مقدمه
در ورای نگاه صحیح به امور با واقعیتهایی مواجه میشویم که برخی از آنها تلخ هستند و بعضی بسیار لذتبخش که کام ما را شیرین میکنند.
همراهی با خوبان
«وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا ذَٰلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ عَلِيمًا»[1]
«و هر کسی که در کمال میل و رغبت، خدا و پیامبر را اطاعت کند، [در روز رستاخیز] همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده است؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقان خوبی هستند. این موهبتی از ناحیه خداست. و کافی است که او، [از حالِ بندگان، و نیّات و اعمالشان] آگاه است.»
فعل «یُطِع» مضارع است و دلالت بر استمرار میکند؛ یعنی هر کس در کمال میل و رغبت، همیشه از خدا و رسول اطاعت کند، خدا همراهیِ با خوبان را نصیبش میکند. این گروه با خوبانی همراه میشوند که عناوین مختلفی دارند؛ اما رمز همۀ این خوبان «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» است؛ یعنی خدای سبحان نعمت خاصی را در اختیارشان قرار داده است. «نعمت» بهمعنای نرم و راحت و هر آنچه موجب لذت انسان است، بنابراین از زندگیشان نهایت لذت را میبرند و این همراهی لذتبخش است:«وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا». خوبانی که عنوان «أنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» را دارند چهار گروهاند: نبییّین، صدّیقین، شهدا و صالحین.
اطاعت از خدا و رسول، رمز همراهی
اولین واقعیت این است که کد همراهی با خوبان فقط اطاعت از خدا و رسول است و بس. هنگامی که مطیع خدا و رسول بشویم، چه این همراهی را طلب بکنیم و چه طلب نکنیم، خدای سبحان ما را همراه خوبان قرار میدهد. در نگاه دیگر، با اطاعت از خدا و رسول چنان شرافتی نصیب ما میشود که توفیق همراهی و همسفری با بهترینهای عالم به ما عطا میشود، در آن صورت تنها نمیمانیم.
ارتقاء، بدون زحمت
فرد مصیبت زدهای افتخارمیکرد، کسانی که در مراسم عزیز از دست رفتهاش خدمت میکردند، از جهت علمی و اجتماعی، افراد خاص و متفاوتی بودند؛ حال خدای سبحان میفرماید: وقتی با میل و رغبت مطیع خدا و رسول باشیم، در حیات خود نه فقط پس از مرگ، با خوبان عالم همرا میشویم که در این همراهی، انواع الطاف را دریافت میکنیم، هیچ دغدغهای نداریم و در سیطرۀ دعای خوبان قرار میگیریم؛ یعنی ارتقاء بدون زحمت برای ما حاصل میشود.
اگر در خواب، در معیت یکی از پیامبران الهی باشیم، مثلاً جزء نزدیکان و همراه حضرت سلیمان باشیم، با آن سلطنت گسترده، یا همراه حضرت موسی یا حضرت عیسی یا حتی با عارفی از اولیای الهی، چهقدر حالمان خوب است. واقعیت شیرین این است که اطاعت دائم از خدا و رسول، معیت با نبیین، صدیقین، شهدا و صالحین را نصیب ما میکند؛ همراهی با کسانی که در حضورند و در آرامش محض و لذت زندگی میکنند؛«أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»؛ بنابراین با دوام اطاعت و بندگی، تنها، نیستیم؛ بلکه از طریق این معیت، حمایت میشویم. مگر ممکن است با انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین همراه باشیم و از ما حمایت نکنند؟
واقعیت دیگر این که گاهی اوقات با بعضی افراد هستیم؛ اما از این همراهی لذت نمیبریم؛ چون نگرانیم که ادب حضور را رعایت نکنیم. «وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا»؛ یعنی از بودن با آنها لذت میبریم؛ چون جمالشان برای ما آشکار است و از لطف دائم آنها بهرهمند میشویم.
فضل خدا
اما واقعیت شیرین دیگر در این آیه «ذَٰلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ» است، این چنین نیست که اگر کسی مطیع خدا و رسول باشد، پس استحقاق همراهی با خوبان عالم نصیبش میشود! این معیت و همراهی حق ما نیست، فقط فضل است. خدا زیادههایی دارد و میخواهد برای بندههایش خرج کند، بندهها گستاخ نشوند و احساس نکنند این همراهی حق آنها بوده است! تمام الطاف خدا در زندگی «فضل» است؛ چون توفیق آن اطاعت را هم خدا به ما داده است.
«ذلک» اسم اشاره دور است و بر تفخیم و عظمت دلالت میکند؛ یعنی این جایگاه متعالی که نصیب بنده میشود فضل خداست، نه عدل او. در بین همۀ نعمتها، نعمت معیت و همراهی با انبیا، شهدا، صالحین و صدیقین را نعمت بسیار مهم و بزرگ حساب کنید که فضل خداست: «ذَٰلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ»؛ نعمتی که هر روز در نماز درخواست میکنیم:«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» خدایا، ما را در مسیری قرار بده که خوبان سیر میکنند.
یکی از مفسرین میفرماید:«اندازۀ طاعت شما در میزان همراهی با این گروه تأثیر دارد. هرچقدر طاعت خالصانهتر و عمیقتر باشد، با رفیعترینِ این گروهها همراه میشویم و هر چقدر طاعت کمتر باشد، همراهی هست؛ اما با کیفیت کمتر.
هجرت خالصانه
«وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا»[2]
«کسی که در راه خدا هجرت کند، جاهای امنِ فراوان و گستردهای در زمین مییابد و هر کس به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، از خانۀ خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست؛ و خداوند، آمرزنده و مهربان است.»
هرکس خالصانه در مسیر شریعت هجرت کند و حرکت صحیحی داشته باشد در جایگاهی غیر از موضع قبل است. اگر کسی حرکت کند، پیشِ روی او بسیار وسیع و گسترده است. هیچ تنگنا و بنبستی برای مهاجر فی سبیل الله وجود ندارد.
از مفهوم مخالف به دست میآید که واقعیت این است: اگر در تنگنا هستیم، هنوز حرکت نکردیم، هنگامی که در فشار جمعیت ایستادیم و همه میخواهند بروند، حرکت، سخت است. وقتی فی سبیل الله حرکت کنیم؛ یعنی درجادهایم، انتخاب کردیم در جاده بودن را، جادهای که همه خوبان در آن سیر میکنند و نمیگذارند زمین بخوریم، موج خوبان ما را میبرد.
بندگی و گشایش
به ابوسعید ابوالخیر طعنه زدند که یکی از شاگردان شما در جاده افتاده بود! گفت: الهی شکر که در جاده افتاده؛ چون در جاده، نمیگذارند کسی زمین بخورد، بلندش میکنند، اگر در بیراهه بود کسی به او توجه نداشت. واقعیت این است که تمام تنگناها به جهت حرکت نکردن و اسیر دنیا شدن است؛ در حالی که اگر سِیر داشته باشیم، بندگی کنیم و تحولی در خودمان ایجاد کنیم، با گشایشی فوق تصور مواجه میشویم؛ گشایشی که در آن تنگنا و بنبستی وجود ندارد و راه خروج، روز به روز برای ما گستردهتر میشود.
یک قدم به جلو
«يُهَاجِرْ»، یعنی از امور نفسانی و خودبینی و ادعا هجرت کنیم، بعضی میگویند از عالم ماده یا از رذائل اخلاقی هجرت کنیم. مطلوب آن است که موقعیت فعلی خود را ترک و به جلو حرکت کنیم. اگر در فشار قرار داریم، حتی در این زمان که بیماری کرونا فراگیر شده است، به این علت است که توقف کردیم؛ در حالی که لازم است در مسیر سلوک با توجه به کمی فرصت، از جهل، معصیت، عقیدۀ نادرست و رذیلۀ اخلاقی خود جدا شویم.
در صورتی که عزم ما بر حرکت باشد؛ به میزانی که پیشرفت کنیم،گشایش و آسایش بیشتری در اختیار ما قرار میگیرد؛ به همین جهت کسانی که پیش رفتند، اگر همه دنیا را هم به آنها بدهیم، تمایلی به بازگشت ندارند.
گناه نابخشودنی
«إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا»[3]
«خداوند، گناه شرک را نمیآمرزد؛ [اما] کمتر از آن را برای هر کس بخواهد [و شایسته بداند] میآمرزد. و هر کس برای خدا همتایی قرار دهد، در گمراهی دوری افتاده است.»
واقعیت تلخی است که معمولاً حاضر نیستیم آن را لحظهای هم باور کنیم، «شرک» است. خدا با تأکید این قانون را مطرح کرده است که از میان همۀ گناهان تنها گناه «شرک» نابخشودنی است.
«غَفَر» به معنی «سَتَر»( پوشاندن) است. در صورتی که بعضی از افعال ما نادرست باشد، خدا آبروداری میکند و لباسی از صفات خودش بر تن ما میپوشاند تا عیوبمان دیده نشود؛ اما خدای غفار و ستار در یک مورد ما را بیآبرو میکند تا عیب ما را همه ببینند! و آن هنگامی است که روی غیر او حساب کنیم و در کنار او خدای دیگری داشته باشیم. این «غیر» گاهی مال است، گاهی مقام و منصب، گاهی مدرک و گاهی همسر و فرزند. روی غیر او حتی اگر اندک هم حساب کنیم، مشرک محسوب میشویم.
خدای سبحان با قاطعیت اعلام میکند:«به هیچ عنوان شریکبردار نیستم.» حتی در زمان استیصال و اضطرار هم باید از همه صرف نظر کنیم و تنها به سوی او برویم.
از زبان یکی از عرفا در ذیل آیۀ «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ»[4] «كيست كه هرگاه درماندهاى او را بخواند، اجابت نمايد و بدى و ناخوشى را برطرف كند.» آمده است: «مضطر» کسی است که فهمید غیر از خدا، همه ناکارا هستند و خدا مجیب مضطر است. مضطر، یعنی موحد، یعنی کسی که به توحید رسیده است. هر کس در زندگی یک خدا داشت و فقط روی او حساب باز کرد حتماً خدا مجیب اوست.
عریانی و بیآبرویی
برای هر چیزی که حتی اندک کارایی در نظر گرفتیم، شریک خدا محسوب میشود و هنگامی که برای خدا شریک قرار دهیم، واقعیت تلخ این است که خدا ما را عریان و بیآبرو میکند! لباس کمالاتش را بر تن ما نمیپوشاند و زشتیهای ما دیده میشود.
واقعیت تلخ این است که اگر در زندگی آبرو و اعتبار لازم را نداریم، حتماً روی غیر خدا حساب باز میکنیم؛ در این صورت خدا بخشنامه داده است که: «اِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ» پردهای روی ما نمیاندازد و کمالی در اختیار ما قرار نمیدهد.
قطع امداد الهی
در ذهن ما مذهبیها فحشا و شرب خمر واقعاً قبیح است؛ آیا شرک هم اینقدر زشت جلوه میکند؟! خیر؛ بلکه میگوییم فقط ذرهای روی غیر خدا حساب کردیم! در حالی که اگر نود و نه درصد هم روی خدا حساب کنیم و یک درصد روی دیگری، برای خدا شریک قائل شدیم! و همین امر موجب میشود خدا نود و نه درصد ما را ندیده میگیرد؛ چون فرمود: «من بهترین شریکم!» اگر کنار من شریک قرار دهید همه را به شریکم واگذار میکنم! در این صورت، هیچ کمالی برای ما باقی نمیماند.
با ادبیات دیگر وقتی مشرک شویم، امداد الهی از ما قطع میشود، هنگامی که روی غیر خدا حساب کنیم، هیچ کمکی دریافت نمیکنیم؛ چون خدا فرمود به کسی کمک میکنم که مرا قبول داشته باشد.
رهایی از دونهمتی
«مَنْ كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا بَصِيرًا»[5]
«کسانی که پاداش دنیوی بخواهند، [و در قید نتایج معنوی و اخروی نباشند، در اشتباهند؛ زیرا] پاداش دنیا و آخرت نزد خداست؛ و خداوند، شنوا و بیناست.»
واقعیت این است که اگر طالب توسعه زندگی مادی و امتیازات دنیوی خود هستیم، از خدا بخواهیم نه از مردم، در این صورت خدا هم دنیا و هم آخرت را میدهد. اگر دونهمت هستیم و در عمر محدود خود میخواهیم اوضاع مادی، عزت، اعتبار و امور دنیوی مطلوبی داشته باشیم، به سراغ خدا برویم نه دیگران! وقتی به حضور برسیم، خدا همت ما را متعالی میکند، هم جمال و عزت دنیوی و هم جمال و عزت اخروی میدهد. واقعیت شیرین این است که وقتی به خدا مراجعه کنیم ما را از دونهمتی نجات میدهد، همت ما متعالی میشود و اوج میگیریم.
واقعیت شیرین دیگر این است که خدا میگوید:«اگر پاداش دنیوی هم میخواهید، سراغ خلق نروید، از من بخواهید؛ در این صورت بدون اسباب ظاهری همه چیز به شما میدهم.»
امام صادق علیه السلام میفرماید:
«مَن أرادَ عِزّا بِلا عَشيرَةٍ و غِنىً بِلا مالٍ و هَيبَةً بِلا سُلطانٍ فَلْيُنقَلْ مِن ذُلِّ مَعصِيَةِ اللّه ِ إلى عِزِّ طاعَتِهِ»[6]
«هر كس میخواهد بدون داشتن عشيره و قبيله داراى عزت باشد و بدون داشتن ثروت و مال غنى و بىنياز باشد و بدون داشتن سلطنت داراى عظمت و هيبت باشد باید از ذلت و زبونى معصيت و گناه بيرون رود و در عزت طاعت الهى داخل شود.»
تاریخ جلسه: 1400/6/2 ـ جلسه 16
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[2]. سوره نساء، آیه 100
[3]. سوره نساء، 116
[4].سوره نمل، آیه 62