داغ فراق در خانۀ امام عسکری علیهالسلام
سالروز شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام را به محضر صاحب عزای حقیقی این مصیبت، حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، تسلیت عرض میکنیم. امید آنکه هر یک از ما مایۀ تسلی خاطر آن دلِ داغدار باشیم.
امامی که در سامراء به شهادت رسید، تنها قربانی ظلم حاکمیت نبود؛ دشمنان قصد جان فرزند او را نیز داشتند. امام عسکری علیهالسلام از همان روزی که خداوند وجود مقدس حضرت حجت را به او عطا کرد، گرفتار رنج فراق شد. فرزندی که ولادتش باید مایۀ شادی و آرامش پدر باشد، برای او به ابتلای غم و اندوه بدل شد؛ چراکه آقازاده را از همان آغاز از محضر پدر جدا کردند و تنها گاهی امکان دیدار محدود فراهم میشد.
دوستان نزدیک حضرت نیز همواره در انتظار لحظاتی کوتاه بودند تا امام بتواند پرده از وجود نورانی فرزندش بردارد. هیچیک از معصومان، از ابتدای فرزنددار شدن، چنین ابتلای سنگینی را تجربه نکردهاند. امام عسکری علیهالسلام نهتنها در برابر فشارهای حکومت غاصب ایستاد، بلکه همواره دلنگران حفظ جان فرزندش نیز بود؛ چراکه خانهاش زیر نظر و تفتیش دائم دشمنان قرار داشت.
این درد مضاعف، شهادت امام عسکری علیهالسلام را برای تاریخ شیعه به واقعهای خاص و جانکاه تبدیل کرده است؛ واقعهای که از همان آغاز، با مظلومیت و غربت ولیّ خدا گره خورده است.
معرفی شهودی امام زمان در کلام امام حسن عسکری علیهالسلام
در میان همۀ حضرات معصومین علیهمالسلام، کسی که بهطور کامل و جامع وجود مقدس حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف را معرفی کرده، امام حسن عسکری علیهالسلام است. البته در روایات امام صادق علیهالسلام نیز سخنان بسیاری در اینباره آمده است؛ اما معرفی امام عسکری رنگ و بویی دیگر دارد؛ چراکه گاه پرده از سیمای نورانی آقازاده برمیداشت و او را به برخی از خواص نشان میداد.
این معرفی، تنها در سطح کلام و روایت نبود؛ بلکه «معرفی شهودی» بود. شنیدن هر اندازه هم که ارزشمند باشد، هرگز به پای دیدن نمیرسد. کسانی که در محضر امام حسن عسکری علیهالسلام توفیق حضور یافتند، گاهی با چشم خود جمال ولیّ خدا را دیدند و آن لحظه برایشان حجت بالغه شد.
اگر ما هم عهدی تازه با امام حسن عسکری علیهالسلام ببندیم و ارتباطی ویژه با آن حضرت برقرار کنیم، امید آن هست که از برکات چنین مهمانیهای معنوی نصیبی بیابیم و بهرهای از این معرفی شهودی نصیب جان ما شود.
توصیه امام حسن عسکری علیهالسلام به توسل در پرتو قرآن
وجود مقدس امام حسن عسکری علیهالسلام در بیانات گوناگون، همواره بر توسل به اهلبیت علیهمالسلام تأکید داشت. اما نکته لطیف این است که آن حضرت، این توسل را جدا از قرآن مطرح نمیکرد؛ بلکه همۀ معارف مربوط به اهلبیت را در ذیل آیات قرآن کریم بیان میفرمود.
به تعبیر دیگر، امام عسکری علیهالسلام راه را برای امت روشن ساخت که اهلبیت، همان مصداق عینی و تفسیر زندۀ آیات الهیاند. هر جا قرآن سخن از هدایت، نور، ولایت و راه مستقیم دارد، آن حضرت به مردم یادآور میشد که این حقایق در وجود اهلبیت علیهمالسلام متجلی است.
این شیوۀ بیان، نشان میدهد که پیوند ما با اهلبیت علیهمالسلام نه یک ارتباط عاطفیِ صرف، بلکه یک ارتباط قرآنی و معرفتی است؛ یعنی همانگونه که قرآن راهنما و شفیع انسان در دنیا و آخرت است، اهلبیت نیز مفسران حقیقی و شفعای بندگان در پیشگاه خداوند هستند.
توسل بنیاسرائیل به حق محمد و آل محمد علیهمالسلام
«وَ ذَلِكَ أَنَّ مُوسَى ع لَمَّا انْتَهَى إِلَى الْبَحْرِ، أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ:قُلْ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ: جَدِّدُوا تَوْحِيدِي- وَ أَمِرُّوا بِقُلُوبِكُمْ ذِكْرَ مُحَمَّدٍ سَيِّدِ عَبِيدِي وَ إِمَائِي، وَ أَعِيدُوا عَلَى أَنْفُسِكُمُ الْوَلَايَةَ لِعَلِيٍّ أَخِي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ، وَ قُولُوا: اللَّهُمَّ بِجَاهِهِمْ جَوِّزْنَا عَلَى مَتْنِ هَذَا الْمَاءِ. فَإِنَّ الْمَاءَ يَتَحَوَّلُ لَكُمْ أَرْضاً. فَقَالَ لَهُمْ مُوسَى ذَلِكَ. فَقَالُوا: أَ تُورَدُ عَلَيْنَا مَا نَكْرَهُ، وَ هَلْ فَرَرْنَا مِنْ [آلِ] فِرْعَوْنَ إِلَّا مِنْ خَوْفِ الْمَوْتِ وَ أَنْتَ تَقْتَحِمُ بِنَا هَذَا الْمَاءَ الْغَمْرَ بِهَذِهِ الْكَلِمَاتِ، وَ مَا يُدْرِينَا مَا يَحْدُثُ مِنْ هَذِهِ عَلَيْنَا فَقَالَ لِمُوسَى ع كَالِبُ بْنُ يُوحَنَّا وَ هُوَ عَلَى دَابَّةٍ لَهُ، وَ كَانَ ذَلِكَ الْخَلِيجُ أَرْبَعَةَ فَرَاسِخَ-: يَا نَبِيَّ اللَّهِ أَمَرَكَ اللَّهُ بِهَذَا أَنْ نَقُولَهُ وَ نَدْخُلَ الْمَاءَ فَقَالَ: نَعَمْ.قَالَ: وَ أَنْتَ تَأْمُرُنِي بِهِ قَالَ: بَلَى.[قَالَ:] فَوَقَفَ وَ جَدَّدَ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ تَوْحِيدِ اللَّهِ- وَ نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ وَ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا مَا أَمَرَهُ بِهِ، ثُمَّ قَالَ:اللَّهُمَّ بِجَاهِهِمْ جَوِّزْنِي عَلَى مَتْنِ هَذَا الْمَاءِ.ثُمَّ أَقْحَمَ فَرَسَهُ، فَرَكَضَ عَلَى مَتْنِ الْمَاءِ، وَ إِذَا الْمَاءُ مِنْ تَحْتِهِ كَأَرْضٍ لَيِّنَةٍ حَتَّى بَلَغَ آخِرَ الْخَلِيجِ، ثُمَّ عَادَ رَاكِضاً، ثُمَّ قَالَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ:يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ أَطِيعُوا مُوسَى فَمَا هَذَا الدُّعَاءُ إِلَّا مِفْتَاحُ أَبْوَابِ الْجِنَانِ، وَ مَغَالِيقُ أَبْوَابِ النِّيرَانِ، وَ مُنْزِلُ الْأَرْزَاقِ، وَ جَالِبٌ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ وَ إِمَائِهِ رِضَى [الرَّحْمَنِ] الْمُهَيْمِنِ الْخَلَّاقِ.فَأَبَوْا، وَ قَالُوا: [نَحْنُ] لَا نَسِيرُ إِلَّا عَلَى الْأَرْضِفَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى: أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ وَ قُلِ:اللَّهُمَّ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ لَمَّا فَلَقْتَهُ.فَفَعَلَ، فَانْفَلَقَ، وَ ظَهَرَتِ الْأَرْضُ إِلَى آخِرِ الْخَلِيجِ.فَقَالَ مُوسَى ع: ادْخُلُوهَا. قَالُوا: الْأَرْضُ وَحِلَةٌ نَخَافُ أَنْ نَرْسُبَ فِيهَا.فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: يَا مُوسَى قُلْ: اللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ جَفِّفْهَا.فَقَالَهَا، فَأَرْسَلَ اللَّهُ عَلَيْهَا رِيحَ الصَّبَا فَجَفَّتْ. وَ قَالَ مُوسَى: ادْخُلُوهَا.فَقَالُوا: يَا نَبِيَّ اللَّهِ- نَحْنُ اثْنَتَا عَشْرَةَ قَبِيلَةً بَنُو اثْنَيْ عَشَرَ أَباً، وَ إِنْ دَخَلْنَا رَامَ كُلُّ فَرِيقٍ مِنَّا تَقَدُّمَ صَاحِبِهِ، وَ لَا نَأْمَنُ وُقُوعَ الشَّرِّ بَيْنَنَا، فَلَوْ كَانَ لِكُلِّ فَرِيقٍ مِنَّا طَرِيقٌ عَلَى حِدَةٍ لَآمَنَّا مَا نَخَافُهُ.أَمَرَ اللَّهُ مُوسَى أَنْ يَضْرِبَ الْبَحْرَ- بِعَدَدِهِمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ ضَرْبَةً فِي اثْنَيْ عَشَرَ مَوْضِعاً إِلَى جَانِبِ ذَلِكَ الْمَوْضِعِ، وَ يَقُولُ: اللَّهُمَّ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ- بَيِّنِ الْأَرْضَ لَنَا وَ أَمِطِ الْمَاءَ عَنَّا. فَصَارَ فِيهِ تَمَامُ اثْنَي عَشَرَ طَرِيقاً، وَ جَفَّ قَرَارُ الْأَرْضِ بِرِيحِ الصَّبَا فَقَالَ: ادْخُلُوهَا. فَقَالُوا: كُلُّ فَرِيقٍ مِنَّا يَدْخُلُ سِكَّةً مِنْ هَذِهِ السِّكَكِ- لَا يَدْرِي مَا يَحْدُثُ عَلَى الْآخَرِينَ..»[1]
در روایات جریانی شگفتانگیز از زمان حضرت موسی علیهالسلام نقل شده است که نشان میدهد توسل به پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام حتی در امتهای پیشین نیز راهگشا بوده است.
وقتی حضرت موسی علیهالسلام قوم خود را به کنار رود نیل آورد، خدای سبحان به او وحی فرمود:«به قومت بگو توحید مرا تجدید کنند، بر دلهایشان ذکر پیامبر خاتم و ولایت علی علیهالسلام را جاری سازند و بگویند: خدایا! به حق پیامبر و آل پیامبر، ما را از این آب عبور ده.»
قوم موسی در آغاز به دیدۀ تردید نگریستند و گفتند: «ما از آلفرعون گریختیم، اکنون باید در نیل غرق شویم؟ چگونه با این اذکار، بر آب راه برویم؟» در این میان، کالببنیوحنا پیش آمد و از موسی پرسید: «آیا خداوند تو را مأمور کرده است که این ذکر را به ما بیاموزی؟» موسی علیهالسلام فرمود: «آری». کالب با ایمان قلبی، ذکر را بر زبان آورد، به آبروی پیامبر و آلش متوسل شد، اسب خویش را بر آب راند و آب زیر پایش چون زمینی نرم و آرام شد. او تا آن سوی رود رفت و بازگشت و خطاب به بنیاسرائیل گفت: «ای بنیاسرائیل! این ذکر، درهای بهشت را میگشاید، درهای جهنم را میبندد و رزق را بر انسان جاری میسازد.»
اما قوم، همچنان درنگ کردند. خداوند به موسی دستور داد عصایش را بر دریا بزند و همان ذکر را بر زبان آورد. موسی گفت: «خدایا! به حق محمد و آل محمد، دریا را برای ما بگشا.» دریا شکافته شد. قوم باز گفتند: «زمین گلآلود است، میترسیم فرو رویم.» موسی دوباره همان ذکر را گفت و زمین خشک شد. باز گفتند: «ما دوازده قبیلهایم؛ میترسیم در مسیرها گم شویم.» موسی باز توسل جست و عرض کرد: «خدایا! به حق محمد و آل محمد، دریا را دوازده بخش کن.» و چنین شد؛ دوازده راه نمایان شد و هر قبیله از مسیر خود گذر کرد.
درایت در روایت
نتیجه این جریان آن است که امور ناممکن و خارقالعاده، با توسل به حضرات معصومین علیهمالسلام، ممکن و میسور میشود. هر دریای بستهای به برکت آنان گشوده، هر زمین گلآلودی خشک و هموار، و هر بنبستی به راهی روشن تبدیل میشود.
آسان شدن مبارزه با نفس به برکت توسل به پیامبر و آل پیامبر علیهمالسلام
«قَالَ الْإِمَامُ ع قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:وَ اذْكُرُوا يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ عَبَدَةِ الْعِجْلِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ أَضْرَرْتُمْ بِهَا بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ إِلَهاً فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ الَّذِي بَرَّأَكُمْ وَ صَوَّرَكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ بِقَتْلِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً، يَقْتُلُ مَنْ لَمْ يَعْبُدِ الْعِجْلَ مَنْ عَبَدَهُ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ ذَلِكُمُ الْقَتْلُ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ مِنْ أَنْ تَعِيشُوا فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ لَمْ يَغْفِرْ لَكُمْ، فَيَتِمَّ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا حَيَاتُكُمْ وَ يَكُونَ إِلَى النَّارِ مَصِيرُكُمْ، وَ إِذَا قُتِلْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَائِبُونَ- جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقَتْلَ كَفَّارَتَكُمْ، وَ جَعَلَ الْجَنَّةَ مَنْزِلَتَكُمْ وَ مَقِيلَكُمْ. ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ فَتابَ عَلَيْكُمْ قَبْلَ تَوْبَتِكُمْ، قَبْلَ اسْتِيفَاءِ الْقَتْلِ لِجَمَاعَتِكُمْ وَ قَبْلَ إِتْيَانِهِ عَلَى كَافَّتِكُمْ، وَ أَمْهَلَكُمْ لِلتَّوْبَةِ وَ اسْتَبْقَاكُمْ لِلطَّاعَةِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ قَالَ: وَ ذَلِكَ أَنَّ مُوسَى ع لَمَّا أَبْطَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى يَدَيْهِ أَمْرَ الْعِجْلِ، فَأَنْطَقَهُ بِالْخَبَرِ عَنْ تَمْوِيهِ السَّامِرِيِّ، فَأَمَرَ مُوسَى ع أَنْ يَقْتُلَ مَنْ لَمْ يَعْبُدْهُ مَنْ عَبَدَهُ، تَبَرَّأَ أَكْثَرُهُمْ وَ قَالُوا: لَمْ نَعْبُدْهُ.فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُوسَى ع: ابْرُدْ هَذَا الْعِجْلَ الذَّهَبَ بِالْحَدِيدِ بَرْداً، ثُمَّ ذُرَّهُ فِي الْبَحْرِ، فَمَنْ شَرِبَ مِنْ مَائِهِ اسْوَدَّتْ شَفَتَاهُ وَ أَنْفُهُ، وَ بَانَ ذَنْبُهُ. فَفَعَلَ فَبَانَ الْعَابِدُونَ لِلْعِجْلِ.فَأَمَرَ اللَّهُ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً أَنْ يَخْرُجُوا عَلَى الْبَاقِينَ شَاهِرِينَ السُّيُوفَ يَقْتُلُونَهُمْ.وَ نَادَى مُنَادِيهِ: أَلَا لَعَنَ اللَّهُ أَحَداً أَبْقَاهُمْ بِيَدٍ أَوْ رِجْلٍ، وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَأَمَّلَ الْمَقْتُولَ لَعَلَّهُ تَبَيَّنَهُ حَمِيماً أَوْ قَرِيباً فَيَتَوَقَّاهُ، وَ يَتَعَدَّاهُ إِلَى الْأَجْنَبِيِّ، فَاسْتَسْلَمَ الْمَقْتُولُونَ فَقَالَ الْقَاتِلُونَ: نَحْنُ أَعْظَمُ مُصِيبَةً مِنْهُمْ، نَقْتُلُ بِأَيْدِينَا آبَاءَنَا [وَ أُمَّهَاتِنَا] وَ أَبْنَاءَنَاوَ إِخْوَانَنَا وَ قَرَابَاتِنَا، وَ نَحْنُ لَمْ نَعْبُدْ، فَقَدْ سَاوَى بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ فِي الْمُصِيبَةِ.فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى: يَا مُوسَى [إِنِّي] إِنَّمَا امْتَحَنْتُهُمْ بِذَلِكَ لِأَنَّهُمْ (مَا اعْتَزَلُوهُمْ لَمَّا عَبَدُوا الْعِجْلَ، وَ لَمْ) يَهْجُرُوهُمْ، وَ لَمْ يُعَادُوهُمْ عَلَى ذَلِكَ.قُلْ لَهُمْ: مَنْ دَعَا اللَّهَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ، يُسَهَّلُ عَلَيْهِ قَتْلُ الْمُسْتَحِقِّينَ لِلْقَتْلِ بِذُنُوبِهِمْ.فَقَالُوهَا، فَسُهِّلَ عَلَيْهِمْ [ذَلِكَ]، وَ لَمْ يَجِدُوا لِقَتْلِهِمْ لَهُمْ أَلَماً[ارْتِفَاعُ الْقَتْلِ عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِتَوَسُّلِهِمْ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ:] فَلَمَّا اسْتَحَرَّ الْقَتْلُ فِيهِمْ، وَ هُمْ سِتُّمِائَةِ أَلْفٍ إِلَّا اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً- الَّذِينَ لَمْ يَعْبُدُوا الْعِجْلَ، وَفَّقَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ- فَقَالَ لِبَعْضِهِمْ وَ الْقَتْلُ لَمْ يُفْضِ بَعْدُ إِلَيْهِمْ.فَقَالَ: أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ قَدْ جَعَلَ التَّوَسُّلَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ- أَمْراً لَا يَخِيبُ مَعَهُ طَلِبَةٌ وَ لَا يُرَدُّ بِهِ مَسْأَلَةٌ وَ هَكَذَا تَوَسَّلَتِ الْأَنْبِيَاءُ وَ الرُّسُلُ، فَمَا لَنَا لَا نَتَوَسَّلُ [بِهِمْ]! قَالَ: فَاجْتَمَعُوا وَ ضَجُّوا: يَا رَبَّنَا بِجَاهِ مُحَمَّدٍ الْأَكْرَمِ، وَ بِجَاهِ عَلِيٍّ الْأَفْضَلِ الْأَعْظَمِ، وَ بِجَاهِ فَاطِمَةَ الْفُضْلَى، وَ بِجَاهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سِبْطَيْ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ، وَ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِينَ، وَ بِجَاهِ الذُّرِّيَّةِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ مِنْ آلِ طه وَ يس لَمَّا غَفَرْتَ لَنَا ذُنُوبَنَا، وَ غَفَرْتَ لَنَا هَفَوَاتِنَا، وَ أَزَلْتَ هَذَا الْقَتْلَ عَنَّا. فَذَاكَ حِينَ نُودِيَ مُوسَى ع مِنَ السَّمَاءِ: أَنْ كُفَّ الْقَتْلَ، فَقَدْ سَأَلَنِي بَعْضُهُمْ مَسْأَلَةً وَ أَقْسَمَ عَلَيَّ قَسَماً، لَوْ أَقْسَمَ بِهِ هَؤُلَاءِ الْعَابِدُونَ لِلْعِجْلِ، وَ سَأَلُوا الْعِصْمَةَ لَعَصَمْتُهُمْ حَتَّى لَا يَعْبُدُوهُ.وَ لَوْ أَقْسَمَ عَلَيَّ بِهَا إِبْلِيسُ لَهَدَيْتُهُ.وَ لَوْ أَقْسَمَ بِهَا [عَلَيَ] نُمْرُودُ [أَوْ] وَ فِرْعَوْنُ لَنَجَّيْتُهُ فَرَفَعَ عَنْهُمُ الْقَتْلَ، فَجَعَلُوا يَقُولُونَ: يَا حَسْرَتَنَا- أَيْنَ كُنَّا عَنْ هَذَا الدُّعَاءِ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ- حَتَّى كَانَ اللَّهُ يَقِينَا شَرَّ الْفِتْنَةِ، وَ يَعْصِمُنَا بِأَفْضَلِ الْعِصْمَةِ.»[2]
در ذیل آیه شریفه «فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ»، خدای سبحان بنیاسرائیل را به آزمایشی دشوار فراخواند. فرمان آن بود که در تاریکی شب، یکدیگر را بکشند؛ چه بسا فرزندی پدرش را، یا پدری فرزندش را! هدف این بود که تعصبات قومی و خودبنیادیهای آنان در هم شکسته شود و حقیقت بندگی آشکار شود. اما این مأموریت بهقدری سخت بود که کمتر کسی میتوانست شمشیر بردارد و بر عزیزترین افرادش ضربه بزند.
در این میان، خداوند به موسی علیهالسلام وحی فرمود که به قوم بگو: «خدا را به حق پیامبر خاتم و آل او قسم دهید..»
آنان چنین کردند و به برکت این توسل، مأموریتی که در ظاهر طاقتفرسا بود، بهراحتی برایشان میسر شد. نه آنان که میکشتند رنجی بردند و نه آنان که کشته میشدند، دردی چشیدند. وقتی بنیاسرائیل از موسی پرسیدند چگونه این امر چنین آسان بر ما گذشت، حضرت پاسخ داد: «مگر شما خدا را به پیامبر و آل پیامبر قسم ندادید؟ هر مأموریت دشواری با این توسل آسان میشود.»
بنیاسرائیل پس از این تجربه، گرد هم آمدند، ناله و ضجه زدند و خدا را به حق محمد و آل محمد علیهمالسلام سوگند دادند که دیگر چنین امتحانی بر آنان نیاورد. و خداوند رحمت خویش را شامل حالشان ساخت. سپس موسی یادآور شد:
«اگر ابلیس، خدا را به این خاندان قسم میداد، هدایت میشد؛ اگر نمرود و فرعون چنین میکردند، نجات مییافتند. این خانواده درگاه رحمت الهیاند و خداوند هیچ دعایی را که به نام آنان قسم داده شود، رد نمیکند.»
درایت در روایت
نتیجه این روایت در تفسیر عرفانی آیه آن است که «فاقتلوا انفسکم» یعنی نفسکُشی؛ یعنی کشتن نفس امّاره و رسیدن به مرحلهای که حقیقت انسانیت و بندگی در ما آشکار شود. به تنهایی شاید این جهاد با نفس طاقتفرسا باشد؛ اما با توسل به پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام، سختترین مأموریتها آسان میشود. همانگونه که بنیاسرائیل توانستند بار سنگین آزمون الهی را به دوش بکشند، ما نیز میتوانیم به برکت این خاندان، نفس سرکش را مهار کرده و به آرامش و صفای باطن دست یابیم.
درمان گرفتاریها با توسل به پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام
«فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا كَانَ بِمَكَّةَ قَالُوا: يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّنَا هُبَلُ، الَّذِي يَشْفِي مَرْضَانَا، وَ يُنْقِذُ هَلْكَانَا، وَ يُعَالِجُ جَرْحَانَا.قَالَ ص: كَذَبْتُمْ، مَا يَفْعَلُ هُبَلُ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً، بَلِ اللَّهُ تَعَالَى يَفْعَلُ بِكُمْ مَا يَشَاءُ مِنْ ذَلِكَ. قَالَ ع: فَكَبُرَ هَذَا عَلَى مَرَدَتِهِمْ، فَقَالُوا: يَا مُحَمَّدُ مَا أَخْوَفَنَا عَلَيْكَ مِنْ هُبَلَ أَنْ يَضْرِبَكَ بِاللَّقْوَةِ وَ الْفَالِجِ وَ الْجُذَامِ وَ الْعَمَى، وَ ضُرُوبِ الْعَاهَاتِ لِدُعَائِكَ إِلَى خِلَافِهِ.قَالَ ص: لَنْ يَقْدِرَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا ذَكَرْتُمُوهُ- إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.قَالُوا: يَا مُحَمَّدُ فَإِنْ كَانَ لَكَ رَبٌّ تَعْبُدُهُ لَا رَبَّ سِوَاهُ، فَاسْأَلْهُ أَنْ يَضْرِبَنَا بِهَذِهِ الْآفَاتِ- الَّتِي ذَكَرْنَاهَا لَكَ حَتَّى نَسْأَلَ نَحْنُ هُبَلَ أَنْ يَبْرَأَنَا مِنْهَا، لِتَعْلَمَ أَنَّ هُبَلَ هُوَ شَرِيكُ رَبِّكَ الَّذِي إِلَيْهِ تُومِئُ وَ تُشِيرُ.فَجَاءَهُ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ: ادْعُ أَنْتَ عَلَى بَعْضِهِمْ، وَ لْيَدْعُ عَلِيٌّ عَلَى بَعْضٍ.فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى عِشْرِينَ مِنْهُمْ، وَ دَعَا عَلِيٌّ ص عَلَى عَشَرَةٍ.فَلَمْ يَرِيمُوا مَوَاضِعَهُمْ- حَتَّى بَرِصُوا وَ جَذِمُوا وَ فُلِجُوا وَ لُقُوا وَ عَمُوا، وَ انْفَصَلَتْ عَنْهُمُ الْأَيْدِي وَ الْأَرْجُلُ، وَ لَمْ يَبْقَ فِي شَيْءٍ مِنْ أَبْدَانِهِمْ عُضْوٌ صَحِيحٌ- إِلَّا أَلْسِنَتُهُمْ وَ آذَانُهُمْ، فَلَمَّا أَصَابَهُمْ ذَلِكَ صِيرَ بِهِمْ إِلَى هُبَلَ وَ دَعَوْهُ لِيَشْفِيَهُمْ، وَ قَالُوا:دَعَا عَلَى هَؤُلَاءِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ، فَفُعِلَ بِهِمْ مَا تَرَى فَاشْفِهِمْ.فَنَادَاهُمْ هُبَلُ: يَا أَعْدَاءَ اللَّهِ- وَ أَيُّ قُدْرَةٍ لِي عَلَى شَيْءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ وَ الَّذِي بَعَثَهُ إِلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ، وَ جَعَلَهُ أَفْضَلَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ، لَوْ دَعَا عَلِيٌّ لَتَهَافَتَتْ أَعْضَائِي وَ تَفَاصَلَتْ أَجْزَائِي، وَ احْتَمَلَتْنِي الرِّيَاحُ وَ تَذْرُو إِيَّايَ- حَتَّى لَا يُرَى لِشَيْءٍ مِنِّي عَيْنٌ وَ لَا أَثَرٌ، يَفْعَلُ اللَّهُ ذَلِكَ بِي- حَتَّى يَكُونَ أَكْبَرُ جُزْءٍ مِنِّي دُونَ عُشْرِ عَشِيرِ خَرْدَلَةٍ.فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِكَ مِنْ هُبَلَ ضَجُّوا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالُوا: قَدِ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ عَمَّنْ سِوَاكَ، فَأَغِثْنَا وَ ادْعُ اللَّهَ لِأَصْحَابِنَا، فَإِنَّهُمْ لَا يَعُودُونَ إِلَى أَذَاكَ.فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: شِفَاؤُهُمْ يَأْتِيهِمْ مِنْ حَيْثُ أَتَاهُمْ دَاؤُهُمْ، عِشْرُونَ عَلَيَّ وَ عَشْرَةٌ عَلَى عَلِيٍّ. فَجَاءُوا بِعِشْرِينَ، فَأَقَامُوهُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ، وَ بِعَشَرَةٍ أَقَامُوهُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَلِيٍّ ع.فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلْعِشْرِينَ: غُضُّوا أَعْيُنَكُمْ، وَ قُولُوا: اللَّهُمَّ بِجَاهِ مَنْ بِجَاهِهِ ابْتَلَيْتَنَا، فَعَافِنَا بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا. وَ كَذَلِكَ قَالَ عَلِيٌّ ع لِلْعَشَرَةِ الَّذِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ.فَقَالُوهَا، فَقَامُوا فَكَأَنَّمَا أُنْشِطُوا مِنْ عِقَالٍ»[3]
امام حسن عسکری علیهالسلام نقل میفرماید: وقتی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمان داد بتهای اطراف کعبه شکسته شود، بزرگترین بت «هُبَل» بود. اطرافیان به پیامبر گفتند: «میترسیم اگر آسیبی به هبل بزنی، بلایا و بیماریهایی چون برص، جذام و لَقوه گریبانت را بگیرد.» پیامبر فرمود: «این بت قدرتی ندارد.» آنان گفتند: «اگر واقعاً پروردگارت یگانه است، پس از او بخواه این بلاهایی که گفتیم، بر ما وارد کن..»
پیامبر بیست نفر از آنان را برگزید و ده نفر را هم امیرالمؤمنین علیهالسلام انتخاب کرد. سپس پیامبر نفرین کرد و همه آن سی نفر به بلاهایی که خودشان نام برده بودند دچار شدند؛ برخی به برص و جذام مبتلا شدند و برخی زبان یا دستشان از کار افتاد.
وقتی این صحنه را دیدند، گفتند: «اکنون فهمیدیم پروردگار تو چه قدرتی دارد. امیدمان از غیر خدای تو بریده شد. حالا از پروردگارت بخواه ما را شفا دهد، و ما قول میدهیم دیگر آزار و اذیتی به تو نرسانیم.»
پیامبر فرمود: «از همان جایی که درد آمد، درمان نیز خواهد آمد.» سپس دستور داد آن سی نفر در برابر مردم بایستند. پیامبر فرمود: «چشمهایتان را ببندید و بگویید: خدایا! به آبروی همان کسانی که این بلا را به ما رساندی، به همانها عافیت ما را بازگردان.» امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز این ذکر را تعلیم داد. آنان همین را گفتند و در همان لحظه، مانند شتری که پایبندش باز شود، یکباره سالم و شاداب برخاستند.
درایت در روایت
نتیجهای که امام حسن عسکری علیهالسلام یادآور میشود این است: گاهی گرفتاریهای ما به سبب بیتوجهی به خاندان پیامبر است و درمانی جز توجه به همین خاندان ندارد. همانگونه که شاعر گفت:
دردم از یار است و درمان نیز هست
گرفتاریهایمان از غفلت نسبت به این خاندان است، و رهایی از آن هم به برکت توجه و توسل به ایشان میسر خواهد شد.
ارزش مواسات با دوستان اهلبیت علیهمالسلام
«وَ إِنَّ مِنْ مُحِبِّي مُحَمَّدٍ [وَ عَلِيٍ] مَسَاكِينَ، مُوَاسَاتُهُمْ أَفْضَلُ مِنْ مُوَاسَاةِ مَسَاكِينِ الْفُقَرَاءِ…»[4]
«و همانا در میان دوستداران محمّد [و علی] مساکینی هستند؛ مواسات و رسیدگی به آنان برتر است از مواسات با مساکینِ فقرا…»
امام حسن عسکری علیهالسلام جملهای بسیار لطیف و تأملبرانگیز دارد. ایشان میفرماید: با آنکه در قرآن کریم بارها و بارها دستور داده شده است که به مساکین کمک کنید، بدانید دوستان و محبّان این خاندان، خود «مساکین» حقیقیاند.
حضرت توضیح میدهد: اگر شما نسبت به این مساکین مواسات و رسیدگی داشته باشید، ارزش و فضیلت آن برتر است از کمک به فقرای عادی. چرا؟ زیرا محبّ اهلبیت علیهمالسلام هیچگاه در حقیقت محتاج نمیشود؛ چراکه محبت، او را بینیاز میسازد؛ اما خداوند به ما دستور داده است که حتی اگر این دوستان و محبان ظاهراً ثروت و امکاناتی هم دارند، باز هم به آنان رسیدگی کنید.
بنابراین، وقتی آیات قرآن میفرماید: «یُطعِمون الطعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً» تنها بهمعنای اطعام فقیران ظاهری نیست؛ بلکه طبق بیان امام عسکری علیهالسلام، رسیدگی به دوستان و محبان اهلبیت، افضل و ارزشمندتر است.
رسیدگی به محبّان آلمحمد علیهمالسلام، امتیازی بزرگ و برکتی فراوان در زندگی انسان پدید میآورد. این نگاه، مواسات را از یک کار اجتماعی صرف، به یک وظیفه معنوی و ولایی ارتقا میدهد.
حق نماز در کلام امام حسن عسکری علیهالسلام
«وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: أَقِيمُوا الصَّلاةَ فَهُوَ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ بِتَمَامِ رُكُوعِهَا وَ سُجُودِهَا- وَ [حِفْظِ] مَوَاقِيتِهَا، وَ أَدَاءِ حُقُوقِهَا- الَّتِي إِذَا لَمْ تُؤَدِّ لَمْ يَتَقَبَّلْهَا رَبُّ الْخَلَائِقِ أَ تَدْرُونَ مَا تِلْكَ الْحُقُوقُ فَهِيَ اتْبَاعُهَا بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ آلِهِمَا ع مُنْطَوِياً عَلَى الِاعْتِقَادِ بِأَنَّهُمْ أَفْضَلُ خِيَرَةِ اللَّهِ، وَ الْقُوَّامُ بِحُقُوقِ اللَّهِ، وَ النُّصَّارُ لِدِينِ اللَّهِ.»[5]
«و اما سخن خدای عزّوجل: أَقِيمُوا الصَّلاةَ (نماز را برپا دارید)، مقصود آن است که نماز را با رکوع و سجود کامل، با رعایت اوقاتش و ادای حقوقش برپا دارید؛ حقوقی که اگر ادا نشود، پروردگار آفرینش نماز را نمیپذیرد. میدانید آن حقوق چیست؟ آن حقوق این است که نماز را با صلوات بر محمّد و علی و آل آن دو علیهمالسلام پیوست کنید، در حالی که بر این باور باشید که آنان برگزیدگان برتر خدا، برپا دارندگان حقوق خدا و یاریکنندگان دین خدا هستند.»
امام حسن عسکری علیهالسلام میفرماید: اقامه نماز یعنی برپا داشتن نماز با رکوع و سجود کامل و بهگونهای که حق نماز ادا شود. اگر حق نماز ادا نشود، خداوند آن را نمیپذیرد. سپس حضرت توضیح میدهد: حق نماز چیست؟
حق نماز این است که پس از نماز، با اعتقاد قلبی، بر پیامبر و آل پیامبر درود بفرستید. زیرا این بزرگواران اقامهکنندگان واقعی دین خدا و مظهر «حقالله» هستند.
بنابراین اگر پس از نماز، صلوات بر پیامبر و اهلبیت همراه با ایمان و اعتقاد فرستاده شود، حق نماز ادا گردیده و نماز پذیرفته میشود. اما اگر کسی این درود را ترک کند یا فاقد این باور باشد، حق نماز را بجا نیاورده و نمازش پذیرفته نخواهد شد.
رشد اعمال در مدرسه امام حسن عسکری علیهالسلام
«فَإِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي أَعْمَالَكَ وَ يُضَاعِفُهَا بِمُوَالاتِكَ لَهُمْ، وَ بَرَاءَتِكَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ»[6]
«همانا خداوند اعمالت را پاکیزه میگرداند و آنها را چند برابر میکند، به سبب دوستی و ولایتت نسبت به آنان (اهلبیت) و بیزار بودنت از دشمنانشان.»
ما انسانها کارهای زیادی انجام میدهیم؛ اما بسیاری از آنها آراسته، مرتب و منظم نیست و به رشد لازم نمیرسد. امام حسن عسکری علیهالسلام در بیان معنای تزکیه سه نکته عمیق را مطرح میفرماید:
- خداوند اعمال شما را پیرایش میکند؛
- خداوند اعمال شما را رشد میدهد و فزونی میبخشد؛
- خداوند اعمال شما را از امور نامناسب دور میکند و آن را به توان میرساند و مضاعف میکند، تا جایی که باور نمیکنید این عمل، همان عمل کوچک شما بوده است.
درایت در روایت
در مدرسۀ امام حسن عسکری علیهالسلام، رکن اساسی این رشد و تزکیه، تولّی و تبرّی است: محبت و وفاداری نسبت به پیامبر و آل پیامبر علیهمالسلام و بیزاری و برائت از دشمنان ایشان.
در روایت آمده است که اگر کسی حتی اندکی از بغضش نسبت به دشمنان اهلبیت کاسته میشد، امام اجازه نمیداد در اطراف ایشان قرار گیرد. یعنی نزدیکان حضرت باید هم در تولی و هم در تبری بسیار محکم و راسخ بودند.
هر عمل کوچک ما، وقتی با محبت اهلبیت و بیزاری از دشمنانشان همراه شود، در دست قدرت خداوند به عمل بزرگ و رشد یافتهای تبدیل میشود.
بشارت مؤمن در لحظه جان دادن به دیدار اهلبیت علیهمالسلام
«أَنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ يَرِدُ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ هُوَ فِي شِدَّةِ عِلَّةٍ …فَيَنْظُرُ فَيَرَى مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ فَيَقُولُ أَ وَ تَرَاهُمْ هَؤُلَاءِ سَادَاتُكَ وَ أَئِمَّتُكَ هُمْ هُنَاكَ جُلَّاسُكَ وَ [أَ] فَمَا تَرْضَى بِهِمْ بَدَلًا مِمَّا تُفَارِقُ هَاهُنَا فَيَقُولُ: بَلَى وَ رَبِّي.فَذَلِكَ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: إ…وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ هَذِهِ مَنَازِلُكُمْ وَ هَؤُلَاءِ سَادَاتُكُمْ وَ آنَاسُكُمْ وَ جُلَّاسُكُمْ »[7]
«همانا ملکالموت بر مؤمن وارد میشود در حالیکه او در شدّت بیماری است… پس نگاه میکند و محمّد و علی و پاکان از خاندان آن دو را در اعلی علّیین میبیند. آنگاه [ملکالموت] به او میگوید: آیا اینان سروران و امامانت نیستند؟ همانها هستند که در آنجا همنشین تو خواهند بود. آیا راضی نیستی آنان را جایگزین کسانی بدانی که اکنون از آنان جدا میشوی؟ مؤمن پاسخ میدهد: آری، به پروردگارم سوگند. این همان است که خدای عزوجل فرموده: «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» این جایگاههای شماست و اینان سروران و یاران و همنشینان شمایند.»
زمانی که مؤمن در اوج بیماری و سختی جان دادن است، ملکالموت بر او وارد میشود و میگوید: «نگاه کن!» آنگاه مؤمن خانوادۀ حقیقی خود را در أعلی علیین میبیند. ما معمولاً میگوییم: «بِأَبی أَنْتُم وَ أُمّی وَ مالِی وَ أُسْرَتی»؛ چراکه انسان فرزند و خانوادهاش را بسیار دوست دارد و به آسانی دل نمیکَند؛ اما در آن لحظه ملکالموت از مؤمن میپرسد: «آیا دوست نداری همنشین این خاندان باشی؟ آیا این خانواده را به جای خانواده زمینیات نمیپسندی؟» مؤمن پاسخ میدهد: «به خدا سوگند، آنان را میپسندم.» در همان لحظه، این آیه بر او بشارت میشود: «أبشروا بالجنة.». بهشت یعنی حضور در محضر اهلبیت علیهمالسلام، و بشارت داده میشود که: «آفرین بر تو که خوب انتخاب کردی.»
پیام روایت
نهایت آرامش مؤمن در لحظه جان دادن، دیدار و همراهی با اهلبیت علیهمالسلام است؛ همان جنتی که خداوند وعده داده است.
رزق طیب در کلام امام حسن عسکری علیهالسلام
«قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا بِتَوْحِيدِ اللَّهِ، وَ نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص رَسُولِ اللَّهِ وَ بِإِمَامَةِ عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ: كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ عَلَى مَا رَزَقَكُمْ مِنْهَا بِالْمُقَامِ عَلَى وَلَايَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ لِيَقِيَكُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِذَلِكَ شُرُورَ الشَّيَاطِينِ- الْمُتَمَرِّدَةِ عَلَى رَبِّهَا عَزَّ وَ جَلَّ، فَإِنَّكُمْ كُلَّمَا جَدَّدْتُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ- وَلَايَةَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ ع تَجَدَّدُ عَلَى مَرَدَةِ الشَّيَاطِينِ لَعَائِنُ اللَّهِ، وَ أَعَاذَكُمُ اللَّهُ مِنْ نَفَخَاتِهِمْ وَ نَفَثَاتِهِمْ.» [8]
«خدای عزوجل فرمود: ای کسانی که به یگانگی خدا ایمان آوردهاید، و به نبوت محمّد صلیاللهعلیهوآله ـ رسول خدا ـ و به امامت علی علیهالسلام ـ ولیّ خدا ـ ایمان دارید، از روزیهای پاکیزهای که شما را روزی دادیم بخورید و شکر خدا را بهجا آورید؛ شکر بر آنچه از این روزیها به شما بخشیده، به این است که بر ولایت محمّد و علی علیهماالسلام پایدار باشید. تا خداوند متعال شما را به وسیله این ولایت، از شرّ شیاطینی که بر پروردگارشان سرکشی کردهاند نگاه دارد. همانا هر بار که شما ولایت محمّد و علی علیهماالسلام را برای خود تجدید کنید، لعنتهای خداوند بر شیاطین سرکش تازه میشود، و خداوند شما را از وسوسهها و دَمیدنها و افسونهای آنان پناه میدهد.»
امام حسن عسکری علیهالسلام در تفسیر آیه ۱۷۲ سوره بقره میفرماید:«ای کسانی که توحید، نبوت و امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام را پذیرفتهاید، بدانید رزق پاکیزهای که ما نصیب شما کردهایم، ولایت است. رزقِ طیب همان رزق ولایت است؛ پس از این رزق بهره ببرید و واشکروا لله؛ شکرگزار خدا باشید.»
حضرت در ادامه توضیح میدهد: شکر حقیقی خداوند، زمانی محقق میشود که انسان از رزق ولایت استفاده کند. اگر کسی از این رزق بهرهمند نشود، بهرهبرداری درستی از سایر نعمات الهی نیز نخواهد داشت. استفادۀصحیح از همه نعمتها، تنها در پرتو پذیرش ولایت ولیّ خدا با تمام وجود امکانپذیر است.
دلخوشی اهلبیت علیهمالسلام در نعمتهای دوستانشان
«وَ نَحْنُ بِحَمْدِ اللَّهِ وَ نِعْمَتِهِ أَهْلُ بَيْتٍ نَرِقُّ عَلَى أَوْلِيَائِنَا وَ نَسُرُّ بِتَتَابُعِ إِحْسَانِ اللَّهِ إِلَيْهِمْ وَ فَضْلِهِ لَدَيْهِمْ وَ نَعْتَدُّ بِكُلِّ نِعْمَةٍ يُنْعِمُهَا اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيْهِم»[9]
«و ما، به حمد و نعمت خداوند، خاندانی هستیم که بر دوستان خود رقت و مهربانی داریم و خوشحال میشویم از اینکه احسان و فضل الهی پیدرپی بر آنان فرود آید، و هر نعمتی را که خداوند تبارک و تعالی به آنان عطا کند، به حساب میآوریم.»
در توقیعی که حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام برای اسحاقبناسماعیل نیشابوری ـ یکی از یاران مورد اعتماد ایشان ـ فرستاد، نکتهای لطیف و تکاندهنده آمده است. حضرت میفرماید:
«ما اهلبیت، به لطف خدا و حمد الهی، خانوادهای هستیم که حتی خدمتکارانی که آزادشان کردهایم، باز هم خود را در خدمت ما میدانند و از این خانه دل نمیکَنند؛ میگویند: «کجا برویم؟ مگر غیر از این خانه مأمن دیگری داریم؟» ما نسبت به این آزادشدگان و خدمتگزاران خود رقت داریم، دلسوز و مهربانیم، و خوشحال میشویم وقتی میبینیم خداوند پیدرپی نعمتهایش را بر آنان نازل میکند. شادی ما در این است که دوستان و آزادشدگان ما، از فضل و لطف خداوند بینیاز شوند.
امام حسن عسکری علیهالسلام میفرماید: ما شمارش تکتک نعمتهایی را که خدا به دوستانمان داده است، در نظر داریم. دلخوشی ما همین است که ببینیم بارش لطف خداوند پیوسته بر سر دوستان ما نازل میشود. حضرت در پایان هشدار میدهد: «خیلی مراقب باشید! نگویید خدا چیزی به ما نداده است. ما حساب تکتک نعمتهایتان را داریم.»
این کلام امام نشان میدهد که اهلبیت علیهمالسلام نه تنها از دردها و رنجهای ما آگاهند، بلکه از لحظهلحظه نعمتها و خوشیهای ما نیز باخبرند و شادمانی آنان در گرو بهرهمندی ما از فضل پروردگار است.
ترجیح والدین دینی بر والدین نسبی در کلام امام حسن عسکری علیهالسلام
«مَنْ آثَرَ طَاعَةَ أَبَوَيْ دِينِهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ عَلَى طَاعَةِ أَبَوَيْ نَسَبِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ لَأُوثِرَنَّكَ كَمَا آثَرْتَنِي وَ لَأُشَرِّفَنَّكَ بِحَضْرَةِ أَبَوَيْ دِينِكَ كَمَا شَرَّفْتَ نَفْسَكَ بِإِيثَارِ حُبِّهِمَا عَلَى حُبِّ أَبَوَيْ نَسَبِكَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذِي الْقُرْبى فَهُمْ مِنْ قَرَابَاتِكَ مِنْ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ قِيلَ لَكَ اعْرِفْ حَقَّهُمْ كَمَا أَخَذَ بِهِ الْعَهْدَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَعَاشِرَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ بِمَعْرِفَةِ قَرَابَاتِ مُحَمَّدٍ ص الَّذِينَ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَهُ وَ مَنْ يَلِيهِمْ بَعْدُ مِنْ خِيَارِ أَهْلِ دِينِهِمْ»[10]
«هرکس اطاعت پدران دینی خویش ـ محمد و علی علیهماالسلام ـ را بر اطاعت پدر و مادر نسبی خود مقدم بدارد، خدای عزوجل به او میفرماید: حتماً تو را بر میگزینم، همانگونه که تو مرا برگزیدی؛ و تو را مشرّف میسازم به حضور پدران دینیات، همانگونه که خودت را با ترجیح محبت آن دو بر محبت پدر و مادرت شرافت بخشیدی. و اما سخن خدای عزوجل درباره ذیالقُربی (خویشاوندان نزدیک)، مقصود خویشان نسبی پدری و مادری تو هستند. به تو گفته شد حق آنان را بشناس، همانگونه که خداوند عهدی را بر بنیاسرائیل گرفت. و همچنین بر شما ای امت محمد، عهد گرفت که حق خویشان محمد صلیاللهعلیهوآله را بشناسید؛ همانانی که امامان پس از اویند، و کسانی که پس از آنان از برگزیدگان اهل دین ایشان خواهند بود.»
بارها از حضرات معصومین علیهمالسلام شنیدهایم که پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام بهمنزلۀ پدران دینی ما هستند. امام حسن عسکری علیهالسلام این حقیقت را با بیانی ویژه توضیح میدهد:
هرکس اطاعت پیامبر و امیرالمؤمنین ـ پدران دینیاش ـ را بر اطاعت والدین نسبی و ظاهری ترجیح دهد، در حقیقت راه حق را برگزیده است؛ زیرا ممکن است والدین ظاهری انسان او را به خلاف حق بخوانند، در حالیکه پیامبر و امیرالمؤمنین دعوت به حقیقت میکنند. اگر کسی سخن پدران دینی خود را بر سخن والدین ظاهری مقدم دارد، خدای سبحان او را مخاطب مستقیم قرار میدهد؛ نه با خطاب عمومی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، بلکه با پیام خصوصی و مؤکد: «من تو را برگزیدم همانگونه که تو مرا برگزیدی.»
در واقع، ترجیح پیامبر و امیرالمؤمنین علیهماالسلام چیزی جز ترجیح خود خداوند نیست. چنین بندهای به مقام ویژهای میرسد که حقیقت آن بر ما آشکار نیست. اگر در حالت عادی، خداوند ما را بر مخلوقات زیردستمان مانند جمادات، گیاهان، حیوانات و… ترجیح داده است، این ترجیح خاص الهی نسبت به بندهای که والدین دینی را بر والدین ظاهری مقدم میدارد، مقامی بس بالاتر و فراتر است که عظمت آن فراتر از درک ماست.
ترس از هیزم کوچکهای جهنم در کلام امام حسن عسکری علیهالسلام
«هو صبیٌّ یَبکی …الیکَ عَنّی یا بهلول انّی رَایتُ والدَتِی توقد النّار بالحَطبِ الکِبار فَلا تتقد الّا بالصِّغار و انّی اغشی اَن اکونَ مِن صِغار حَطبِ الجَهنَّم»[11]
«او کودکی بود که میگریست… ای بهلول، از من دور شو! من دیدم مادرم آتشی میافروخت با هیزمهای بزرگ، اما روشن نمیشد مگر به وسیله هیزمهای کوچک. و من بیم دارم که از هیزمهای کوچکِ جهنم باشم.»
بهلول نقل میکند: در زمان امام حسن عسکری علیهالسلام ایشان را دیدم در حالیکه هنوز کودکی بیش نبود و اشک از دیدگانش جاری بود. جلو رفتم و پرسیدم: «یابن رسولالله، چرا گریه میکنید؟»
حضرت فرمود: «ای بهلول! از من دور شو. مادرم میخواست آتشی روشن کند. هیزمهای بزرگ را آورد؛ اما آتش با آنها روشن نشد، ولی همین که هیزمهای کوچک را بر آن نهاد، آتش فوراً شعلهور شد. من میترسم از هیزمهای کوچک جهنم باشم.»
درایت در روایت
پیام این سخن نورانی آن است که: برای شعلهور کردن آتش غضب الهی، همیشه گناهان بزرگ لازم نیست. چهبسا گناهی کوچک یا فردی ظاهراً کماهمیت، سبب افروخته شدن آتش خشم خدا گردد. پس هیچکس و هیچ عملی را نباید اندک و بیاهمیت شمرد.
ارزش شرکت در مجلس اهلبیت علیهمالسلام و یاری جده سادات
قیمت و ارزش حضورتان را در مجلس اهلبیت علیهمالسلام کوچک نشمارید.
مرحوم آقای دولابی نقل میکرد: پدرم در جوانی روزی شاهد ماجرایی شد. خانم سیدهای به خانه پدربزرگم آمد، در حالی که مردی در خانه نبود. مادرم و زن عموی بزرگترش حضور داشتند. مادرم دم در رفت. آن خانم سیده گفت: «مهمان برایم رسیده و هیچ چیزی برای پذیرایی ندارم. ممکن است کمی از این علفهای چیلک به من بدهید تا غذایی برای مهمانانم درست کنم؟» مادرم با احترام گفت: «صبر کنید از جاریام اجازه بگیرم.» اما وقتی برگشت، دید آن خانم رفته است.
وقتی پدر خانواده بازگشت و ماجرا را شنید، بیدرنگ آن سبزیها را چید و به خانه آن زن سیده برد. همان شب خواب دید که ندایی آمد: «اهل این خانه همه امسال به کربلا خواهند رفت.» پدر آقای دولابی میگفت: از خواب بیدار شدم و محال میدیدم این رؤیا آشکار شود. چند ماه گذشت و فراموش کردم، تا روزی چاوشخوان در ده ندا داد: «جماعتی عازم کربلا هستیم، هر که هوس کربلا دارد، بسمالله!» و همه اهل خانه راهی کربلا شدند. پدرشان گفت: «در میانه سفر ناگهان یادم آمد که ما فقط اندکی سبزی به خانه یک سیده بردیم، و همان شب چنین خوابی دیدم».
بنابراین، نگویید: «ما ذرهای آمدیم و در مجلس اهلبیت نشستیم، چیزی نیست.» همین مقدار حضور، یعنی یاری رساندن به جده سادات. امام حسن عسکری علیهالسلام میفرماید:
«ما حجت بر مردم هستیم، ولی مادرم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها حجت بر ماست..»
پس امروز که روز عزای فرزند حضرت زهراست، شما با حضور در این مجلس، در حقیقت به یاری او آمدهاید و عرض تسلیت به محضرش دارید.
توبهای که دیگر شکسته نشود
نقل کردهاند: در تجریش فردی بود که قمارخانه داشت، اما همسرش علاقهمند و دلدادۀ اباعبدالله الحسین علیهالسلام بود. او پیوسته مجلس روضه برپا میکرد و در ایام محرم نزدیک به هزار نفر را اطعام میداد.
روزی آن مرد قمارخانهدار با یکی از بزرگان کشور درگیر شد و ناچار به فرار شد. به یاد دوستی در کربلا افتاد و به آنجا رفت. دوستش وقتی او را دید، تصمیم گرفت او را از کار نادرست بازگرداند. او را به حرم امام حسین علیهالسلام برد و وادارش کرد توبه کند. اما مدتی نگذشت که در بغداد توبه را شکست. بار دیگر به کربلا بازگشت. این بار دوستش گفت: «میبرمت جایی که اگر توبه کنی، دیگر نتوانی آن را بشکنی.»
او را به حرم حضرت ابالفضل العباس علیهالسلام برد. آن مرد در کنار مرقد حضرت، با دلی شکسته گفت: «هرچه مال و دارایی داشتم در راه خیر بخشیدم.» از آن پس کناره گرفت و گوشهنشین مسجد شد.
در ایام شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام، با وساطت آن حضرت دلهایمان را به کربلا ببریم؛ یک گوشه حرم اباعبدالله و یک گوشه حرم ابالفضل. با همان زبان حال بگوییم:
«آقا جان! شما ما را توبه دهید؛ اما توبهای که دیگر شکسته نشود. توبهای که ما را برای همیشه در پناه شما نگه دارد.»
تاریخ جلسه: 1393/10/9
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیهالسلام، ج 2، ص 245.
[2]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، ج2، ص 254.
[3]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، ج2، ص 378.
[4]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، ج2، ص 346.
[5]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، ج 2، ص 334.
[6]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، ج2، ص 365.
[7]. (بحارالانوار، ج6، ص176.
[8]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، ج2، ص 84.
[9]. تحف العقول، ص 484.
[10]. بحارالانوار، ج23، ص261.
[11]. موسوعه امام حسن عسکری علیهالسلام، ج 2، ص 321.