نزول عذاب در هنگام ناامیدی
در دعای ابوحمزه به خدای سبحان عرض میکنیم:
«سَيِّدِي لَا تُعَذِّبْنِي وَ أَنَا أَرْجُوك»
«مولایم! مرا عذاب نکن درحالیکه به تو امیدوارم»
یکی از موانع عذاب رجاء و امیدواری است، تا زمانیکه انسان امیدوار است از عذاب الهی ایمن است و زمانیکه امیدش را از دست بدهد گرفتار عذاب میشود.
شاید این سؤال مطرح شود که چرا برخی افراد در عین اینکه امیدوارند اما گرفتار عذاب میشوند آنچنان که راه گشایشی پیش روی خود نمیبینند؟ در پاسخ باید گفت با توجه به فعلی که در این فراز از دعا به کار رفته میتوان پاسخ سؤال را دریافت، این فعل، فعل مضارع «أرجوا» است که از ان اراده زمان حال و آینده میشود، بنابراین امیدی مانع عذاب خداوند است که دائمی باشد نه مقطعی و گذرا و به شکل سیره عملی تبدیل شود. کسیکه فقط در برههای از زمان امیدوار است و در مقطعی دیگر امیدش را به راحتی از دست میدهد مصون از عذاب الهی نیست.
سرمایه امید
رجاء سرمایهایست که در بدو ورود به این عالم نصیب بندگان شده است، در دعای ابوحمزه از خداوند درخواست میکنیم:
«وَ ثَبِّتْ رَجَاءَكَ فِي صُدُورِنَا وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا»
«امیدت را در قلبهایمان ثابت کن و بعد از آنکه ما را هدایت کردی قلوبمان را منحرف مساز.»
درخواست ثبوت امید در این فراز شاهدی است که امید از ابتدا به بنده افاضه شده است به همین جهت بنده درخواست امید نمیکند بلکه درخواست ثبوت امید را دارد.
موطن رجاء باطن انسان است نه ظاهر او، گرچه آرامشی که به دنبال رجاء حاصل میشود از باطن فرد به ظاهر او نیز سرایت میکند اما جایگاه اصلی آن باطن اوست، شاهد این امر فرازی است از دعا که میفرماید:
«ثَبِّتْ رَجَاءَكَ فِي صُدُورِنَا وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا»
زیغ به معنای ضلالت است و ضلالت قلب در ناامیدی است، ناامیدی عارضهای طبیعی نیست بلکه امری خلاف عادت و عقوبتی الهی است.
خطر
خطری که بنده را تهدید میکند تزلزل امید است، از همین رو در فرازی دیگر از این دعا به خداوند عرض میکند:
«وَ أَثْبِتْ رَجَاكَ فِي قَلْبِي وَ اقْطَعْ رَجَائِي عَمَّنْ سِوَاكَ»
«امیدت را در قلبم ثابت کن و از غیر خودت قطع نما.»
سرمایهای قدیمی
در دعای ابوحمزه به خدای سبحان عرض میکنیم:
«فَإِنَّمَا أَسْأَلُكَ لِقَدِيمِ الرَّجَاءِ فِيكَ وَ عَظِيمِ الطَّمَعِ مِنْك»
«خداوندا فقط ازتو درخواست میکنم به دلیل امید قدیمیای که به تو داشتم و طمع زیادی که از تو دارم.»
رجاء سرمایهای قدیمی است که خداوند به بنده عطا کرده است، سرمایهای که حتی سابقه آن به عهد الست و پیش از ورود انسان به عالم ماده باز میگردد، سرمایهای که سبب شد انسان تعهد بندگی به خداوند دهد و زمانیکه در عهد الست خدای سبحان از او پرسید آیا من پروردگار تو نیستم و تو بندهام نیستی؟ پاسخ داد بلی، «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَی»[1] سرمایه ای که به او خلعت بندگی بخشید و او را به حمایت و اعانت پروردگارش امیدوار کرد.
امید به فضل
در دعای ابوحمزه به خدای سبحان عرض میکنیم:
«لَسْتُ أَتَّكِلُ فِي النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِكَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَيْنَا»
«برای نجات از عذابت بر اعمالمان اعتماد نمی کنیم بلکه به فضلت بر ما اتکا میکنیم.»
انسان امیدوار عملش را هرچند حسن باشد و از خالصترین نیات برخوردار باشد قابل عرضه در محضرخدای سبحان نمیداند، از همین رو هرگز بر اعمالش اعتماد نمیکند بلکه اعتماد او فقط و فقط بر فضل خداوند است.
خدابینی عنصر اصلی رجاء
«وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»[2]
«ولی (ای پیامبر!) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد؛ و (نیز) تا استغفار میکنند، خدا عذابشان نمیکند.»
عنصر اصلی رجاء خدابینی است، زمانیکه انسان خودی مشاهده نکند و فقط کامل علیالاطلاق را ببیند میتواند امیدوار باشد.
امیدواران هیچ اعتمادی بر خود ندارند بلکه تنها اعتماد آنان بر خدا و رسول او و حضرات معصومین علیهمالسلام است. خدای سبحان خطاب به وجود مبارک پیامبر صلّیالله میفرماید چگونه خداوند مؤمنین را عذاب کند در حالیکه تو در میان آنان هستی و درحالیکه آنان استغفار میکنند.
اینکه توصیه شده قبل و بعد از دعا صلوات بر پیامبر و آل او فرستاده شود و یا اینکه باید در پایان نماز بر وجود مبارک پیامبر صلّیاللهعلیهوآله سلام داد از این روست که بنده هیچ حسابی بر خود و اعمال خود نکند بلکه از واسطهای کمک گیرد که کامل مطلق است و رحمت او مانع باقی ماندن نقصی در پرونده عمل بنده میشود.
معصیت مانع رجاء
یکی از موانع رجاء معصیت است، معصیت مانع امیدواری به رحمت خداوند میشود و استغفار راهکاری برای رهایی از این مانع است، انسان گنهکار از رحمت خداوند ناامید نیست و با طلب مغفرت از خدای سبحان امیدوار به رحمت اوست، به همین جهت خداوند استغفار کننده را عذاب نمیکند و رحمت خود را بر او جاری میکند.
بنده زمانی به استغفار رو میآورد که متوجه عیوب خود میشود و قصور و تقصیر خود را میپذیرد و در عین حال به مغفرت حق امید دارد خداوند نیز امید او را ناامید نمیکند و پردهای از مغفرت بر او قرار میدهد.
از چه اموری باید استغفار کرد
استغفار فقط در ارتباط با معاصی و خطاها نیست بلکه باید بابت حسنات و خیرات نیز استغفار کرد؛ زیرا اعمال بنده هرقدر هم کامل باشد در برابر خداوند کامل علی الاطلاق ناقص است و این نقصان نیازمند طلب مغفرت است.
از منظری دیگر نیز باید استغفار کرد، در تمام خیرات و حسنات و کمالات خداوند فاعل است و به تعبیر قرآن کریم آنچه که اول و آخر و وسط هر امریست اوست:
«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن»[3]
اگر بنده در این میان ذره ای نقش فاعلیت برای خود قائل باشد و فاعلیت خداوند را از یاد برد شایسته است به درگاه او رو اورد و طلب مغفرت کند.
خداوند برای بنده کافی است
«وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ»[4]
«و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا برای تو کافی است؛ او همان کسی است که تو را، با یاری خود و مؤمنان، تقویت کرد.»
خداوند برای بنده کافی است، چنین دیدگاهی سبب میشود انسان هرگز امیدش را از دست ندهد و حتی هنگام مواجهه با دشمن و روبرویی با سختترین شرایط نیز امیدورا باشد، این امید او را تقویت میکند و قدرت خاصی به او میبخشد.
کسیکه باور دارد خداوند برای او کافی است میداند خدایی که در گذشته اعانتش را از او سلب نکرده در آینده نیز او را یاری میدهد، خداوندی که بدون درخواست بنده او را مورد عنایت و اعانت خود قرار میداد اگر دست نیاز به درگاهش دراز کند و تنها از او درخواست اعانت کند مگر ممکن است او را رها سازد؟!
اعانت خداوند گاه با نیروهای ظاهری و اسباب عادی است و مؤمنین را واسطه این اعانت قرار میدهد و از طریق آنان بنده را کمک میکند و گاه با نیروهای غیبی و اسباب مافوق طبیعی.
تاریخ جلسه: 99/6/19 ـ بخش 21
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه اعراف، آیه 172
[2] سوره مبارکه انفال، آیه 33
[3] سوره مبارکه حدید، آیه 3
[4] سوره مبارکه انفال، آیه 62