تفسیر آیه 143 سوره آل عمران

قرآن در آیه 143 سوره آل عمران می‌فرماید:

آیه-143-آل-عمران-موسسه علمیه السطان علی بن موسی الرضا ع

«كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ»

 

آرزوهای بی‌فایده

 

قرآن در آیه 141 سوره آل عمران به مؤمنین دلداری می‌دهد و می‌فرماید مشکلات برای جداسازی افراد است و در آیه 142 می‌فرماید امکان ندارد مردم با ادعا وارد بهشت شوند، بلکه باید با آزمایشات مجاهدین و صابرین در این عالم بازشناسی شوند و در آیه 143 می‌فرماید: شما همیشه آرزوی مرگ را داشتید (آرزوی جنگ داشتید) قبل از این که در جنگ احد قرار گیرید، مرگ و یا جنگ را طلب می‌کردید چگونه از آرزوی خود فرار می‌کنید؟

آیه کسانی را سرزنش می‌کند که در جنگ بدر حضور نداشتند و مادام از خدای سبحان درخواست می‌کردند «ای‌کاش ما در جبهه‌ای حضور پیدا می‌کردیم که می‌جنگیدیم». خدای سبحان صحنه احد را ترتیب داده اما آنان از صحنه نبرد گریز داشتند و می‌ترسیدند که در صحنه حاضر شوند. آرزوهای بی‌ثمر به نفع انسان نیست. زیرا ممکن است در مقابل آن آرزو آزمایش شود که سربلند بیرون آمدن از آزمایش کار راحتی نیست.

 

ای کاش با اباعبدالله (ع) بودیم

 

قرآن در آیه 143 سوره آل عمران می‌فرماید شما طلب حضور در جنگ کردید حال که صحنه جنگ فراهم شده چرا از آن فرار می‌کنید؟ گویا این آیه پاسخ می‌دهد به درخواست کسانی که فقط لساناً و زبانی درخواست بودن با اباعبدالله علیه‌السلام را می‌کنند. زیرا خدای سبحان برای گروهی که درخواست همراهی با اباعبدالله علیه‌السلام را دارند صحنه‌ای طراحی کرده که مجبور شوند برای اباعبدالله علیه‌السلام سرمایه خرج کنند و هزینه نمایند. اما اینان در آستانه اجرا سست می‌شوند و از خرج کردن فراری می‌کردند.

باید توجه داشت تمنّای اموری را داشته باشیم که از واقعیت آن آگاهیم. برای آنکه کسی تمنّای فرج و آرزوی ظهور حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه را داشته باشد، باید ابتدا خود و درخواست خود را چکاپ کند. اگر حضرت ظهور کردند و به من فرمودند خانه تو باید به ما داده شود و ماشینت در اختیار ما قرار گیرد، همسرت باید به آفریقای‌جنوبی برود، فرزندانت هر یک باید به جبهه فرستاده شوند، آیا همچنان دوست می‌دارم فرج صورت گیرد و تمنّای ظهور خواهیم کرد؟ اگر بدانیم منافع‌مان در خطر است آیا همچنان برای فرج دعا می‌کنیم؟ باید تمنیّات خود را چک کنیم. چون مخاطبین آیه قبل از جنگ احد در آستانه درخواست‌های خاص و متعالی بودند اما زمان اجرا پیامبر را تنها گذاشتند و به سراغ غنیمت رفتند.

  • اولین پیامی که در آیه به چشم می‌خورد این است که گروهی از مردم مدت‌ها آرزوی امر خیری را دارند، «كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ » فعل، ماضی استمراری است و نشان‌دهنده مدت زمان طولانی است که این گروه تقاضای انجام کار خیر را دارند. اما هنگام رسیدن به مقصود از آن گریزانند. کسی می‌گفت من بسیار دعا می‌کردم تا حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه را ببینم. شبی در منزل تنها بودم و یقین داشتم حضرت آن زمان در منزل من حضور دارند اما از حضرت خواستم آقا شما از منزل من بیرون بروید اگر شما را ببینم حتماً می‌میرم. یک عمر تقاضای ملاقات با حضرت را داشت و حال که ممکن شد از آن گریزان شد. هر یک از ما نوعاً خود را می‌خواهیم نه وصال به حضرت را.

مخاطبین آیه در ناخودآگاه ضمیرشان قصد رسیدن به خواسته‌های خود را داشتند، اما چون از زحمت آن آگاه شدند و نتیجه ظاهری آن را به چشم دیدند رو برگرداندند. چون جنگ در ظاهر زحمت کشیدن و کشته شدن دارد.

 

طلب کردن حقیقت، قبل از دیدن آن

 

قرآن می‌گوید قبل از این که شما حقیقت را ببینید طالب حقیقت بودید، قبل از این که سعادتی را ببینید طالبش بودید و حالا که در دسترس شما قرار گرفت از آن گریزانید. جنگ طلب کردید و چون در صحنه جنگ قرار گرفتید از آن فرار کردید. مفسرین می‌گویند پیام آیه بر ما این است که شما همیشه طالب مرگ نفسانیات‌تان بودید، طالب بودید تا از رذائل اخلاقی‌تان جدا شوید و حال که زمان تحقق خواسته شما فرارسیده از آن گریزانید، چون از بین رفتن نفس هزینه دارد وقتی کسی بخواهد نفسش از میان برود باید هزینه سنگینی پرداخت کند، زیرا باید از علایق بسیاری چشم بپوشد و از بسیاری تعلقات جدا گردد. وقتی در موقعیت قرار می‌گیرید جزع و فزع می‌کنید و حاضر نیستید نفسانیات خود را از دست بدهید. دوست دارید نفسانیات برایتان بماند.

 

پرداخت هزینه برای رسیدن به مقصود

 

«كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» عمده مردم برای دستیابی به آرزوهایشان جوگیر هستند. آنان حاضر نیستند برای رسیدن به مطلوب و مقصودشان هزینه پرداخت کنند. می‌خواهند همه چیز را رایگان به دست آورند. این افراد گرفتار ضعف یقین‌‌اند. یقین در وجود این افراد به عنوان ملکه‌ای قوی ظهوری ندارد. زمان‌های زیادی امری را طلب می‌کنند که وقت اجرا منصرف می‌شوند. الان تصور ما از زمان ظهور، فرج است، اما اگر روایات زمان ظهور را بررسی کنید هفت سال اول سال‌های سختی است. هفت سال اول طعام مردم نان خشک و شراب‌شان آب شور است. اگر مردم از این روایت آگاه باشند چند نفر تمنّای ظهور خواهند کرد؟ چهارهزار نفر به اباعبدالله علیه‌السلام نامه نوشتند چون قدم مبارک حضرت سبب پر رونقی باغ‌های آنها می‌شد. اما چون بحث جنگ و خون‌ریزی شد کسی به میدان نیامد.

 

واقعیت را درست در ذهن پرورش دهیم

 

شبی آقای وحید بهبهانی گفتند نمی‌دانم اگر حضرت ظهور کنند کشش و تحمل دوران ظهور را داریم؟ مردی که سجاده ایشان را هر شب پهن می‌کرد از این حرف ناراحت شد و تصمیم گرفت دیگر جانماز کسی که هنوز نمی‌داند تحمل دوره ظهور را دارد یا ندارد، پهن نکند. این مرد شب خواب دید که حضرت ظهور کرده‌اند و به هرکس فرمانی می‌دهند. به یکی می‌گویند تو باید از همسر خویش جدا شوی چون او خواهر رضاعی توست. به دیگری می‌گویند این خانه از آن تو نیست، چون مال ورثه است. به دیگری می‌گویند لباس تو غصبی است. بعد از اینکه از خواب بیدار شد به خدمت آقای وحید بهبهانی رفت و جریان را برای ایشان تعریف کرد و اقرار کرد حقیقتاً گروه زیادی کشش و تحمل زمان ظهور را ندارند.

  • باید دانست در زمان ظهور حضرت هر مأموریتی به انسان بدهند باید اجرا شود. سال‌های اول ظهور حرفی از راحتی و راحت نشینی نیست. باید تصور مردم نسبت به آن زمان تصحیح شود.
  • تمنّا و آرزوهای خوب فراوانی وجود دارد که حتماً برای قرار گرفتن در آن موقعیت‌ها باید پیش‌نیازهای فراوانی را گذراند.
  • درخواست‌ها باید ابتدا یک تصویر صحیح در ذهن ما داشته باشد و باور کنیم برای محقق شدن تصویرهای صحیح باید از بعضی یا همه تعلقات چشم پوشید تا دست‌یابی به درخواست محقق شود.

 

در حال تقاضا کردن و به مقام نرسیدن

 

مخاطبین آیه عافیت‌طلب بودند. دریافت عناوین و امکان دست یافتن به آن عناوین را در عین عافیت و راحتی طلب می‌کردند.

دوست داشتند نام‌شان در شمار رزمندگان و هم‌رکاب بودن با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ثبت و ضبط شود، اما از زحمت‌کشی حضور در جنگ و شهادت خبری نباشد و این دو با یکدیگر جمع نمی‌شوند.

برای این گروه کمالات مستقر نمی‌شود. در حال تقاضا می‌کنند اما به مقام نمی‌رسند. حال، وضعیت خوب و مناسبی است که انسان تقاضای قرار گرفتن در آن را می‌کند و چون از مشکلات آن آگاه می‌شود رها می‌کند. اما مقام جایگاهی است که انسان با تحمل سختی‌ها در آن جایگاه قرار می‌گیرد. اصحاب الحسین در کنار امام‌شان ماندند و در مقام اصحاب الحسین قرار گرفتند.

 

«فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ»

 

شما تماشاگر بودید

 

مرگ را دیدید در حالیکه هیچ اقدامی نکردید.

مفسرین می‌گویند اگر این صحنه را جهاد اکبر بدانیم نه جهاد اصغر و جهاد را مقابله با نفس معنا کنیم، خواهیم گفت بسیاری از افراد طالب مردن نفسانیات خویش اند. یعنی طالب صفای باطن طالب تزکیه، طالب صدق‌اند اما چون اسباب این امر را می‌بینند گریز دارند، مثلاً سبب تزکیه، تعلم است، و چون از آن آگاه می‌شوند می‌گویند من دوست ندارم سال‌ها در تعلیم علم زحمت بکشم. می‌خواهم مانند باباطاهر شب بخوابم و صبح عالم شوم! وقتی صحبت از صبوری برای تعلیم می‌شود تحمل ندارد. طاقت رهایی از تعلقات و دست یافتن به کمالات طاقت عظیمی است که اهل دعا هرگز به آن نمی‌رسند.

آیه از حقیقتی سخن می‌گوید و از آسیبی حرف می‌زند که فقط متدیّنین را تهدید می‌کند.

او سال‌های متمادی در زیارت و ادعیه می‌خوانده «بِأَبِی‏ أَنْتَ‏ وَ أُمِّی‏ وَ نَفْسِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی» و حال زمان آزمایش رسیده است. باید مال خرج کند، زحمت بکشد، از خود بگذرد. همه این‌ها برای او سخت است که از این تعلّقات در وصال به امام زمانش چشم بپوشد.

در صدر اسلام حکایت چنین بوده است. اصحاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، اصحاب امیرالمؤمنین علیه‌السلام و اصحاب الحسین علیه‌السلام از خواسته‌های خود گذشتند. حبّ آنان باید «أشدّ حبّاً لله» بود که در هر شرایطی درخواست حضرات معصومین را بر خواسته‌های خود ترجیح دادند و درخواست کمک آنان را بر نیازهای فردی برتری بخشیدند.

با توجه به آیه یکی از مشکلات متدیّنین اهل شعار بودن آنهاست و مشکل دیگر اینکه واقع‌نگر نیستند و همچنین صداقت نداشتن در درخواست‌ها ایراد سوم آنهاست.

 

محبّ حقیقی خدا و رسول باشیم

 

اگر انسان واقعاً محب خدا و پیامبر صلی‌الله‌‌علیه‌وآله باشد، مشکلات یک سر سوزن از محبتش نسبت به آنان نمی‌کاهد. در حکایات آمده است روزی مجنون شنید لیلی به همه آش می‌دهد. کاسه‌ای بر دست گرفت و در صف ایستاد تا چشم لیلی به او افتاد، کاسه را از وی گرفت و آن را شکست. همه مجنون را سرزنش کردند که اگر لیلی تو را دوست می‌داشت، کاسه‌ات را نمی‌شکست. اما نگاه مجنون چندان نسبت به لیلی زیبا بود که گفت:

اگر با دیگرانش بود میلی                 چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟

شکستن کاسه و برخورد لیلی کوچکترین تأثیری در میزان علاقه به لیلی نداشت.

 

 

تاریخ جلسه: 97/7/21 ـ جلسه 121

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *