امید ـ بخش سی و سوم

امید شرط لازم است اما کافی نیست

 

«وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا»[1]

«و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند ـ در حالی که ایمان داشته باشد ـ سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد.»

 

انسان امیدوار رسیدن به مقامات معنوی و کمالات خاص است و در عین حال تلاش لازم را برای تحقق این امید به کار می برد. او برای رسیدن به مطلوب تلاشی عادی و روزمره نمی‌کند بلکه تمام تلاش خود را بکار می‌گیرد و در عین تلاش، ایمان و امید به تحقق وعده‌های الهی را دارد و فرمایش امیرالمؤمنین علیه‌السلام را که می‌فرمایند : «من طلب شیئا و جدّ وجد» هرکس چیزی را طلب کند و تمام تلاش خود را بکارگیرد آن را می‌یابد.

یکی از شروط امید تداوم و پیوستگی آن است«وَهُوَ مُؤْمِنٌ». امید روح زندگی است و باید در تمام لحظات زندگی جریان یابد و اگر لحظه ای منقطع شود انسان در عوض توجه به خداوند و اعتماد بر او بر اسباب مادی و ظاهری اعتماد می‌کند و همین امر امیدش را ناامید می‌گرداند.

تداوم چنین امیدی (امیدی پایدار و همیشگی) به یقین مثمر الثمر است و انسان را به مطلوب می‌رساند و کامیاب می‌کند.

 

امیدی که ذلیل می‌کند!

 

«ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا»[2]

«این (احکام)، از حکمتهایی است که پروردگارت به تو وحی فرستاده؛ و هرگز معبودی با خدا قرار مده، که در جهنم افکنده می‌شوی، در حالی که سرزنش شده، و رانده (درگاه خدا) خواهی بود

 

اصل امید انقطاع از غیر حق و اعتماد بر خداوند است، از همین رو گفته می شود امید حقیقت توحید و خداپرستی است.

قرآن کریم می‌فرماید کسی که به غیر خداوند امیدوار باشد چنان ذلتی می‌یابد که در حالتی تأسف بار در جهنم افکنده می‌شود حال آنکه سرزنش شده و رانده شده است.

 

حقیقت امید

 

حقیقت امید کمال انقطاع از غیر خداوند است که آن را در مناجات شعبانیه از خداوند درخواست می‌کنیم و می‌گوییم: «إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْك»

 

چگونه بتول شویم؟

 

امید انسان را بتول می کند (بتول به معنای منقطع شده) و از غیر حق رها می‌سازد همچنان‌که خدای سبحان خطاب به وجود مبارک پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرماید:

«تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتيلا»[3]

«فقط بر خداوند دل ببند»

 مطابق این آیه می‌توان گفت آنکس که بر غیر خداوند اعتماد کند زندگی‌اش جهنمی می‌شود خفّت‌آور؛ جهنمی که عاقبتی غیر از سرافکندگی و خواری ندارد. چنین فردی نه تنها در آخرت خوار و ذلیل است که در دنیا نیز هیچ عزت و اعتبار اجتماعی‌ای ندارد.

 

پدر نا‌امیدی کیست؟!

 

«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إَلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا»[4]

«(به یاد آورید) زمانی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید!» آنها همگی سجده کردند، جز ابلیس که گفت: «آیا برای کسی سجده کنم که او را از خاک آفریده‌ای؟!»

ابلیس «ابُ لیس» به معنای پدر نیستی است و ناامیدی از انواع نیستی (فقدان امید) است. کسی‌که بدخلق است فاقد حُسن خلق است، کسی‌که دروغگو است صادق نیست، کسی‌که بخل دارد سخی نیست و … . در مجموع هرجا کمالی وجود ندارد رنگی از ابلیس به چشم می‌خورد.

 

چه چیز مانع سجده ابلیس بر آدم شد؟

 

آنچه ابلیس را از سجده در برابر آدم باز داشت خلقت آدم از گِل بود نه مخلوق بودن آدم. زمانی‌که خدای سبحان ملائکه را امر به سجده در برابر آدم کرد تمام ملائک در برابر او سجده کردند اما ابلیس از امتثال امر الهی سرباز زد و  معترضانه به خداوند گفت:«أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا» چنین دیدگاهی دیدگاه مادی گراست، دیدگاهی که همه چیز را متمرکز بر عالم ماده و مادیات آن می‌کند و از آنجا که ماده ناتوان است و قدرتی ندارد لذا اعتماد بر آن غیر از ناامیدی نتیجه‌ای ندارد، ناامیدی‌ای که روز به روز افزوده می‌شود و از رحمت حق مأیوس‌تر می‌گردد. در این دیدگاه از آنجا که امیدی به رحمت حق نیست گِل قابلیت ترقی ندارد و نمی‌تواند به جایگاه خلیفة اللهی نایل شود.

 

دیدگاه مادی گرایان

 

«وَإِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوسًا»[5]

«هنگامی که به انسان نعمت می‌بخشیم، (از حق) روی می‌گرداند و متکبرانه دور می‌شود؛ و هنگامی که (کمترین) بدی به او می‌رسد، (از همه چیز) مایوس می‌گردد!»

 

«یووس» از حیث صرفی صیغه مبالغه است و دلالت بر مبالغه یأس و ناامیدی دارد، برخی افراد هنگام گرفتاری گاه بسیار ناامید می‌شوند، این افراد مادی‌گرایان هستند نه افراد الهی، آنان از آنجا که همه امور را محدود به ماده و مادیات آن می‌کند و ماده را ناتوان می‌یابند روزبه روز نا امیدتر می‌شوند. اما انسان الهی حتی در سخت‌ترین مصائب زیبابین است و سختی‌ها و گرفتاری‌ها را شر نمی‌داند. مصداق این امر سلام زیارت عاشوراست که باوجود عظمت مصیبت اباعبدالله علیه‌السلام به خداوند می‌گوییم: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ عَلَى مُصَابِهِمْ»،

 

امیدواری به رحمت حق

 

«إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا»[6]

«زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن، و راه نجاتی برای ما فراهم ساز!»

 

آیه بیانگر داستان اصحاب کهف است که از ظلم و طاغوت زمان هجرت کردند اما مهمترین خصیصه‌شان امیدواری به رحمت حق بود، آنهم با وجود سابقه شرکی که داشتند.

انسان امیدوار خود را بی‌نیاز از غیر می‌داند و تمام امیدش به خدای سبحان است به همین جهت از اقتدار و عزت و کرامت نفس والایی برخوردار است، اقتداری که در برابر قوی‌ترین ظالمان می‌ایستد و هیچ هراسی به دل راه نمی‌دهد همانطور که اصحاب کهف با قدرت زمانه مقابله کردند و در این مقابله بر هیچ‌کس و هیچ چیز غیر خداوند اعتماد نکردند.

 

تاریخ جلسه: 99/7/2 ـ جلسه 33

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه اسراء، آیه 19

[2] سوره مبارکه اسراء، آیه 39

[3] سوره مبارکه مزمل، آیه 8

[4] سوره مبارکه اسراء، آیه 61

[5] سوره مبارکه اسراء، آیه 83

[6] سوره مبارکه کهف، آیه 10

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *