طهارت، لازمه شناخت امیرالمؤمنین (ع) است
شناخت امیرالمؤمنین علیهالسلام همچون معرفت نسبت به قرآن، طهارت ظاهر و باطن لازم دارد[1] و از طرق مختلف دستیابی به اندکی از آن امکان پذیر است:
- مراجعه به قرآن و بهرهمندی از آیاتی که در مورد حضرتش نازل شده است .
- مراجعه به روایات و سیره نبوی و سایر حضرات معصومین که در مورد امیرالمؤمنین بیان شده است .
- مراجعه به فرمایشات و سیره علمی و عبادی و اخلاقی و اجتماعی امیرالمؤمنین علیهالسلام.
کارگشایی امیرالمومنین (ع)
فردی از امیرالمؤمنین علیهالسلام درخواستی کرد و حضرت به وکیلشان فرمودند هزارتا به او بده.
وکیل گفت: هزار دینار یا درهم (طلا یا نقره )؟
حضرت فرمودند: این دو به نظر من سنگاند (یعنی طلا و نقره در نزد من هیچ ارزشی ندارند و فرقی نمیکنند ) کدام برای او کارآیی بیشتری دارد، همان را به او عطا کن . [2]
درایت در روایت:
در نگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام طلا و نقره به خودی خود قیمت نداشته ارزششان به جهت کارگشایی و بهره رسانی به خلق خداست .
پرهیز از مجادله
روزی پسر زبیر نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام آمده عرض کرد: با بررسی حسابهای مالی پدرم، متوجه شدم پدر شما به پدرم هشتاد هزار بدهکار است.
حضرت فرمودند: پدرت تو فردی راستگوست اگر چنین نوشته است بیشک درست است و بلافاصله هشتاد هزار درهم به او دادند .
فردای آن روز مجدداً مراجعه کرد و گفت من اشتباه کردم طلب پدرتان را بدهی به پدرم دیده بودم آمدهام هم پولی که دادهاید و هم بدهی پدرم را تسویه نمایم. حضرت فرمودند : بدهی پدرت حلالش باشد و چیزی را که من پرداخت کردهام پس نمی گیرم ولو اشتباه شده و بر حق نباشد . [3]
درایت در روایت:
ـ سیره علوی اقتضاء می نماید علیرغم اشراف حضرت به امور و مطلع بودن از حقایق به ادعایی بیاساس صرفاً جهت راستگو بودن فرد، پاسخ مثبت دهند تا با حفظ ارزشهای اخلاقی، از مجادله بر سر امور مادی پرهیز نموده و عملاً افراد را به دقت نظر دعوت نمایند، و پس از روشن شدن حقیقت نیز کریمانه از حق خویش بگذرند چرا که علاوه بر بی ارزش بودن مال دنیا ، آنچه با دستان یدالله پرداخت می شود هرگز پس گرفته نشده توشهای است که تا قیامت فریادرس سائل خواهد بود.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] – سوره مبارکه واقعه، آیه ۷۹: «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»؛«و جز پاكان نمىتوانند به آن دست زنند [دست يابند]»
[2] – بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۳۲: وَ سَأَلَهُ أَعْرَابِيٌّ شَيْئاً فَأَمَرَ لَهُ بِأَلْفٍ فَقَالَ الْوَكِيلُ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ فَقَالَ كِلَاهُمَا عِنْدِي حَجَرَانِ فَأَعْطِ الْأَعْرَابِيَّ أَنْفَعَهُمَا لَهُ
[3] – بحارالانوار ج ۴۱ ص ۳۲: وَ قَالَ لَهُ ابْنُ الزُّبَيْرِ إِنِّي وَجَدْتُ فِي حِسَابِ أَبِي أَنَّ لَهُ عَلَى أَبِيكَ ثَمَانِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَقَالَ لَهُ إِنَّ أَبَاكَ صَادِقٌ فَقَضَى ذَلِكَ ثُمَّ جَاءَهُ فَقَالَ غَلِطْتُ فِيمَا قُلْتُ إِنَّمَا كَانَ لِوَالِدِكَ عَلَى وَالِدِي مَا ذَكَرْتُهُ لَكَ فَقَالَ وَالِدُكَ فِي حِلٍّ وَ الَّذِي قَبَضْتَهُ مِنِّي هُوَ لَك