گریه دشمن اهل بیت از نوحههای حضرت ام البنین
امیرالمؤمنین علیهالسلام به برادر خود عقیل که در امر شناخت نسب قبایل عرب تخصص ویژه داشت، فرمودند که بانویی را که از خانوادهای که به دلاوری و شجاعت معروف باشند، برای ازدواج با آن حضرت معرفی کند و عقیل بعد از بررسی هایی که داشت، فاطمه کلابیه را معرفی کرد.
ایشان به عقد امیرالمومنین علیهالسلام درآمد و از آن حضرت ۴ فرزند به نام های عباس، جعفر، عثمان و عون به دنیا آورد که این ۴ فرزند پسر با بهرهگیری از فضائل پدر بزرگوار خود امیرمومنان علیهالسلام و به ارث بردن بخشی از شجاعت بینظیر امیرالمومنین سلاماللهعلیه و همچنین سابقه دلاوری در خانواده مادری، شخصیتهای بزرگی شدند و جوانان دلاور برومندی گردیدند که در هنگام قیام حضرت سیدالشهدا علیهالسلام پا به پای امام زمان خود حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در عرصه کربلا حاضر شدند و با آن وجود مقدس تا آخر پایداری کردند و بر عهد خود استوار ماندند.
به سبب اینکه این خانم ۴ فرزند پسر برای امیرالمومنین علیهالسلام به دنیا آورد، کنیه ام البنین پیدا کرد یعنی مادر پسران.
اما این که چرا امالبنین خود در واقعه کربلا حضور ندارد در تاریخ چیزی ذکر نشده است. اما درباره مسائل بعد از واقعه کربلا داریم که این بانوی بزرگوار پیش از آنکه برای فرزندان خود نگران باشد، نگران حضرت سیدالشهدا علیهالسلام بود و بعد از رسیدن خبر شهادت این بزرگواران بارها به قبرستان بقیع میآمد و به یاد شهدای کربلا و فرزندان شهید خود نوحه سرایی میکرد و میگریست.
عزاداریهای او و سخنانی که بر زبان می آورد چنان حزن انگیز بود که حتی کسی مثل مروان بن حکم که دشمن اهل بیت علیهمالسلام بود گاهی اوقات می آمد و به عزاداری و نوحه سرایی های امالبنین گوش میکرد و با شنیدن این سخنان، او هم می گریست.
تاریخ دقیقی برای وفات ام البنین علیه السلام در منابع معتبر وجود ندارد.
شدّت عزاداری حضرت امّ البنین علیهاالسلام
امام باقر علیهالسلام فرمودند:
«عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام … كَانَتْ أُمُّ الْبَنِينِ أُمَّ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ الْإِخْوَةِ الْقَتْلَى تَخْرُجُ إِلَى الْبَقِيعِ فَتَنْدُبُ بَنِيهَا أَشْجَى نُدْبَةٍ وَ أَحْرَقَهَا فَيَجْتَمِعُ النَّاسُ إِلَيْهَا يَسْمَعُونَ مِنْهَا فَكَانَ مَرْوَانُ يَجِيءُ فِيمَنْ يَجِيءُ لِذَلِكَ فَلَا يَزَالُ يَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ يَبْكِي»[1]
«امّ البنین، مادر چهار برادرِ به شهادت رسیده، به بقیع میرفت و بر فرزندانش به شدیدترین و سوزانندهترین وجه گریه و زاری میکرد. پس مردم پیرامون او جمع میشدند و سخنانش را میشنیدند. مروان (لعنة الله علیه) هم از کسانی بود که میآمد و گریه و زاری او را میشنید و گریه میکرد»
[1] بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۰