پیامبر خاتم (ص) در قرآن ـ بخش پانزدهم

مقدمه

 

در فرازهای گذشته از گروههایی صحبت كردیم كه پیامبر اكرم التزامی به مصاحبت با آنان نداشت و رویگردانی از آنها اشكالی را متوجه حضرت و رسالت ایشان نمی‌كرد .

اكنون در مورد اشخاصی صحبت می‌شود كه مورد اقبال حضرت هستند و در صورت راندن آنها خداوند سبحان پیامبر را در زمره ظالمان قرار خواهد داد.

 

اقبال خُلَّص

 

«وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِینَ یدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِی یرِیدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَیءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَیهِم مِّن شَیءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ»[1]

«و كسانى را كه پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مى‏خوانند در حالى كه خشنودى او را مى‌‏خواهند مران از حساب آنان چیزى بر عهده تو نیست و از حساب تو [نیز] چیزى بر عهده آنان نیست تا ایشان را برانى و از ستمكاران باشى»

 

هر كمال و تهذیبی كه نصیب مؤمنین خلّص می‌شود به جهت حضور در محضر رسول‌الله است. و پیامبر نیز مأمور به پذیرش آنان است .

در ازای این پذیرش نیز فیوضات خاصی نصیب آنان خواهد شد. پس هرچه اخلاص بیشتر باشد تمایل به حضور در محضر رسول الله بیشتر است. بعد از این حضور و در صورت داشتن خلوص است كه حضرت بی درنگ آن شخص را می‌پذیرد.

اگر این كشش از جانب حضرت را، در امورات خود درك نكرده‌ایم باید بدانیم كه حجاب از جانب ما بوده است و در واقع آنچه عرضه شده خلوص لازم ،جهت جذب رسول خدا را نداشته است .

در آیه اشاره به این امر شده است كه مطرود شدن خلّص از ناحیه حضرت ظلم قلمداد می‌شود، این عمل از حضرت به دور است و لحظه‌ای هم در پذیرش آن افراد تردیدی نكرده‌اند.

این تصریح فقط به معنی آشكار ساختن میزان پایبندی حضرت به رعایت آداب است.

جهت تبیین و تأكید این امر، فرازی دیگر از آیات قرآن را كه خداوند به پیامبر توصیه به پذیرش خاص دارد بیان می‌داریم.

«وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»[2]

«و براى آن مؤمنانى كه تو را پیروى كرده‏‌اند بال خود را فرو گستر»

اگر نسبت به مقبلین ادبار داشته باشی حركتی نامناسب صورت گرفته است، زیرا اقبال مقبل، قبول تو را می‌طلبد.

پیامبر بایستی مؤمنین را كه به او روی آورده‌اند زیر بال و پر خود بگیرد، این اصظلاح وقتی بكار می‌رود كه حمایتی همه جانبه جهت كسی كه خالصانه پناهنده می‌شود، مد نظر است.

علامت خلوص اقبال به حضرت است و وظیفه حضرت قبول مخلصین به احسن وجه است.

 

جذبه نبوی

 

در محضر مصحف شریف، خداوند سبحان دلایل گرایش مؤمنین به پیامبر و چگونگی این مواجهه را شرح می‌دهد.

 

«وَإِذَا جَاءكَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»[3]

«و هرگاه كسانى كه به آیات ما ایمان مى‏آورند به نزد تو آیند ، بگو : سلام بر شما ، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرّر كرده ؛ بنابراین هر كس از شما به نادانى كار زشتى مرتكب شود، سپس بعد از آن توبه كند و [ مفاسد خود را ] اصلاح نماید [ مشمول آمرزش و رحمت خدا شود ] ؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»

در آیه فوق استفاده از فعل لازمِ«جَاءكَ» نشان از گرایش مؤمنین به سوی پیامبر بدون داشتن درخواست مادی و حتی معنوی دارد.

در واقع آنچه موجب گرایش مؤمنان به سوی پیامبر است جذبه خود رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله است.

آنان كه به حق دلداده‌اند مجذوب پیامبر می‌شوند و در عالم معنی زائر ایشان می‌گردند.

همان گونه كه آهن ربا فقط اجسام آهنی را به خود جذب میكند، سنخیتی بین مؤمن و حضرت وجود دارد كه همه را مجذوب خود می‌كند و همین همسانی است كه موجب رجوع علی الدوام مؤمنین به محضر پر مهر رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله است.

 

بركات حضور

 

حال كه این جذبه برقرار شد و مؤمن را به سوی خود كشاند چه فوایدی خواهد داشت؟ بركات این حضور چیست؟

 

الف) سلام رسول خدا

 

در این آیه خداوند سبحان پیامبر را مأمور ابلاغ سلام بر مراجعین می‌كند. سلام را از دو منظر می‌توان مورد بررسی قرار داد:

  • سلام به عنوان جمله ای انشائی:

آرزوی سلامت و عافیت برای واردین و درخواست صحت و تندرستی. گویی رجوع خالصانه به رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله آفات و نواقص را از شخص دور نموده و او را از سلامتی خاص معنوی و اخلاقی بهره‌مند می ‌سازد.

  • سلام به عنوان جمله‌ای خبری:

پیامبر به مجذوبین حریم نبوت، خبر سلامت آنها را ابلاغ می‌كند و از جانب خداوند متعال به آنها مژده می‌دهد، تا زمانی كه این رجوع ادامه یابد عیوب آنها مرتفع خواهد شد.

 

ب ) اكرام

 

وقتی پیامبر مأمور می‌شود به شخصی سلام كند و آغازی باشد جهت یك ارتباط كه با آرزوی سلامت همراه است، در واقع اكرام ویژه‌ای از مؤمن صورت گرفته است. حضرت پاسخ سلام ما را نداده‌اند بلكه خود پیش سلام هستند، گویی خداوند سبحان از ایشان خواسته‌اند كه مراجعین را بزرگ حساب كند.

 

ج ) گوش جان

 

استفاده از فعل «قُل» در آیه نشان می‌دهد مخاطب این سلام كه به سفارش خداوند در حال ابلاغ است، فردی است شنوا؛ زیرا ممكن نیست كه وقتی مطلبی را می‌خواهیم به فردی نا شنوا انتقال دهیم، از این فعل استفاده كنیم. در حقیقت طبق این آیه كسی كه منیت را پشت سر گذاشته و در محضر نبوت قرار گرفته گوش جانش باز می‌شود و پذیرای سلام الهی توسط رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌شود.

 

د) سلامت مراجعین

 

اگر كسی توفیق رجوع به محضر رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله را یافته، پر واضح است كه این ویژگی و توفیق را با از بین بردن منیت خود كسب كرده است، به بیان دیگر آنان كه نفس خود را ذبح می‌كنند لایق حضور می‌شوند.

منیت، اصل بیماری است و اكنون این شخص در سلامت كامل است .

سلام پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله به آنها همچون مهر تأییدی جهت این عافیت است.

 

ه) خلوص

 

از آیات دیگر قرآن می توان اینطور نتیجه‌گیری كرد كه این ارتباط و این سلام‌ها كه موجب خروج از ظلمات عالم ماده و ورود به نورانیت عالم معنا می‌شود، شخص را از آلودگیها دور كرده و خلوص در او هویدا می‌شود.

«سَلَامٌ عَلَیكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ»[4]

 

و) خضوع

 

در این آیه از كلمه «یؤْمِنُونَ بِآیاتِنَا» می‌توان چنین استنباط كرد كه افراد مورد نظر، مؤمنین یا دلدادگان حقیقت هستند. در دلدادگی معنی خضوع و تواضع نهفته است. به بیان دیگر اگر در محضر رسول خدا با تواضع وارد شوید سند عجیبی را دریافت می‌كنید كه خداوند در آن خود را موظف كرده است تا شما را تربیت كرده و به سوی كمالی دائم و پویا سوق دهد(كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ).

 

معرفی مربی

 

اكنون ارتباط برقرار شده و مؤمن می‌داند كه در چه جایگاهی قرار گرفته است. حال معرفی آغاز می‌شود .

پیامبر بیان می‌دارد كه خداوند سبحان مربی عبد خود است (رَبُّكُمْ) و این آموزش را بر خود واجب كرده است. این قانون پروردگار است كه تو را بر اساس مهر تربیت كند و من اكنون واسطه این تربیت هستم و با این مراجعه به سوی كمالی خاص پیش خواهی رفت.

انسان نیز با دانستن این مطالب مسرور می‌شود از این كه در این عالم رها نشده و دلسوزی دارد كه فكر هدایت و كمال اوست.

مراجعه دائم به رسول خدا نشان از تربیت مؤمن است زیرا می‌داند خداوند پیامبر را مربی كل بشریت قرار داده است.

منظور از وجوب كمال‌رسانی توسط مربی این است كه مربی موانع دریافت رحمت را برطرف كرده است. رحمت نوعی كمال رسانی عام است.

فردی كه به سوی حضرت جذب می‌شود لیاقت رسیدن به كمالی بی‌نهایت را كسب می‌كند كه خداوند برخود واجب كرده تا بندگانش را از آن متنعم سازد.

استمرار این كمال تا قیامت است و محدود به عالم دنیا نمی شود. كلمه «الرَّحْمَةَ» وجود و كمال وجود است.

در محضر پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله مهم پیشرفت و استمرار كمالِ حاصل شده است نه توقف در آن. در این مكتب پیری معنا ندارد، سیر كمال و رشد دائم آن اهمیت دارد كه تا قیامت امتداد خواهد داشت.

فرد مؤمن، در محضر رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله تحت سیطره خداوند قرار گرفته و خداوند ولایت دنیا و آخرت او را به عهده می‌گیرد، این ولایت نهایتاً به قرب بنده می‌انجامد.

 

امید عفو

 

ممكن است گناهان و اعمال خلاف شریعت، توسط كافرین و یا مؤمنین صورت پذیرد. مهم این است كه ارتكاب این اعمال فقط به دلیل جهالت صورت می‌گیرد. جهل شخص به دو صورت ممكن است موجب انحراف شود:

الف) انحراف از جاده حقیقت

ب) انكار نور

مؤمن ممكن است اندكی از مسیر حقیقت منحرف شود، ولی به سرعت راه خود را باز خواهد یافت. مراجعه فرد خاطی همراه با عمل صالح خواهد بود؛ زیرا خداوند معرفت خود را افاضه كرده و رحمت خاص خود را نصیب او می‌گرداند..

آنگاه كه انسان تائب خالصانه به محضر رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله پناهنده می‌شود فیوضاتی را كسب می كند كه موجب می‌شود توفیق انجام عمل صالح را پیدا كند.

اكنون حضور دائم در محضر رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله مصادیق جهالت را برای فرد تبیین كرده و فرد با شناخت كاستی‌ها به اصلاح خود می‌پردازد.

انتساب انجام اعمال درست در زندگی به خود، از مصادیق جهل است كه در محضر پیامبر می‌آموزیم هیچ موفقیتی را به خود نسبت ندهیم.

در محضر پیامبر مجبور به توبه نیستیم، بلكه شناخت عمل خلاف و اصلاح عمل و حركت به سوی كمال از مزایای این حضور است.

هم‌چنین در این محفل علاوه بر توفیق عمل صالح و مستور شدن عیوب گذشته، از كمالاتی رونمایی می‌شود كه برای خود فرد نیز ناشناخته است (غَفُورٌ رَّحِیمٌ)، كافی است در مسیری درست گام برداشته شود تا كمالات خود به خود تنظیم گردند.

 

اعراض از محققین ظالم

 

همانطور كه یاد شد رسول خدا تجسم مهر و عطوفت و گذشت است ولی گاه مأمور می‌شود از عده‌ای روی گرداند.

«وَإِذَا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَإِمَّا ینسِینَّكَ الشَّیطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»[5]

«و هرگاه كسانى را دیدى كه در آیات ما [ به قصد شبهه‌اندازى ] به یاوه گویى و سخن بى‌‏منطق مى‌‏پردازند از آنان روى گردان [ و مجلسشان را ترك كن ] تا در سخنى دیگر در آیند . و اگر شیطان تو را [ نسبت به ترك مجلسشان ] به فراموشى اندازد ، پس از یاد آوردن [ به سرعت بیرون برو و ] با گروه ستمكاران منشین»

 

دسته‌ای از این افراد كه به سبب اعمالشان ظالم خوانده شده‌اند، كسانی هستند كه در آیات و روایات تحقیق و تفحص می‌كنند، البته قصد این افراد یادگیری و بهره‌مندی نیست، بلكه به دنبال كشف مطالبی هستند كه بتوانند آن را دست آویز قرار داده و به واسطه آن به تمسخر و تحقیر اسلام و كلام وحی بپردازند.

كلام الهی حرمت دارد و اگر عده‌ای این حرمت را شكستند پیامبر نیز وظیفه‌ای جهت رعایت ادب و حفظ حرمت آنها ندارد.

خوض كردن در آیات الهی اگر به قصد شبهه افكنی باشد ظلم محسوب می‌شود.

 

 

تاریخ جلسه:97/9/26 ـ جلسه 15

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه انعام، آیه 52

[2] سوره مبارکه شعراء، آیه 215

[3] سوره مبارکه انعام، آیه 54

[4] سوره مبارکه زمر، آیه 73

[5] سوره مبارکه انعام، آیه 68

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *