راهکار رفع غم وغصه
«وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا یغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا یتْرُکهُ وَ أَمَلٍ لَا یدْرِکهُ» [1]
«کسیکه دلش به دوستى دنیا شیفته و دلبسته شود از دنیا به سه چیز مبتلا میشود: 1. اندوهى که از او جدا نشود؛ 2. حرصى که دست از او بر ندارد؛ 3. امید و آرزویى که بآن نرسد.»
برای نجات از آزارِ غم و غصه، نباید حریص به دنیا داشته باشیم و دچار آرزوهای واهی نشویم. به تعبیر امیرالمومنین علیهالسلام آنچه که موجب میشود امور خوش در زندگی جریان یابد و غمواندوه را میزداید، رهایی از عشق به دنیاست.
کسی که همواره در قلب و جانش محبت دنیا را جا دهد، به سه چیز از دنیا وابسته میشود:
- «هَمٍّ لَا یغِبُّهُ»[2]: اگر کسی دلش عاشق دنیا شود؛ غصههایش با فاصله نیست، بلکه غصهها پشت سر هم به او هجوم میآورد.
- «وَ حِرْصٍ لَا یتْرُکهُ»: اگر کسی دائم حرف دنیا را بزند، حرص دائم به دنیا پیدا میکند. اگر کسی عشق به دنیا داشته باشد، آرزوهایی دارد که هیچوقت به آنها نمیرسد؛ چون دنیا مثل نوشیدن آب دریا او را تشنهتر میکند و سیراب نمیشود. راهکار نجات از غصّهها، حرصها و آرزوهای دست نایافتنی آن است که انسان بر روی دل خود کار کند. در دل انسان دو عشق جا نمیشود:
«ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فی جَوْفِهِ»[3]
«خداوند براى هیچکس دو دل در درونش نیافریده است.»
برای آدمی دو قلب آفریده نشده است. هر قلبی میتواند یک محبت را در خود جای دهد. این محبّت باید محبّت به «اَعلی» باشد نه «اَدنی»[4]. هرچقدر عشق به امور پست در دل باشد؛ این عوارض در وجود فرد ایجاد میشود. وقتی عشق به امور متعالی، کامل و کمال محض پیدا شود؛ غصّه و حرص برای مادیّات، آرزوها و تخیّلات از بین میرود. اگر عشق دنیا به سراغمان آمد مراقب باشیم شیفته و واله نشویم.
درحکمت 295 نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:«انسانها فرزندان دنیا هستند؛ نباید به خاطر محبّت دنیا سرزنش شوند.» دنیا در حکم مادر آدمی است و او را دوست دارد؛ اما باید به او بها نداد و مرتب از او حرف نزد. با مراقبه، به این عشقِ اندکی که در دل از او دارد؛ پرو بال ندهدو آن را بزرگ نشمارد که در این صورت زندگی خود را همواره پر از غصّه و حرص به مادیّات میکند و درنهایت در وادی تخیلات وارد میشود.
راهکار دریافت پاداش فراوان
«مَنْ یعْطِ بِالْیدِ الْقَصِیرَةِ یعْطَ بِالْیدِ الطَّوِیلَةِ»[5]
«کسیکه بهدست کوتاه (مال و دارائى خود را هر چند اندک باشد در راه خدا) ببخشد بدست دراز (از جانب خدا) بخشش مىیابد.»
اگر آدمی خواهان پاداش فراوان است و بخواهد دریافتیهای زیادی داشته باشد؛ ازجمله دریافت معنویات، خیرات، برکات، رحمات و قابلیتها، باید بداند اگر اهل بخشش باشد و ببخشد، دریافتی او از جانب خداوند زیاد میشود. اگر کسی با دست کوچک بهمقدار محدود و کم خود اعطا کند و آن را ناچیز بشمارد؛ حتما خداوند با دست خود به او عطای بیپایان و نعمت بیکران عطا میکند. کارخیری که انسان میکند در مقابل پاداش و نعمات الهی بسیار ناچیز است. «ید القصیره» آدمی در مقابل «ید الطویله» الهی[6] است. پس برای بهرهمند شدن از عطای بیکران الهی و زیاد شدن میزان دریافتیها باید پرداختی داشت. بدون پرداختی و بخشش نمیتوان منتظر دریافت بیشتر بود.
هر میزان به خلق خدا پرداخت کنیم و بخشش داشته باشیم؛ دریافتی ما از پروردگار بیشتر است. بعضی از افراد هیچ رشدی در زندگی خود ندارند؛ زیرا بخشش علمی ندارند؛ بهمانند گونی که در آن محصولی ریختهاند و در آن را بستهاند؛ حاضر نیستند حتی اطلاعات معمولی در زندگی خود را به دیگران بدهند. بهجهت همین بسته بودن دستشان خداوند نیز از احسان خویش به ایشان دریغ میکند. در مقابل رشد معنوی عدهای بسیار است؛ چون هیچچیز را تنها برای خود نمیخواهند. اینان در عوض این بخشش، همواره از خداوند پاداش فراوان دریافت میکنند.
در این حکمت «ید» کنایه از نعمت است؛ بهاینمعنا که نعمت خود را که کوچک و محدود است، برای خداوند خرج کنید؛ خدای سبحان نیز از نعمت نامحدودش در اختیار شما قرار میدهد.
راهکار از دست ندادن سود
«مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِی ضَیعَ الْحُقُوقَ »[7]
«هر که (در کارها) سستى کند بهرهها را از دست مى دهد.»
چگونه بعضی از افراد در زندگی به سود فراوان دست پیدا میکنند؛ ولی برعکس بعضی دیگر بازنده و مُتِضَرِّر هستند؟ حضرت امیرالمومنین علیهالسلام میفرماید: «هر کس در کارها سستى کند، بهرهها را از دست مىدهد.» اگر خواهان این هستیم که بهرههای حاصل را حفظ کنیم، باید در انجام امور جدیت داشته باشیم. به قول سنایی:
تو فرشته شوی ار جحد کنی از پی آنک
برگ توت است بهتدریج گشتست اطلس[8]
اگر خواهان سود واقعی هستیم یقین بدانیم که با کسالت، بیحالی، سستی و سهلانگاری به این مهم نمیرسیم. هرکسی که دچار سستی و سهلانگاری شود؛ سهمیۀ خود را از بهدست آوردن سود حقیقی از دست میدهد. در ایام گذشته بزرگترها عقیده داشتند که جوان باید در کارها جدّوجهد داشته باشد؛ اما امروز نیز باید دانست که هر چه بر عمر انسان افزوده میشود؛ باید با جدّوجهد بیشتری به امور خود بپردازد؛ زیرا دیگر وقتی برای او نمانده است.
در این مرحله از زندگی باید قُوّۀ عاشقی به میدان بیاید. باید از خداوند بخواهیم که بیشترین میزان قُوَّت و توان را در دوره پیری ما قرار دهد و بخواهیم که کسالت سراغمان نیاید؛ چون یقیناً سود واقعی را از دست میدهیم. انسانی که خواهان بهره و سود حقیقی است؛ باید در این راه تلاش خاصّی را انجام دهد و همواره از خداوند بخواهد:« اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الْجِدَّ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الْقُوَّةَ وَ النَّشَاطَ» [9]
راهکار از دست ندادن دوست
«مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِی ضَیعَ الصَّدِیقَ »[10]
«کسیکه به گفتار سخنچین (دو بهم زن) گوش دهد دوست (خویش) را از دست مىدهد.»
راهکار از دست ندادن دوست و راه حفظ دوستیها، این است که به حرف سخنچینان در مورد دوست خود گوش ندهیم؛ زیرا گوش فرادادن به گفتار سخنچینان، دوستیها را از بین میبرد. در اهمیت حفظ دوستی امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
«أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الاخْوَانِ، وَأَعْجَزُ مِنْهُ ، مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم»[11]
«عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوستان عاجز باشد و عاجزتر کسی است که دوستانی را که به دست آورده است، از دست بدهد.»
راهکار فزونی نعمت
«إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى فِی کلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا وَ مَنْ قَصَّرَ فِیهِ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ.»[12]
«محقّقا خداى تعالى را در هر نعمتى حقّ سپاسى است، پس هر که آنرا بجا آورد خدا از آن نعمت او را فراوان دهد، و هر که از بجا آوردن آن حقّ کوتاهى کند خدا آن نعمت را در خطر نابودى و دور شدن اندازد.»
راهکار فزونی نعمت این است که آدمی حق هر نعمتی را ادا کند. مال، آبرو، علم، زمان و کلیۀ نعمتهای الهی هرکدام بهتنهایی شکر جداگانهای لازم دارند. خدا برای هر نعمتی حقّ خاص و جداگانهای قرار داده است؛ بهاین معنا که هر فردی وظیفۀ خاص در مقابل آن نعمتها دارد. اگر کسی حق نعمتی را به جا آورد، خدا آن نعمت را برای او افزون میکند.
بهطور مثال وقتی حقِّ گوش بهجا آورده شود، خداوند شنوایی فرد را نسبت به حقیقت افزون میکند یا وقتی حقِّ پا به جا آورده شود، پروردگار حرکت صحیحتری نصیب آدمی میکند. پس اگر فردی در پاسداشت حقِّ نعمتی کوتاهی کند در همان حقِّ خاصِّ آن نعمت، در مخاطره میافتد و نعمتش از بین میرود.
راهکار فزونی هر نعمتی این است که حقِّ آن نعمتِ خاص جداگانه بهجا آورده شود. برای افزونی هر نعمت و برکتی تنها راهکار این است که حقِّ آن به جا آورده شود و وظیفهای که خداوند در قبال نعمتِ خاص از بندگانش خواسته است؛ به اَحسن وجه ادا شود. بعضی افراد، بسیار در مصرف اوقات خود محتاط هستند و اجازه نمیدهند حتی زمان کوتاهی از اوقاتشان بیهوده صرف شود و یا به بطالت بگذرد؛ این نعمت بزرگی است و خداوند رحمان به وقت چنین افرادی برکت میدهد و ایشان توان رسیدگی به همه کارهایشان را پیدا میکنند؛ اما رها کردن اوقات شبانه روز و بهبطالت گذراندن زمانها، باعث بیبرکتی زمان میشود.
راهکار کسب صداقت
«فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْک،…وَ تَرْک الْکذِبِ تَشْرِیفاً لِلصِّدْقِ»[13]
«خداوند واجب گردانید ایمان را بهجهت پاک کردن (دلهاى بندگانش) از شرک،…. و دروغ نگفتن را براى نمایان ساختن بزرگى راستى.(که آسایش مردم وابسته به آن است.»
مهمترین راهکار کسب صداقت این است که انسان دروغ را در زندگی ترک کند تا توفیق صادق شدن را از جانب خداوند دریافت کند. خدا ترک دروغ را راهی برای کسب شرافت قرار داده است. بسیاری از اوقات مشکلاتی در زندگی افراد پیش میآید که ناشی از پنداری باطل است؛ زیرا گمان دارد که فردی نیکوکردار بوده و مُستَحَقِّ چنین پیشآمدی نیست. این نوع دروغگویی و کِذب که آدمی در زندگی تنها به خود دروغ گفته نه دیگران، طیف بسیار گستردهتری دارد از دروغی که به دیگر انسانها گفته میشود.
اگر مشکلی در زندگی فرد پیش آمده و فکر میکند که در مورد آنچه پیش آمده، بیگناه است و کاری نکرده که مُستَحَقِّ آن باشد؛ این نوعی دروغ به خود است. او باید خیلی کارها را در زندگی انجام میداده که ترک کرده و خیلی کارها نباید انجام میشده که توسط او انجام شده است! گاهی اوقات با یک «همز و لمز»[14] نابجا مشکلی را برای خود به جان خریده است. برای مثال: بدی کسی به چشمش آمده یا در دلش او را معیوب دیده است؛ اما خداوند ده سال بعد بزرگتر از آن عیب را برای او فرستاده است.
نباید به خود دروغ بگوییم. به جای این که کارهای خود را توجیه کنیم و بگوییم مسلما در این مشکل پیش آمده نقشی نداشتهایم؛ باید تقصیرات خود را به عهده بگیریم:
«رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ»[15]
«ما بر خویشتن ستم کردیم، و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى، مسلماً از زیانکاران خواهیم بود.»
اگر مشکل و اشتباهات گذشته بزرگ بوده است؛ اما به کمک خداوند میتوانیم رفع اشتباه کنیم.
راهکار کسب شرافت صدق این است که آدمی سعی کند دروغ را ترک کند. باید اول از همه با خود روراست باشیم؛ در مرحله بعد با خلق خداوند نیز صداقت داشته باشیم.
راهکار مبارزه با غصه
«یا ابْنَ آدَمَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ یوْمِک الَّذِی لَمْ یأْتِک عَلَى یوْمِک الَّذِی قَدْ أَتَاک فَإِنَّهُ إِنْ یک مِنْ عُمُرِک یأْتِ اللَّهُ فِیهِ بِرِزْقِک»[16]
«اى پسر آدم امروز براى (روزى) فردا اندوهگین مشو، زیرا اگر فردا از عمر تو باشد خدا روزى تو را در آن مىرساند.»
بنابر توصیۀ امیرالمومنین علیهالسلام نباید غصۀ روزی فردای خود را بخوریم. اگر فردا در زمرۀ عمر ما باشد روزیمان میرسد. نباید همواره در فکر فردایی که نیامده است، باشیم، بلکه باید در زمان حال زندگی کنیم. همۀ غصّههای آدمی برای فردایی است که نیامده و از آن بیخبر است. نباید غصّه روزی را که نیامده است با خود حمل کنیم، بلکه باید محاسبۀ روزی را که در آن زندگی میکنیم، داشته باشیم، نه فردایی که معلوم نیست جزو عمرمان هست یا نه!
این نوع زندگی، فضای اطراف ما را آلوده و کدر میکند. اگر همواره در فضای دودآلود باشیم دچار مشکل میشویم. اگر عمر ما به دنیا باشد که خدای فردا و فرداها، خدایی خود را دارد و نباید نگران آینده بود. اگر مُرده باشیم و عمرمان به سر رسیده باشد؛ برای روزی که نیست، نباید غصّه خورد. اکنون که زنده و سالم هستیم و اطرافیان نیز سالم هستند و از زبان و چشم باز و امنیت لازم بهرهمندیم؛ نعمتهای خدادادی را ببینیم و از آن نهایت لذت را ببریم.
راهکار جدی غصّه نخوردن در زندگی این است که فرد در حال زندگی کند که در این صورت دیگر غصه نمیخورد.
راهکار آبادانی دنیا و آخرت
«النّاسُ فی الدُّنیا عامِلانِ: عامِلٌ عَمِلَ فی الدُّنیا لِلدُّنیا ، قَد شَغَلَتهُ دُنیاهُ عَن آخِرَتِهِ، یخشى على مَن یخلُفُهُ الفَقرَ و یأمَنُهُ على نَفسِهِ، فیفنی عُمرَهُ فی مَنفَعَةِ غَیرِهِ و عامِلٌ عَمِلَ فی الدُّنیا لِما بَعدَها، فجاءَهُ الّذی لَهُ مِن الدُّنیا بغَیرِ عَمَلٍ فأحرَز الحَظَّینِ مَعا، و مَلَک الدّارَینِ جَمیعا ، فأصبَحَ وَجیها عِندَ اللّه، لا یسألُ اللّه َ حاجَةً فیمنَعُهُ»[17]
«مردم در دنیا دو گونه کار مىکنند: یکى در دنیا براى دنیا کار مىکند. چنین کسى را دنیایش از آخرتش باز داشته، براى بازماندگانش بیم فقر و نادارى دارد؛ اما از تهیدستى خویش آسودهخاطر است. چنین کسى عمر خویش را در راه سود رساندن به دیگران مىگذراند. دیگرى در دنیا براى بعد از دنیا کار مىکند. چنین کسى را روزىِ مقدّر بىهیچ کوششى برسد. پس، از هر دو جهان بهره برگیرد و هر دو سراى را با هم داشته باشد. چنین کسى در پیشگاه خداوند آبرومند است و هیچ حاجتى از خدا نخواهد که از برآوردن آن دریغ فرماید.»
بعضی افراد در دنیا کار میکنند؛ اما نه برای این دنیا، آنان خواهان عالم بعد از این دنیا هستند. ایشان عِزَّت و غِنا میخواهند؛ عزّتی از نوع باقی و ماندگار را طالبند، شیفتۀ محبوبیّتاند و نوع جاودانۀ آن را خواهانند و محبوبیت موقتی برای ایشان کافی نیست. این بندگان الهی برای زندگی اصلی کار میکنند و زندگی موقت و مَجاز، آنان را سیراب نمیکند. چنین بندگانی دنیا سراغشان میآید، بدون این که خودشان برای دنیا کار کرده باشند. خود دنیا بهدنبال این افراد میآید؛ زیرا برای آخرت کار کردهاند؛ پس دو سهم نصیبشان شده است. دنیا و آخرت را باهم دارند و مالک دو عالم شدهاند. بنابراین آدمی به جای اینکه کار برای آخرت را ترک کند و تنها به فکر دنیای خود باشد؛ اگر برای آخرت کار کند حتما دنیا را نیز خواهد داشت؛ زیرا خود خداوند وعده داده است که اگر برای آخرت کار کنید دنیا را نیز به شما میدهیم.
برای دنیا کار کردن نهتنها انسان را آبرومند نمیکند، بلکه بیآبرویی میآورد. این نوعی بدبختی است که بهدنیا دل خوش کنیم. اگر برای آخرت خود تلاش کنیم و در پی کسب توشۀ آخرتی باشیم به هر اندازه که برای دنیا لازم داریم توسط خدا در اختیار ما قرار میگیرد.
راهکار کسب راحت
«اعْلَمُوا عِلْماً یقِیناً أَنَّ اللَّهَ لَمْ یجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنْ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ طَلِبَتُهُ وَ قَوِیتْ مَکیدَتُهُ أَکثَرَ مِمَّا سُمِّی لَهُ فِی الذِّکرِ الْحَکیمِ وَ لَمْ یحُلْ بَینَ الْعَبْدِ فِی ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ وَ بَینَ أَنْ یبْلُغَ مَا سُمِّی لَهُ فِی الذِّکرِ الْحَکیمِ وَالْعَارِفُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَةٍ وَ التَّارِک لَهُ الشَّاک فِیهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغْلًا فِی مَضَرَّةٍ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى وَ رُبَّ مُبْتَلًى مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى فَزِدْ أَیهَا الْمُسْتَمِعُ فِی شُکرِک وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِک وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِک»[18]
«بهیقین بدانید خداوند براى بنده خود هر چند با سیاست و سختکوش و در طرح و نقشه نیرومند باشد، بیش از آنچه که در علم الهى وعده فرمود، قرار نخواهد داد و میان بنده، هر چند ناتوان و کمسیاست باشد، و آنچه در قرآن براى او رقم زده است، حائلى نخواهد گذاشت .هر کس این حقیقت را بشناسد و به کار گیرد، از همۀ مردم آسودهتر است و سود بیشترى خواهد برد. و آن که آن را واگذارد و در آن شک کند، از همۀ مردم گرفتارتر و زیانکارتر است. چه بسا نعمت داده شدهاى که گرفتار عذاب شود، و بسا گرفتارى که در گرفتارى ساخته و آزمایش شود، پس اى کسى که از این گفتار بهرهمند مىشوى، بر شکرگزارى بیفزاى، و از شتاب بىجا دست بردار، و به روزى رسیده قناعت کن.»
بعضی از افراد برای امور خود بسیار تلاش میکنند و در این راه تشویش دارند و راحتی ندارند. بعضی دیگر به اندازۀ معمول تلاش میکنند و البته بسیار دلآرام و راحت هم هستند. باید به این علمالیقین رسید که انسان هرچقدر تلاش کند سهمیهای مخصوص دارد. باید به این شناخت دست یافت که با تلاش بسیار و فوقالعاده روزی افراد بیشتر نمیشود؛ چه بسا ممکن است درآمد انسان افزون شود؛ اما این درآمد را خود مصرف نخواهد کرد و مال خودش نیست. باید به این فهم برسیم که در همۀ نعمتهای الهی سهمیهای داریم و بدانیم که خداوند برای هرکس چیزهایی را مُقَدَّر کرده است و با تلاش افزون ما تقدیر خدا تغییر نمیکند. باید به این درک برسیم که حتی یک ساعت زندگی بیشتر را به هیچکس نمیدهند و مُقَدَّر آدمی این است که در زمان خاصِّ خود بمیرد؛ در اینصورت فکر و ذهنی آرام خواهیم داشت. وقتی قَدَر را باور کردیم و به آن ایمان آوردیم، از آنچه وظیفۀ ماست کم نمیگذاریم؛ از عبادت خود برای رسیدن به امور ناچیز کم نمیگذاریم. میدانیم که اگر درست بندگی کنیم آنچه مقدر است نصیبمان میشود.
راه رسیدن به راحت این است که باور کنیم بیش از آنچه خدا برای ما مقدر کرده است، نصیبمان نمیشود و با این تفکر، آسودهخاطر میشویم. بهطور حتم کسی نمیتواند مانع مقدرات الهی شود.
راهکار رفع و پیشگیری از غفلت
«بَینَکمْ وَ بَینَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ»[19]
«بین شما و بین (شنیدن و پیروى از) موعظه و پند پردهاى از غفلت و بیخبرى است.»
غفلت، خطر جدی در زندگی است. چگونه با یک غفلت اموال آدمی به سرقت میرود؟ راهکار پیشگیری و رفع غفلت در زندگی، شنیدن موعظۀ بزرگان است. موعظه نمیگذارد غافل بمانیم.
موعظه، فاصلهای را بین انسان و مغرور شدن او ایجاد میکند؛ بهاینمعنا که اگر واقعا موعظه به گوش فرد بنشیند، فریفتگی را از او میگیرد و فریب عالَم ظاهر را نمیخورد و غفلت بر او عارض نمیشود. راه رفع غفلت این است که انسان بداند غذای گوش، موعظه است.
راهکار مصونیت نعمت دیگران
«مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیءٍ طُوبَى لَهُ إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ یوْمَ سُوء»[20]
«مردم بهچیزى نگفتند خوشا به حالش مگر آنكه روزگار براى آن روز بدى را پنهان دارد.»
اگر خواهان بقای نعمات دیگرانیم و میخواهیم آنان خیر نعمات خود را ببینند و از طریق ما آسیبی به نعمت دیگران وارد نشود؛ باید در کلام خود دقّت کنیم و هیچگاه عبارت «خوش به حالت» را به کسی نگوییم؛ زیرا بهمجرد چنین کلامی فاتحۀ نعمت او را خواندهایم.
بسیاری از افراد اینگونه زندگیشان از دست رفته یا اصلا از دنیا رفتهاند. باید بدانیم که کلام، در عالم نفوذ دارد؛ پس اگر از کلمات مثبت و مفید استفاده کنیم، بقای نعمات را تضمین کردهایم. وقتی نعمتی را در فردی مشاهده میکنیم باید بگوییم:«نوشجان و گوارای وجود» در این صورت آن نعمت برای فرد باقی میماند و میتواند بهترین بهره را از آن ببرد. بایستی مراقب باشیم حسرت نعمتهای دیگران را نخوریم؛ زیرا حسرت دودی است که بلند میشود و میسوزاند. «حسرت» با «غبطه» متفاوت است؛ در «غبطه» انسان با خدا طرف است؛ دست خدا باز است و میتواند آن نعمت را در اختیار هر آدمی قرار دهد. بسیاری از افرادی که زندگیشان در معرض حسرت واقع میشود؛ در درون زندگیشان خوش نیستند! اما قرار نیست با حسرت دیگران نعمت ظاهری هم از ایشان گرفته شود. به جای این که نگاهمان به نعمات زندگی دیگران باشد؛ باور کنیم هماکنون بهتر از آن را از خداوند دریافت کردهایم.
تاریخ جلسه: 92/5/14 ـ جلسه 6
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[2]. غِبُّ به معنی یک روز در میان است.
[3]. سوره احزاب، آیه 4
[4]. «اَعلی» یعنی بالاترین و برترین، «اَدنی« یعنی پایینترین و پستترین.
[5]. نهجالبلاغه، حکمت 224
[6]. ید القصیره آدمی دست کوتاه وکوچک انسان است در مقابل ید الطویله الهی که دست بلند و بزرگ خداوند است.
[7]. نهجالبلاغه، حکمت 231.
[8]. سنایی غزنوی.
[9]. مفاتیحالجنان، دعای روزهای ماه رمضان.
[10]. حکمت231.
[11]. نهجالبللاغه، حکمت 12
[12]. نهجالبلاغه، حکمت 236
[13]. نهجالبلاغه، حکمت 244خداوند واجب گردانيد ايمان را بجهت پاك كردن (دلهاى بندگانش) از شرك،…. و دروغ نگفتن را براى نمايان ساختن بزرگى راستى (كه آسايش مردم وابسته به آنست)
[14]. همزة و لمزة هر دو صیغه مبالغه است اولى از ماده همز در اصل به معنى شکستن است و از آنجا که افراد عیبجو و غیبت کننده شخصیت دیگران را درهم مىشکنند به آنها همزة اطلاق شده. و لمزة از ماده لمز ( بر وزن رمز ) در اصل به معنى غیبت کردن و عیبجوئى نمودن است.
[15]. سوره اعراف، آیه 23.
[16]. نهجالبلاغه، حکمت 259.
[17]. نهجالبلاغه، حکمت 261
[18]. نهجاابلاغه، حکمت 265.
[19]. نهجالبلاغه، حکمت 274.
[20]. نهجالبلاغه، حکمت 278.