پاسخ به یک احوالپرسی!
نقل شده است:
«شخصی از امام رضا علیهالسلام پرسید: «چگونه صبح کردید؟(حالتان چطور است؟)» حضرت فرمودند:
« أَصْبَحْتُ فِی أَجَلٍ مَنْقُوصٍ وَ عَمَلٍ مَحْفُوظٍ وَ الْمَوْتُ فِی رِقَابِنَا وَ النَّارُ مِنْ وَرَائِنَا ثُمَّ لَا نَدْرِی مَا یفْعَلُ بِنَا»
«صبح كردم در حالی كه عمرم كوتاه شد (امروز نسبت به دیروز یك روز كم شده است) و تمام كارهایم ثبت میشود و مرگ در گردنمان است (یعنی مرگ از ما جدا نمیشود) و آتش به دنبال ماست و نمیدانیم چه به ما میرسد!»»[1]
روایت كوتاه اما بسیار ژرف و عمیق است. سؤال كننده در ظاهر فقط از حال حضرت جویا شده است اما وجود مقدس ایشان، پاسخی فراتر از یك پاسخ عادی میدهند؛ به این دلیل که حضرات معصومین علیهمالسلام از هر فرصتی برای تعلیم و تعلم مردم استفاده میكنند.
توجه به گذران عمر
امام رضا علیهالسلام در پاسخ آن فرد میفرماید: «صبح كردم در حالی كه یك روز از عمرم كم شد» این جواب بدان معناست كه نسبت به گذران عمر باید هوشیار بود؛ زیرا عمر در حال تمام شدن است. گویا وجود مقدس علی بن موسی الرضا علیهالسلام در هر روز شماره معكوس عمر خود را احساس میكردند.
بسیار اتفاق میافتد كه وقتی افراد به سفری میروند و یا به زیارتی مشرف میشوند؛ چون زمان از نیمه سفر میگذرد به اصطلاح عامیانه میگویند: «شمارش معكوس سفر و زیارت آغاز شده است» حال با توجه به جواب حضرت در مییابیم كه ایشان زندگی دنیا را نوعی سفر دانستهاند كه شمارش معكوس عمر خود را در گذران آن محاسبه میكردند. هیچ كس نمیداند پایان سفر عمرش تا چه زمان است فقط همه میدانند هر روزی كه از عمر سپری میشود یك روز به مرگ نزدیكتر شدهاند. قرآن میفرماید:
«كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت»[2]
«هر انسانى دائما طعم مرگ را مىچشد!»
مردم هر روز حقیقتاً مرگ را میچشند؛ یعنی تولد و مرگ به یكدیگر چسبیده هستند و از لحظه تولد، مرگ فرد آغاز میشود و هر روز كه سپری میشود در حالی كه روز جدید و تولد جدیدی برای بنده است؛ همچنان او مرگ را در آن روز میچشد و یك قدم به مرگ حتمی نزدیكتر میشود.
تمام اعمال بنده ثبت و نگهداری میشود
حضرت در ادامه میفرمایند: «صبح كردم در حالی كه تمام كارهایم ثبت میشود» ایشان بدون فاصله این عبارت را در پی عبارت قبل میآورند تا شنونده گمان نكند گذران عمر تنها نکته قابل اهمیت است بلكه همگان باید بدانند در مقابل گذران عمر موظفاند و انجام تكالیف آنان نزد حق محفوظ و ثبت شده است، هیچ عملی از بنده صادر نمیشود مگر آنكه نزد خداوند محفوظ است.
بر هیچ صاحب خردی شایسته نیست كه گمان کند: «تنها یك روز از عمر من گذشته است و هنوز روزهای دیگری برای انجام خیرات و یا جبران سیئات را در پی دارم» بلكه هر روز از عمر برای خود جایگاه و مقام خاصی دارد، زیرا عمل آن روز برای همان روز ثبت و ضبط میشود و تمام اعمال برای همان روز محفوظ میماند. اگر هر كس لحظه لحظه عمر خود را چنان ارزشمند بداند كه باور كند حساب و كتاب آن روز توسط خود خدای سبحان ثبت و ضبط و محاسبه میشود به یقین نسبت به عملكرد خود دقت بیشتری خواهد داشت؛ زیرا آنچه در پیشگاه حق ثبت و ضبط شود توسط خود خداوند سبحان رسیدگی میشود.
مرگ، یار همیشگی انسان!
حضرت در ادامه میگویند: «مرگ به ما چسبیده است» با توجه به پاسخ حضرت، شاید این سؤال پیش آید که این نگاه به زندگی، امید به آینده باقی نمیگذارد؛ زیرا انسان هر لحظه به مرگ فكر میكند و اندیشیدن به مرگ لذت زندگی را از میان میبرد؛ پاسخ آن است كه به فرموده قرآن انسان لحظه لحظه مرگ را میچشد و ذائقه او با طعم مرگ آشناست؛ یعنی همه كس میدانند مرگ تنها شامل مرگ پایانی و حتمی بشر نیست بلكه شامل مرگ نعمتها نیز میشود. یعنی هر نعمتی كه گذر زمان بر آن مترتب است -هرچند امید رشد و تكثیر آن در آینده وجود دارد- خواهد مُرد. نعمتِ عُمر نیز از این قانون استثناء نیست. لازمه درکِ زمان حال، از دست دادنِ زمان گذشته است. این از دست دادن به معنای مرگ و از بین رفتن عمر است، اندیشیدن به مرگ نباید ناامیدی به همراه داشته باشد زیرا مرگ اصلاً از زندگی ما جدا نیست كه به عنوان امری صعب و دور دست به آن بیندیشیم بلكه در یك لحظه هم تولد لحظات جدید روی میدهد و هم مرگ لحظات گذشته؛ پس بنده باید برای هر لحظه عمر خویش چنان برنامههای خوب و مفیدی داشته باشد كه چون زمان از او گرفته شود حسرت زمان از دست رفته را نخورد بلكه امید به بندگی در حال و آینده را داشته باشد زیرا او میداند اگر حال را خوب دریابد دیگر بعد از گذشت زمان حسرت و ناراحتی گذران عمر را ندارد.
اگر هر یك از ما به این نتیجه برسیم كه تمام لحظات زندگیمان فرصتی نو و مجددی است كه خداوند به ما هبه كرده است و این فرصت شاید آخرین فرصت ما باشد برای آن لحظات بهترین تصمیمات را خواهیم گرفت.
در شرح حال مرحوم طبرسی آمده است:
«مرحوم طبرسی سكته كرد و از دنیا رفت، او را دفن كردند و بعد از مدتی نبّاش به كنار قبر او رفت تا قبر را نبش كند چون شروع به نبش قبر كرد متوجه شد مرده تكان میخورد خواست فرار كند كه صدایی گفت: «بمان، قبر را باز كن تا من بتوانم بیرون بیایم!»»
مرحوم طبرسی در آن فاصله زمانی كه در قبر زنده شده بود، قبل از آنكه نبّاش به سراغ او برود نیت كرده بود كه اگر زنده بماند دست به كار خیر بزرگی بزند و یك دوره تفسیر قرآن بنویسد. تفسیر مجمع البیان طبرسی حاصل همان تصمیم است، خداوند سبحان عمر دوباره را به او داد و طبرسی تفسیر خود را نوشت.
اگر هر یك از افراد یقین داشته باشند كه مرگ به آنها چسبیده است؛ چه تصمیمی برای حال و آینده خود میگیرند؟! آیا چنین نیست كه نیتهای متعالی، همتهای متعالی و كارهای عظیم را در اولویت برنامههای خویش قرار میدهند؟ وقتی زمان مرگ كسی فرا برسد نه او به آزار دیگران فكر میكند و نه دیگران به آزار او میاندیشند؛ اصلاً كسی جرأت نمیكند حق و حقوق دیگری را پایمال كند.
حضرت با جواب یک احوالپرسی، تكلیف را برای همه روشن میكنند:
ما در دنیا مسافریم و زمان این سفر زود به پایان میرسد پس باید قدر لحظات آن را دانست.
خطر دوری از حق
حضرت در ادامه میفرمایند: «و آتش پشت سر ما قرار دارد!» آتشی كه بسیار سوزان است به ما نزدیک است. وجود مقدس امام رضا علیهالسلام كه جلوه تامه حضرت حق و در وصال دائم به اوست؛ این چنین پاسخی میدهند.
اهل معرفت معقتدند آتش، کنایه از فراق و دوری از خدای سبحان آتش است؛ یعنی لحظهای دوری و جدایی از حق، آتشی است كه روزگار بنده را تباه کرده و سرمایه و موجودیت او را میسوزاند و از بین میبرد.
در ادامه حضرت فرمودند: « ما نمیدانیم كه با ما چه میشود؟» در توضیح این قسمت باید گفت: وجود مقدس امام رضا علیهالسلام به این نکته اشاره میکنند که هیچ كس نمیداند آتشِ فراقِ مولی با او چه میكند و اثر این دوری در زندگی او چه میشود؟ بنده نمیداند در جایی كه ابدیت رقم میخورد وضعیت او چگونه خواهدبود و در كجا قرار خواهد گرفت؛ در بهشت یا در جهنم؟!
ارزش گذشت و بخشش
حضرت در روایتی فرمودند:
«مَا الْتَقَتْ فِئَتَانِ قَطُّ إِلَّا نُصِرَ أَعْظَمُهُمَا عَفْوا»[3]
«دو گروه با یكدیگر ملاقات نمیكنند مگر آنكه به كسی كه عفوش بیشتر است كمك میشود»
عفو به معنای محو سیئات است، اساس در روابط اجتماعی آن است كه رذایل دیگران به چشم فرد نیاید؛ زیبابین باشد و خوبیهای افراد را به عنوان آیات الهی ببیند. شخصی که این چنین رفتار کند؛ قطعا درمانده نخواهد شد زیرا دائما از امداد الهی بهرهمند است.
در روابط اجتماعی باید اشتباهات دیگران را حمل بر جهالت آنان کرد تا بتوان زیباترین برخورد را با آنان داشت. البته از ابتدا باید فضا طوری باشد که کمترین میزان اشتباه و خطا رخ دهد اما اگر اشتباهی هم اتفاق افتاد باید آن را نادیده گرفت.
تاریخ جلسه: 86/12/20 ـ جلسه 21
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] تحف العقول،ص446
[2] سوره مبارکه آل عمران، آیه185
[3] اصول کافی، ج2، ص108