مقدمه
میخواهیم به لطف حضرت پردههای جهالت نسبت به حضرت ولی عصر عجّلاللهفرجه را كنار بزنیم تا بیش از پیش عنایت و ولایت حضرت را دریافت كنیم. بر این باوریم كه وجود مقدس حضرت علی الدوام در حال تابش و درخشش است و مانع ادراك این امر از ناحیه خود ماست.
مایلیم از طریق شناخت خاص نسبت به حضرت موانع را مرتفع كنیم، تا با معرفت و محبت ولی عصر عجّلاللهفرجه ظرف وجودمان را برای ارتباط، ادراك و دریافت ولایت حضرت مهیا نماییم.
حضرات معصومین جلوه کامله اسماء الهی
در هر عصری كاملترین جلوه اسامی خدای سبحان در وجود امام آن زمان متحیل میشود، و در زمان ما تجلی گاه كامل اسامی خداوند وجود مقدس حضرت ولی عصر عجّلاللهفرجه است.
جامع
خدای سبحان جمع كننده بندگان است.
«رَبَّنا إِنَّكَ جامِعُ النَّاسِ لِیوْمٍ لا رَیبَ فِیه
«پروردگارا ! همانا روزی كه هیچ تردیدی در آن نیست، تو مردم را جمع میكنی»
خدای سبحان جمع كننده است، گاه همه افراد را در یك مكان جمع مینماید، و گاه همه كمالات و خصلت های زیبا را در یك فرد جمع میكند. عدد اسم «جامع» 114، به تعداد سورههای قرآن كریم است.
وجود مقدس حضرت ولی عصر عجّلاللهفرجه خلیفه نام جامع خدا و آیینه تمام نمای این اسم است.
در وجود امام عصر عجّلاللهفرجه همه كمالات جمع است و حضرت به اذن حق میتواند در هر یك از شیعیانش كه بخواهد كمالات را جمع نماید و با وساطت خود انسان را صاحب همه خصال نیكو كند.
امام زمان عجّلاللهفرجه با اسم «جامع» همه را كنار خود جمع میكنند. ما اگر به حال خود رها شویم، افرادی گریزپاییم و از امام خود فرار میكنیم. امّا حضرت با جامع بودنشان ما را گرد خود جمع میكنند. در حقیقت با تجمع كنار او به كمالات دست مییابیم، و با درك حضور او به كسب فضائل نائل میشویم.
رشتهای بر گردنم افكنده دوست
میكشد آنجا كه خاطر خواه اوست
در عالم، حضرت در حكم بزرگتری است كه نمیگذارد كوچكترها از او گریزان شوند. دائماً زمینهای فراهم مینماید تا دیگران را دور خود جمع كند و به آنها خوبیها، نیكیها و زیبائیها را ارزانی نماید.
وجود مقدس حضرت حجّت عجّلاللهفرجه به اذن حق میتوانند وجودی جامع نصیب بنده كنند تا فرد دارای صفاتی شود که علی الظاهر با هم در تضادند.
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»[1]
«رسول خدا و کسانی که با اویند بر کافران، سختگیر و با همدیگر مهربانند»
ظاهراً دو خصلت شدت و رحمت كنار هم قرار نمیگیرد. ولی همراهان پیامبر صلّیاللهعلیهوآله از وجودی جامع برخوردارند، در برخورد با كفار شدت و قاطعیت دارند و در مواجهه با دوستان، نرمی و ملایمت.
امام عصر عجّلاللهفرجه با وساطت خود در ما انقلابی ایجاد میكنند كه میتوانیم همه كمالات را در وجود خود جای دهیم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «اگر در كسی خصوصیت شگفتآوری را یافتی، منتظر اخواتش باش».
این فرمایش به این معناست كه یك ویژگی مثبت در فرد، میتواند رویش و زایش داشته باشد، و تكثیر شود.
امام زمان عجّلاللهفرجه توجه ما را به یك صفت مثبتمان معطوف میكند و سپس راه را برای وصولمان به خصوصیات نیك دیگر فراهم مینماید. به عنوان مثال حضرت به ما القا میكند وقتی میل به مبدأ اعلی دارید، زمانی كه متمایل به ولی خدا هستید، نشانگر این است كه زمین وجودتان برای باروری بذر دیگر كمالات هم آماده است.
تصور ما این است كه در شرایط اقلیمی گیاهانی خاص سبز میشود. در صورتی كه خداوند در سوره مباركه رعد آیه 4، برای یك زمین گیاهانی را مطرح میكند كه رویش آنها در شرایط اقلیمی متفاوت صورت میگیرد و مربوط به نخلستان ، تاكستان و مزرعه است.
«وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیرُ صِنْوانٍ یسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِی الْأُكُلِ إِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ»[2]
«در زمین قطعههایى گوناگون ، و باغهایى از انگور و كشتزار و درختان خرمایى است كه بر یك ریشه و غیر یك ریشه [مىرویند] . ما برخى از آنان را در میوه و محصول با آنكه از یك آب سیراب مىشوند بر برخى دیگر برترى مىدهیم . بىتردید در این امور براى مردمى كه تعقّل مىكنند ، نشانههایى [بر توحید ، ربوبیت و قدرت خدا] ست .»
اگر در كنار امام عصر عجّلاللهفرجه باشیم، به وساطت حضرت كمالات مختلف و متعدد در وجود ما جمع میشود، و حتی دارای خصوصیاتی میشویم كه علی الظاهر با هم متفاوتاند. به عنوان مثال هم اهل منطق و استدلال میشویم و هم اهل احساس و حال، هم برخوردهای از سر قهر داریم و هم برخوردهای از سر مهر و… .
هنگامی كه از تك بعدی بودن شخصیتمان شاكی هستیم، زمانی است كه از ولی عصر عجّلاللهفرجه فاصله گرفتهایم و برای كسب جمیع فضائل به حضرت اعلام نیاز نكردهایم.
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق، لیك
چو درد در تو نبیند كه را دوا كند
«قابض» و «باسط»
وجود اقدس حق قابض است، و پشت پرده قبض او، بسط دادن اوست.
«مَنْ ذَا الَّذی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثیرَةً وَ اللَّهُ یقْبِضُ وَ یبْصُطُ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُون»[3]
«كیست آن كس كه به [بندگانِ] خدا وام نیكویى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بیفزاید؟ و خداست كه [در معیشت بندگان] تنگى و گشایش پدید مىآورد؛ و به سوى او بازگردانده مىشوید»
اگر انسان خودش را به خدا قرض دهد، خدای قابض او را میگیرد، سپس بندهاش را بسط میدهد و وجودی حقانی به او ارزانی میكند كه با وجود قبلیاش قابل قیاس نیست.
«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[4]
«هر كس كار نیكى بیاورد، ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت،»
اگر كسی خود را به خدای سبحان قرض دهد ، خدای باسط وجودش را مضاعف كرده و حداقل ده برابر مینماید.
حضرت ولی عصر عجّلاللهفرجه خلیفه تامه خدای سبحان و مظهر نامهای «قابض» و «باسط» اوست.
هر زمان خود را به امام زمان عجّلاللهفرجه بسپاریم، حضرت منّت میگذارد و ما را میگیرد، و در مرحله بسط دادن، وجودی گسترده نصیبمان میكند.
با این دیدگاه دیگر نه قبض برایمان ملال آور است و نه بسط . زیرا باور داریم:
نیم جان بستاند و صد جان دهد
آنچه در وهم تو ناید، آن دهد
قابض از اسماء جلالیه است و باسط از نامهای جمالیه. ولی عصر عجّلاللهفرجه با هیبتش ما را قبض میكند و با انذارها و توجهات خاص، به شدت ما را جذب مینماید، امّا قبض او ترسناك و ملال آور نیست.
حضرت پدر مهربانی است كه وقتی خود را به او بسپاریم، از توجهها و حمایتهای ویژهاش بهرهمند میشویم و در پرتو عنایاتش سرمایههای وجودیمان چند برابر شده و خوشی و آرامش بر زندگیمان سایه میافكند.
حضرت ما را به گونهای قبض میكند كه هیچ قدرت و توانی برایمان باقی نمیماند و زمانی كه وجود جدیدی به ما افاضه میكند، آنقدر بسطمان میدهد كه دیگر نسبت به احدی احساس نیاز نمیكنیم.
وقتی جان خود را به او تقدیم كنیم ، منّت میگذارد و ما را میپذیرد.
به مولایمان میگوییم: «بنفسی انت» و حاضریم همه هستیمان را فدایش كنیم، و یقین داریم كه هر چه به او بدهیم مضاعف میشود و به زندگیمان برمیگردد.
در برخورد با نام قابض حضرت، ناباورانه درمییابیم كه ما را قبول میكند و در قبضه قدرت خود قرارمان میدهد.
امام زمان عجّلاللهفرجه گرفتنش عین دادن است. حضرت به ما نیازی ندارد، بلكه قبض را بهانهای برای بسط ما قرار میدهد.
«بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیبٍ لَمْ یخْلُ مِنَّا»[5]
«آقا! فدایت شوم تو غایبی هستی كه دائماً حاضری»
«بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا»[6]
« آقا فدایت شوم تو ظاهراً از ما جدایی و دائم در كنارمان هستی.»
اگر حضرت هماره با ماست، پس نَفَسش به ما میخورد، و با نَفَس او قبض میشویم.
«السَّلَامُ عَلَیكَ یا عَینَ اللَّهِ النَّاظِرَة» حضرت را با عنوان «چشم خدا» میشناسیم، پس دائم بر ما نظر دارد، و با نگاهش قبضمان میكند.
بناست تا امام علیهالسلام با نفس و نگاهش دل ما را ببرد. وجودمان را در قبضه قدرت خود بگیرد و فرد را به انسانی جدید تبدیل نماید اگر ما در معرض نفس مسیحائی او قرار نمیگیریم و احیا نمیشویم به خاطر موانعی است كه بین خود و حضرت ایجاد كردهایم.
آشنائی با قابض و باسط بودن ولی عصر عجّلاللهفرجه، خوشی دائم را در زندگیمان به ارمغان میآورد. زمانی كه قبضمان میكند، خدا را شكر میكنیم كه از میان این همه عاشق و منتظر ، ما هم به چشمش آمدیم و در قبضه او قرار گرفتیم. وقتی هم كه بسط او شامل حالمان میشود، بابت سعه وجودی كه نصیبمان شده، سپاسگزار حضرت حق میشویم.
پس از اینکه تحت نام قابض و باسط امام عصر عجّلاللهفرجه قرار گرفتیم دیگر قبض و بسطهای دیگران به چشممان نمیآید، و هر چه از طریق دیگران از دست بدهیم یا به دست آوریم برایمان اهمیت ندارد.
پیش صاحب نظران ملك سلیمان باد است
بلكه آن است سلیمان كه ز ملك آزاد است
حضرت ولی عصر عجّلاللهفرجه میفرماید:
«إِنَّا غَیرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء»[7]
«ما فراموشتان نمیكنیم و دائم به شما چشم دوختهایم. با نگاهمان شما را میبریم و وجودی تازه به شما ارزانی میكنیم. نگاه ماست كه شما را توانمند و با قدرت كرده است»
وقتی حضرت ما را میگیرد احساس میكنیم هیچ هیچ هستیم (و همین احساس، امری بسیار ارزشمند است) و زمانی كه ما را بر میگرداند، حس میكنیم توان وجودیمان افزون گشته و دهها برابر قدرتمندتر شدهایم.
زمانی كه انسان در قبضه امامش قرار میگیرد، عیبهایش برطرف میشود، و به حُسن تبدیل میگردد، و در حقیقت فرد با قبض تطهیر میشود.
و زمانی كه بسط نصیب انسان شد، به وجودی نافع تبدیل میگردد و خیررسانیاش به دیگران گستردهتر میشود.
باید مراقب باشیم آن زمان كه دچار قبض میشویم، گله و شكایتی نداشته باشیم و به ساحت مقدس حضرت اسائه ادبی نكنیم، با همه وجود خود را به او بسپاریم و تمنای خارج شدن از قبضه قدرت او را نداشته باشیم.
زمانی كه تحت نام باسط حضرت قرار گرفتیم و از سعه وجودی بهرهمند شدیم، باز هم نباید ادب را فراموش كنیم و رشد و شكوفاییمان را از خود ببینیم. در هر حال و در هر مقام باید باور داشته باشیم كه هر چه هستیم از لطف و عنایت اوست.
نگاه دار ادب در طریق عشق و نیاز
كه گفتهاند طریقت تمام آداب است
«خافض» و «رافع»
خدای سبحان «خافض» است و پایین آورنده، و «رافع» است و بالابرنده.
خداوند بندگان را در مقابل خودش پایین میآورد و آنها را یاری میكند تا در برابر او سر تسلیم فرود آورند. وقتی بنده به ذلّ عبودیت رسید، خدای سبحان به او رفعت میدهد:
«یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات»[8]
به میزانی كه اهل ایمان و اهل علم در برابر خدای سبحان و قوانین شرع سرسپرده شوند، دارای درجات بالاتر میشوند، و از عالم خاك فاصله میگیرند.
قانون خدای سبحان این است که انسان را درجه به درجه بالا می برد
از جمادی مُردم و نامی شدم
از نما مُردم به حیوان سر زدم
خداوند انسان را از خاك تا گیاه ، از گیاه تا نطفه، و از حیوانیت تا انسانیت بالا میبرد.
خدای متعال نمیپسندد كه ما ناتوان بمانیم و میخواهد از این خاكدان فاصله بگیریم و از فرش به عرش برسیم.
«فَإِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ»[9]
خدا رافع الدرجات است و به هر بندهای كه در برابر او تواضع كند، رفعت میبخشد.
از طریق وجود مقدس حضرت ولی عجّلاللهفرجه دو نام «خافض» و «رافع» خداوند در زندگی ما جلوهگر میشود.
با وساطت حضرت بقیة الله، اعمال ما در دنیا وزین و قیمتی میشود و صلاحیت پیدا میكند كه تا عالم اعلی بالا رود.
از سوی دیگر عمل از عامل جدا نیست. بنابراین به لطف ولی عصر عجّلاللهفرجه همراه با حسنات و اعمال صالح، ما هم بالا می رویم، و رفعت مقام مییابیم.
امام عصر عجّلاللهفرجه خفض باطل میكنند و حق را بالا میبرد به عبارتی رافع حق است. با عنایت حضرت در نظر ما دنیای دنی پایین میآید و معنویات، متعالی جلوه میكند.
تاریخ جلسه: 92/9/27 ـ جلسه 6
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه فتح، آیه 29
[2] سوره مبارکه رعد، آیه 4
[3] سوره مبارکه بقره، آیه 245
[4] سوره مبارکه انعام، آیه 160
[5] مفاتیح الجنان، دعای ندبه
[6] مفاتیح الجنان، دعای ندبه
[7] بحارالأنوار، ج53، ص 175
[8] سوره مبارکه مجادله، آیه 11
[9] الكافي (ط – الإسلامية)، ج2 ، ص 122