توبه نصوح
احمد بن هلال به صورت کتبی از امام رضا علیهالسلام پرسید: «توبه نصوح چیست؟» امام در پاسخ برای او نوشتند:
«أَنْ يَكُونَ الْبَاطِنُ كَالظَّاهِرِ وَ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِكَ»[1]
«نصوح» از ماده «نصح» به معنای خیاطت است و توبه نصوح توبهای است که تمام نواقص اعمال و نیات بندگان را پر می کند، به عبارتی خیاطی میکند و میدوزد و نواقص را جبران میکند.
توبه نصوح یعنی باطن مثل ظاهر و یا افضل از ظاهر باشد. مثلا ظاهر هر کس هم بیناست و هم شنواست؛ اگر قرار باشد باطن مانند ظاهر یا برتر از آن باشد یعنی چشم و گوش باطنی فرد باز باشد. استدعای ما از علی بن موسی الرضا علیهالسلام و از حضرت صاحب زمان عجلاللهتعالیفرجه آن است که حجابهای دنیای ماده را از مقابل چشم و گوش باطن ما کنار بزنند و یک شستوشویی نصیبمان کنند تا اجازه ورود در حریم معرفت به یکایک ما داده شود.
تفسیر آیه 32 سوره مبارکه فاطر
شخصی از امام رضا علیهالسلام درباره این آیه پرسید:
«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذینَ اصْطَفَینا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبیرُ»[2]
«سپس این كتاب(آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم؛ (امّا) از میان آنها عدهاى بر خود ستم كردند و عدهاى میانه رو بودند و گروهى به اذن خدا در نیكیها (از همه) پیشى گرفتند و این، همان فضیلت بزرگ است!»
حضرت فرمودند:
« فَإِنَّ الظَّالِمَ لِنَفْسِهِ الَّذِی لَا یعْرِفُ الْإِمَامَ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ بِحَقِّ الْإِمَامِ وَ السَّابِقُ بِالْخَیرَاتِ هُوَ الْإِمَام»[3]
«به درستی که ظالم به نفس کسی است که نسبت به امام معرفت ندارد و مقتصد کسی است که حق امام را میشناسد و پیشیگیرنده به سوی نیکیها همان امام است»
ظلم به خویش
آن کس که نسبت به امام زمان خود شناختی ندارد بالاترین ظلم را در حق خویش کرده است زیرا وجود امام واسطه تمام خیرات و برکات است که به انسان میرسد. به اذن خداوند سبحان احیاء و اماته هر کس به دست امام صورت میگیرد و روزیها از بیت ولایت تقسیم میشود. اگر کسی قدرت شناخت امام را نداشته باشد از احیاء معرفتی و مرگ رذایل خویش غافل میماند و از روزیهای مادی و معرفتی خاص بیبهره خواهد بود.
به میزانی که معرفتمان نسبت به خدای سبحان و حضرات معصومین علیهمالسلام بیشتر شود؛ ما با جدیت بیشتری در امر بندگی میکوشیم و بیشتر به رفع ظلمت نفس خویش میپردازیم. هرچه پردهبرداری از حجابها بیشتر صورت میگیرد؛ درمییابیم که خدای خویش و جلوههای او یعنی حضرات معصومین علیهمالسلام را نشناختهایم.
بنده همیشه اذعان به این موضوع دارد: «ظَلَمْتُ نَفْسی»[4] یعنی اقرار میکند که در معرفت خدا و حضرات معصومین علیهمالسلام نواقصی دارد.
به عنوان مثال اگر ما با شخصی که گمان میکنیم او را دقیق و خوب میشناسیم همسفر شویم؛ به یقین او را در سفر بهتر میشناسیم؛ زیرا سفر میزان الاخلاق است و محکی برای شناخت افراد است. مثلاً با همسفر شدن با او متوجه میشویم که چقدر او اهل معنا بوده و من توجهای به این ارتقاء کمالی نداشتم؛ و یا چقدر پایبند به اخلاقیات بوده که من در طول سالهای دوستی خویش نبودهام. مراوده و رفت و آمد و گفتگو با افراد ما را از جهالت نسبت به آنها میرهاند و هر روز جلوه خاصی از آنها را بر ما نمایان میسازد.
اگر امام فرمودند: «ظالم بنفسه کسی است که امام را نمیشناسد» از آن روست که امام لحظه به لحظه با ما همراه است و نیازی نیست برای شناخت امام خود را به زحمت بیندازیم؛ فقط کافی است از خود او طلب کنیم تا ما را در شناخت خویش کمک کند.
با توجه به زیارت آلیاسین، امام، ربّانی آیات حضرت حق است[5] یعنی وجود او برای تربیت خلق است. هر عرفه مجلس معارفه میان بنده و ولیخداست تا بنده نسبت به مولای خود بیشتر شناخت پیدا کند و در آن فضای خاص حجاب از چشمهای او برطرف شود و پرده ها و لایههای غبار نفسانیات مرتفع شود و اهل دل بیابند آنچه را باید بیابند.
گویا در هر روز عرفه برای شناخت امام یک کلاس جبرانی تشکیل میشود تا همه عقب ماندگیهای معرفتی انسان در یک زمان کوتاه از بین رود و جبران شود و کمال خاصی نصیب عارف امام شود.
شناخت امام
مقتصد یعنی میانهرو و خارج از افراط و تفریط. مرحوم آیةالله الهی میفرمایند: «وصف حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجه را داشته باشید. یکی از اوصاف حضرت «ربیعُالانام» است؛ یعنی بهار ملایم که نه سرمای تند دارد و نه گرمای تند» بهار دوره اعتدال فصول است بهار زمان میانهروی فصلهاست و هیچ چیز در بهار انسان را اذیت نمیکند نه گرمای بهاری نه سرمای آن. اگر کسی به حضرت بپیوندد او نیز بهاری میشود و دارای اعتدال میگردد نه افراط دارد نه تفریطی. نه تنها عاقل است که عاشق نیز هست.
امام، پیشیگیرنده به نیکیها
«سابِقٌ بِالْخَیرات» گروهی هستند که در رأس این گروه خود امام قرار دارد و اوست که پیشتاز در خیرات است.
به هر جهت عنوان «ظالِمٌ لِنَفْسِه» عنوانی است که اعتراف میکنیم همه ما گرفتار آن هستیم و عنوان مقتصد را طلب میکنیم و برای رسیدن به «سابِقٌ بِالْخَیرات» از امام زمان عجّلاللهتعالیفرجه درخواست میکنیم که برای ما دعا کند.
بَیتَ اللَّحِمَ وَ لَحِمَ السَّمِینَ
امام رضا علیهالسلام فرمودند:
«إِنَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَیبْغِضُ الْبَیتَ اللَّحِمَ وَ اللَّحِمَ السَّمِینَ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّا لَنُحِبُّ اللَّحْمَ وَ مَا تَخْلُو بُیوتُنَا مِنْهُ فَكَیفَ ذَاكَ فَقَالَ لَیسَ حَیثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا الْبَیتُ اللَّحِمُ الَّذِی یؤْكَلُ فِیهِ لُحُومُ النَّاسِ بِالْغِیبَةِ وَ أَمَّا اللَّحِمُ السَّمِینُ فَهُوَ الْمُتَكَبِّرُ الْمُتَبَخْتِرُ الْمُخْتَالُ فِی مَشْیهِ»[6]
روزی امام صادق علیهالسلام فرمودند: خداوند متعال از خانه گوشت و شخص چاق بدش میآید. كسی پرسید:یابن رسولالله! ما گوشت دوست داریم و خانههایمان از گوشت خالی نیست؛ پس چطور میشود؟ حضرت فرمودند: سخن چنین نیست كه شما فكر میكنید! آن خانه گوشتی که (خدا از آن بدش میآید) در آن گوشت مردم به واسطه غیبت خورده میشود و اما شخصی چاقی (که خدا او را دوست ندارد) همان فرد متکبر و زورگوییست که مغرورانه در زمین راه میرود.
منظور از «اللَّحِمُ السَّمِین» كسی است كه با كمترین مقامات دنیایی و با ذرهای علم و ثروت خود را از دیگران برتر میداند. او دچار عارضه خودبزرگبینی شده از این رو در اندیشه و خیال خود تصوراتی نسبت به خویش دارد كه دیگران با آن تصورات غلط هماهنگ نیستند. او با كجاندیشیهای خویش، خود را از دیگران برتر مییابد و این غرور كاذب سبب میشود تا در زمین با تكبر قدم بردارد و اگر در جمعی حاضر شود خود را از آنها برتر بینند.
با تدبر در روایت این نکات به دست میآید:
- كلام خدا یا كلام معصومین علیهمالسلام همیشه علاوه بر ظاهر، باطنی نیز دارد و هیچگاه نباید تنها به ظاهر آن بسنده كرد. مثلا اگر كسی در ظاهر چنین روایتی، توقف كند نسبت به وجود مقدس علی بن موسی الرضا علیهالسلام بدبین خواهد شد؛ درحالیكه باطن روایت چنان زیباست كه پردههای توهم انسان را كنار میزند و سبب میشود افراد میان ظاهر و باطن روایت تفاوت بسیاری را احساس كنند. ظاهرا روایت از گوشت و فرد چاق سخن میگوید اما باطن آن غیبت و تكبر است.
- اگر كسی گرفتار چنین رذیلههای اخلاقی باشد بایداز وجود مقدس امام رضا علیهالسلام درخواست كند تا ایشان او را از این آفات دور كنند. فرد گرفتار رذیلههای اخلاقی، چه اینكه از بیماری خود آگاه باشد یا نباشد؛ در هر حال به آتش آن رذایل خواهد سوخت.
- اگر كسی گرفتار غیبت یا تکبر باشد؛ از محبت مولی به دور است و آن كسی كه از محبت خدای سبحان به دور باشد خسراندیده و زندگی باخته است. اگر كسی لحظهای تصور كند كه در آتش فراق معشوق میسوزد و در هر بار مراجعه به در خانه او دست خالی و بی پاسخ باز میگردد؛ آیا حاضر است لذت نعمت حضور در محضر معشوق را با لذت لحظهای غیبت و تكبر ورزیدن عوض كند؟!
- نكته بعدی آن است كه حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام برای تقریب به ذهن افراد، این رذایل اخلاقی را به گوشت و فرد چاق تشبیه میكنند و گرنه از حقیقت واقعی این رذایل در قیامت پردهبرداری میشود و در آنجا مشخص میشود هریك از این رذیلهها با سرنوشت ابدی انسان چه میكند.
تاریخ جلسه: 86/9/26 ـ جلسه 12
این جلسه ادامه دارد…
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] وسائل الشیعه، ج16، ص77
[2] سوره مبارکه فاطر، آیه32
[3] بحارالانوار، ج46، ص185
[4] مفاتیح الجنان، دعای کمیل
[5] السلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته
[6] بحارالانوار، ج70، ص232