تفسیر آیه 17 سوره فجر

آیه 17: «كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ »

«این چنین نیست که می پندارید، بلکه [زبونی، خواری و دور شدن شما از رحمت خدا برای این است که] یتیم را گرامی نمی دارید.»

 

تنگی روزی، بازتاب اکرام نکردن به یتیم است

 

انسان در مشکلاتی نظیر تنگی رزق باید به جای «رَبِّي أَهانَنِ»، «رَبّی ظَلَمتُ نَفسِی» را به زبان آورد؛ زیرا این گرفتاری بازگردان عمل خود فرد است.

جمله «رَبِّي أَهانَنِ» نمایانگر عقیده نادرست انسان است که خداوند را به عنوان مربیِ “حنان” “رفیق” و “شفیق” نمی‌شناسد.

 

تکالیف الهی مصداق اکرام خداوند است

 

مفسری می‌فرماید: تکالیف الهی ـ بایدها و نبایدها ـ برای انسان از مصادیق اکرام خداوند محسوب می‌شود؛ زیرا که حیوانات بدون تکلیف و رها آفریده شده‌اند اما خداوند به انسانها شرافت بخشیده و خلعت تکالیف را به آنان پوشانده است.

بنابر این سیر بندگی انسان در همه مراحل اعم از خوردن و خوابیدن و…  قوانین خاصی را دارد و اکرام یتیم هم از قوانین و تکالیف خداوند است. اگر این اکرام نادیده گرفته شود انسان به وجود خود بی‌حرمتی کرده است.

رعایت بایدها و نبایدها، احترام به خود انسان است؛ و انسان با بی‌توجهی به تکالیف الهی و گستاخی به خداوند، خود را بی‌شخصیت و بی‌حرمت کرده است.

 

یتیم کسی است که کمبود عاطفی دارد

 

یتیم به کسی گفته می‌شود که از لحاط عاطفی در کمبود و تنگنا قرار دارد. آیه بیان می‌کند: رسیدگی به فردی که از نظر عاطفی، در تنگنا و کمبود قرار گرفته و نیاز به محبت و عاطفه دارد،  بر کسی که از جهت مالی کمبود دارد، ارجح است.

به بیانی دیگر، انسان باید عواطف خود را برای کسی هزینه کند که نیازمند عاطفه و محبت است.

شاید در اطراف انسان افرادی باشند که نیاز به توجه عاطفی دارند اما او از این مسئله غافل باشد.

 

بی‌توجهی به یتیم موجب محرومیت از نعمات الهی می‌شود

 

مفسری می‌فرمايد: به میزانی که تنگ روزی بودن برای انسان سخت و دشوار است و موجب سلب انجام عمل خیر برای او می‌شود، عدم رسیدگی به امور یتیم نیز محرومیت گسترده و غیر قابل تصوری را برای او ایجاد می کند.

قابل ذکر آن که: افعال خداوند معلّل به علت نیست؛ زیرا ذره‌ای جابجا کاری و ظلم در او راه ندارد. بنابر این انسان باید در هنگام کمبود و ضیق روزی به جای مقصر پنداشتن خداوند، به جستجو و بررسی علت در اطراف خود بپردازد؛ که شاید خدمات عاطفی کامل و وافی به اطرافیان خود نداشته است.

 

قدرت بی‌نهایت انسان

 

خداوند با این آیه بیان می‌دارد که همه افراد توان و قدرت رسیدگی عاطفی و اکرام به یتیم را دارند. با توانی که خدای سبحان به انسان عطا نموده او را اکرام کرده است و به میزانی به او توانایی داده که می‌تواند نیازهای عاطفی افراد را مرتفع کند. او با نگاه به توان‌های عاطفی خود به این امر واقف می شود که قدرت کافی برای رسیدگی به عواطف دیگران را دارد.

گاه انسان در مقابل نیازهای مادی اطرافیان خدمات‌رسانی خوبی دارد اما در مقابل نیازهای عاطفی صحیح و کافی عمل نمی‌کند. در حالی که خداوند انسان را سرشار از عواطف و احساسات قرار داده است و این قابلیت را دارد که می تواند احساسات خود را بطور صحیح خرج کند.

و آنچه مهم است آن است که تأمین نیازهای عاطفی بر تأمین نیازهای مالی مقدم است.

 

اعطاء از مصادیق اکرام است

 

مفسری می فرماید: در جمله «لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ» اهانت نهفته است؛ یعنی در هنگامی که یتیم اکرام نشود به او اهانت شده و بازتاب این اهانت، به خود انسان است، که به صورت « فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقه» نمایان می‌شود.

اعطاء از مصادیق اکرام محسوب می‌شود و اعطای عاطفی بر اعطای مالی ارجحیت دارد. در اعطای عاطفی، رعایت احترام و حفظ شخصیت طرف مقابل از اهمیت بسزایی برخوردار است.

بعنوان مثال مردی که به  همسرش خدمات مالی مناسبی ارائه می‌دهد، اما به عواطف او  بی‌توجه است، این خدمات مالی برای همسر لذت بخش و گوارا  نخواهد بود.

بسیاری از کم توفیقی‌های انسان به علت تأمین نکردن عواطف اطرافیان است، که به نوعی اهانت به آنان محسوب می شود.

 

ازدیاد توفیقات مادی و معنوی، نتیجه توجه دائمی به تأمین عواطف دیگران

 

سیاست دائمی انسان باید توجه مستمر به عواطف دیگران باشد که پیامد آن ازدیاد توفیقات مادی و معنوی است.

لازم به ذکر است: کم توفیقی‌های مادی و معنوی انسان به جهت “رَبّی اَهانَن” نیست؛ بلکه جسارت و گستاخی نسبت به اوامر الهی، توفیقات را از او سلب می‌کند.

وجود و قلب انسان باید همواره در محضر خداوند حاضر باشد تا خالصانه با خداوند ارتباط داشته باشد. عدم حضور در مقابل خداوند اهانت به او محسوب می‌شود؛ زیرا قلب و دل فقیر الی الله و محتاج حضور در مقابل رب العالمین هستند، تا لذت وصال به مقام «عندیت» را بچشند و موانع حضور از آنان سلب گردد.

 

حضور قلب در نماز از مصادیق اکرام یتیم است

 

هنگامی که انسان در نماز بدون حضور قلب حاضر شود به مثابه آن است که قلب یتیم خود را که احتیاج به عنایت و توجه خداوند دارد، رها کند. این رهایی از مصادیق اهانت به قلب محسوب می‌شود.

هنگامی که جسم انسان در نماز و صحنه عبادت حاضر است اما دل و قلب او مشغول به محل کار و زندگی و … است، اهانت به قلب یتیم صورت گرفته است؛ زیرا قلب می‌خواهد وصال به  معشوق داشته باشد و در محضر و مشهد خداوند حضور یابد اما انسان با غرق شدن در مادیات او را مورد اهانت قرار داده  و توفیقات از او سلب می‌شود.

 

اساس بندگی بر انتساب کم توفیقی‌ها به خود است

 

مفسری می‌فرماید: اساس بندگی آن است که انسان کاستی‌ها، ضعف‌ها و نقص‌ها و کم‌توفیقی‌ها را به خود نسبت دهد و این عقیده را ملکه دائم زندگی خود قرار دهد، و با تمام وجود دریابد که غفلت دائم در بندگی باعث ضیق روزی و سلب توفیقات می‌شود؛ اما مشکلات و غفلت‌های مقطعی تحت صفت غفاریت خداوند قرار می گیرد.

مفسری می‌فرماید: گاه اعمال انسان به صورتی ظاهر می‌شود که بی‌توجهی به شخصیت افراد محسوب می‌شود، که بازگردان این نوع اعمال در کمبود روزی نمایان می‌شود.

«فَقَدَرَ عَلَيْهِ‏ رِزْقَه‏»  نتیجه رعایت نکردن حرمت و احترام  لازم و کافی به افراد است.

اگر بنده توجه و رضایت خداوند را طالب است باید حرمت و احترام افراد را نگاه دارد.

 

تاریخ جلسه: 99/6/18                      

 «برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *