قرآن در آیه 50 سوره مائده میفرماید:
«أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِیةِ یبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ یوقِنُونَ »
« آیا آنها حكم جاهلیت را(از تو) مىخواهند؟! و چه كسى بهتر از خدا، براى قومى كه اهل یقین هستند، حكم مىكند؟»
«أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِیةِ یبْغُونَ»
حکم الله، بهترین حکم
در روایتی از امام صادق علیهالسلام در تفسیر این آیه در کتاب البرهان في تفسير القرآن آمده است، حضرت میفرمایند: قاضیان چهار دستهاند. سه دسته در آتش و یك دسته در بهشت. مردی كه به ستم حكم كند و خود بداند او در آتش است، مردی كه كه به ستم حكم كند و خود نداند او هم در آتش است و كسی كه به حق حكم كند و خود نداند او هم در آتش است و مردی كه به حق حكم كند و خود بداند در بهشت است. همچنین حضرت فرمودند: حكم دو قسم است. حكم خدا، حكم جاهلیت و نادانی.[1] قسمت ابتدایی این روایت به بحث ما مربوط نمیشود، ما قسمت دوم آن كه حضرت فرمودند: حكم به دو دسته است حكم خدا و حكم جاهلیت، قسمتی از موضوع بحث ماست این سخن از آیه نیز استباط میشود.
قرآن میگوید: «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِیةِ یبْغُونَ» آیا آنان حكم جاهلیت را میخواهند، و در ادامهی آیه آمده است چه حكمی از حكم الله بهتر است.
قرآن در این آیه عبارت «لِقَوْمٍ یوقِنُونَ» را میآورد تا متذكر شود شناخت حكمالله كار هر كس نیست همه افراد این را نمیفهمند، بلكه اهل یقین احكام الهی را درمییابند كه بهترین و پسندیدهترین حكم، حكم الله است.
«وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً»
هر آنچه غیر از شریعت باشد جهل است
اولین مطلب قابل ذكر آیه این است كه: اگر كسی غیر از حقیقت و شریعت حكمی را طلب كند جاهل است. اگر حكم شریعت كنار رود طلب كردن هر حكم مخالف با شریعت، جهالت است.
احكام شریعت ثابت و غیر قابل تغییر است؛ حلال حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله، حلالی است تا قیامت، و حرام او حرام است تا قیامت و هیچ تغییری در آن نیست.
اما احكام جاهلیت هر روز رنگ به رنگ میشود و تغییر مییابد. البته احكام جاهلیت قاعده مدار است. قائده مداری آن بر مبنای نابودی و بیچارگی انسان پایه گذاری شده است شیطان دائم در حال برنامهریزی و شیطنت است. این احکام قانونی را جایگزین قانون دیگر میکند، اما همگان از رنگ به رنگ شدن احكام جاهلیت آگاه نیستند؛ زیرا فرد باید حقیقت را بشناسد تا خلاف آن را دریابد و از جابه جایی و رنگ به رنگ شدن آگاه شود.
احکام الهی باقی و ماندگار است
جاهلیت دورهی تاریكی زندگی بشر است و شریعت دورهی شکوفایی و نورانیت زندگی انسان است. گروهی از نور وحشت دارند و مایلند تا در تاریكی زندگی كنند. تاریكی زمان غفلت و خواب افراد است و نور زمان حركت آنها است. گروهی اراده كردند تا فطرتهایشان غافل بماند و برای رفع غفلت خویش به هیچ حرکت مناسبی دست نمیزنند. با توضیحات ذكر شد در این آیه میتوان به یک حكم كلی دست یافت. تاریكی هیچ گاه بر روشنائی غالب نخواهد شد. حكومت نور همیشگی و ماندگار است.
احکام الهی پویا است
در جلسات قبل عرض كردیم كه تفاسیر عرفانی از دنیا به «لیل» تعبیر کردهاند و از قیامت به «روز». لیل از آن جهت كه تداعی استراحت و خواب را در ذهن تداعی میكند و كلمهی یوم، حركت و نور را به خاطر میآورد. زیرا در نهایت همه باید از خواب بیدار شوند و حركت كنند. اگر تفاسیر از احكام جاهلیت به ظلمت تفسیر كرده است از آن روست كه همه باید از ظلمت بیرون آیند؛ زیرا ظلمت ماندگار و رشد دهنده نیست. اما احكام اسلام چون «یوم» روشن و واضح است و حركت دهنده و پویاست.
«الْإِسْلَامُ یعْلُو وَ لَا یعْلَى عَلَیه»[2] در نهایت اسلام و شریعت بر كل عالم مسلط خواهد شد. خداوند سبحان با همهی قدرت خویش قصد حاكم شدن اسلام و شریعت را بر كل عالم دارد و به یقین كسی نمیتواند نهایتاً در مقابل نظر حضرت حق، سخنی بگوید.
«لِقَوْمٍ یوقِنُونَ»
اهل یقین شدن لازمه دریافت احکام الهی
باید نسبت به احكام الهی، به یقین رسید تا در مقابل آن به احكام جاهلیت پی برد. هر كس به زیبایی احكام الهی پی نمیبرد. برای یافت زیباییهای احكام باید به درجهی یقین رسید. خداوند سبحان در آیه نمیگوید: «لِقوم یعمَلون» بلكه میگوید: «لِقَوْمٍ یوقِنُونَ» زیرا علم به احكام از درجه پایینتری نسبت به یقین برخوردار است. در یقین نیز علم الیقین، پایینترین درجهی یقین است. اما احكام الهی چنان واضحاند كه با اولین درجهی یقین میتوان به آن دست یافت.
علم الیقین تردیدها را بر طرف میكند و بالعکس غبار و ابر تردیدها زیبایی احكام الهی را از بین میبرد. در فضای غبار آلود تردیدها و شکها، زیباییهای احکام الهی به چشم نمیآید. کسی که به یقین نرسیده باشد خود را در مجموعهای از نازیباییها میبیند، و خواستار فرار از آنها میشود. اگر زیبایی احكام را دریابیم به هیچ عنوان حاضر نیستیم از آن دست بكشیم.
.
نفوذ ناپذیری اهل یقین در برابر احکام غیر الهی
قرآن در انتهای آیه میگوید: كسی كه اهل ایمان و یقین است چه كسی را بهتر از خدا برای داوری میداند. میتوانیم چنین بگوئیم اگر كسی اهل یقین نباشد ممكن است كه نسبت به احكام اسلام تسلیم نشود، و یا سربلندی و علو آنرا قلباً نپذیرد.
آنكس كه اهل یقین است قلبش از نفوذ سخن بیگانه در امان است و تحت تأثیر نظرات جاهلانهی دیگران واقع نمیشود.
امام سجاد علیهالسلام در دعای مكارم الاخلاق میفرماید:
«وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَكْمَلَ الْإِیمَانِ، وَ اجْعَلْ یقِینِی أَفْضَلَ الْیقِینِ»
حضرت امام علیهالسلام سجاد در این دعا بالاترین یقین را از حضرت حق درخواست میكنند. زیرا بالاترین یقین فرد را از هر نوع سم پاشی اعتقادی و فكری در امان نگه میدارد، یقین تنها پشتوانه فرد از تردیدهای عارض بر جامعه است. التزام به شریعت یقینآور است و عامل یقین، شریعت را در قلب تثبیت میكند.
مردم از تأثیر حقیقت دین بر زندگی خویش غافلاند . این غفلت تنها به یهود و نصاری باز نمیگردد، بلكه هر کس در هر زمانی ممكن است تقاضای احكام جاهلیت را داشته باشند و از آنچه میتواند برای آنها علو ایجاد كند، روی گردان شوند، و تقاضای احكام جاهلیت را داشته باشند. اما اهل یقین گرفتار چنین عقب گرد و رجعتی نخواهند شد، آنها كسی را بهتر از خدا برای حكم كردن نمیشناسند.
پیامهای آیه
- بازگشت به احكام غیر الهی جاهلیت فرد را نمایان میسازد.
- اگر احكام جاهلیت را تقاضا كنیم عنوان فاسق یا ظالم بر ما بار میشود.
- قبول احكام الله، سبب میشود تا خداوند با همهی قدرت و عظمت خویش پشتوانهی فرد باشد.
- خداوند سبحان بالاترین قانونگذار است، زیرا هم علیم و هم حكیم و … است و از اسرار انسان به طور كامل آگاه است و هیچ لغزش و خطایی بر او نیست، چنین کسی جز خیر برای انسان طلب نمیكند.
- «مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً» وجدان هرکس، حكم الله را تأیید میكند فقط كافی است صدای وجدان خویش را بشنویم.
- آنان كه غیر حكم الله را انتخاب كردهاند، حقیقتاً بیچارگی خویش را رقم زدهاند؛ زیرا احكام درخواستی آنها در مقابل حكم الله است.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] الكافی، ج 7، ص 407
[2] من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 334