نگاه محبت آمیز خوشی میآورد
یکی از موانع ناخوشی که اگر حذف شود خیلی خوش می شویم، اگر یک ذره اش هم باشد ناخوشیم. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیهِ وَ الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْینِهِمْ فِی آجَالِهِم»[1]
«هر كه خودبين باشد خشم كننده بر او بسيار شود، و صدقه دارويى است سودمند و شفا دهنده و كردار بندگان در دنياشان در آخرت جلو چشمهاشان است (زيرا آخرت سراى شهود است كه هر نهانى آشكار و ديده ميشود)»
آنکس که خود را خیلی می پسندد غضب کنندگان از او زیاد میشوند. اگر من جایی باشم که افراد آن فضا مرا دوست نداشته باشند نمیتوانم خوش باشم، اما اگر در جایی باشم که همه مرا دوست بدارند، خوش می شوم. اگر نگاه محبت آمیز اطرافیان به من نباشد ناخوش می شوم اگر من خود را بسیار قبول دارم و خود را میپسندم باید از مسرور بودن فاصله بگیرم و دور آن را قلم قرمز بکشم. از سوی دیگران انرژی مثبتی در یافت نمیکنم . دیگر نقل و انتقال انرژی نیست. من انرژی مثبت نمیدهم دیگران هم انرژی مثبت نمیدهند چون دیگران در نگاه من ریز و بی ارزشند اگر موعظهایی بکنند آن را نمیپذیرم و همین سبب ناخوشی من میشود.
استاد بروجردی در مثالی میفرمایند: وقتی کسی که وارد فامیلی شده که همه تقریباً هم سطح یکدیگر بودند و از کنار هم بودن لذت می برده اند حال از آن گروه یک نفر به تحصیل ادامه میدهد و دو سه مدرک میگیرد و چند کتاب بیشتر از بقیه مطالعه میکند وقتی به میان جمع برمیگردد گمان میکند که از آنها فاصله گرفته و نمیتواند با آنها ارتباط بر قرار کند و خود را از دیگران بالاتر میبیند و دچار غرور کاذب شده و همین امر سبب میشود که انرژی منفی جمع را دریافت کند و کسی با او ارتباط صمیمانه بر قرار نکند و این سببی میشود که لذت نبرد و از حضور در جمع شاد نباشد.
کار کم مداوم بهتر است
کار را نباید زیاد برداشت. کار سنگین قبول میکنیم اما از عهده انجام آن بر نمیآییم و همین دلیل می شود که لذت نبریم .
حضرت در حکمت 436 میفرمایند:
«قَلِیلٌ مَدُومٌ عَلَیْهِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ »[2]
«اندک که با آن ادامه داده شود بهتر است از کار بسیار که خستگی آورد ( این فرمایش همان فرمایش دویست و هفتادم است با مختصر تفاوتی در لفظ که شرح آن گذشت )»
گاهی ما روی کمیت کار حساب میکنیم و چون توان انجام آن را نداریم احساس ناخوشی میکنیم اما در بسیاری موارد کار با کیفیت احساس ما را خوب میکند. مثلاً یک نماز واجب با حضور قلب با رعایت ادب در نماز، سجده بر تربت ابا عبدالله علیهالسلام و بعد نماز تسبیحات میتواند حال روحی ما را مساعد کند. گاهی رکعات زیادی میخوانیم اما قلباً راضی نیستم چون از کیفیت نماز کاستهام اگر میخواهید خوش باشید سعیتان بر این باشد کار را با کیفیت خوب انجام دهید و به کمیتش توجه نکنید.
چرا خداوند گفته است نماز واجبتان را یک بار می توانید بخوانید قرارتان بر درست انجام دادن باشد نه زیاد انجام دادن.
نگاه خوب عامل شاد زیستن
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«عِنْدَ تَنَاهِی الشِّدَّةِ تَكُونُ الْفَرْجَةُ وَ عِنْدَ تَضَایقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ یكُونُ الرَّخَاءُ »[3]
«رسیدن بسیارى سختى را گشایشى و تنگى حلقههاى بلاء و گرفتارى را آسایشى است (زیرا چون شخص در سختى به تنگ آید با نیت پاك بخدا پناه برده رفع گرفتارى خواهد خداوند هم او را مشمول رحمتش فرموده حاجتش را بر آورد). »
حضرت میفرمایند: برای این که خوش باشید نگاهتان باید خیلی خوب باشد. اگر در تنگنا قرار گرفتی بدان که حتماً آسایش در آن هست. هرگاه امور خیلی سخت شد همان وقت گشایش صورت میگیرد. نگویید چندان گرفتاری آمده که از فرج خبری نیست، اتفاقاً وقتی گرفتاریها سخت شد و من متوجه شدم که علت گرفتاری چیست این خود فرج است، باید خوشحال شد و شکر کرد که متوجه شدیم علت همه مشکلات فلان امر بوده، هرگاه حلقههای بلا تنگتر و تنگتر شد مطمئن باشید همان زمان آسانی فرا میرسد. یا واقعاً ورق برمیگردد زندگی آسان میشود یا با دلیل گرفتاری مواجه می شوید که این خود فرج است وشما به دست خود گرفتاری را مرتفع میکنید.
دین فروشی نکنیم تا خوش باشیم
تا زمانی که نسبت به امور دینی بی بندبار باشم و دینم را برای رسیدن به دنیا قربانی کنم خوشی در زندگی من نیست، برعکس هر گاه از دنیا صرف نظر کنم برای این که دینم سالم بماند قطعا خوشی پایدار وارد زندگیام می شود .
«لَا یتْرُكُ النَّاسُ شَیئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْیاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ »[4]
«مردم چیزى از كار دینشان را براى بدست آوردن سود دنیاشان از دست نمىدهند مگر آنكه خدا پیش مىآورد بر آنها چیزى را كه از آن سود زیانش بیشتر است (زیرا بىاعتنائى در امر دین مستلزم دورى از رحمت حقّ تعالى است).»
مثلاً کسی برای وصلت و دست یافتن به یک امکان مادی خوب، دین را قربانی میکند.
وقتی مردم برای آبادی دنیایشان دین را قربانی کنند خدا ضرر فراوانی را وارد زندگی آنها میکند. حال اگر برای پایدار ماندن دین، دنیایشان را خرج کنند، لطف خدا در زندگی آنان جاری میشود است همین که انسان دریابد که در این معامله چه سود بزرگی نصیب او شده خود به خود خوشی خاصی را دریافت می کند.
حضرت می فرمایند:
«مَنْ أَصْلَحَ مَا بَینَهُ وَ بَینَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَینَهُ وَ بَینَ النَّاسِ»[5]
«هر كه آنچه را بین او و بین خدا است درست كند (بدستور خدا عمل نماید) خدا آنچه را بین او و بین مردم است درست كند (او را از گرفتاریها رهائى دهد)
– و هر كه كار آخرتش را درست كند (كارى انجام دهد كه از عذاب رستخیز برهد و همه كوشش را در امر دنیا بكار نبرد) خدا كار دنیاى او را درست نماید (او را در امر زندگى سرگردان نكند، چنانكه در قرآن كریم س مىفرماید:
«وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ»[6]
یعنى هر كه از خدا ترسیده پرهیزكار شود خدا راه بیرون شدن «از گرفتاریها» را بر او مىگشاید، و از جائیكه گمان نبرد باو روزى عطا فرماید)
– و هر كه را از جانب خود پند دهندهاى باشد (با اندیشه نفس را از معاصى باز داشته و از عذاب دوزخ بترساند) از جانب خدا او را نگهبانى خواهد بود (كه او را از هر بلا و سختى حفظ مىنماید). »
کسی که امر آخرتش را اصلاح کند خدا امور دنیوی اش را اصلاح می کند اگر ما بندگیمان را بکنیم خدا همه امور دنیوی ما را اصلاح می کند.
دعا عامل خوشی
«..وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ »[7]
«…و گرفتاریهاى پى در پى را با دعاء و درخواست دور نمائید.»
دعا خیلی افراد را خوش میکند.
دعا فقط برای گرفتاری نیست، فکر نکنید باید گرفتار شویم تا دعا کنیم بلکه در خوشی و گرفتاری باید همه نیازمندی ما بر خدای سبحان عرضه شود. ما معمولاً زمان گرفتاری شروع به دعا می کنیم. این کار رفع است نه دفع. در حالیکه دعا باید دفع باشد نه رفع. در دفع دعا اصلاً اجازه نمیدهد گرفتاری بیاید که شما بخواهید آن را رفع کنید. هر چقدر نیاز به خدای سبحان بیشتر عرضه شود خوشی بیشتر می شود چون او متولی است.
استغفار راهکاری برای شاد زیستن
یکی از راهکارهای خوش بودن که جدا مؤثر است استغفار است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«عَجِبْتُ لِمَنْ یقْنَطُ وَ مَعَهُ الِاسْتِغْفَارُ»[8]
«عجب دارم براى كسیكه (از آمرزش خداوند) نومید میشود در حالیكه با او (براى گناهانش) استغفار و طلب آمرزش هست»
من تعجب می کنم از کسی که ناامید می شود در حالی که میتواند استغفار کند، وقتی استغفار میکنید امیدوار به رحمت خدا میشوید استغفار غبار ناامیدی را از زندگی دور میکند چون معنای استغفار این است که خدایا مقصر من هستم هیچ کس مقصر نیست. از نقشهای اساسی استغفار آن است که هر کس با جرمش آشنا می شود و درمییابد مشکل او از سوی خود او است.
تاریخ جلسه: 97/5/23 ـ جلسه 6
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه (مرحوم فیض الإسلام)، حکمت 6
[2] نهج البلاغه (مرحوم فیض الإسلام)، حکمت436
[3] نهج البلاغه (مرحوم فیض الإسلام)، حکمت343
[4] نهج البلاغه (مرحوم فیض الإسلام)، حکمت103
[5] نهج البلاغه (مرحوم فیض الإسلام)، حکمت86
[6] سوره مبارکه طلاق، آیه 2 و 3
[7] نهج البلاغه (مرحوم فیض الإسلام)، حکمت138
[8] نهج البلاغه (مرحوم فیض الإسلام)، حکمت84