امیرالمومنین علیهالسلام در خطبه 221 میفرماید:
«وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاكِساً أَوْ مَرَضاً حَابِساً أَوْ مَوْتاً خَالِساً فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِكُمْ وَ مُكَدِّرُ شَهَوَاتِكُمْ وَ مُبَاعِدُ طِيَّاتِكُمْ زَائِرٌ غَيْرُ مَحْبُوبٍ وَ قِرْنٌ غَيْرُ مَغْلُوبٍ وَ وَاتِرٌ غَيْرُ مَطْلُوبٍ قَدْ أَعْلَقَتْكُمْ حَبَائِلُهُ»[1]
«به سوى اعمال نيكو بشتابيد پيش از آن كه عمرتان پايان پذيرد، يا بيمارى مانع شود، و يا تير مرگ شما را هدف قرار دهد. مرگ نابود كننده لذّتها، تيره كننده خواهشهاى نفسانى، و دور كننده اهداف شماست، (مرگ) ملاقات کنندهای دوست نداشتنى، مبارزی شكستناپذير و كينه توزى است كه بازخواست نمىشود، دامهاى خود را هم اكنون بر دست و پاى شما آويخته»
در آغاز خطبه سخن از تقوی است، در ادامه فراز اول بحث از عمل شده، از فراز سوم به بعد توصیه به شتاب در عمل شده، در این فرازها واقعیت به نمایش گذاشته شده که عمر رو به زوال است و بیماری یا مرگ عارض برانسان میشود و اجازه عمل از افراد گرفته میشود.
در فراز سوم بحث مرگ آغاز میشود، حضرت مرگ را چنین به ما معرفی میکنند:
چشیدن مرگ
«فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِكُمْ»؛ «به درستی مرگ نابود كننده لذّتهاست»
به خودم و شما یک واقعیت را یادآوری میکنم اینکه مرگ لحظه به لحظه در زندگی ماست نه یکباره، قرآن میفرماید:«کل نفس ذائقۀ الموت»[2]؛«هرکسی مرگ را چشنده است» هر کسی لحظه به لحظه در حال چشیدن مرگ است، ذائقه اسم فاعل است، از اسم فاعل اراده حال و آینده میشود، هرکس هم الان مرگ را میچشد و هم بعداً، مرگ واقعیتی نیست که یکباره وارد زندگی ما شود، ما با مرگ زندگی میکنیم.
مرگ در کلام آیتاللهجوادی آملی (ره)
آیت الله جوادی آملی (ره) میفرمایند: انسان مرگ را میمیراند او چندان مرگ را میخورد تا تمام شود، وقتی فردی میمیرد گویا مرگ را چندان خورده که تمام شده، اگر با این دید به مرگ بنگریم در ما نشاط ایجاد میکند نه افسردگی، نگاهمان به زندگی با مرگ نگاه متفاوتی است، نگاهی واقعنگرانه که دین به ما اجازه این نگاه را میدهد، وقتی با مرگ زندگی کنیم از آن هراس نداریم بلکه مراقبه داریم، به دلیل وجود مرگ در زندگی به همه امور توجه و مراقبه ویژهای داریم.
فرق لذات فانی و باقی
«فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِكُمْ»؛ حتماً مرگ ویران کننده لذات شماست، ما دو نوع لذت داریم، یک لذت فانی و یک لذت باقی، قطعاً مرگ به لذات فانی ما آسیب میرساند یعنی وقتی بمیرم خورد و خوراک و تفریحات و خرید کردن و استراحت ندارم، اگر لذات من در زندگی از جنس لذات فانی است واقعیت این است که مرگ این لذات زودگذر و سریع الزوال و فانی ما را ویران میکند اما چنین نیست که لذات باقی را نیز از بین ببرد.
در شرح حال مرحوم کمپانی (ره) آمده است که ایشان میفرمودند اگر بعد از مرگ نماز نباشد من دلم میخواهد هیچگاه نمیرم، چون لذت من به نماز است، لذت وصل و لذت کمالات اخلاقی همیشگی است و مقطعی نیست، این لذات در زندگی ما همیشه مثل یک نهر جاری است و مرگ به آن لذات پایان نمیدهد یعنی آن کس که در این عالم به خدا امیدوار است در برزخ به طریق اولی این امید را دارد، آن کسی که در این عالم شاکر است در برزخ جریان شکرگزاری او تداوم مییابد علامت این سخن آن است که در بهشت همه بهشتیان اهل شکرند.
غایت و هدف
«مُكَدِّرُ شَهَوَاتِكُمْ»؛ «(مرگ) تيره كننده (از بین برنده) خواهشهاى نفسانى است»
مرگ شهوات مادی را مکدّر و تیره و تار میکند یعنی خواستههای مادی و نفسانی به مجرد توجه به مرگ برق و جلوه خود را از دست میدهد؛ شهوات ما از طریق مرگ آسیب میبیند، شهوات نباید در ارکان زندگی ما جای گیرد بلکه شهوات و امیال در گوشههای زندگی ما باید دیده شوند زیرا شهوت غایت و هدف نیست، خدای سبحان امیال مختلفی را در اختیار ما قرار داده که با تعدیل آنها بندگی صحیح صورت گیرد.
دور کننده اهداف
«مُبَاعِدُ طِيَّاتِكُمْ»؛ «(مرگ) دور كننده اهداف شماست»
طیَّۀ به معنای منازل بین راه است، مرگ این نقش را دارد که منازل بین راه شما را به نظرتان با فاصله جلوه میدهد و شما را از منازل بین راه دور میکند، فاصلهها و مهلتهایی که به شما داده شده به چشم شما دور جلوه میکند و شما با خود میگویید کو تا آن زمان .
زائر دوست نداشتنی
«زَائِرٌ غَيْرُ مَحْبُوبٍ» ؛ «مرگ ملاقات کننده اى است دوست نداشتنى»
مرگ دائم به زیارت شما میآید، شما زیارتگاه هستید و مرگ زائر شماست اما زائری که او را دوست ندارید، گاهی افرادی به دیدن ما میآیند که دوستشان داریم و به آنها میگوییم مشتاق دیدار. اما مرگ زائری است که به زیارت آدمها میآید اما کسی حاضر نیست با او مواجه شود، البته مرگ برای متقین محبوب است، آنچه حضرت میفرمایند درباره غیر متقین است، برای متقین مرگ لقاء الله است و نزد آنها محبوب است، متقی در هنگام مرگ جلوه جمال خدا را مشاهده میکند، امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «مَن یَمُت یَرَنِی»[3] متقی مرگ را زمان ملاقات با امامش می بیند اصلاً برای او مرگ غیرمحبوب نیست.
ای که گفتی فمن یمت یرنی
جان فدای کلام دل جویت
کاش روزی هزار مرتبه من
مُردَمی تا بدیدمی رویت
مرگ برای کسی که تدارکات لازم را میبیند غیرمحبوب نیست بلکه برای آنکس که دید صحیح نسبت به مرگ ندارد غیر محبوب است.
برای آدمهای عادی مرگ محبوب نیست چون عموم افراد عملی انجام نمیدهد که شایستگی ورود به عالم دیگر را پیدا کنند، عموم افراد غرق لذات مادی شدهاند و همه نگاهشان به این عالم است.
مبارزی شکست ناپذیر
«قِرْنٌ غَيْرُ مَغْلُوبٍ»؛ «و (مرگ) مبارزی است شکست ناپذیر»
«قِرن» به معنای مبارز است، مرگ مبارزی است که میآید با ما مبارزه میکند و در آخر غالب میشود و ما به هیچ شکلی نمیتوانیم مرگ را دفع کنیم، با ما مبارزه میکند و بالاخره غلبه با اوست، نمیتوانم بگویم به دلیل سنام من غالب هستم یا به دلیل مدرک من غالب هستم، به هیچ دلیلی نمیشود غلبه از آنِ من باشد و وقتی مرگ غلبه کند ما را زمین میزند یعنی بالاخره مرگ روزی روی سینه ما مینشیند.
در قرآن آمده است: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها»[4] «خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مىستاند، و (نيز) روحى را كه در (موقع) خوابش نمرده است (قبض مىكند)» خدای سبحان قبض روح همه را زمان مرگ انجام میدهد و همچنین خدای سبحان زمان خواب قبض روح میکند، روح وقت خواب در جسم نیست و از جسم جدا میشود، حال اگر شما نیمه شب و سحر از خواب بر میخیزید خدا روح شما را به جسمتان برگردانده گویا شما از خدا درخواست کردهاید: «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ»[5]؛ «پروردگارا مرا بازگردان، شاید من در آنچه وانهادهام کار نیکی انجام دهم» خدایا! فرصت دیگری به من بده شاید در این فرصت باقی مانده عمل صالحی انجام دهم اما زمانی که از دنیا بروم در پاسخ این درخواست من خدای سبحان میگوید «كَلَّا». اما در هر سحر خدا در پاسخ درخواست من میگوید «بلی» و روز جدیدی در اختیار من و شما قرار میدهد باید دید چه کار خاصی میتوان انجام داد، کارهای عقب مانده زندگی ما چه بوده که باید امروز که وقت دیگری و یا عمر دوبارهای از خدا گرفتهام انجام دهم.
«وَ قِرْنٌ غَيْرُ مَغْلُوبٍ» مرگ مبارزی است که بالاخره روزی بر من غلبه میکند.
جرس فریاد آرد که بربندید محمل ها
کینهتوز
«وَاتِرٌ غَيْرُ مَطْلُوبٍ»، «(مرگ) کینه توزی است که بازخواست نمیشود»
«واتر» به معنی کسی است که می خواهد انتقام بگیرد[6]، مرگ انتقامجویی است که مورد بازخواست قرار نمیگیرد، مرگ از من طلب دیه را میکند در حالی که من اصلاً نمیخواستم به او چیزی بدهم اما او دیه کامل را طلب میکند، او خودم را از خودم طلب میکند؛ این طلب به گونهای است که مرگ خودم را از من کامل میگیرد (يَتَوَفَّى). مرگ طلب کننده دیهای است که شما نمیتوانید از او چیزی بگیرید و نمیتوانید از او مطالبه و بازخواستی داشته باشید، او از من جانم را طلب میکند و من از او هیچ چیز نمیتوانم طلب کنم.
دام
«قَدْ أَعْلَقَتْكُمْ حَبَائِلُهُ»؛«دامهاى خود را هم اكنون بر دست و پاى شما آويخته است»
«حبائل» جمع حبل به معنای ریسمان است، مرگ از قدیم با ریسمانهای خود شما را گره زده است، مرگ مثل صیادی است که همه شما را از قدیم به دام انداخته است، فکر نکنید از دام مرگ رها شدهاید، او صیادی است که دائماً دامش را برای شما پهن کرده است، همین که لحظه به لحظه عمرم تمام میشود یعنی لحظه به لحظه در دام مرگ اسیر هستم، حتی اگر مریض هم نباشم و گرفتاری و مشکلی هم نداشته باشم بالاخره لحظه به لحظه عمر من در حال گذر است. مرگ به یک صیادی تشبیه شده است که همه ما در دام آن هستیم.
- مرحوم آیت الله بهجت (ره) میفرمودند: «إِنَّ النَّوْمَ أَخُ الْمَوْت»[7] «خواب برادر مرگ است» من تعجب میکنم که همه دوست دارند بخوابند اما دوست ندارند بمیرند، چرا از یک برادر خوششان میآید و از برادر دیگر خوششان نمیآید.
همه ما نه امروز و نه دیروز بلکه از همان لحظهای که به دنیا آمدهایم در دام مرگ هستیم و داریم میمیریم اما به ما بد نمیگذرد.
- آیت الله جوادی آملی (ره) میفرمایند وقتی طفل به دنیا میآید به این دلیل گریه میکند که جایش خیلی بد است، از همان لحظهای که به دنیا میآید تصمیم میگیرد که بمیرد و راه حل رفع ناراحتیاش را با مردن انتخاب میکندو تصیمش این است که سِیر مردن را انتخاب کند به همین دلیل حضرت میفرمایند: از همان موقع که به دنیا آمدید در دام مرگ بودید و از اسارت در این دام اصلاً ناراحت نبودهاید حال که زمان رفتن است چه شده که به جنب و جوش درآمدهاید، مرگ به یکباره نمیآید بلکه همین الان همه شما در ریسمان مرگ اسیر هستید.
خطبه 221 در بخشهای دیگر نیز دنبال میشود.
تاریخ جلسه، 95.8.3 ـ جلسه سوم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهج البلاغه، خطبه221، فراز3
[2] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 57
[3] بحار الأنوار( ط- بيروت)، ج6، ص180
[4] سوره مبارکه زمر، آیه 42
[5] سوه مبارکه مؤمنون، آیه 99 و 100
[6] ابن میثم
[7] بحار الأنوار( ط- بيروت)، ج73، ص189