پیامبر رحمت

عظمت جایگاه پیامبر(ص)

 

معرفت و شناخت پیامبر و آل پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله به مانند اقیانوس عظیمی است که ظرف عالم ماده برای شناخت ایشان محدود می‌باشد و به هر اندازه که از معرفت ایشان پرده برداری شود باز هم ناشناخته‌های زیادی از ایشان برای بشر وجود دارد و حقیقت شناخت و معرفت پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله در عالم دیگر صورت می‌پذیرد.

اما انسان بدون معرفت ایشان هم نمی‌تواند ره به سر منزل مقصود رساند.

بنابراین:

آب دریا را اگر نتوان کشید

هم به قدر تشنگی باید چشید[1]

البته که توصیف پیامبر و آل پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله باید از لسان حق و اولیاء حق صورت گیرد.

و توصیف بشر خاکی در وصف ایشان، بسیار ناقص و ضعیف است.

وصف خورشید به شب پره اعمی نرسد

که در آن آینه صاحب نظران حیرانند[2]

بزرگترین لطف خدای سبحان به هر فرد، این است که او را در زمره امّت پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله قرار دهد، درخواستی که حتی حضرت موسی و ابراهیم از خدای سبحان نموده تا نامشان در زمره امّت پیامبر آخر الزمان ثبت و ضبط شود.

اگر توفیق بر زبان آوردن نام پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله با صلوات بر ایشان به فرد عطا می‌شود نعمت عظیمی است که گاهی انسان از تأمل در این نعمت غافل می‌شود. نعمتی که خدای سبحان اجازه می‌دهد نام حبیب خویش بر لسان بنده جاری شده و قلب او منزلگاه محبت او گردد.

 

فضیلت صلوات بر پیامبر(ص)

 

امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

هرکس یک صلوات بر پیامبر فرستد، خدای سبحان در میان هزار صف از ملائکه هزار مرتبه بر او درود می‌فرستد و تمام مخلوقات عالم را وادار می کند بر این بنده ای که بر پیامبر درود فرستاده درود بفرستند و اگر کسی با این میزان ارزش و اهمیت صلوات، رغبتی به درود بر ایشان نداشته نباشد جاهل و فریب خورده است.

روایت گویای آن است که خدای سبحان اظهار محبت و ارادت بنده را نه تنها بی‌پاسخ نمی گذارد بلکه بازگردانی غیر قابل تصور به او عطا می‌نماید و انسان را  با درود بر پیامبر و آل ایشان علیهم‌السلام به گونه‌ای معروف می‌گرداند که  همه‌ی ملائک او را شناخته و بر او درود می فرستند.

این چه فضیلتی است که بنده‌ی مجهول و ناشناسِ در این دنیا، با کوچکترین ربط به پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله، حتی بین آسمانیان معروف می شود؟!!!!

و این چه ارتباطی است که وقتی یک قطره، اظهار ارادت به دریای فضیلت نموده، بلافاصله آنچنان با فضیلت می‌شود که نه فقط سکنه‌ی آسمان، بلکه تمام مخلوقات زمین بر او درود می‌فرستند؟!!!

حال وقتی چنین اعتباری از طریق صلوات بر بنده می‌رسد، اگر معرفت و تبعیت به آن اضافه گردد دیگر شعاع وجودی فرد، قابل ادراک نمی‌باشد.[3]

 

نخستین و مهم‌ترین آموزش پیامبر(ص)

 

نخستین آموزش پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله که اگر انسان آن را صحیح آموخته و به کار گیرد تا آخر، راه را به سلامت طی خواهد نمود این است که:

«قُولُوا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ تُفْلِحُوا» [4]

یعنی اگر موفقیت دنیا و آخرت و رشد و کمال را می‌خواهید هیچ معبودی در کنار خدا قرار ندهید.

پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله از ابتدا، آخر کار را مشخص نمودند. دعوت اول و آخر ایشان، توحید بود؛ یعنی در گفتار و اعتقاد و عمل، تنها خدا را همه کاره دانستن.

انسان اینگونه نباشد که برای مال و عزت و مقام و منصب، تأثیری مستقل قائل بوده و گمان کند که این امور به تنهایی قادر است نفعی به او رسانده و یا ضرری را دفع نماید.

با این آموزش یعنی همه‌ی امورت را یکی تأمین می‌کند«هُوَ الْأَوَّلُ‏ وَ الْآخِر»، نه آنکه اول خدا دوم، فلان امر.

اگر در کنار خدا برای امور دیگر، تأثیری قائل باشیم نوعی شرک محسوب می‌شود، در این صورت دعوت پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله اجابت نشده است.

پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرمایند: اگر موحد بشوی موفق می‌شوی، بنابراین اگر موفقیتی در کار نیست شاید فرد به امور دیگری اعتماد کرده است.

مثلا گاهی انسان گمان می‌کند فلان ویتامین و داروی تقویتی را بخورد سلامت می‌ماند و یا فلان مقدار مال و مقام داشته باشد عزت نصیب او می‌گردد و یا با داشتن فرزند و نزدیکان، امداد رسانی لازم به او می‌شود. در حالی که اگر قرار باشد این اسباب تأثیر گزار بوده، تنها بدست خدای مسبب الاسباب صورت می‌پذیرد، کما اینکه بسیار دیده شده که با داشتن و بکارگیری این اسباب، نتیجه‌ی مطلوب حاصل نشده است.

پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله در زمینه توحید، ضمانت اجرا داده اند؛ یعنی اگر موحد شوی و بر هیچ چیز، غیر از او حسابی باز نکنی، قطعاً موفق شده و به فلاح و رستگاری خواهی رسید.

گفتم که: الف،گفت:

دگر؟گفتم: هیچ

در خانه اگر کس است

یک حرف بس است

 

شکر

 

آموزش مهم دیگر پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله، شکر است.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: شبی پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله در نزد عایشه بودند. عایشه می‌گوید: دیدم که تا صبح پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله به درگاه خدا تضرع می‌کند. به ایشان گفتم برای چه این همه خود را به زحمت انداخته، در حالیکه خدا تو را بهترین بنده‌اش قرار داده است؟ در واقع با این همه الطاف خدا، این همه ناله و تضرع چرا؟

پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: آیا در مقابل این همه الطافی که خدای سبحان به من نموده، بنده‌ی بسیار شکرگزاری نباشم؟ [5]

اگر شکر در زندگی انسان جاری گردد هم او قلباً خوش است و هم توفیق اجرای صحیح بندگی را یافته و از نعمات خویش بطور صحیح استفاده و بهره‌گیری می‌نماید.

تمام دلتنگی‌ها مربوط به زمانی است که انسان شاکر نبوده و در دل خویش اعتراضی به خدای سبحان دارد.

 

اعتدال در امور

 

آموزش دیگر پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله، اعتدال در امور است.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در معرفی پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرمایند:

«سِيرَتُهُ‏ الْقَصْد»[6]

«سیره‌ی پیامبر، میانه روی و اعتدال بوده است.»

و نیز امام حسین علیه‌السلام در معرفی ایشان می‌فرمایند:

«کان رسول الله صلوات الله و سلامه علیه معتدل الامر»[7]

پیغمبر در همه امور اعتدال داشته و از افراط و تفریط به دور بودند. به همه ی جوانب امور توجه لازم را داشته و زیاده روی و یا کوتاهی در هیچ کاری از ایشان مشاهده نمی شد.

اعتدال یعنی در همه ی امور دقت نظر داشته و توجه به امری، مانع از توجه به امور دیگر نشود.

مثلا گاهی توجه زیاد به عبادت، فرد را از روابط اجتماعی مناسب باز می دارد و یا بالعکس.

و یا اینکه مشغول شدن زیاد به امور خانواده و خلق، موجب بازداشتن انسان از رسیدگی به پرورش خود و ادای حق خدای سبحان می شود. یعنی افراط در امری، موجب تفریط و کم گذاشتن از امر دیگر می شود.

 

خاندانی که هیچ کس شبیه ایشان نیست

 

فردی پس از حج  به منزل خود در مدینه بازگشت. روزی پس از بیدار شدن از خواب، گمان کرد که همیان او به سرقت رفته است.

از خانه خود خارج شد و امام صادق علیه‌السلام را در حالی دید که ایشان در محراب، مشغول به نماز بودند. آن مرد امام را نمی‌شناخت. به همین جهت دامن ایشان را گرفت و گفت آن کیسه طلای مرا تو دزدیدی.

حضرت فرمودند: چقدر طلا در کیسه‌ات بوده؟ عرض کرد: هزار دینار

حضرت او را به خانه شان برده و آن مقدار طلا را به او دادند. آن فرد به خانه‌اش برگشت و دید که همیان او در خانه است، نزد حضرت برگشت تا عذرخواهی نموده و طلاها را بازگرداند.

حضرت فرمودند: «شی خرج من یدی لا یعود الیّ»یعنی ما خانواده‌ای هستیم که چیزی را که دادیم پس نمی‌گیریم.

آن شخص از دیگران پرسید مگر او کیست که اینگونه جواب می دهد؟

گفتند: هذا جعفر الصادق علیه‌السلام

او گفت: البته که مثل اویی باید این چنین رفتار کند.

اگر امام صادق علیه‌السلام مالی را که آن فرد تخیل می‌کرد که گم نموده به او دادند، بطریق اولی اگر کسی حقیقت انسانیت خویش را گم نموده، با مراجعه به ایشان به او باز می‌گردانند و او را به مسیر صحیح انسانیت هدایت می‌نمایند.  .[8]

 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] مثنوی مولوی

[2] دیوان حافظ

[3] کافی، ج2، ص 493

[4] بحارالانوار، ج 18 ، ص202

[5] کافی، ج2، ص95

[6] نهج البلاغه

[7] بحارالأنوار، ج16، ص151

[8] بحارالأنوار، ج47، ص23

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *