مقدمه
در ادامه سلسله مباحث معرفی «شخصیت پیامبر بزرگ اسلام در منظر قرآن» به بررسی سوره مبارکه توبه پرداخته خواهد شد.
پیامبری از خودتان
«لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ»[1]
«قطعاً براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد به [هدايت] شما حريص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است»
با نگاهی اجمالی به این آیه شناسنامهای از حضرت نمایان میشود که خداوند سبحان به اعجاز و اختصار بیان کرده است.
جَاءكُمْ
وجود نازنین حضرت منتظر بندگان خدا نمیشود. او خودش پیش میآید و معطل نمیشود تا عقل پرنقص بنده احساس نیاز کند و او را بطلبد. درست مانند پدری که قبل از درخواست فرزندش او را یاری و راهنمایی میکند. پدری دلسوز که جسارت ها را نادیده گرفته و گام پیش مینهد.
رسولٌ
او پیام آور است و خبری دارد که تا بحال نشنیدهاید و این یعنی آنچه میگوید سخن او نیست. او پیکی است از جانب یک مقام والاتر.
مِّنْ أَنفُسِكُمْ
«جان و نفس شماست»
خداوند سبحان در قرآن كريم هنگامی كه به معرفی انبياء الهی قبل از حضرت محمّد صلّیاللهعليهوآله میپردازد، از آنها به عنوان برادری برای امتهای خود نام میبرد .(اخوهم هود و…).
ولی زمانی كه در مورد حضرت رسول اكرم صلّیاللهعليهوآله سخن به ميان میآورد از صفاتی استفاده میكند كه نشان از جايگاه و منزلت خاص ايشان دارد.
او گرانقدرترین و نفیسترین وجود عالم است. او جان شماست بود و نبود شما به او بستگی دارد. اگر نباشد شما نیز حتی اگر زنده باشید به منزله میت خواهید بود.
او درون شماست، موجودی درونی غیر قابل رویت که نبودش مساوی با مرگ است. درست مانند روح بشر که قابل رویت نیست ولی حضور و وجودش یعنی حیات.
دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجب تر که من از وی دورم[2]
عَزِيزٌ عَلَيْهِ
وجود مبارک حضرت با رنج بشر رنجیده میشود و آسیب بنده او را آزار میدهد؛ مانند پدری دلسوز که همراه با غم فرزندش غمگین میشود.
گمراهی موجب مشقت انسان است و پیامبر عزیز تاب دیدن مشقت افراد را ندارد. پس با سهل ترین روش سعی در رهانیدن بشر از بند گمراهی دارد.
بزرگترین رنج بشر دوری از مبدأ آفرینش است و آنگاه که این فاصله رخ دهد وجود نازنین حضرت آزرده خواهد شد و ایشان تمام سعی خودرا در هدایت شخص جهت رفع این آلودگی به کار میبندد.
از دیگر مشقات بشر انجام تکالیف بدون لذت و از سر اجبار است. اینک حضور پیامبر برای رفع این نقص عاشق پروری میکند. انسان عاشق تکلیف ندارد و هرچه انجام میدهد از سر عشق است.
به جا آوردن اعمال بشر از سر تکلیف پیامبر را میآزارد؛ زیرا لذتی در عمل انسان وجود ندارد.
سجده شکر بعد از هر عمل عبادی یعنی تشکر از پروردگار بزرگ به جهت حضور خود در لباس بندگی.
چه بسا امکان داشت در این دم از خفتگان در خاک باشد و یا از غافلان افسار گسیخته.
تنها راه انجام عاشقانه تکالیف الهی معرفت است. در واقع عمل با معرفت دیگر موجب آزار حضرت نخواهد شد.
حَرِيصٌ عَلَيْكُم
پیامبر جهت رسیدن بنده به مقام قرب الهی حریص است و بهترین جایگاه را برای او میطلبد«في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر»[3]
پیامبر منزلت انسان را میشناسد و خوش ندارد کسی که ملقب به مقام خلیفه اللهی است دچار آلودگیهای مادی شود.
رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ
رأفت محبتی شدید است که بروز دارد.
رحیم به معنای کسی است که موجب کمال میشود.
رحمت مهر عام است.
پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله رحمۀالله الواسعه است یعنی دارای درجهای از مهر است که شامل هر بشری خواهد شد. حال اگر بنده این مهر را پذیرا بود و در رکاب حضرت قرار گرفت و نام مؤمن بر او بار شد از دیگران مستثناء خواهد شد.
رحمت ویژه حضرت مخصوص افرادی است که او را پذیرفته باشند. رحمتی که قابل رویت و نمایان است و در اثر آن فرد مومن به سهولت به کسب علوم و معارف نائل شده و راه کمال را در پیش میگیرد.
رحمت و رأفت خاص پروردگار که در وجود حضرت جلوهگر شده بیش از دیگران و بطور خاص نصیب مؤمنین خواهد شد.
این رحمت، مؤمنین را از گمراهی ومعاصی و غفلت دور میسازد و موجب نجات آنها از آتش دوزخ خواهد شد.
تبعیت محض پیامبر (ص)
«وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»[4]
«و چون آیات روشن ما بر آنان خوانده شود آنان که به دیدار ما امید ندارند میگویند قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را عوض کن بگو مرا نرسد که آن را از پیش خود عوض کنم جز آنچه را که به من وحی میشود پیروی نمیکنم اگر پروردگارم را نافرمانی کنم از عذاب روزی بزرگ میترسم»
مشرکین و کفاری که عذاب قیامت و آیات الهی را خوش ندارند از حضرت میخواهند آیات الهی را مطابق میل آنها تغییر دهد و یا حذف نماید. خداوند سبحان به پیامبر میفرماید در جواب آنها از عذاب الهی بگو که در صورت چنین عملی دامان همه را خواهد گرفت.
عبد مطلق
جلب نظر موافق افراد گرچه بیشمار باشند موجب نمیشود که حضرت ذرهای فرامین الهی را تغییر دهد؛ زیرا او عبد محض است.
او حتی به جهت جذب افراد نیز حاضر به تغییر و یا تخفیف دستورات الهی نیست.
تابع محض
بر اساس این آیه حضرت خود را اولین تابع قوانین الهی و تسلیم فرامین خداوند معرفی میکند. اینطور نیست که قوانین او را مستثناء از دیگران کرده باشد. ابتدا خود تبعیت محض دارد و سپس افراد را به اطاعت از فرامین دعوت میکند.
امین بیمثال
پیامبر عقل اول و حبیب مطلق هستند ولی گویا باز هم بیم دارند که در ادای امانت مشکلی پیش آید«إِنِّي أَخَافُ» و از عذاب الهی هراسان هستند. با وجودی که عبادات عاشقانه دارند و میل و هوای خود را ذرهای دخیل در امر رسالت نمیکنند « مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ» نگران لحظهای خلل در بندگی خود میباشند.
او فقط در کنف قدرت الهی است. پیامبر صلّیاللهعلیهوآله یکبار توسط حضرت حق خریده شده و دیگر با هیچ مطاعی فروخته نخواهد شد، پس غیر قابل نفوذ است.
محور تبلیغ پیامبر(ص)
« قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي شَكٍّ مِّن دِينِي فَلاَ أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»[5]
«بگو ای مردم اگر در دین من تردید دارید پس بدانید که من کسانی را که به جای خدا میپرستید نمیپرستم ولی خدایی را بندگی میکنم که شمارا میمیراند مأمور شدم که در زمره مومنین باشم»
این آیه به روشنی محور تبلیغ پیامبر را بیان میدارد:
الف) توحید
ب) معاد
پیامبر ابتدا مردم را از تردید درمورد خود خارج کرده و آن ها را مطمئن میکند که به لحاظ عقیدتی با آنها متفاوت است و شجاعانه این تفاوت را بیان میدارد. ایشان روشن میسازند که هرگز همرنگ جماعت نیستند.
توحید
حضرت رسول ابتدا سعی دارند که مردم را یکتاشناس بار بیاورند و اعلام میدارند که خدای یگانه و بیهمتا را میپرستند و معبودین آنها برای ایشان بیمقدار و غیر قابل پرستش است.
زیبایی این جمله در این معنا نهفته است که حضرت خود را از مردم دور نمیکند بلکه انزجار خود را از معبودین آنها اعلام میدارد تا آنها او را تافتهای جدا بافته ندانند.
حتی تواضع حضرت تا بدانجاست که خود را اولین مژمن نیز اعلام نمیکند بلکه خود را به عنوان یکی از افراد جمع مؤمنین معرفی مینماید تا مردم مقام ایمان را سهل الوصول بدانند نه آرمانی دست نایافتنی.
از سوی دیگر مردم مپندارند که ایشان تنها موحد هستند و یاوری ندارند بلکه نمایندهای از جمع گرویدگان به خداوند یگانه میباشند.
معاد
بعد از وصف خدای یگانه اکنون نوبت به صحبت از معاد است «يَتَوَفَّاكُمْ» و باید توجه داشت همین مسئله که به ظاهر عنوانی قهری و تلخ دارد در راستای شفقت و دلسوزی حضرت و راهی برای هدایت آنها میباشد.
حضرت در معرفی خدای یگانه به مسئله مرگ اشاره میکند زیرا مردم بهطور قهری میدانند عامل ناشناختهای به حیات آنها خاتمه میدهد.
ایشان بیان میدارند که خداوند یکتا عامل مرگ و حیات آن هاست و زندگانی آنها در دست اوست.
تاریخ جلسه:97/11/29 ـ جلسه 22
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه توبه، آیه128
[2] گلستان سعدی
[3] سوره مبارکه قمر، آیه55
[4] سوره مبارکه یونس، آیه 15
[5] سوره مبارکه یونس، آیه 104