در آیه 175سوره مبارکه آل عمران آمده است:
«إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»
«آن فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بیاساس،) میترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید!»
«إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ»
آیه به چند مطلب مهم اشاره میکند:
عمل دائم شیطان
- «يُخَوِّفُ» شیطان علی الدوام ایجاد نگرانی، دلهره و اضطراب نسبت به آینده ایجاد میکند.
فرق مومن و غیر مومن
- «يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ» نگرانی نسبت به آینده فقط بر دوستان شیطان مؤثر واقع میشود و بر مؤمنین کوچکترین اثری ندارد، مؤمنین نسبت به آینده بسیار خوشبین هستند و فرج را در آینده میبینند. مومنين الطاف خدای سبحان را در حال حاضر و در گذشته خويش میبينند و نگران آينده نيستند.
شیطان موانع و حجابهايی ایجاد میکند تا انسان شاهد الطاف حق نباشد اما مؤمن این حجاب را پاره میکند و از آن عبور میكند؛ این كفار و اوليای شيطان هستند که تحت تأثیر نظرات او قرار میگیرند و نسبت به آینده ناامید و نگران میشوند.
خصوصیت دوستان شیطان
دوستان شیطان کسانی هستند که انجام کارها را به خود نسبت میدهند و تنها خود را میبینند، شیطان آنها را میترساند که شما توان انجام امور را نداريد، اهليت کمال و سلوک را نداريد و به جایی نخواهید رسید، اما خدای سبحان با آیه «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»[1] بیان میدارد من شما را از ظلمت به سوی نور سوق میدهم، به من اعتماد کنید و به من پناه ببرید.
علامت فقدان ایمان باطنی
اگر کسی نگران آینده است از ایجاد نگرانی شیطان در امان نیست به عنوان مثال اگر امروز در جامعه ما کسی نگران تحریمهاست مؤمن نیست زیرا خدا در تحریم و عدم تحریم یکی است. خدای امروز و چند سال بعد و چند سال قبل فرقی نمیکند، نگرانی نسبت به آینده نشانگر فقدان ایمان باطنی است. مؤمن همچنان که اکنون فضل خدا را در حال بارش میبیند در آینده نیز این بارش را دریافت میکند او خدا را «یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَرِیَّةِ»[2] میبیند که لطف او دائمی است و قطع شدنی نیست.
نزدیک نبودن شیطان به مومن
- «ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ» آيه از اسم اشاره دور استفاده میكند تا بيان دارد مؤمن به شیطان نزدیک نیست و او به سرعت و به سهولت نمیتواند وارد حریم مؤمن شود.
«فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»
نگرانی ممدوح و نگرانی مذموم
- در کتاب مطلع الانوار در ذیل این آیه آمده است: خداي سبحان ميگويد شما از شیطان نترسید از این که مورد غضب من قرار بگیرید بترسید فی الواقع از خودتان بترسید نه از من.
از اينكه در امر بندگی دچار نقصان و خطا و كمكاري بشويد، بترسيد. نگران اينكه چیزی به شما آسیب وارد کند نباشيد، نگران اين باشید كه خودتان از ایمان خارج شوید، نگران بیگانه نباشید نگران خود باشید، نگران ادب حضورتان در محضر مولا و نگران قطع ایمانتان باشید.
خوف در آیه به طور کلی رد نمیشود زیرا زندگي بشر به دغدغههایی نياز دارد، دغدغه نباید به سوی دشمن معطوف گردد بلکه هر كس باید نسبت به خود دغدغه داشته باشد که گرفتار عجب و غرور نگردد و یا نفس اماره بر وي مسلط نشود، ایمان اقتضا میکند به جای خوف از غیر خدا خوف از حق داشته باشیم.
در کتاب منازل خواجه عبدالله انصاری خوف را در شمار منازل متوسطین میداند: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»[3]
يكي از مفسرين میگويد: اولياى الهى، در دنيا خوف ممدوح دارند؛ يعنى خشيت داشتن از غضب خدا در صورت ارتكاب گناه و نپيمودن راه راست، و همچنين خوف از اعراض و رويگردانی حضرت حق، ایشان رجا و اميد به رحمت حق دارند، ليكن خوف و حزن مذموم مربوط به كافرانى است كه اساساً به خداوند ايمان نياورده و همچنين مومنانى كه در طليعه ايمان قرار دارند و به مقام ولايت و تقوا و استقامت و تقوا به طور كامل نرسيدهاند و با مبتلا شدن به حوادثى چون از دست دادن مال، فرزند و…، محزون مىشوند، يا با احتمال حمله دشمن يا روى آوردن فقر يا از دست رفتن اموال، دچار هراس مىگردند.
قرآن در آيه ١٥٥ بقره میگوید:
«وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»
«قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش میکنیم؛ و بشارت ده به استقامتکنندگان!»
انسانها معمولاً بر اثر اين كه چيزى از دست بدهند هم غمگين ميشوند و هم به عذاب درونى حزن مبتلا ميشوند و براى چيزى كه در آينده احتمال از دست رفتنش مىرود هم اكنون هراسان میشوند و به عذاب درونى خوف دچار میشوند.
چنين نگرانى و هراس از آينده، يا اندوه از گذشته، مربوط به كسانى است كه اصلا به خدا ايمان نياوردهاند يا در صورت ايمان، به مقام ولايت و تقوا و استقامت در راه حق نرسيدهاند. اما آنان كه به مقام اولياى الهى رسيده و طعم قرب و محبت و ولايت حق را چشيدهاند نه از آسيب آينده هراسى دارند و نه از فقدان گذشته اندوهى. بلكه مىتوان گفت نه در آينده آسيبى مىبينند و نه در گذشته چيزى را از دست دادهاند؛ زيرا اولياى الهى به چيزى جز خدا دل نمىبندند تا قابل زوال باشد و اگر هم چيزى را بر اثر غفلت و نسيان از دست داده باشند به خداى «َیا مُدْرِكَ كُلِّ فَوْتٍ»[4] «خدايي كه تدارك ميكنند هرچيز از دست رفته را» و «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ»[5] پناه مىبرند، تا گذشتهها را تدارك و كمبودها را جبران و بلكه بدىها را به حسنه تبديل كند.
تنها اين گروهند كه عدم خوف و حزنشان اختصاص به آخرت ندارد، بلكه شامل دنيا و آخرت، هر دو مىشود و قرآن كريم درباره آنان به طور مطلق مىفرمايد: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»[6] این امر مرتبهاش بالا است، در شرایط عادی دغدغه دارم که ادب حضور در مقابل مولا نداشته باشم و اخلاص نداشته باشم و یک ذره از شریعت فاصله بگیرم، اما چرا بالا دستی ها اصلا نگرانی ندارند؟ چون خودی ندارند و به مقام فنا و بقای بعد از فنا رسیدند و همه امورشان در اختیار اوست و نظری از خودشان نمیدهند که نظر نفسانی باشد.
یکی از مفسرین میگوید: خوف لازمهاش علم است، مثلاً بچه با مار بازی میکند چون شناختی نسبت به مار ندارد، یا بیماری که نسبت به بیماری خود هیچ اطلاعی ندارد اگر به فوق تخصص این بیماری مراجعه کند و نسبت به آن علم پیدا کند به یقین نگران میشود.
خدای سبحان میفرماید: «وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» اما این خوف نسبت به خود آنهاست نه نسبت به خدای سبحان، مؤمن از کم کاری خویش نگران است نه از خدای سبحان.
سفارش آیت الله قاضی (ره)
آیت الله قاضی (ره) میفرماید: بعد از هر وضو 100 بار «یا مهیمن» بگویید. «مهیمن» به معنای سلطه است، خدایا تو بر من مسلط باش! وضو گرفتن به معنای آماده بودن برای خدمت است، لباسی است برای سربازی خدای سبحان و اعلامی است که خدایا تو بر من مسلط باش.
نتیجه خوف ممدوح
انسان باید دائماً خائف باشد، این خوف به جهت رعایت نکردن ادب حضور در محضر مولاست. این خوف موجب جد و جهد بهتر و بیشتر در بندگی میشود. زیرا دشمن همیشه عِدّه و عُدّه داشته اما قدرت او در مقابل قدرت خدا ناچیز است. اگر شما مؤمن باشید با تکیه بر قدرت الهی هرگز نگران غیر خدا نخواهید شد.
پناه بردن به آغوش خداوند سبحان
خدای سبحان با عبارت «خافون» بیان میدارد هرگاه از عملکرد خویش ترسیدید به آغوش من پناه ببرید. و هر گاه از فراق من نگران بودید، همچنین هرگاه از گناهاتان خوف داشتید به من پناهنده شوید.
«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»[7] به خدا پناه ببرید! یعنی از ظلمت به نور و از خشکی به سوی آب باید رفت، در واقع در هنگامه خوف انسان خود را در حضور حق میبیند.
خدای سبحان میفرماید: وقتی شما در محضر من هستید به غیر من توجه نکنید و از غیر من هراس نداشته باشید، همه توجهتان به من باشد، یعنی تنها کسی که از شما دفع ضرر میکند من هستم همان طور که تنها کسی که جلب منفعت میکند من هستم. بچهها هرگاه از چیزی میترسند به مادر پناه میبرند.
بیمار نباید از طبیب خجالت بکشد
مرحوم معزی میگوید: میخواستم به حرم امام رضا علیهالسلام بروم با خود گفتم با این همه آلودگی چطور بروم؟ علامه را دیدم عرض کردم آقا موعظهای بفرمایید. فرمودند: بیمار اگر میخواهد معالجه شود باید سراغ طبیب برود نباید از طبیب خجالت بکشد و فرار کند.
نهایت لطف خدا
مفسرین میگویند: «خافون» نهایت لطف خدا به بنده است. اینکه هرگاه از عملکرد خود ترسیدید به آغوش خدا پناه ببرید.
تاریخ جلسه: 98.6.9- جلسه 46
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه بقره، آیه 257
[2] مفاتیح الجنان، دعای شب جمعه «ای خدایی که فضل و کرمت بر خلق دایم است»
[3] سوره مبارکه یونس، آیه 62
[4] دعای صفوان معروف به دعای علقمه
[5] سوره مبارکه فرقان، آیه 70
[6] سوره مبارکه یونس، آیه 62
[7] سوره مبارکه ذاریات، آیه 50