تفسیر آیه 33 سوره مائده

قرآن در آیه 33 سوره مبارکه مائده می‌فرماید:

 

«إنَّما جَزاءُ الَّذینَ یحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْی فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ»

«كیفر آنها كه با خدا و پیامبرش به جنگ برمى‏‌خیزند، و اقدام به فساد در روى زمین مى‌‏كنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‌‏برند) فقط این است كه اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا(چهار انگشت از) دست(راست) و پاى(چپ) آنها، به عكس یكدیگر، بریده شود؛ و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمى دارند.»

 

هر چند كه این آیه مستقیماً به حكایت فرزندان آدم اشاره ندارد اما بی‌ربط به آیات قبل نمی‌باشد. كلام حضرت حق در آیات سابق شامل حكم خاصی نبود بلكه تنها ظالمین را در گروه مسرفین قرار داده بود اما این آیه حد و حكمی برای جسارت آن‌ها بیان می‌كند و می‌گوید:

 

شان نزول آیه

 

ابن عباس در شان نزول آیه می‌فرماید: این آیه درباره قومی از یهود نازل شد، آنان با رسول خدا پیمان بستند اما بر پیمانشان وفادار نماندند و خداوند برای پیمان شكنی آن‌ها این آیه را نازل كرد.

شان نزول دیگری مطرح شده است كه گفته‌اند:

جمعی از مشركان از قبیله عُرینَه خدمت پیامبر آمدند و مسلمان شدند ولی آب و هوای مدینه به آنان نساخت و بیمار شدند. به فرمان پیامبر به منطقه خوش آب و هوایی به خارج از مدینه رفتند كه شتران زكوة را به آنجا می‌بردند، آنان از شیرتازه شتران استفاده كردند چون سلامتی خود را بازیافتند چوپان‌های مسلمان را گرفتند و دست و پای آنها را بریدند و چشمانشان را كور كردند و سپس به كشتارشان دست زدند، شترانشان را غارت كردند و از اسلام هم دست كشیدند.

پیامبر گروهی را به دنبال آن‌ها فرستادند و دستگیرشان كردند و آن‌چه را در حق چوپانان انجام داده بودند به عنوان مجازات آنان اجرا كرد. این آیه درباره این گروه نازل شد و قانون اسلام را در برابر چنین عملی شرح داد.

حقیقتاً آیه جزای قتل نفس آیات گذشته است و سرنوشت افراد متجاوزی كه بر روی مسلمانان اسلحه بكشند و با تهدید به مرگ و یا كشتن آن‌ها، به غارت اموالشان دست زنند مجازات آیه، حق الله است. حق الله حكمی از جانب خدای سبحان است كه در حكومت اسلامی قابل عفو و جابجایی با حكم دیگری نیست. مثلا حاكم اسلامی اجازه ندارد با دریافت دیه از حكم متهم صرف نظر كند. آیه از چهار تعبیر سخن می‌گوید كه انتخاب یكی از این چهار نوع برعهده امام مسلمین است و عفو اولیاء مقتول نمی‌تواند كل حكم را جابجا كند .

خداوند سبحان با ذكر كلمه جزا، كیفر افراد مجرم را مشخص می‌كند، به این معنا كه حدود الهی و مجازات‌های چهارگانه برای مجرم عادلانه است.

 

«إنَّما جَزاءُ الَّذینَ یحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً»

 

جنگ با مؤمنین معادل جنگ با خداست

 

در متن آیه اشاره شده «إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» این گروه با خداوند به جنگ برخاسته‌اند درحالی‌كه بر مبنای روایات وارده دریافتیم كه آنان با گروهی از مسلمانان به جنگ برخاسته‌اند، اما هم‌چنان‌كه درآیات قبل اشاره شد، نفوس مؤمنین از احترام خاصی برخوردار است كه گاهی كشتن یك نفر مانند كشتن همه افراد است و گاهی جنگ با مؤمنین جنگ با خدای سبحان و رسول خدا است، محاربه با خدای سبحان معنای حقیقی ندارد بلكه مجازی است.

به كار بردن این عبارت برای بیان شدت تجاوزی است كه از جانب مشركین در حق مؤمنین صورت گرفته است. احكام اسلام همه حكیمانه و آگاهانه است اگر دقت داشته باشیم می‌بینیم كه آیات قبل سخن از ارشاد و موعظه دارند و بعد آن را به تهدید بدل می‌كند.

 

جنگ با خدا معادل جنگ با رسول خدا

 

هم‌چنین خداوند سبحان جایگاه رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را عطف به اسم خویش می‌كند. «الله و رسوله» به این معنا كه هر كس با مؤمنین به محاربه برمی‌خیزد، حقیقتاً با رسالت پیامبر سر جنگ دارند و آن‌كه در مقابل رسالت پیامبر مقاومت كند، حقیقتا با خدای سبحان به جنگ پرداخته است. درگیری با خلق، محاربه با خدای سبحان است. اما این درگیری گاهی آشوب و فتنه‌ی رسمی و اجتماعی بر پا می‌كند و گاهی شكل فردی به خود می‌گیرد، اما باید باور داشته باشیم كه مجازات هر دو یكی است و فرقی میان مجازات‌ها نیست.

از نگاه عرفان این مجازات را بررسی می‌كنیم: این‌كه گفته می‌شود حق حیات از افراد سلب می‌شود، این زنده نبودن به چه معناست؟

روایات متعددی زندگی انسان را منوط به دانستن او كرده است، به این معنا كه اگر فرد عامدانه و عالمانه آسیبی به شخص یا شخصیت دیگران وارد كند، توفیق كسب علم از او سلب می‌شود. كشته شدنی كه اسلام از آن سخن می‌گوید یعنی آن‌كه فرد حیات عالمانه ندارد و حیاتش، حیاتی جاهلانه و كوركورانه است .

كسانی كه با تهدید اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز كنند، چه دزدانه در بیرون شهرها و بر سرگردنه‌ها و چه در داخل شهرها، حكم محارب با خدا و رسول خدا را پیدا می‌كنند. تاكید اسلام نسبت به حقوق انسان‌ها و رعایت امنیت آن‌ها، موجب اجرای چنین حكمی می‌شود و شدت عمل این  كیفر برای حفاظت بیشتر از خون بی‌گناهان است تا با اجرای این احكام از حملات و تجاوزهای افراد زورمند و ظالم نسبت به جان ومال و نوامیس مردم بی‌گناه جلوگیری شود.

 

«أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ»

 

انواع مجازات‌های الهی طبق عدالت

 

البته لازم به ذكر است قوانین و احكام اسلام نسبت به جرم و جنایت ظالم، متفاوت می‌شود زیرا نوع محاربه ظالم باحق یكسان نیست به همین دلیل مجازات متفاوت می‌شود.

در اسلام عقوبت‌ها با عدالت همراه است، اگر فساد جمیع باشد كیفر آن قتل است و اگر سطحی باشد كیفرش تبعید است، كیفر قتلِ نفس، اعدام است و كیفر ارعاب و ترساندن مردم، تبعید است. كیفر راهزنی و سرقت، قطع دست و پا است، هم‌چنین كیفر راهزنی وسرقت مسلحانه نیز قطع دست و پا است.

اگر در انواع مجازات‌ها عمیق شویم خواهیم دید كه حقیقتاً سه نوع مجازات داریم، در حالی‌كه قرآن از چهار نوع مجازات سخن می‌گوید:

  • حق حیات از افراد سلب می‌شود. «یقتلواـ یصَلَّبُوا» را‌ه‌های سلب حیات متفاوت است و درغیراین‌صورت نتیجه یكی است.
  • یك دست و یك پا قطع می‌شود. قطع یك دست و یك پا در مقابل یكدیگر تعادل فرد را با اختلال رو‌به‌رو می‌كند. عدم تعادل یكی از مجازات‌های خدای سبحان برای كسانی است كه با یكدیگر درگیر می‌شوند. آنان در خوشی و ناخوشی‌ها حركت‌های سالمی از جهت اعتقادی و اخلاقی نخواهند داشت، هم‌چنین این گروه، توفیق سلوك الی الله را از دست می‌دهند.

تفاسیر عرفانی ید(دست) را نماد قدرت می‌دانند. با قطع یك دست، نیمی از توان محارب از او سلب می‌شود. گاهی این اتفاق دردناك در عالم معنا با یك درگیری مختصر و كوتاه پیش می‌آید.

 قرآن برای این مجازات‌ها از فعل مضارع استفاده می‌كند، زیرا فعل مضارع افاده‌ی حال و آینده می‌كند. قرآن با این فعل به محارب متذكر می‌شود كه اثر سوء عمل تو، نه تنها زمان حالت را تباه می‌كند بلكه آینده‌ات از اثرات سوء آن در امان نخواهد بود.

به كار گیری فعل مضارع در این جا نشان می‌دهد كه سیره‌ی فرد درگیری با خلق است، و كسی كه با دیگران زیاد درگیر شود، فرصت انجام كارهای مفید از او سلب می‌گردد. آمارها نشان می‌دهد در فضاهای اجتماعی پرتنش آمار كار مفید به حداقل خود می‌رسد.

توان و نیروی‌ افراد منوط به یكدیگر است، هر چه فضا مطلوب‌تر باشد، ثمره‌ی كار مفیدتر خواهد بود و  هر چه فضا نامطلوب باشد، ثمره‌ی كار كم‌رنگ‌تر می‌شود.

دوستی‌ها توان را افزایش می‌دهند و دشمنی و بغض‌ و كینه‌ سبب كاهش توان می‌شود.

  • سومین مجازات «ینفوا من الارض»، تبعید است. اگر ارض را همان ارض مقدسه «سرزمین بندگی» آیات قبل معنا كنیم.

محاربه باخلق و فتنه افروزی در میان خلق موجب دوری انسان از جایگاه بندگی‌اش می‌شود. همین امر سبب می‌گردد تا از سرزمین مقدس بندگی تبعید شود. به عبارتی توفیق بندگی از او سلب می‌گردد.

 

«ذلِكَ لَهُمْ خِزْی فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ»

 

سلب توفیق بندگی، بالاترین مجازات الهی

 

آن‌كس كه از خدا دور شود از حقیقت خویش نیز غافل می‌گردد. دوری از عالم معنا فرد را دچار تعلقات دنیای مادی و منیت‌های جسمانی می‌كند. چنین فردی غافل است كه سلب توفیق بندگی در شمار بالاترین مجازات‌های حضرت حق است. خداوند سبحان بعد از آن‌كه این مجازات‌ها را ذكر می‌كند، می‌فرماید: «ذلِك لَهُمْ خزی فی الدنیا» تنوینی كه در عبارت «خزی» به كار رفته است، تنوین تحقیر است. مجازات دنیایی، خفیف‌ترین نوع مجازات چنین افرادی است. رسوایی دنیایی در مقابل رسوایی قیامت چیزی نیست.

 

عذاب آخرتی دردناک؛ نتیجه محاربه با خدا و رسول خدا

 

و در ادامه می‌فرماید: «و لَهم فی الآخرةِ عذابٌ عظیمٌ» عذاب آخرتی این گروه بسیار دردناك است زیرا نتیجه‌ی محاربه با خدا و رسول خدا كه در حقیقت همان محاربه با خلق خداست، بسیار دردناك است.

نكته‌ی مهم در این آیات آن است كه آزار و اذیت یك نفر را آزار و اذیت یك گروه بدانیم و محاربه با او را محاربه با خدا و رسول خدا به شمار آوریم.

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرمایند:

«قال الله تبارک و تعالی :مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَة» [1]

«باری تعالی می‌فرمایند اگر كسی به یكی از دوستان من توهین كند اعلام جنگ آشكار با من را كرده است»

باید دقت داشت محاربه با خدا، به معنی در مقابل تمام جنود السموات و الارض ایستادن و مقاومت نمودن است.

در این آیه از فعل یسْعَوْنَ چنین استنباط می‌شود كه محاربین با خدا و رسول قلباً این محاربه را پذیرفته‌اند، محاربه آن‌ها از روی جهالت و غفلت نیست، زیرا آن‌ها به سوی فساد در زمین می‌شتابند. وقتی كسی به سوی امری بشتابد از آن روست كه زودتر به آن دست یابد و این گروه با همین نیت به سوی فساد می‌شتابند تا هر چه زودتر آن را در زمین پراكنده كنند كه خداوند به محض فساد از سوی آن‌ها احكامی را صادر می‌كند تا در نتیجه اعمال خلافشان، آن‌ها را در بر گیرد.

آن‌كه در زمین فساد می‌كند، از حقیقت از سوء عمل خویش بی‌خبر است، او غافل است كه خود در شمار كسانی است كه در زمین زندگی می‌كنند و وقتی فضایی را آتش فساد فرا گیرد به یقین زندگی خود او می‌سوزد.

 

پیام‌های آیه

 

«جزا»: برای انجام هر عملی جزایی در نظر گرفته شده است كه هماهنگ و مطابق با آن عمل است. هرچه شدت مخالفت فرد با شریعت بیشتر باشد، جزای او پررنگ‌تر است.

«یحاربون الله و رسوله»: مخالفت‌های ما با شریعت اعلام جنگ با خدا و رسول است.

«یسْعَوْنَ فی الارض فساداً »: اگر بر انجام مخالفت‌های الهی تعمد داشته باشیم، حقیقتاً در شمار محاربین هستیم.

«یسْعَوْنَ فی الارض»: هر فسادی نتیجه‌اش به اهل زمین می‌رسد. (این موضوع در آیات قبل بررسی شده است.)

«یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا »: مخالفت با شریعت گاهی به قتل شخصیت ما منجر می‌شود.

«تُقَطَّعَ أَیدیهِمْ »: گاه مخالفت‌ها، به از دست رفتن توان معرفتی ما می‌انجامد و «أَرْجُلُهُمْ» گاهی ما را از حركت در مسیر عبودیت باز می‌دارد.

«مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا» : مخالفت کردن با شریعت ما را از انجام خوبی‌ها و حسنات اخلاقی دور می‌سازد.

«لَهُمْ خِزْی فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ» : هر غفلت و مخالفت با شریعت، نه تنها خذلان دنیا را در پی دارد كه در قیامت نیز

عذاب دردناكی در انتظار فرد است.

 

 

تاریخ جلسه:  89/8/1 ـ جلسه 28

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] الکافی، ج 2، ص 352

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *