ارزش محبت اهل بیت
امام حسن عسکری علیهالسلام در ذیل آیۀ:
«وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلين »[1]
«و (به یاد آرید) وقتی که موسی به قوم خود فرمود که به امر خدا گاوی را ذبح کنید، گفتند: ما را به تمسخر گرفتهای؟ موسی گفت: پناه میبرم به خدا از آنکه (سخن به تمسخر گویم و) از مردم نادان باشم.»
میفرماید:
«مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَرَاهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي مَنَامِهِ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً فَقَالا لَهُ إِنَّكَ كُنْتَ لَنَا مُحِبّاً وَ مُفَضِّلًا وَ نَحْنُ نُرِيدُ أَنْ نَسُوقَ إِلَيْكَ بَعْضَ جَزَائِكَ فِي الدُّنْيَا فَإِذَا رَامُوا مِنْكَ شِرَاءَ بَقَرَتِكَ فَلَا تَبِعْهَا إِلَّا بِأَمْرِ أُمِّكَ ثُمَّ قَالَ ع فَمَا زَالُوا يَطْلُبُونَ عَلَى النِّصْفِ مِمَّا تَقُولُ أُمُّهُ وَ يَرْجِعُ إِلَى أُمِّهِ فَتُضْعِفُ الثَّمَنَ حَتَّى بَلَغَ مِلْءَ مِسْكِ ثَوْرٍ أَكْبَرَ مَا يَكُونُ دَنَانِيرَ فَأَوْجَبَتْ لَهُمْ الْبَيْعَ فَذَبَحُوهَا»[2]
«ماموریتی به قوم موسی داده شد تا برای پیدا کردن قاتل، گاوی را که دارای مشخصات خاصی بود، پیدا کنند، بعد از جستوجوی بسیار این گاو را نزد جوانی از بنی اسرائیل یافتند. خداوند در خواب به آن جوان، پیامبر، امیرالمومنین و ذریه او را نشان داده بود. ایشان در خواب به او گفته بودند: تو ما را از تمامی مردمان زمانت، حتی از موسای کلیم بیشتر دوست داری و ما نیز تو را دوست خود میدانیم؛ اگر کسی برای خرید گاو نزد تو آمد آن را نمیفروشی مگر به قیمتی که مادرت میگوید. خداوند با تلقین، قیمت این گاو را به مادرت میگوید. قیمت پیشنهادی خداوند در حدی است که تو و ذریهات را از فقر نجات میدهد و ثروتمند میکند. بنی اسرائیل نزد جوان رفتند و او قیمت پیشنهادی مادرش، که پرکردن پوست گاو از طلا بود، عنوان کرد.»
حجم طلایی که در پوست یک گاو قرار میگیرد؛ بنا به فرمودۀ امام حسن عسکری علیهالسلام کمترین پاداش دنیایی محبتی است که این جوان نسبت به اهل بیت دارد! این جوان نه قال الصادق و قال الباقر خوانده و نه امامشناسی میداند، در عین حال کمترین پاداش او و ذریهاش غنای همیشگی است.
خدای سبحان متاع ارزشمندی به نام محبت اهل بیت را نصیبب ما کرده است، قیمت این عطیه در این عالم برای ما روشن نیست؛ اما در عالم دیگر به حقیقت ارزش این امر پی میبریم.
قصور بنده در مقابل خداوند و سایربندگان
«إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَصْبَحَ، أَوِ الْأَمَةَ إِذَا أَصْبَحَتْ، أَقْبَلَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتُهُ- لِيَسْتَقْبِلَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِصَلَاتِهِ- فَيُوَجِّهَ إِلَيْهِ رَحْمَتَهُ وَ يُفِيضَ عَلَيْهِ كَرَامَتَهُ، فَإِنْ وَفَى بِمَا أُخِذَ عَلَيْهِ، فَأَدَّى الصَّلَاةَ عَلَى مَا فُرِضَتْ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِلْمَلَائِكَةِ خُزَّانِ جِنَانِهِ وَ حَمَلَةِ عَرْشِهِ: قَدْ وَفَى عَبْدِي هَذَا، فَفُوا لَهُ. وَ إِنْ لَمْ يَفِ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: لَمْ يَفِ عَبْدِي هَذَا، وَ أَنَا الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ، فَإِنْ تَابَ تُبْتُ عَلَيْهِ، وَ إِنْ أَقْبَلَ عَلَى طَاعَتِي أَقْبَلْتُ عَلَيْهِ بِرِضْوَانِي وَ رَحْمَتِي.ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: [قَالَ اللَّهُ تَعَالَى:] وَ إِنْ كَسِلَ عَمَّا أُرِيدُ، قَصَّرْتُ فِي قُصُورِهِ حُسْناً وَ بَهَاءً وَ جَلَالًا، وَ شَهَّرْتُ فِي الْجِنَانِ بِأَنَّ صَاحِبَهَا مُقَصِّرٌ.وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ جَبْرَئِيلَ لَيْلَةَ الْمِعْرَاجِ فَعَرَضَ عَلَيَّ قُصُورَ الْجِنَانِ، فَرَأَيْتُهَا مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ، مِلَاطُهَا الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ، غَيْرَ أَنِّي رَأَيْتُ لِبَعْضِهَا شُرَفاً عَالِيَةً، وَ لَمْ أَرَ لِبَعْضِهَا.فَقُلْتُ: يَا حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ مَا بَالُ هَذِهِ بِلَا شُرَفٍ كَمَا لِسَائِرِ تِلْكَ الْقُصُورفَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ قُصُورُ الْمُصَلِّينَ فَرَائِضَهُمْ، الَّذِينَ يَكْسَلُونَ عَنِ الصَّلَاةِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِكَ بَعْدَهَا.فَإِنْ بَعَثَ مَادَّةً لِبِنَاءِ الشُّرَفِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ [بُنِيَتْ لَهُ الشُّرَفُ] وَ إِلَّا بَقِيَتْ هَكَذَا، حَتَّى يَعْرِفَ سُكَّانُ الْجِنَانِ أَنَّ الْقَصْرَ- الَّذِي لَا شُرَفَ لَهُ هُوَ الَّذِي كَسِلَ صَاحِبُهُ بَعْدَ صَلَاتِهِ- عَنِ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ .وَ رَأَيْتُ فِيهَا قُصُوراً مُنِيفَةً مُشْرِقَةً عَجِيبَةَ الْحُسْنِ، لَيْسَ لَهَا أَمَامَهَا دِهْلِيزٌ وَ لَا بَيْنَ أَيْدِيهَا بُسْتَانٌ، وَ لَا خَلْفَهَا، فَقُلْتُ: مَا بَالُ هَذِهِ الْقُصُورِ لَا دِهْلِيزَ بَيْنَ أَيْدِيهَا وَ لَا بُسْتَانَ خَلْفَ قَصْرِهَا فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ قُصُورُ الْمُصَلِّينَ [الصَّلَوَاتِ] الْخَمْسَ، الَّذِينَ يَبْذُلُونَ بَعْضَ وُسْعِهِمْ فِي قَضَاءِ حُقُوقِ إِخْوَانِهِمُ الْمُؤْمِنِينَ دُونَ جَمِيعِهَا، فَلِذَلِكَ قُصُورُهُمْ مُسَتَّرَةٌ بِغَيْرِ دِهْلِيزٍ أَمَامَهَا، وَ غَيْرِ بُسْتَانٍ خَلْفَهَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَلَا فَلَا تَتَّكِلُوا عَلَى الْوَلَايَةِ وَحْدَهَا، وَ أَدُّوا مَا بَعْدَهَا مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ، وَ قَضَاءِ حُقُوقِ الْإِخْوَانِ، وَ اسْتِعْمَالِ التَّقِيَّةِ، فَإِنَّهُمَا اللَّذَانِ يُتَمِّمَانِ الْأَعْمَالَ وَ يُقَصِّرَانِ بِهَا»[3]
«بندهای که برای اطاعت فرمان خداوند صبح میکند، خدای سبحان و ملائکه به او اقبال دارند. قبل از این که بنده بخواهد با نماز، رو به خداوند سبحان کند؛ خداوند رحمت و کرامتش را به او افاضه میکند. اگر به تعهدی که از او گرفته شده است، وفا کرد و نماز را آنگونه که باید بجا آورد، خداوند به ملائکۀ خازن جنان و حملۀ عرش بخشنامه میدهد که این بندۀ من وفادار بوده است، شما نیز به او وفادار باشید و آنچه که باید به او بپردازید.
اگر بندهای وفا نکرد خدای سبحان این سرکشی را اعلام میکند و او محروم میشود؛ اما اگر توبه کند، خداوند به او رجوع میکند و رضایتش را شامل حال او میکند. پیامبر فرمود: خدای سبحان میفرماید اگر بنده در آنچه که من اراده کردهام با کسالت وارد شود و از نشاط لازم برخوردار نباشد، من زیبایی و عظمت قصرهای او را در بهشت کم خواهم کرد و در بهشت به همه اعلام میکنم که این کمبود به جهت نقصان اعمال اوست. پیامبر فرمود: «خدای سبحان در شب معراج قصرهایی را به من نشان داد که بعضی از طلا، بعضی از نقره، بعضی ملاتشان از مشک و انبر و بعضی بسیار رفیع بودند؛ اما بعض دیگر رفعتی نداشتند. به جبرییل عرض کردم دلیل تفاوت این قصرها چیست؟» جبرییل فرمود: این قصرهای کوتاه برای نمازگزارانی است که نماز بدون صلوات میخوانند؛ [یعنی صلوات بعد از نماز رفعت وصف ناپذیری به جایگاه انسان میبخشد.] هر چه تعداد صلواتهای بعد از نماز افزایش یابد، این قصرها رفعت لازم را پیدا میکنند. ارتفاع قصرهای ساکنان بهشت متناسب با میزان نشاط و کسالت آنهاست. پیامبر میفرماید: من در شب معراج قصرهایی دیدم که دهلیز ورودی نداشتند و در پشت قصرها هم فضای بازی وجود نداشت؛ از جبرییل دلیل این شرایط را سوال کردم. جبرییل جواب داد، این قصرها از آن کسانی است که نمازهای پنجگانه را میخوانند؛ اما میزان کمی برای دوستان و مؤمنین خرج میکنند. پیامبر میفرماید: آگاه باشید که فقط بر ولایت ما خاندان اعتماد نکنید، بلکه اول واجبات را جدی بگیرید و دوم در پرداخت حقوق افرادی که به گردنتان حق دارند؛ مسامحه نکنید. این دو امر همراه با ولایت ما خاندان موجب اتمام عمل میشود.»
درایت در روایت
آنچه در این روایت از لسان امام حسن عسکری آموزش گرفتیم آن است که به میزان ارتباط با اولیای الهی جایگاهمان رفیع یا قصیر است و بهمیزان پرداخت حقوق کسانی که به عهدۀ ما حقی دارند، جایگاه ما میتواند وسعت داشته باشد یا تنگ باشد. امام روی پرداخت حقوق مسلمین دقت نظر دارد.
حقوق برادر ایمانی
«مَثَلُ مُؤْمِنٍ لَا يَرْعَى حُقُوقَ إِخْوَانِهِ الْمُؤْمِنِينَ، كَمَثَلِ مَنْ حَوَاسُّهُ كُلُّهَا صَحِيحَةٌ فَهُوَ لَا يَتَأَمَّلُ بِعَقْلِهِ، وَ لَا يُبْصِرُ بِعَيْنِهِ، وَ لَا يَسْمَعُ بِأُذُنِهِ، وَ لَا يُعَبِّرُ بِلِسَانِهِ عَنْ حَاجَتِهِ، وَ لَا يَدْفَعُ الْمَكَارِهَ عَنْ نَفْسِهِ بِالْإِدْلَاءِ بِحُجَجِهِ وَ لَا يَبْطِشُ لِشَيْءٍ بِيَدَيْهِ، وَ لَا يَنْهَضُ إِلَى شَيْءٍ بِرِجْلَيْهِ، فَذَلِكَ قِطْعَةُ لَحْمٍ قَدْ فَاتَتْهُ الْمَنَافِعُ وَ صَارَ غَرَضاً لِكُلِّ الْمَكَارِهِ فَلِذَلِكَ الْمُؤْمِنُ إِذَا جَهِلَ حُقُوقَ إِخْوَانِهِ فَإِنَّهُ فَوَّاتٌ حُقُوقَهُمْ فَكَانَ بِمَنْزِلَةِ الْعَطْشَانِ بِحَضْرَةِ الْمَاءِ الْبَارِدِ فَلَمْ يَشْرَبْ حَتَّى طَفَا وَ بِمَنْزِلَةِ ذِي الْحَوَاسِّ لَمْ يَسْتَعْمِلْ شَيْئاً مِنْهَا لِدِفَاعِ مَكْرُوهٍ وَ لَا لِانْتِفَاعِ مَحْبُوبٍ فَإِذَا هُوَ مَسْلُوبٌ كُلَّ نِعْمَةٍ مُبْتَلًى بِكُلِّ آفَةٍ.»[4]
«مؤمنی که حقوق برادران مؤمن خود را رعایت نمیکند، همچون کسی است که همه حواسش سالم است، اما با عقلش تامل نمیکند، با چشمش نمیبیند، با گوشش نمیشنود، و زبانش از شرح مقصودش لال است، و نمیتواند با ادای حجت و دلیل، از خود دفاع بکند، و از دستش کاری برنمیآید، و با پایش نمیتواند چیزی را از جا بجنباند، و پاره گوشتی را میماند که هیچ سودی ندارد، و هدف همه بدآوری هاست. از این رو، مؤمنی که حقوق برادرانش را نمیشناسد، حقوق آنها را از دست میدهد، و همچون تشنهای است در برابر آب خنک، که نمینوشد تا بمیرد؛ و چون آدمی است که همه حواس را دارد، و آنها را برای دفع بدی و جلب خوبی به کار نمیاندازد، و فاقد هر نعمت و دچار هر آفتی است.»
مَثل مومنی که حقوق اخوان مومنش را بهجا نمیآورد، مانند کسی است که گوش دارد؛ اما نمیشنود، چشم دارد؛ اما نمیبیند، زبان دارد؛ اما حرف نمیزند، دست دارد؛ اما به چیزی اشاره نمیکند، پا دارد؛ اما با آن قدمی بر نمیدارد، عقل دارد؛ اما با عقلش هیچ تفکری ندارد، گویا تکه گوشتی بیفایده است.
درایت در روایت
زمانی که بینایی فردی دچار مشکل شود شرایط زندگی او مختل میشود؛ حال اگر دست و پای او فلج باشد و فکرش از کار افتاده باشد، حیاتی برای او متصور نیست؛ یک تکه گوشت فلج، زندگی همانند انگل دارد و مرتب از دیگران خدمات میگیرد و به جهت بیارادگی انواع آسیبها را متحمل میشود. اما با خدمت کردن به یکدیگر، قوای ما به فعلیت در میآیند، گویا هستیم و نفس میکشیم.
خداوند سبحان انواع ابزارها را برای رشد و شکوفایی در اختیار ما قرار داده است و ما میتوانیم پاداش عظیمی را برای خدمت کردن به برادرانمان، دریافت کنیم؛ اما با بایگانی کردن توانمان، همه را از ما میگیرند و ما را در معرض گرفتاریهای غیر قابل تصوری قرار میدهند.
عوامل در امان ماندن از شیطان
امام حسن عسکری علیهالسلام در روایتی از قول پیامبر اکرم میفرماید:
«أَلَا فَاذْكُرُوا يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ، مُحَمَّداً وَ آلَهُ عِنْدَ نَوَائِبِكُمْ وَ شَدَائِدِكُمْ لِيَنْصُرَ اللَّهُ بِهِ مَلَائِكَتَكُمْ عَلَى الشَّيَاطِينِ الَّذِينَ يَقْصِدُونَكُمْ. فَإِنَّ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْكُمْ مَعَهُ مَلَكٌ عَنْ يَمِينِهِ يَكْتُبُ حَسَنَاتِهِ، وَ مَلَكٌ عَنْ يَسَارِهِ يَكْتُبُ سَيِّئَاتِهِ، وَ مَعَهُ شَيْطَانَانِ مِنْ عِنْدِ إِبْلِيسَ يُغْوِيَانِهِ، فَإِذَا وَسْوَسَا فِي قَلْبِهِ، ذَكَرَ اللَّهَ وَ قَالَ: لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ، خَنَسَ الشَّيْطَانَانِ- ثُمَّ صَارَا إِلَى إِبْلِيسَ فَشَكَوَاهُ وَ قَالا لَهُ: قَدْ أَعْيَانَا أَمْرُهُ، فَأَمْدِدْنَا بِالْمَرَدَةِ.فَلَا يَزَالُ يُمِدُّهُمَا حَتَّى يُمِدَّهُمَا بِأَلْفِ مَارِدٍ، فَيَأْتُونَهُ، فَكُلَّمَا رَامُوهُ ذَكَرَ اللَّهَ، وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ- لَمْ يَجِدُوا عَلَيْهِ طَرِيقاً وَ لَا مَنْفَذاً. قَالُوا لِإِبْلِيسَ: لَيْسَ لَهُ غَيْرُكَ تُبَاشِرُهُ بِجُنُودِكَ- فَتَغْلِبَهُ وَ تُغْوِيَهُ، فَيَقْصِدُهُ إِبْلِيسُ بِجُنُودِهِ. فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لِلْمَلَائِكَةِ: «هَذَا إِبْلِيسُ قَدْ قَصَدَ عَبْدِي فُلَاناً، أَوْ أَمَتِي فُلَانَةَ بِجُنُودِهِ أَلَا فَقَاتِلُوهُمْ» فَيُقَاتِلُهُمْ بِإِزَاءِ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ مِنْهُمْ، مِائَةُ [أَلْفِ] مَلَكٍ، وَ هُمْ عَلَى أَفْرَاسٍ مِنْ نَارٍ- بِأَيْدِيهِمْ سُيُوفٌ مِنْ نَارٍ وَ رِمَاحٌ مِنْ نَارٍ، وَ قِسِيٌّ وَ نَشَاشِيبُ وَ سَكَاكِينُ وَ أَسْلِحَتُهُمْ مِنْ نَارٍ، فَلَا يَزَالُونَ يُخْرِجُونَهُمْ وَ يَقْتُلُونَهُمْ بِهَا، وَ يَأْسِرُونَ إِبْلِيسَ، فَيَضَعُونَ عَلَيْهِ تِلْكَ الْأَسْلِحَةِ- فَيَقُولُ: يَا رَبِّ وَعْدَكَ وَعْدَكَ، قَدْ أَجَّلْتَنِي إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ. فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لِلْمَلَائِكَةِ: «وَعَدْتُهُ أَنْ لَا أُمِيتَهُ، وَ لَمْ أَعِدْهُ أَنْ لَا أُسَلِّطَ عَلَيْهِ السِّلَاحَ وَ الْعَذَابَ وَ الْآلَامَ، اشْتَفُوا مِنْهُ ضَرْباً بِأَسْلِحَتِكُمْ فَإِنِّي لَا أُمِيتُهُ» فَيُثْخِنُونَهُ بِالْجِرَاحَاتِ ثُمَّ يَدْعُونَهُ، فَلَا يَزَالُ سَخِينَ الْعَيْنِ عَلَى نَفْسِهِ- وَ أَوْلَادِهِ الْمَقْتُولِينَ- وَ لَا يَنْدَمِلُ شَيْءٌ مِنْ جِرَاحَاتِهِ- إِلَّا بِسَمَاعِهِ أَصْوَاتَ الْمُشْرِكِينَ بِكُفْرِهِمْ. فَإِنْ بَقِيَ هَذَا الْمُؤْمِنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ ذِكْرِهِ، وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، بَقِيَ عَلَى إِبْلِيسَ تِلْكَ الْجِرَاحَاتُ، وَ إِنْ زَالَ الْعَبْدُ عَنْ ذَلِكَ، وَ انْهَمَكَ فِي مُخَالَفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَعَاصِيهِ، انْدَمَلَتْ جِرَاحَاتُ إِبْلِيسَ، ثُمَّ قَوِيَ عَلَى ذَلِكَ الْعَبْدِ حَتَّى يُلْجِمَهُ- وَ يُسْرِجَ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يَرْكَبَهُ، ثُمَّ يَنْزِلُ عَنْهُ وَ يُرْكِبُ عَلَى ظَهْرِهِ شَيْطَاناً مِنْ شَيَاطِينِهِ، وَ يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ: أَ مَا تَذْكُرُونَ مَا أَصَابَنَا مِنْ شَأْنِ هَذَا ذَلَّ وَ انْقَادَ لَنَا الْآنَ حَتَّى صَارَ يَرْكَبُهُ هَذَا. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: فَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تُدِيمُوا عَلَى إِبْلِيسَ سُخْنَةَ عَيْنِهِ- وَ أَلَمَ جِرَاحَاتِهِ فَدَاوِمُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ ذِكْرِهِ، وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ إِنْ زِلْتُمْ عَنْ ذَلِكَ كُنْتُمْ أُسَرَاءَ إِبْلِيسَ فَيَرْكَبُ أَقْفِيَتَكُمْ بَعْضُ مَرَدَتِهِ»[5]
«ای امّت محمّد! هنگام مصائب و گرفتاری های خود محمّد و آل محمّد علیهم السّلام را به یاد آورید تا آن که به برکت ایشان خدا فرشتگان موکّل بر شما را بر شیاطینی که شما را قصد کرده اند یاری کند. هر یک از شما از طرف راست او فرشتهای است که حسنات او را مینویسد و از طرف چپ فرشتهای است که گناهانش را ثبت میکند، و با او دو شیطان است از طرف ابلیس که او را گمراه میکنند. وقتی آن دو شیطان در قلب او وسوسه میکنند، اگر یاد خدا کرد و ذکر شریف «لا حول ولا قوّه إلّا باللَّه العلیّ العظیم وصلّی اللَّه علی محمّد وآله [الطیّبین]» را گفت، آن دو شیطان سرکوب میشوند و نمیتوانند فعّالیت کنند، نزد ابلیس آمده شکایت میکنند که ما خسته شدیم، ما را به لشکری مدد برسان. (ابلیس) هزار نفر برای آن ها کمک میفرستد، همین که او را قصد میکنند، یاد خدا میکند و صلوات بر محمّد و آل محمّد علیهمالسّلام میفرستد، آنها راهی برای نفوذ پیدا نمیکنند و نمیتوانند او را مورد حملۀ خود قرار دهند. به ابلیس میگویند: کسی غیر خودت حریف او نیست، تو و لشکرت به او حمله کنید تا بر او غلبه کرده و او را گمراه کنید. چون ابلیس چنین ارادهای کرد، خداوند تبارک و تعالی به ملائکهاش میفرماید: ابلیس به همراه لشکرش بندۀ مرا هدف گرفتهاند، به کمک او بشتابید و با آنها بجنگید. در مقابل هر شیطان مطرودی صد هزار فرشته در حالی که بر مرکبهائی از آتش سوارند و به دست آنها شمشیرهایی از آتش، نیزه، خنجر، تیر و اسلحههایی از آتش است، آمادۀ نبرد میشوند. فرشتگان آنها را با این اسلحهها پی در پی میکشند تا این که ابلیس را اسیر کرده، اسلحه را بر او قرار میدهند.
(ابلیس) میگوید: خدایا! به من وعده دادهای که تا وقت معلوم و معیّن مهلت داشته باشم. خداوند به فرشتگان میفرماید: وعده کردهام او را نمیرانم؛ ولی وعده ندادهام که بر او اسلحه و عذاب و درد مسلّط نکنم، شما او را با سلاح آتشین خود بزنید و من او را زنده نگه میدارم. فرشتگان بر او جراحتهای بسیار وارد کرده و رهایش میکنند. ابلیس بر حال خود و اولاد کشته شدهاش در این حال متأثّر و غمناک است و جراحات او را جز صدای کفر مشرکین مداوا نمیکند. اگر آن شخص مؤمن بر طاعت خدا و یاد او و درود فرستادن ادامه دهد، جراحتهای ابلیس برایش باقی میماند، و اگر تغییر روش دهد و در مخالفت خدا و سرپیچی از فرامین او تلاش کند، جراحات ابلیس بهبود پیدا کرده و بر این بنده تسلّط پیدا میکند و او را لجام نموده بر او سوار میشود، سپس به شیاطین میگوید: به خاطر دارید آنچه ما از این شخص کشیدیم؟ الآن ذلیل و رام ما گردیده، شما اکنون بر او سوار شوید. سپس پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: اگر میخواهید جراحات ابلیس بر او باقی باشد و دائماً متأثّر و غمناک باشد، بر اطاعت خدا و یاد او، و صلوات بر محمّد و آل محمّد مداومت داشته باشید، و اگر چنین نکردید اسیر ابلیس گشته و بعضی از لشکریان او بر شما سوار شوند.»
عامل ضعف شیطان؛ مداومت بر طاعت و ذکر خدا و صلوات
بنابر فرمودۀ امام هریک از ما یک کاتب حسنات در دست راست و یک کاتب سیئات در دست چپ داریم و در عین حال هر کدام دو شیطان با سپاه فراوان داریم! وقتی شیاطین در دل وسوسه میکنند، با قرائت دو جملۀ «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ» شیطانها عقبنشینی کرده و به ابلیس شکایت میکنند. به ابلیس میگویند تو شیاطین طاغی را به میدان بیاور. ابلیس هر دفعه هزار شیطان سرکش را میفرستد؛ اما هر بار قصد بنده را میکنند، او مشغول قرائت صلوات است، گویا همۀ راهها بر شیاطین بسته میشود، آنان به ابلیس میگویند خودت باید به میدان بیایی و از ما کاری ساخته نیست.
خدای سبحان به ملائکه میفرماید: این ابلیس است که قصد بندۀ من را کرده است. شما با ابلیس و جنودش مقابله کنید. خداوند در مقابل هر شیطان هزار ملک قرار میدهد، ابلیس ناتوان میشود و میگوید؛ خداوندا به من وعده یوم المعلوم را داده بودی؛ اما الان شرایط نابودی من فراهم شده! خداوند به ملائکه میفرماید: من وعدۀ نامیرایی به او دادهام؛ اما وعدۀ ترک عذاب را به او ندادهام، شما با شمشیرهایتان بر او بتازید. نالۀ شیاطین بلند میشود. اگر مومن همچنان بر ذکر صلوات استوار بماند، جراحات ابلیس ماندگار میشود؛ اما با قطع صلوات جراحاتش ترمیم میشود.
مداومت بر طاعت و ذکر خدا و صلوات بر پیامبر و ال او باعث ضعف شیطان میشود.
بازگشایی قلوب
ابو جعفر طبری میگوید:
«وَ رَأَيْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ السِّرَاجَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) يَمُرُّ بِأَسْوَاقِ سُرَّ مَنْ رَأَى، فَمَا مَرَّ بِبَابٍ مُقَفَّلٍ إِلَّا انْفَتَحَ، وَ لَا دَارٍ إِلَّا انْفَتَحَتْ»[6]
«من دیدم حضرت امام حسن عسکری علیه السلام از بازارهای سامرا رد میشد و از هر درب بستهای که عبور میکرد، درب برای ایشان باز میشد.»
درخواست
در روز ولادت حضرت از ایشان درخواست میکنیم تا از دلهای قفل ما عبور کند؛ چراکه در دورۀ غیبت، دلها سنگ میشود و خیر و رحمت در دلها نفوذ نمیکند! آقاجان! اجازه بدهید دلهای ما قدمگاه شما شوند. منت بگذارید و ما را همتراز سنگی که در نیشابور قدمگاه جد شما قرار گرفت، بدانید.
عنایت امام حسن عسکری علیهالسلام
فردی به نام عبداللهبنمحمد میگوید:
«وَ كَانَ قَدْ أَخْرَجَ فِي دَارِهِ عَيْناً تَنْبُعُ عَسَلًا وَ لَبَناً، فَكُنَّا نَشْرَبُ مِنْهُ وَ نَتَزَوَّد»[7]
«امام علیهالسلام از خانۀ خود چشمهای از شیر و عسل خارج کرده بود و قانون ما این بود که هر دفعه خدمت حضرت میرسیدیم، از این شیر و عسل میخوردیم و مقداری نیز با خود میبردیم.»
درخواست
آقاجان! سرداب سامرا، بهشتی است که شیر و عسل از آن میجوشد، شیر معرفت و فطرت و عسل محبت! آقاجان میشود کسی سراغ شما بیاید و شما با شیروعسل از او پذیرایی نکنید؟! وجود ما تشنۀ معارف الهی است، با کرم وبزرگواری خود ما را سیراب بفرمایید.
تعلل در فرمان مولا موجب خسران است
«خَرَجْتُ مِنَ الْكُوفَةِ إِلَى زِيَارَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ قَدْ عَرَفْتُ وِلَادَةَ الْمَهْدِيِّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ أَنَّ الشِّيعَةَ تَتَضَرَّعُ إِلَى اللَّهِ فِي الْمُشَاهَدَةِ وَ بِحَمْدِهِ وَ شُكْرِهِ عَلَى وِلَادَتِهِ فَقَالَتْ لِي أُمِّي: وَ كَانَتْ مُؤْمِنَةً يَا بُنَيَّ اسْأَلِ اللَّهَ عِنْدَ قَبْرِ سَيِّدِنَا أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) أَنْ يَرْزُقَكَ خِدْمَةَ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ) كَمَا رَزَقَ أَبَاكَ عَلِيَّ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبُو الْفَضْلِ: فَلَمْ أَزَلْ أَسْأَلُ اللَّهَ وَ أَتَوَسَّلُ بِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ إِلَى أَنْ رَزَقَنِي مَنْزِلَةَ أَبِي مِنْ سَيِّدِنَا أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) قَالَ فَلَمَّا كَانَ فِي وَقْتِ السَّحَرِ بِلَيْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ جَاءَنِي خَادِمٌ وَ قَدْ طَرَحْتُ نَفْسِي عَلَى شَاطِئِ الْحَيْرِ مِنْ شِدَّةِ التَّعَبِ وَ الْقِيَامِ فَجَلَسَ الْخَادِمُ عِنْدَ رَأْسِي وَ قَالَ لِي يَا أَبَا الْفَضْلِ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ مَوْلَايَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ قَدْ سَمِعَ دُعَاءَكَ فَصِرْ إلَيْنَا مُخْلِصاً بِمَا تَنْطِقُهُ وَ بِمَا سَأَلْتَ فَقُلْتُ لَهُ مَا اسْمُكَ قَالَ سَرْوَرٌ فَقُلْتُ يَا سَرْوَرُ وَ مَا أَنَا عَلَى هَيْئَةٍ وَ مَا مَعِي مَا يَنْهَضُ إِلَى الْعَسْكَرِ حَتَّى أَرْجِعَ إِلَى الْكُوفَةِ وَ أُصْلِحَ شَأْنِي وَ أُحَصِّلَ فَقَالَ قَدْ بَلَّغْتُكَ الرِّسَالَةَ فَافْعَلْ مَا تَرَى فَرَجَعْتُ عَلَى الزِّيَارَةِ إِلَى الْكُوفَةِ وَ عَرَّفْتُ أُمِّي بِمَا مَنَّ اللَّهُ عَلَيَّ بِمَا قَالَهُ الْخَادِمُ وَ شَكَرْتُ اللَّهَ وَ حَمِدْتُهُ فَقَالَتْ: يَا بُنَيَّ قَدْ أَجَابَ اللَّهُ دُعَاءَكَ وَ دُعَائِي لَكَ فَقُمْ وَ لَا تَقْعُدْ فَأَصْلَحَتْ شَأْنِي وَ خَرَجْتُ وَ مَعِي عَلِيٌّ الذَّهَبِيُّ مِنْ سُوقِ الصَّاغَةِ بِالْكُوفَةِ وَ وَصَّتْهُ بِي خَيْراً وَ أَمَّرَتْهُ قِبَلَ يَدَيَّ لِأَنِّي كُنْتُ حَدَثاً فَخَرَجْنَا مِنَ الْكُوفَةِ إِلَى بَغْدَادَ وَ وَقَفَ أَنِّي نَزَلْتُ عَلَى عَمٍّ لِي حَبِيسٍ وَ كَانَتْ لَيْلَةُ الشَّعَانِينِ فَدَعَوْنِي إِلَى أَنْ خَرَجْتُ مَعَهُمْ إِلَى الشَّعَانِينِ وَ صَارُوا بِي إِلَى دَارِ الرُّومِيِّين وَ دَخَلُوا إِلَى دَارِ الْخَمَّارِ وَ هُوَ مِنْ بَعْضِ النَّصَارَى وَ أَحْضَرُوا طَعَاماً فَأَكَلْتُ مَعَهُمْ وَ ابْتَاعُوا خَمْراً وَ سَأَلُونِي أَنْ أَشْرَبَ مَعَهُمْ فَلَمْ أَفْعَلْ وَ غَلَبُوا عَلَى رَأْيِي وَ سَقَوْنِي فَشَرِبْتُ وَ جَاؤُوا بِغِلْمَانٍ حِسَانٍ فَحَمَلُونِي أَنْ أَفْعَلَ كَمَا فَعَلُوا فَزَيَّنَ لِيَ الشَّيْطَانُ سُوءَ عَمَلِي فَفَعَلْتُ وَ أَقَمْتُ أَيَّاماً بِبَغْدَادَ وَ خَرَجْتُ إِلَى الْعَسْكَرِ فَوَرَدْتُهَا وَ أَفَضْتُ عَلَيَّ الْمَاءَ مِنَ الدِّجْلَةِ وَ لَبِسْتُ ثِيَاباً طَاهِرَةً وَ صِرْتُ إِلَى الْمَسْجِدِ الَّذِي عَلَى بَابِ سَيِّدِي أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ فِيهِ قَوْمٌ يُصَلُّونَ فَصَلَّيْتُ مَعَهُمْ وَ دَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا بِسَرْوَرٍ الْخَادِمِ قَدْ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَقُمْتُ مَسْرُوراً إِلَيْهِ فَوَضَعَ يَدَهُ بِصَدْرِي وَ دَفَعَنِي عَنْهُ ثُمَّ قَالَ لِي هَاكَ وَ طَرَحَ بِيَدِي دَنَانِيرَ وَ قَالَ لِي: مَوْلَايَ يَقُولُ لَكَ وَ يَأْمُرُكَ أَنْ لَا تَصِيرَ إِلَيْهِ فَتَقَدَّمْ مِنْ وُصُولِكَ بِبَغْدَادَ وَ ارْجِعْ مِنْ حَيْثُ جِئْتَ وَ هَذِهِ نَفَقَتُكَ مِنْ دَارِكَ بِالْكُوفَةِ وَ إِلَيْهَا رَاجِعاً إِلَى مَا أَنْفَقْتَهُ فِي دَارِ الرُّومِيِّينَ فَرَجَعْتُ بَاكِياً إِلَى بَغْدَادَ وَ مِنْهَا إِلَى الْكُوفَةِ وَ أَخْبَرْتُ وَالِدَتِي بِمَا كَانَ مِنِّي وَ كُلَّ مَا نَالَنِي وَ لَمْ أُخْفِ مِنْهُ شَيْئاً وَ الذَّهَبِيُّ حَسَبَ مَا اتَّفَقْنَا فَوَجَدْنَا الَّذِي أَعْطَانَا إِيَّاهُ الْخَادِمُ لَا يَزِيدُ حَبَّةً وَ لَا يَنْقُصَنَّ حَبَّةً إِلَّا دِينَارَيْنِ وَزَنْتُهَا فِي دَارِ الرُّومِيِّينَ فَلَبِسْتُ الشَّعْرَ وَ قَيَّدْتُ رِجْلِي وَ غَلَلْتُ يَدَيَّ وَ حَبَسْتُ نَفْسِي إِلَى أَنْ تُوُفِّيَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) بِيَوْمِ الْجُمُعَةِ لِثَمَانِ لَيَالٍ خَلَتْ مِنْ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ ثُمَّ أَطْلَقْتُ نَفْسِي بَعْدَ ذَلِكَ.»[8]
«فردی به نام علی بن عبدالله معروف به باعر میگوید؛ از کوفه به قصد زیارت اباعبدلله علیهالسلام خارج شدم، شب نیمه شعبان بود و در شب میلاد امام زمان شکر ولادت امام از فرائض بود، مادرم زن مؤمنهای بود، ایشان به من توصیه کرد؛ اکنون که به زیارت اباعبدلله میروی از خدا بخواه مانند پدرت خدمتگزاری حضرت را برای تو میسر کند و تو را بپذیرند. به حرم امام حسین علیهالسلام مشرف شدم و التماس کردم همان طور که پدرم را به خدمتگزاری پذیرفتید برمن منت بگذارید و مرا هم بپذیرید! نزدیک سحر بود از خستگی به گوشهای پناه بردم، خادم حضرت را دیدم که کنارم نشسته است، گفت: «مولای تو صدایت را شنید به سمت ما بیا.» گفتم: تو کیستی؟ گفت: «اسم من سرور است.» گفتم: من در شرایطی نیستم که خدمت امام زمانم برسم و آمادگی ظاهری و روحی مناسبی ندارم، اجازه بده به کوفه برگردم و با آمادگی لازم خدمت حضرت شرفیاب شوم. سرور گفت: «من فرمایش حضرت را به تو رساندم، هرجور صلاح میدانی رفتار کن.» به کوفه رفتم و به مادرم خبر دادم دعایم مستجاب شده است. مادرم گفت: «تعلل نکن و سریع برگرد.» با سر و وضع مرتب به کوفه بازگشتم. سر راه به خانۀ یکی از اقوام رفتم در آنجا افراد نامناسب و گنهکاری بودند. به من پیشنهاد خوردن پیالهای شراب دادند. ابتدا مقاومت کردم؛ اما بعد تحت تأثیر قرار گرفتم و خوردم! سپس به سمت بغداد و حرم امام حسن عسکری رفتم، غسل کردم و به مسجد رفتم و نماز خواندم. خادم حضرت دستش را روی سینۀ من گذاشت و گفت:«این پولها را بگیر! هزینۀ برگشت تو به کوفه است. تو خودت را آلوده کردی!» با چشمهای گریان برگشتم و به مادرم آنچه را پیش آمده بود گفتم و اینکه ابتدا درخواسم اجابت شد؛ اما در مرحله بعد مردود شدم!»
درخواست
آقاجان! ما از جد بزرگوار شما یاد گرفتیم اگر میخواهیم نعماتی که به دست میآوریم برای ما محفوظ بماند؛ جمله «اللهُمَّ سَلِّم وَ تَمِّم» را مرتب تکرار کنیم؛ اما میدانیم اگر دعای شما شامل حال ما نشود درخواستهای گرانبهایی که بدست میآوریم، از دستمان میرود! آقاجان منت بگذارید و به عنوان عیدی برای همۀ ما «اللهُمَّ سَلّم وَ تَمّم» را شما زمزمه کنید.
تاریخ جلسه: 1398/9/14
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره بقره، آیه 67.
[2] – موسوعه امام عسکری، ج 4، ص 123.
[3] . تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام ، ص 365.
[4]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری ، ص 320.
[5] – تفسیر امام حسن عسکری ، ص 396.
[6]. تفسیر امام حسن عسکری ، ص 427.
[7]. دلایل الامامه ، ص 426.
[8]. هدایه الکبری ، ص 331.