در آیه 12 سوره مبارکه نبا آمده است:
«وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا»
«و بر فراز شما هفت [آسمان] استوار بنا كرديم»
کلمه «بنا» به معنای برپا کردن و ساختن است و عرب آن را برای چیزی بکار میبرد که انحلالی در آن نیست «بنا» برای ساخت و ساز در زمین استفاده میشود. اگر در این آیه برای آسمان بکار برده از آن روست که انحلالی درآن نیست و از بین نرفته و آفات درآن اثر نمیکند.
مفسرین میگویند: اگر قرآن از کلمه «فوق» استفاده میکند به این دلیل است که روح برتر از جسم و قلب بالاتر از نفس است.
«سَبْعًا شِدَادًا»
«شداد» به معنای محکم و استوار است. استفاده از کلمه شداد نشان میدهد گذر زمان، عبور ملائک و عبور ستارگان فرسایشی در آسمان ایجاد نمیکند.
در امان بودن آسمانها از فرسودگی
مفسرین میگویند: خدای سبحان بالای سر انسان هفت راه بسیار محکم قرار داده که پایینترین آن، آسمان دنیاست.
این آیات اشاره دارد که حضرت حق بالای سر مخلوقات سقفهایی بدون ستون و محکم قرار داده که راه به سوی عالم اعلی برای بشر باز باشد. قرآن بارها به آسمانهای هفتگانه اشاره میکند و اگر با نگاه عرفانی هفت را عدد کمال بدانیم یعنی بالای سر انسان آسمانهای متفاوتی برای به کمال رسیدن وجود دارد که درآن فرسودگی و کاهشی نیست. حضرت حق آسمانها را از هر فرسودگی در امان نگه داشته است.
آسمان؛ سجاده ملائک
عبارت «شداد» تنها برای آسمان بکار رفته است زیرا زمین به سوی نقصان حرکت میکند اما آسمان کاستی و کمی ندارد. همچنین در رابطه با آسمان گفته میشود معبد فرشتههاست تمام آسمان از سجاده ملائک فرش شده، نگاه کردن به آن چشم را مینوازد، تفریحی است که هزینهای در بر ندارد، فضایی است برای دریافت نیروهای معنوی که در آن هیچ گناهی صورت نمیگیرد. طاقت دیدن ظلم را ندارد (در جریان عاشورا آسمان خجالت کشید و قرمز شد) روزانه انسان مامور است هفت بار به آسمان عروج کند و از زمین فاصله بگیرد.
آسمانهای هفت گانه
«سَبْعًا شِدَادًا» بالای سر انسان هفت راه قرار دارد که این هفت راه سخت و محکم است، او به هر کدام از آنها راه پیدا کند به قرب حق نزدیکتر شده و چنانچه تا آسمان هفتم بالا رود شهودی خاص نصیبش میگردد. اما آن چه بیش از همه قابل توجه است این است که هفت آسمان بالای سر انسان یک خصوصیت مشترک دارند که همگی به گفته قرآن سخت و محکماند و فرسایشی ندارند.
مفسری با نگاه دیگر میگوید: این هفت آسمان مقامات خاص معنوی است که به انسان عطا میشود
آسمان اول؛
آسمان «توبه» است؛ ما آسمان توبه و رجوع به حق را بالای سر شما قرار دادیم.
آسمان دوم؛
آسمان «تقوی» یعنی بعد از رجوع خالصانه به خدای سبحان ورع و پرهیز از محرمات داشته باشید.
آسمان سوم؛
آسمان «زهد» است به این معنا که تعلق به این عالم نداشته باشید نه غصه گذشته را بخورید نه نگران آینده باشید به آنچه حال دریافت کردهاید راضی باشید و شاکر.
امیرالمومنین علیهالسلام میفرماید:
«الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ (لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ[1]) وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ»[2]
تمام زهد و پارسائى بين دو كلمه از قرآن است:
«لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ، وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ… »
«این بخاطر آن است که برای آنچه از دست دادهاید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید؛»
و كسيكه بر گذشته افسوس نخورد و به آينده شاد نگردد پس زهد را از دو سمت آن (بى اعتنائى به گذشته و آينده) دريافته است.
آسمان چهارم:
آسمان «صبر» است مقاومت کنید و برای کسب فضائل و دفع رذائل، شکننده نباشید به عبارتی برای شکستن عادات نفسانی به میدان آیید و ضعیف عمل نکنید.
آسمان پنجم:
آسمان «توکل» است یعنی در همه امور بر مسبب الاسباب تکیه کنید نه بر اسباب.
آسمان ششم؛
آسمان «رضا» است بدین معنا که وقتی خدای سبحان را وکیل خود دانستید هر حکمی که از سوی او صادر شود مورد رضایت شما باشد. گاهی در مراحل پایینتر انسان به اوامر و نواهی خدای سبحان راضی نیست و نفس آنها را نمیپسندد اما در مرحله رضا آنچه خدا مقدّر کرده نه تنها در مقابل آن تسلیم است بلکه مورد رضایت او است.
آسمان هفتم؛
آسمان «تسلیم» است بدین معنا که فرد همه وجودش (عمل و قلب و….) را به خدای سبحان میسپارد.
در حقیقت سالک در آسمان هفتم به مقام فنا میرسد که هیچ چیزی به غیر از جلوه حق را نمیبیند.
اذن رسیدن به مقامات توسط خداوند
آنچه لازم است در رابطه با این آسمانها گفته شود آن است که تمام این مقامات از ناحیه حضرت حق جعل شده است و خدا اذن رسیدن به این مقامات را برای انسان صادر فرموده.
اختیار با من است که به سوی این آسمانها حرکت کنم و برای رسیدن به این جایگاه خاص قدم بردارم.
اهل باطن میگویند: دل، مانند آسمان، هفت طور دارد و جسم خاکی نیز مانند زمین هفت طبقه دارد که از آسمان دل بر زمین جسم، انواری میتابد که به آن نور حیات میگویند.
تقسیم بندی دل
همانگونه که زمین هفت اقلیم دارد آسمان نیز هفت طبقه دارد، قالب جسمی انسان هفت عضو دارد و همانطور که هریک از اقلیم زمین خاصیتی دارد و در آن گیاهی مربوط به خود سبز میشود که در اقلیم دیگر نیست، از هر یک از اعضای بدن کاری بر میآید که در دیگری نیست؛ همچنانکه هر یک از طبقات آسمان به مقامی مربوط است که در آسمان دیگر نیست.
آنان تقسیم بندی دل را چنین گفتهاند:
طبقه اول؛ «صدر» است
«أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ»[3]
«آیا کسی که خدا سینهاش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!)»
که این پایینترین و نزدیکترین آسمان به نفس است. شیطان به این آسمان میتواند راه پیدا کند. (يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ)
طبقه دوم؛ مرحلهای است که ایمان به قلب راه پیدا میکند.
«…حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِی قُلُوبِكُمْ…»[4]
«ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده»
طبقه سوم؛ «شغاف» است که معدن عشق و محبت است.
طبقه چهارم؛ «فؤاد» که چشم دل در آن باز میشود و حقایق را مشاهده میکند.
طبقه پنجم؛ «حبة القلب» است که درآنجا فقط عشق خداست. شهدا به این آسمان راه پیدا کردهاند که هیچ عشقی قابل مقایسه با عشق خدا نیست درآنجا نه محبت دنیاست نه محبت آخرت و فرد برای ثواب در آن دست به کاری نمیزند.
طبقه ششم؛ «سویدا» است و معدن علم لدنی است فرد دریافتهایی دارد که کسب او نیست بلکه الهام ربانی است. که به آن بیت الحکمه (خانه حکمت) نیز میگویند.
طبقه هفتم؛ «بهجة القلب» است که آن مظهر ظهور انوار تجلی صفات خدای سبحان است و آن از هر آفت و مرضی در امان است و نشان صحت دل است که از تمتعات دنیوی واخروی رو برگردانده و تمام توجه خود را به خدای سبحان معطوف داشته. آنکس که به این آسمان راه یابد به آسمان پیشین باز نخواهد گشت.
آن را که خبر شد خبری باز نیامد
توجه به دو امر ضروری است
در خلقت، یک زمین و هفت آسمان وجود دارد و این نشان میدهد که راههای مادیات محدود و راههای معنویات بسیار گسترده و بیانتهاست. خدای سبحان انسان را بینهایت خلق کرده و استعداد رسیدن به همه مقامات معنوی را به او عطا کرده اما در این سیر باید به دو امر توجه داشته باشد اول آنکه در مقامی توقف نکند و دوم هیچ حرکت کمالی را از خود نبیند با توجه به فعل «جعلنا» دریابد که حرکتهای کمالی او از سوی خدای سبحان جعل شده و آنچه را خدا جعل کند آفتی به آن نمیرسد مگر آنکه انسان گرفتار خودبینی شود و خود مانع سیر کمالی خویش گردد.
آسان بودن عبور از آسمان
خدای سبحان آسمانها را محکم قرار داده و طبیعتاً باید عبور از آنان کاری سخت و دشوار باشد اما در آیات مختلفی اشاره میکند: «ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ»[5] ؛ «سپس راه را برای او آسان کرد»
حرکت سخت و دشوار مربوط به زمانی است که انسان خود را فاعل ببیند و با پای خود در آن قدم نهد اما چنانچه به حول و قوه حضرت حق تکیه کند به فرموده قرآن: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ »[6] ؛ «چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مىگويد باش پس [بى درنگ] موجود مى شود»
به حول و قوه حق نه تنها عبور از آسمانها ممکن است بلکه آسان است؛ آنانکه قدم در آسمانهای هفتگانه میگذارند و تا آسمان هفتم به پیش میروند به یقین از خود فانی شدهاند و بر خدای خود تکیه کردهاند.
راه طولانی
انسانی که قیامتی جاودانه را در پیش دارد برای رستگاری در قیامت باید راه طولانی را پشت سر بگذارد. قرآن میگوید:
«وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ»[7]
«و پروردگارت را عبادت کن تا یقین [= مرگ] تو فرا رسد!»
او باید به اندازهای بندگی کند که به یقین برسد و به هر یقینی که دست یابد یقین دیگری در امتداد آن قرار دارد به عبارتی باید تا لحظه مرگ بندگی را ادامه دهد زیرا یقین تا زمان مرگ کامل نمیگردد. از این روست که گفته میشود بنده راه طولانی را در پیش دارد. اما آنچه در این مسیر جالب توجه است آن است که هیچ امرتکراری در آن وجود ندارد؛ حرکتی است رو به جلو که برگشتی ندارد.
علت سرحال و راضی بودن مومن؟
همان گونه که قبلاً اشاره شد در هر امر جدیدی لذتی نهفته است، حرکت به سوی کمالات حرکتی رو به جلو است که هیچ تکراری ندارد و سراپا لذت است به همین جهت مؤمن همیشه سرحال و راضی است. به عنوان مثال از هیچ زائر عارفی نخواهید شنید که دو زیارت وی شبیه یکدیگر باشند. زیرا زیارت از جنس ماده نیست بلکه از امور معنا است اگر تکراری وجود دارد در مادیات است زیارت امروز او با زیارت روز گذشتهاش کاملاً متفاوت است زیرا راه کمال راه عریض و گستردهای است که مانندی ندارد.
برای حرکت در این راه طولانی و ورود به آسمانهای محکم باید مرکبی قوی و توانا در اختیار باشد مرکبی از صبر و مقاومت که بتواند این مسیر را سیر کند.
نماز؛ معراج مومن
نماز راه اتصال زمین به آسمان است. اما متاسفانه گاه انسان چندان به زمین قفل شده که حتی زمان نماز، فاصلهای از زمین نمیگیرد.
اخلاص؛ شرط قبول عمل
روایت به بالا رفتن عمل چنین اشاره میکند: زمانیکه سخن از بالا رفتن نامه عمل است، گاه نامه عمل از آسمان اول گذشته و در آسمان دوم و سوم و .. متوقف شده و این نشان میدهد که ملائک آسمان هر طبقه متوجه اشکالات آن نامه عمل نشدهاند و حتی گاه نامه عمل تا آسمان هفتم میرود و بعد از آن به سوی شخص برگردانده میشود که ملائک شش آسمان اشکال آن نامه را متوجه نشده و در آسمان هفتم معلوم میگردد که اخلاص عمل کامل نبوده و قابلیت عرضه به حضرت حق را نداشته.
تاریخ جلسه: 96/5/29- جلسه 5
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] – سوره مبارکه حدید، آیه 23
[2] – نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 553 و 554
[3] – سوره مبارکه زمر، آیه 22
[4] «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِی قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»
«و بدانید رسول خدا در میان شماست؛ هرگاه در بسیاری از کارها از شما اطاعت کند، به مشقّت خواهید افتاد؛ ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده، و (به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است؛ کسانی که دارای این صفاتند هدایت یافتگانند!»
[5] سوره مبارکه عبس، آیه 20
[6] سوره مبارکه یس، آیه 82
[7] سوره مبارکه حجر، آیه 99