنیا و اخرت اوست. خلق زمانی که عطایی میکنند از بخشیدن مجدد و مراجعه مجدد سائل ابا دارند، اما خداوند نه تنها بخشش لا یزال دارد بلکه میخواهد بنده تنها به او مراجعه کند.
تاریخ جلسه : 97/7/30 ـ بخش چهارم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه ، نامه 31
[2] نهج البلاغه، نامه 31
[3] سوره مبارکه آل عمران، آیه 15