در محضر امام حسن مجتبی (ع) ـ بخش اول

بررسی عقل از دیدگاه حضرت

 

عقل چیست؟

 

«سَأَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ابْنَهُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی فَقَالَ: «یا بُنَی‏ مَا الْعَقْلُ‏؟» قَالَ: «حِفْظُ قَلْبِكَ مَا اسْتَوْدَعْتَهُ»…»[1]

«روزی امیرالمؤمنین از فرزندشان امام حسن مجتبی علیه‌السلام سؤال می‌کنند: «فرزندم! عقل چیست؟» ایشان پاسخ می‌دهند: «عقل یعنی قلب خود را نسبت به آنچه که به آن ودیعه داده شده، حفظ کنی»»

توحید و ولایت از اماناتی است که خدای سبحان از بدو خلقت در قلب انسان به ودیعه گذاشته است. حال عاقل کسی است که اجازه ندهد شیطان به ساحت قلب او وارد شده و به اعتقاداتش صدمه بزند.

در زبان عرب، بین «صدر به معنای سینه» و «قلب به معنای دل» تفاوت است؛ صدر یعنی اطراف قلب.. میزان نفوذ شیطان در وجود فرد، تا صدر، یعنی تا سینه اوست:

«الَّذِى یوَسْوِسُ فىِ صُدُورِ النَّاس»[2]

مگر آن که خود فرد به او اجازه ورود در حریم دل را بدهد.

شیطان و کارگزارانش دائما در اطراف دل مشغول وسوسه کردن بوده تا راهی به درون قلب پیدا کنند. حال اگر شخص، با بی‌توجهی خود شیطان را به درون قلب خویش راه دهد؛ نشان از نقصان عقل اوست.

از عارفی پرسیدند: «شغلت چیست؟» گفت: «دربان هستم؛ سالیان سال است دربان قلبم می باشم تا شیطان بر آن راه نیابد!»

بنابراین عاقل کسی است که در خوشی و ناخوشی، مراقب دل خود بوده تا شیطان وارد آن نشود. نه نعمت‌ها او را آنچنان سرمست نموده که خدا را فراموش کند و نه مصیبت‌ها یاد خدا را از دل او می‌برد. او در هر حالی از امانت توحید، که در قلبش به ودیعه گذاشته شده، پاسداری می‌نماید.

امام حسن مجتبی علیه‌السلام در حدیثی فرمودند:

«لَا أَدَبَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ… و رَأْسُ الْعَقْلِ مُعَاشَرَةُ النَّاسِ‏ بِالْجَمِیلِ‏ وَ بِالْعَقْلِ تُدْرَكُ الدَّارَانِ جَمِیعاً وَ مَنْ حَرُمَ مِنَ الْعَقْلِ حَرُمَهُمَا جَمِیعاً»[3]

 

بی‌ادبی، نشانه بی‌عقلی

 

«لَا أَدَبَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ»

«کسی که عقل ندارد؛ هیچ ادبی ندارد»

ادب به معنی آراستگی و ظرافت اجرای کار است. افراد در پیشگاه خدا و مخلوقات او، ملتزم به مجموعه ای از آداب می‌باشند که در شریعت بیان شده است. هر نوع ارتباطی آداب خاص خود را داشته؛ ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با همسر، ارتباط با والدین، ارتباط با طبیعت و… و نیز هر عملی با آداب مخصوص خود جلوه می‌کند؛ مثلا آداب نماز، آداب زیارت، آداب غذا خوردن و… .

«لای نفی جنس» حکایت از نفی کلی می‌کند؛ بنابراین در نگاه حضرت فرد غیرعاقل، مؤدب به هیچ یک از آداب نیست؛ به این دلیل که کسی که عقل ندارد معنای ادب و مصادیق بی‌ادبی را نمی‌داند.

پس چنین فردی گرچه در دید خودش، رفتار و گفتار مؤدبانه‌ای دارد اما به استناد کلام حضرت، او اصلا ادبی به کار نگرفته است. ولو این شخص، مثلا در ظاهر ادب ارتباط با خدا را رعایت کند و تنها از اجرای آداب ارتباط با مردم غافل باشد؛ اما در حقیقت هیچ نوع ادبی را رعایت نکرده است.

 

معاشرت نیکو، اساس عقل

 

«…وَ رَأْسُ‏ الْعَقْلِ‏ مُعَاشَرَةُ النَّاسِ بِالْجَمِیل‏»

«اصل عقل، ارتباط زیبا با مردم است»

میزان عقل، در ارتباطات اجتماعی نمودار می‌شود. کسی که نمی‌تواند با مردم معاشرت نیکو داشته باشد از نقصان عقل رنج می‌برد.

اگر پرسیده شود معاشرت زیبا به چه معاشرتی گفته می‌شود؛ در پاسخ، کلام گران‌قدر دیگری از حضرت را مطرح می‌کنیم:

«صَاحِبِ‏ النَّاسَ‏ بِمِثْلِ‏ مَا تُحِبُّ أَنْ یصَاحِبُوكَ [بِهِ‏]…»[4]

«با مردم آن‌گونه مصاحبت داشته باش که دوست داری با تو مصاحبت داشته باشند…»

به عنوان مثال اگر فرد دوست دارد مردم در ظاهر و باطن با او یکرنگ بوده؛ به او احترام گذاشته؛ یا وظایف خود را به طور کامل و صحیح انجام داده و یا در ملاقات با او خوشرو باشند؛ باید خود نیز همین رفتار را در برابر آن‌ها داشته باشد.

 

عاقل، در دنیا و آخرت کامرواست

 

«…وَ بِالْعَقْلِ تُدْرَكُ اَلدَّارَانِ جَمِیعاً وَ مَنْ حُرِمَ مِنَ اَلْعَقْلِ حُرِمَهُمَا جَمِیعاً»

«به واسطه عقل، دنیا و آخرت به دست آمده و کسی که از عقل محروم باشد از دنیا و آخرت محروم است»

آدمی، به وسیله عقل، خیرات و حسنات دنیا و آخرت را کسب می‌کند و اگر شخصی از عقل بی‌بهره باشد از دنیا و آخرت آباد محروم است.

باید به این نکته توجه داشت که محرومیت از عقل بدان معنا نیست که خداوند به گروهی عقل داده و گروه دیگر را از آن محروم نموده است؛ بلکه بدین معناست که خداوند، به همه افراد قوه ادراک را عطا کرده اما برخی، به عقل خویش آسیب زده و خود را از برکات آن محروم می‌سازند.

از جمله اموری که به عقل و میزان کارکرد آن آسیب می‌زند ارتکاب معاصی است. گناه، به عقل فرد آسیب زده و به دنبال آن، آبادی دنیا و آخرت او از بین می‌رود.

 

عقل، برترین بی‌نیازی

 

امام حسن مجتبی علیه‌السلام می‌فرمایند:

«در زمان احتضار پدرم بر ایشان وارد شدم درحالی‌که جزع و گریه می‌کردم. پدرم از من سؤال کردند: «آیا جزع و زاری می‌کنی؟!» گفتم: «چگونه زاری نکنم درحالی‌که نزدیک است که شما را از دست بدهم!» پدرم فرمودند: می‌خواهی چهار چیز به تو بیاموزم که اگر این چهار خصلت را حفظ کنی به واسطه آن نجات پیدا خواهی کرد و اگر آن‌ها را ضایع کنی و از دست بدهی، دنیا و آخرت را از دست دادی:

«يَا بُنَيَ‏ لَا غِنَى‏ أَكْبَرُ مِنَ‏ الْعَقْلِ‏ وَ لَا فَقْرَ مِثْلُ الْجَهْلِ وَ لَا وَحْشَةَ أَشَدُّ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَيْشَ أَلَذُّ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ»[5]

«فرزندم! هیچ بی نیازی برتر از عقل نیست و هیچ فقری مانند جهل نیست. هیچ چیزی مانند عجب و خودپسندی وحشت ندارد و هیچ زندگی گوارایی مانند داشتن حُسن خلق نیست»

با توجه به این روایت،

  • عاقل به احدی محتاج نبوده و معاش و معاد او تأمین است.
  • میزان خسارتی که نادانی برای فرد به ایجاد می‌کند؛ به مراتب بیش از خسارتی است که ممکن است فقرمادی به دنبال داشته باشد.
  • فرد خودپسند، گویا دیواری به دور خود ساخته؛ نه خود با کسی مأنوس می‌شود و نه دیگران می‌توانند با او مأنوس شوند. آرام آرام اطرافیانش او را رها کرده و او در تنهایی خویش، در وحشت زندگی می‌کند.
  • بالاترین لذت زندگی، خوش‌اخلاقی‌ست؛ زیرا فرد خوش‌اخلاق، محبوب خدا و مردم است و کسی که محبوب باشد بسیاری از خواسته‌هایش محقق می‌شود؛ به همین جهت زندگی برای او گواراست.

بنابراین انسان عاقل، ضمن حفظ قلب خود و امانات الهی از آسیب، به آداب امور مختلف پایبند بوده و با اطرافیان خود ارتباط زیبایی برقرار می‌کند و بدین ترتیب، در دنیا و آخرت سعادتمند خواهد بود.

با وجود آن که وجود مقدس حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، عقیله بنی‌هاشم نامیده شده‌اند لازم است برای بهره‌گیری هر چه بهتر و بیشتر از قوه عاقله، به امام حسن مجتبی علیه‌السلام متوسل شده و از ایشان یاری طلبیم.

 

تاریخ جلسه: 87/7/15 ـ جلسه 1

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] معانی الاخبار، النص، ص401

[2] سوره مبارکه ناس، آیه5

[3] بحارالانوار، ج75، ص111

[4] بحارالانوار، ج75، ص112

[5] بحارالانوار، ج75، ص111

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *