دعا برای نزول باران
در این جلسه، روایتی بسیار طولانی از قول امام جواد علیهالسلام، به شکل خلاصه مطرح میشود:
امام رضا علیهالسلام خطبهای به نام خطبه باران دارند که مربوط به زمان ولیعهدی ایشان است. مدت زیادی بود که باران نباریده بود و خشکسالی شده بود. گروهی از مردم، این قحطی را از اثرات قدوم علی بن موسی میدانستند.
در اینجا، یادآوری این نکته را لازم میدانیم که یکی از القاب حضرت، غریبالغرباء است؛ از آن رو که جلوههای غربت و عدم معرفت اطرافیان در سراسر زندگی ایشان کاملا مشهود است. این داستان نیز یک نمونه از آن موارد است.
ادامه روایت:
مأمون از این طرز فکر مردم بسیار ناراحت شد و به حضرت گفت: «ای اباالحسن! آیا دعا میکنی تا خداوند برای مردم باران بباراند؟» (این صحبت مأمون در روز جمعه واقع شد) امام قبول کردند و قرار بر آن شد که مردم روز دوشنبه در صحرا حاضر شوند.
وقتی روز دوشنبه فرا رسید؛ به صحرا رفتند. مردم به ایشان نگاه میکردند در حالیکه ایشان بالای منبر میرفتند. حضرت بعد از حمد و ثنای خدا، دعای خویش را آغاز کردند:
«پروردگارا! به راستی که تو حقّ ما اهل بیت را بزرگ گردانیدی و همچنان که فرموده بودی، مردم به ما متوسل شدهاند و به فضل و رحمت تو امیدوار و انتظار احسان و نعمت تو را دارند، پس آنان را آبی بده که نافع باشد، و باران را هنگام بازگشتشان به منازل خود، آغاز کن»
راوی گوید: «قسم به کسی که محمّد صلّیاللهعلیهوآله را مبعوث کرد! بادها ابرها را به هم زدند و رعد و برق ایجاد شد و مردم به تحرک افتادند که از باران دور شوند»
حضرت فرمود:«آرام باشید! این ابر مال شما نیست، بلکه از آنِ فلان منطقه است. پس ابرها عبور کردند و رفتند».
مجددا ابر دیگری آمد که رعد و برق داشت و مردم را وادار به حرکت نمود. دوباره حضرت فرمود:«آرام باشید! این هم مال شما نیست، بلکه به فلان منطقه میرود».
تا اینکه ده بار ابرهائی این گونه آمدند و رعد و برق زدند ولی باران نبارید. تا اینکه ابر یازدهمی آمد. حضرت فرمود:«ای مردم! خدا این ابر را به سوی شما فرستاده پس در مقابل لطف و تفضلّش، شکر کنید، برخیزید و به خانههایتان بروید؛ چون این ابر بالای سرشماست و نمیبارد تا اینکه به منازلتان برسید»
پس ابر نبارید تا اینکه مردم به خانههای خود نزدیک شدند. آنگاه باران با شدت، باریدن گرفت و حوضچهها و رودخانهها را پر کرد و مردم میگفتند:«گوارا و مبارک باد کراماتی که خداوند بر فرزند رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله مرحمت نموده است»
امام رضا علیهالسّلام هنگامی که آمد و همه حضور داشتند. فرمودند: «ای مردم! در نعمتهای خداوند پرهیزگار باشید و آنها را با گناهان خود کوچ ندهید؛ بلکه با طاعت و شکر آنها را مستدام نگه دارید»
در ادامه فرمودند: «و بدانید که بهترین چیز برای شکر خدا، بعد از ایمان به خدا و پیامبرش و اعتراف به حقوق خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله، کمک و یاری رساندن به برادران مؤمن است در دنیایی که برای آنان محل عبور است به سوی بهشت پروردگارشان. و هرکس این کار را انجام دهد از خاصّان خداوند است»
نکات:
با بررسی روایت، نکات کاربردی زیر به دست میآید:
- در بسیاری از مواقع جهالتهای مردم نسبت به امام زمان خویش، سبب سلب نعمت از آنها میشود. وجود مقدس امام در هر زمانی، چون باران پر نعمتی است که هر لحظه به اذن حق باریدن میگیرد اما عموماً مردم از حضور این نعمت در میان خویش غافلاند.
- اعطاء هر نعمتی زمان مناسب خویش را میخواهد. از این رو حضرت، زمان دعا را به سه روز بعد موکول میکنند که این امر خود حاکی از این است که برای دریافت نعمات از سوی خدا باید صبر کرد تا زمان نزول آن فرا برسد.
- تقوای در نعمت یعنی آن را در راه گناه مصرف نکردن و آن را از جانب فضل خدا دیدن. اگر انسان، خود و اعمالش را سببی برای دریافت نعمت بداند؛ بیتقوایی کرده است.
- اگر باران را برکات معنوی معنا کنیم و آن را به نوعی نشان از نزول رحمات الهی بدانیم؛ خواهیم دانست بسیاری از برکات معنوی و مادی در اثر ناشکری از بین میرود. از این رو حضرت بعد از نزول باران، به مردم گوشزد میکند:
«این باران نعمت شماست؛ تقوای الهی داشته باشید که بسیاری از نعمتهای شما با بیتقوایی از میان برداشته میشود. نعمات خود را به وسیله طاعت الهی محفوظ بدارید»
حضرت کلمه «طاعت» را به کلمه «شکر» معطوف کردند تا به این مطلب اشاره کنند که شکر، همان بندگی است(واو تفسیری).
شکر و مراحل آن
در قسمت پایانی روایت، حضرت به این نکته اشاره کردهاند که شکر دو مرحله دارد: مرحله اعتقادی و مرحله اجرایی.
مرحله اعتقادی
مرحله اعتقادی شکر، همان ایمان به خداست. یعنی دل در گرو معرفت و محبت حق قرار بگیرد و چنان به محبوب گره بخورد که جایی به غیر از حق نرود.
مرحله اجرایی
و اما شکر در مرحله اجرایی به دو دسته تقسیم میشود:
الف) شناخت اولیاءالهی و ادای حقوق آنان
به عبارت دیگر شناخت امامان معصوم علیهمالسلام و ادای حقوق آنها.
البته با دقت در عبارات حضرت، درمییابیم صرف شناخت امام کافی نیست بلکه اعتراف به حقوق امام نیز لازم است. یعنی انسان ابتدا باید امام خود را شناخته باشد و بعد از شناخت نسبت به حقوقی که او برگردنش دارد اعتراف کند.
اگر هر یک از ما تنها به حضور امام زمان عجلاللهتعالیفرجه در زندگی خویش بیاندیشیم؛ نه تنها به حقوق آنها نسبت به خود اعتراف میکنیم؛ بلکه از شدت خوشحالی در پوست خویش نمیگنجیم. اگر هر یک از ما فکر کنیم هر روز صبح که از خواب بیدار میشویم و از خانه بیرون میآییم زیر آسمانی زندگی میکنیم که این آسمان به برکت وجود امام برپاست و زیر آسمانی نفس میکشیم که همان آسمان بر سر امام سایه افکنده است؛ بر زمینی راه میرویم که قدمهای مبارک حضرت برآن گذارده شده؛ اگر هر یک از ما روز خود را با معرفت نسبت به امام شروع کنیم انبساطی خاص بر وجودمان سایه میافکند.
حضرت نمیگویند: «ای مردم نسبت به ما معرفت یا محبت داشته باشید» بلکه میگویند: «به حق اهل بیت اعتراف کنید». لازمه اعتراف به حق، اداء حق است.
حال اگر سؤال شود حق اهل بیت بر ما چیست؟ برای پاسخ باید گذری در زیارت جامعهکبیره[1] داشته باشیم. مفسرین این زیارت در رابطه با قسمت «دعائم الأخیار» «ستون دوامِ خوبیهای خوبان» گفتهاند: هدف خلقت عبودیت است همچنان که قرآن میگوید:
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ»[2]
«من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینكه عبادتم كنند(و از این راه تكامل یابند و به من نزدیك شوند)!»
اگر انسان بتواند به این هدف دست یابد در حقیقت مسیر تکاملی خویش را طی کرده است. خطری که در این میان بندگان را تهدید میکند آن است که در مسیر عبودیت، افراط و تفریطی داشته باشند و همین افراط و تفریط سبب سقوط و انحطاط انسان در دنیا و آخرت میشود.
حقی که حضرات معصومین علیهمالسلام بر گردن تکتک افراد بشر دارند آن است که آنها را در این پرتگاه از هر انحراف و هر افراط و تفریطی در امان نگه میدارند؛ به عبارتی دنیا و آخرت افراد را از هر سقوطی در امان نگه میدارند.
«بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِینِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانَا»[3]
«به وسیله موالات شما، خداوند به ما معالم دینمان را میآموزد و آنچه از دنیایمان فاسد شده را اصلاح میکند»
در حقیقت تمام تحولات مثبتی که در انسان ایجاد میشود به ولایت حضرات معصومین علیهمالسلام مربوط است.
اما متأسفانه چه بسیار کسانی که از حقوق امام نسبت به خود چشم میبندند و آن را نادیده میگیرند. در کتاب حقوق امام سجاد علیهالسلام، حق امام بر مردم به طور مشروح ذکر شده است که این بحث از زمان کلاس خارج است و اگر کسی طالب آن است به کتاب ذکر شده مراجعه نماید.
ب) یاری رساندن به برادران دینی
حضرت کمک رسانی به مردم را نوعی شکر عملی بیان میکنند. این کمکرسانی به گونهای باید باشد که افراد در فراز و نشیب زندگی دنیایی، گرفتار نشوند و از آن عبور کنند.
نکته قابل توجه سخن حضرت آن است که فرد، خود باید رها و آزاد از تعلقات دنیایی باشد تا بتواند وسیله کمکرسانی و خدماتدهی به دیگران شود. اگر کسی خود گرفتار تعلقات دنیا باشد به یقین در کمکرسانی دیگر از این گرفتاری ناتوان است.
این کمکرسانی باید به گونهای باشد که نه تنها فرد نیازمند را از غصهها و نگرانیها و گرفتاریهای عالم ماده رها کند؛ بلکه او را به سر مقصد اصلی خویش برساند. در عبارتی که حضرت بیان کردند؛ عبارت «إِلَى جِنَانِ رَبِّهِم» آمده است یعنی افراد به یکدیگر کمکرسانی کنند که از دنیا حُسناستفاده را کرده درحالیکه دنیا آنها را در خود متوقف نسازد.
گاهی خدمترسانی همین است که فرد دید درستی نسبت به دنیا به برادر دینیاش بدهد که نه مشکلات دنیایی او را شکست دهد و نه خوشیهای دنیایی او را سرمست سازد.
فرد خدمترسان به برادران دینی، ضمن قرار گرفتن در زمره شاکرین، در زمره خاصّان عالم نیز قرار میگیرد و جزء نزدیکان بارگاه الهی میشود.
همچنین اگر کسی بتواند دیدگاه افراد را نسبت به دنیا عوض کند و او را از مادیات زمینی دور سازد؛ در شمار خاصان امام زمان عجّلاللهفرجه خویش قرار میگیرد؛ زیرا با یک تغییر بینش نه تنها رفتار فرد تعلیم دیده تغییر میکند بلکه این دیدگاه میتواند تا نسلهای بعد او ادامه داشته باشد و به صورت تفکری سالم جاری و ساری شود.
تلازم شکر و عقل
در ادامه، ایشان روایتی از پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله نقل میکنند:
«قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی ذَلِكَ قَوْلًا مَا ینْبَغِی لِعاقِلٍ [لِقَائِلٍ] أَنْ یزْهَدَ فِی فَضْلِ اللَّهِ عَلَیه فِيهِ إِنْ تَأَمَّلَهُ وَ عَمِلَ عَلَي»[4]
«رسول الله فرموده است: سزاوار نیست عاقلى از فضل و رحمت خدا غفلت كند و به آن اهمیت ندهد، اگر در آن بیندیشد و به آن عمل كند»
در توضیح مطلب ذکر شده میتوان گفت: عاقل کسی است که از فضلی که خدای سبحان نصیب او میکند دیگران را بهرهمند سازد اما جاهل فضل حضرت حق را تنها برای خویش میخواهد و بس. با آنچه ذکر شد درمییابیم حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام میان عقل و شکر تلازمی برقرار میکنند؛ یعنی در واقع شاکر عاقل است.
علت سلب توفیقات یا از بین رفتن نعمات چیست؟
اگر گاهی اوقات توفیقات و نعماتی از فرد سلب میشود؛ به علت آن است که در ابتدا در اعتقادات خویش ضعیف بوده و نسبت به آنها گاهی بیتفاوت و گاهی گذرا و سطحینگر است. همچنین در شناخت امام زمان عجلاللهتعالیفرجه و ادای حقوق نسبت به ایشان کوتاهی میکند و از کمکرسانی به برادران و خواهران خویش خودداری میکند و همین عوامل سبب میشود تا وفور نعمت و برکت و توفیقات از ما سلب گردد.
اگر هر یک از این موارد در وجود شخص مرتفع شود نه تنها عاقل محسوب میشود که شاکر نیز میشود و نه تنها شاکر است که در بندگی حضرت حق گامهای فراوانی را طی نموده و نه تنها بندگی خدای سبحان را مینماید که از خواص اولیاءالله به حساب میآید.
تاریخ جلسه: 86/10/3 ـ جلسه 13
این جلسه ادامه دارد…
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] مفاتیح الجنان
[2] سوره مبارکه ذاریات، آیه56
[3] مفاتیح الجنان، زیارت جامعهکبیره
[4] عیون اخبارالرضا، ج2، ص169