ترک دین داران دنیا دوست
در بررسی آیات قرآن در مورد ویژگیهای وجود مقدس حضرت خاتم الانبیاء دیدیم كه گاه سفارش به حفظ برخی مراودات میشدند و گاه از آنها منع میشدند. در این مجال یكی دیگر از گروههایی كه حضرت به قطع رابطه با آنها سفارش شدهاند را نام میبریم.
«وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَیسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِی وَلاَ شَفِیعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ یؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِینَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِیمٍ وَعَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا كَانُواْ یكْفُرُونَ»[1]
«و كسانى را كه دین خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنیا آنان را فریفته است رها كن و [مردم را] به وسیله این [قرآن] اندرز ده مبادا كسى به [كیفر] آنچه كسب كرده به هلاكت افتد در حالى كه براى او در برابر خدا یارى و شفاعتگرى نباشد و اگر [براى رهایى خود] هر گونه فدیهاى دهد از او پذیرفته نگردد اینانند كه به [سزاى] آنچه كسب كردهاند به هلاكت افتادهاند و به [كیفر] آنكه كفر مىورزیدند شرابى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت»
پیامبر رها كن خودت را و جدا شو از كسانی كه دینشون مثل آب دهان ول است و دین وسیله سرگرمی انها در زندگی مادی است، یعنی دین داری آنها در زندگی جاری نیست تا حدی است كه مایه سرگرمی آنها باشد .
رها کردن به معنی بریدن و قطع کردن است. حضرت مانند پدری است برای امت خود و اكنون اگر این پدر فرزند خود را رها كند یعنی خیری به این فرزند نخواهد رسید و گرفتار ضلالت ابدی خواهد شد.
گروهی كه در این آیه به آنها اشاره شده متدینین هستند و از کسانی صحبت میشود كه فرامین حضرت را پذیرفتهاند .
حال به بررسی این مطلب میپردازیم كه این دینداران چه کردهاند كه حضرت با وجود سعه صدر وصف ناشدنی دستور به قطع رابطه با آنها دارند؟
از طرفی چون آموزش، پرورش و تربیت افراد برعهده حضرت است، در واقع این افراد بدون هیج تربیت و تعلیمی رها میشوند.
به گفته حضرت حق اینها اشخاصی هستند كه فریفته مال دنیا شده اند، اسیر عالم ماده شده و قیامت را فراموش كردهاند و در این مسیر دین را ملعبه و بازیچه خود قرار دادهاند به جهت نیل به اهداف مادی و دنیوی خود.
مظهر صمدیت خداوند
حضرت رسول از همه كس ـ چه گذشتگان و چه آیندگان ـ بینیاز است، از كسی طلب اجر و پاداشی ندارد، چرا كه اساسا ایشان آنچه انجام دادهاند برای رضای پروردگار بوده است .
در واقع همه تلاشهای حضرت در ابلاغ رسالت فقط منفعت انسانها را دنبال میكرده و بهرهای شخصی به دنبال نداشته است. اطاعت از ایشان هم به نفع انسانهاست و اگر رعایت ادبی صورت میگیرد یا فرمانی اجرا میشود منفعتی عاید ایشان نخواهد كرد.
«أُوْلَئِكَ الَّذِینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِینَ»[2]
«آنها كسانی هستند كه خداوند آنها را هدایت خاصی كرده پس تو نیز به آنها اقتدا كن به آنها بگو من درخواست اجری از شما ندارم و این دعوت فقط یادآوری است برای جهانیان»
در آیات گذشته خداوند سبحان از برخی پیامبران یاد میكند. اكنون اشاره میكند كه راه آنها نیز همان هدایت بشر است و این مسیر نیز توسط خداوند به آنها آموزش داده شده .
دنبالهرویی از همان مسیر نیز به حضرت سفارش میشود، در واقع خداوند اشاره دارد كه مسیر كلیه پیامبران یكی است و در راستای هدایت بندگان است. گرچه حضرت خاتم پیامبران است و دین كاملترین است اما منافاتی با ادیان گذشته ندارد .
استفاده از فعلی نكره و منفی نشانگر این است كه حضرت نه تنها اجری را مطالبه نمیكند، بلكه اگر هم پرداختی باشد میزان آن اصلاً اهمیتی ندارد .
از دو منظر میتوان این آیه را بررسی كرد :
الف) آنكه پیامبر از امت خود اجری را طلب نمیكند.
ب) از پیشینیان خود جهت تكمیل حركت آنها مطالبهای ندارد .
هرگونه پرداختی كه از جانب بنده صورت گیرد فقط برای خود بنده سودمند است و تفاوتی برای پیامبر نمیكند.
همه عالم سفره نشین پیامبرصلّیاللهعلیهوآله هستند و همه مدیون ایشان هستند .
دعوت ایشان چیز جدیدی نیست و صرفاً جهت یادآوری است و مهم این است كه پذیرش این دعوت خالصانه و عاشقانه باشد. دلدادگی از روی اجبار و انجام اعمال به صورت تكلیفی ارزشی ندارد .
اگر ارتباط عاشقانه باشد هرگز قطع نخواهد شد و دائمی خواهد بود .
اینكه اجر صلوات بر ایشان چند برابر میشود در واقع همان ابراز مودت است كه بیشتر خود عاشق را بالا میبرد و در جایگاه معشوق اثری ندارد .
وقتی حضرت در راستای حركت اسلاف خود به هدایت میپردازد و مسیر آنها را دنبال میكند موجب افزایش شأن و منزلت آنها میگردد. با این وجود چون اولاًّ این كار را برای رضای حضرت حق انجام داده و ثانیاً رفعت مقام انبیاء گذشته موجب بالارفتن ارزش شریعت الهی میشود، پس اجر و پاداشی را از پیشینیان خود مطالبه نمیكند.
آئینه تمام نمای رب
در ادامه آیات، خداوند خود را به عنوان مربی حضرت معرفی میكند و به بیان دو ویژگی مهم خود كه در حضرت نیز تجلی یافته میپردازد .
«وَرَبُّكَ الْغَنِی ذُو الرَّحْمَةِ إِن یشَأْ یذْهِبْكُمْ وَیسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِكُم مَّا یشَاء كَمَآ أَنشَأَكُم مِّن ذُرِّیةِ قَوْمٍ آخَرِینَ»[3]
«و پروردگار تو بىنیاز و رحمتگر است اگر بخواهد شما را مىبرد و پس از شما هر كه را بخواهد جانشین [شما] مىكند همچنانكه شما را از نسل گروهى دیگر پدید آورده است»
ربّ پیامبر غنی و دارای رحمت است. یعنی در كمال غنا، بازهم رحمت فراوان دارد كه ناشی از لطف بیكران اوست. خدا با آفرینش و تربیت پیامبر نیاز به نمایش و جلوه گری ندارد؛ زیرا پیامبر آیینه كامل و جامع او است .
استفاده از كلمه «ربّك» در این آیه و اختصاص خداوند به شخص پیامبر اشاره به این دارد كه همانطور كه مربی تو، غنی و دارای رحمت است تو نیز اگر شاگرد خوب او باشی باید مانند او شوی ، پس:
ای پیامبر،مربی تو، بی نیاز از همه است، تو هم بی نیاز از همه باش.
اگر خالق غنی باشد غنی تربیت میكند، پس پیامبر به احدی احساس نیاز ندارد و این به جهت رحمت و عطوفت الهی است .
من نكردم خلق تا سودی كنم بلكه تا بر بندگان جودی كنم
در واقع خدا و پیامبر محتاج نیستند،چرا كه بر اساس این آیه خداوند میفرماید:
من مربی كمال بخش هستم،تو هم به اذن من و حول و قوه من كمال بخش هستی.
«رب تو صاحب كمال است، پس هر ناقصی به سوی این بی نیاز جذب میشود»
این جمله، در واقع به این معناست:
خداوندی كه همه كمالات در نزد اوست، از این متاع بسیار در اختیار دارد و خوشتر میدارد كه همه خلایق نیز از آن بهرهمند شوند. به همین جهت برجسته ترین شاگرد مكتب خود را كه او نیز در حد اعلا این فیوضات را كسب كرده، به عنوان طریقی به بندگان خود معرفی میكند تا با انتخاب آن به كسب همین كالای ارزنده و رسیدن به هدف خلقت نائل شوند.
پیامبر در محضر ربّ غنی خود این صفت را دارا شد و تو ای انسان اگر خواهان این صفت و قطع تعلق از دیگران هستی، طریق او را پیش گیر تا متصف به صفت رب خود شوی.
واسطه قرب
اكنون كه خداوند حضرت رسول را به عنوان كاملترین مخلوق خود معرفی كرده، در جای جای قرآن از مناقب او یاد میكند و همگان را به رعایت ادب و حفظ شأن ایشان سفارش میكند، بیم آن میرود، بندگانی كه به سوی او حركت كرده و به او اقتدا كردهاند محضر ایشان را انتهای مسیر بدانند و درگیر شخص شوند .
پس در آیات بسیاری این مطلب یاد آوری میشود كه شخص پیامبر نیز، مانند دیگر بندگان توسط حضرت حق هدایت و تربیت یافته است و راهی است روشن برای رسیدن به قرب الهی. ممكن است اخرین پله كمال باشد ولی اصل كمال نیست .
« قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ دِینًا قِیمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ»[4]
«بگو همانا پروردگارم مرا هدایت نمود به سوی راهی روشن و دینی استوار كه همان دین ابراهیم است، اوكه بنده ای حق گرا بود و از مشركین نبود»
در این آیه به جهت آن كه بندگان در شخص پیامبر توقف نداشته باشند و از حركت باز نمانند به پیامبر گفته میشود كه خود اعلام كن كه :
من هم مربی دارم، مربی من، مرا به نزدیك ترین راه رسیدن به هدف راهنمایی كرده، و این راه كه من میروم همان راهی است كه ابراهیم طی كرده است و آن چه باعث طی این طریق می شود خلوص است. هرچه اخلاص بیشتر باشد، تربیت بهتری صورت میگیرد و پاداش آنكه خوب می آموزد، توفیق مراتب بالاتر در راه خلوص است. این امر پیوسته ادامه مییابد و خالصترین فرد بهترین شاگرد خواهد بود.
پیامبر صلّیاللهعلیهوآله در این راه ، آنگاه كه به قرب خاص نائل شد و به معراج رفت در بالاترین مرحله صدای علی را شنید .
علی علیهالسلام، صراط مستقیم است و قوام دین خدا به صراط مستقیم میباشد. حضرت رسول صلّیاللهعلیهوآله دلداده حضرت علی علیهالسلام است. ما تحت تعالیم حضرت به سوی علی میرویم و این صراط مستقیم در انتها به قرب الهی میانجامد.
عبد محض
در ادامه شناخت صحیح حضرت و قبول ایشان به عنوان واسطه كمال نه هدف، به این نكته نیز باید اشاره كنیم كه جایگاه كنونی حضرت تنها مرهون تفضل الهی نیست بلكه علاوه بر مدد الهی، ایشان نیز مانند دیگر بندگان وظیفه انجام تكالیفی را داشتند كه خداوند سبحان مقرر فرموده است. چه بسا این تكالیف برای مقربین به مراتب سختتر از سایرین است .
«قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُكِی وَمَحْیای وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»[5]
«همانا نماز، عبادت، زندگی و مرگ من فقط برای خداوندی است كه پروردگار عالمیان است»
در این جا قرآن، از زبان پیامبر به بیان برخی از خصوصیات حضرت میپردازد تا همگان بدانند او نیز در این راه دارای وظایفی است كه انجام این تكالیف نیز بر اساس عبودیت محض اوست .
او كه همه را به سوی خدا دعوت میكند تافتهای جدا بافته نیست، مخلوقی است كه عبد محض است و تسلیم كامل، مرگ و حیات و زندگی و … همه چیز او برای خداوندی است كه همه را نیز مانند او آفریده است. او مأمور شده كه جز خدا را نبیند و اكنون شما را نیز به این راه روشن دعوت میكند .
در ادامه این سوره نیز بیان میشود كه قبل از موحد شدن ابراهیم حضرت به توحید و وحدانیت الهی معترف و قبل از حضرت ابراهیم تسلیم خداوند بوده است.
تاریخ جلسه:97/10/3 ـ جلسه 16
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه انعام، آیه 70
[2] سوره مبارکه انعام، آیه 90
[3] سوره مبارکه انعام، آیه 133
[4] سوره مبارکه انعام، آیه 161
[5] سوره مبارکه انعام، آیه 162