در محضر امام حسن مجتبی (ع) ـ بخش بیست و پنجم

مهمانِ عزیزِ من!

 

بعد از صلح با معاویه، روزی امام حسن مجتبی علیه‌السلام خطاب به مردم فرمودند:

«یا أهلَ الكوفَة! اتَّقوا اللهَ عَزّ و جَلّ فینا فإنّا أُمراؤُكُم و إنّا ضیفانُكم‏ و نَحن أَهلُ البَیت الّذین قال الله عَزّ و جَلّ: «إنّما یریدُ اللهُ لیذهبَ عَنكم الرِجسَ‏ أهل البَیت و یطَهّركُم تَطهیراً»[1]»[2]

«ای مردم کوفه! درباره ما تقوای الهی پیشه کنید؛ چرا که ما فرماندهان و مهمانان شما هستیم و ما اهل بیتی هستیم که خداوند درباره ایشان فرمود: «همانا خداوند اراده كرده است كه پلیدى (گناه) را از شما اهل بیت (پیامبر) دور كند و كاملًا شما را پاك سازد»»

ضیفان جمع ضیف به معنی مهمان است.

در ابتدای کلام حضرت، دو عبارت «امیر» و «ضیف» استفاده شده است که شاید بتوان گفت در معنا با یکدیگر متضاد هستند. امیر به معنای فرمانده، مالک و صاحب امر است و معنای مهمان نیز واضح است.

در آموزه‌های دینی و زیارات ایام هفته[3]، حضرات معصومین را سفره‌داران عالم و خود را مهمان این بزرگواران معرفی می‌کنیم لکن در این روایت، امام معصوم خود را مهمان مردم معرفی می‌کند؛ بنابراین تفسیر و شرح این روایت نیاز به تأمل خاصی دارد. شاید بتوان برای معنای واژه «مهمان» در این روایت چند تعبیر در نظر گرفت:

  • اینکه امام حسن مجتبی علیه‌السلام، اهل بیت را مهمان مردم معرفی می‌کنند نشانه کرامت فوق العاده ایشان است. نظام عالم به اذن خداوند در اختیار این بزرگواران است و صرفا به جهت کرامت نفس، ما را میزبان و خود را مهمان می‌دانند.
  • پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب به امیرالمؤمنین فرمودند:

«أَكرم‏ الضّیف‏ وَ لَو كانَ كافِرا»[4]

«مهمان را اکرام کن ولو کافر باشد»

جایگاه مهمان اقتضا می‌کند که اکرام خاصی شود ولو مهمان عقاید نادرستی داشته باشد. حال اگر این مهمان در اوج ایمان بوده و از طرفی معصوم نیز باشد باید این اکرام به حد اعلی برسد. با توجه به آن که میزبان باید با تمام موجودی خود از مهمان پذیرایی کند؛ پیروان معصومین نیز باید تمام موجودی و توانایی خود را، اعم از توانایی مالی، جسمی، آبرویی و… در طَبَق اخلاص تقدیم حضرات معصومین نمایند.

  • در آداب اسلامی آمده است که در انتخاب مکان جلوس، مهمان مطیع میزبان است[5] بدین معنا که مهمان جایی بنشیند که میزبان می‌گوید. حضرات معصومین نیز مهمان مردم‌اند به این معنا که اگر مردم امامت و ولایت امام را نپذیرند؛ امام نیز ولایت خود را از آنان برمی‌دارد. این گفتار حضرت بعد از صلح با معاویه علیه‌اللعنة صورت گرفته است و حضرت با این بیان به این نکته اشاره می‌کنند که رابطه امام و مأموم رابطه دوجانبه است؛ اگر مأموم پذیرش ولایت را داشته باشد امام ولایت خود را بر او اعمال می‌کنند؛ چون مردم آن زمان، خود همراهی با معاویه را انتخاب کردند امام نیز خلافت و حکومت را به او سپردند.

اگر افراد هر روز و هر لحظه باور داشته باشند که میزبان امام زمان عجلّ‌الله‌تعالی‌فرجه هستند چه خواهند کرد؟! قطعا سر از پا نشناخته و تمام تلاش خود را برای پذیرایی هرچه بهتر و بیشتر از این مهمان عزیز به کار می‌گیرند.

 

علت صلح امام حسن مجتبی علیه‌السلام با معاویه علیه‌اللعنة

 

روایت است که:

«زمانی که امیرالمؤمنین به شهادت رسیدند؛ برای برای بیعت نزد امام حسن مجتبی علیه‌السلام آمده  و گفتند: «تو جانشین و وصیّ پدرت هستی و ما گوش‌ به فرمان و فرمان‌بردار تو هستیم پس دستورات تو را اجرا خواهیم کرد» حضرت فرمودند: «به خدا قسم دروغ می‌گویید! شما به کسی که بهتر از من بود (امیرالمؤمنین) وفادار نماندید چگونه می‌خواهید به من وفادار بمانید؟! چگونه به شما اعتماد کنم؟! … اگر راست می‌گویید وعده بین من و شما لشگرگاه مدائن!…»

پس حضرت بر اسب سوار شدند و به سوی مدائن تاختند. پس بسیاری از مردم از دستور ایشان سرپیچی نموده و به گفتار خویش وفا نکرده و ایشان را فریب دادند همان‌طور که پیش از این امیرالمؤمنین را فریب دادند…

بعد از آن حضرت شروع به سخنرانی کردند: «ای مردم! شما مرا فریب دادید همانطور که پیش از این پدرم امیرالمؤمنین را فریب دادید! خدا از طرف پیامبر خود و اهل بیت او جزای خیری به شما ندهد! (خیر نبینید)

پس از من با کدام امام می‌خواهید با این کافر زندیق (معاویه) که هرگز به خدا و رسول او ایمان نیاورده است؛ بجنگید؟ او که خود ملعون و فرزند ملعون است؛ همو که قرآن او و پدرانش را شجره ملعونه نامیده است…»»[6]

 

در کتاب صلح امام حسن علیه‌السلام آمده است که 30 هزار نفر با امام حسن مجتبی علیه‌السلام بیعت کردند لکن تنها شش نفر حاضر به همراهی ایشان تا مدائن شدند.

در تصور برخی افراد، حلیم کسی است که هیچ‌گاه خشمگین نشده و برخورد تندی نداشته باشد؛ لکن امام حسن مجتبی علیه‌السلام که مظهر حلم و کرم هستند؛ در مواجهه با مردم منافق، بیعت‌شکن و بی‌وفای کوفه با لحن بسیار تند سخن گفته و سابقه خیانت و پیمان‌شکنی آنان را به وضوح مطرح می‌نمایند.

 

سرزنش اصحاب

 

بعد از جریان صلح با معاویه، حضرت مورد هجوم سرزنش اصحاب پیامبر و نزدیکان خود قرار می‌گیرند. برای نمونه فردی به نام ابوسعید عقیصا که پیرمرد وزین و موجه و از اصحاب پیامبر و امیرالمؤمنین علیهماالسلام است خطاب به حضرت گفت:

«برای چه با معاویه مداهنه و مصالحه کردی در حالی که می‌دانستی حق با توست و معاویه گمراه و سرکش است؟» امام فرموند: «ای اباسعید! آیا من بعد از پدرم، حجت خدا و امام او بر مخلوقات نیستم؟!» اباسعید گفت: «بله هستید»

امام فرمودند: «آیا من همان کسی نیستم که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره من و برادرم فرمودند: «حسن و حسین هر دو امام هستند؛ چه قیام کنند چه قعود (قیام نکنند)»؟» اباسعید پاسخ داد: «بله هستید»

امام فرمودند: «پس من امام هستم اگر قیام کنم و باز هم امام هستم اگرچه (بر علیه معاویه) قیام نکنم. ای اباسعید! دلیل صلح من با معاویه همان دلیلی بود که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با بنی‌ضمرة و بنی‌أشجع و اهل مکه صلح نمودند …

ای اباسعید! اکنون که من از جانب خداوند امام و پیشوا هستم پس نباید نظر من درباره آنچه انجام می‌دهم چه صلح چه جنگ- سفیهانه دانسته شود؛ هر چند حکمت آن چه که انجام می‌دهم نامعلوم باشد. آیا ندیدی زمانی که خضر علیه‌السلام کشتی را معیوب کرده، آن نوجوان را به قتل رساند و آن دیوار را مرمت نمود؛ موسی نسبت به کار او اعتراض کرد چرا که حکمت انجام آن اعمال بر او مخفی بود و زمانی که از حکمت انجام آن اعمال آگاه شد؛ راضی شد (و دیگر اعتراض ننمود).

من نیز این گونه‌ام! شما به سبب بی‌خبری از حکمت مصالحه با معاویه؛ بر من اعتراض می‌کنید. اگر من با معاویه مصالحه نمی‌کردم هیچ یک از شیعیان ما بر زمین باقی نمی‌ماند مگر آن که کشته می‌شد!»»[7]

این داستان، تنها یک نمونه از غربت امام حسن مجتبی علیه‌السلام را بیان می‌کند؛ بسیاری از پیروان و اصحاب ایشان، حضرت را به دلیل صلح با معاویه سرزنش کرده و به خود اجازه بازخواست از ایشان را دادند در حالی که شأن امام ورای آن است هرگز بابت تصمیم‌گیری‌ها و عملکرد خویش مورد بازخواست و عتاب قرار بگیرد!

امام، مظهر نام حکیم خداوند بوده و بر همین اساس، تمام افعال او با حکمت همراه است ولو برای افراد قابل درک نباشد.

پیروان حقیقی اهل‌بیت، نسبت به تصمیمات و عملکرد امام خویش راضی بوده و آن‌ها را بهترین و صحیح‌ترین امر می‌داند؛ ولو با میل آنان مطابقت نداشته باشد.

صلح امام حسن مجتبی علیه‌السلام، به تصریح خود ایشان، باعث بقای شیعه شد؛ چرا که معاویه درصدد جنگ با شیعیان بود و در این جنگ نابرابر قطعا جمعیت اندک شیعیان از بین می‌رفت.

 

تاریخ جلسه: 87/10/30

این جلسه ادامه دارد…

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره مبارکه احزاب، آیه 33

[2] شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 2،ص 32

[3] مفاتیح الجنان

[4] جامع الاخبار (للشعیری)، ص 84

[5] وسائل الشیعه، ج 5، ص 322، «إِذَا دَخَلَ أَحَدُكُمْ عَلَى أَخِیهِ فِی رَحْلِهِ فَلْیقْعُدْ حَیثُ‏ یأْمُرُه‏…»

[6] الهدایة الکبری، ص 189/ اثبات الوصیة، ص 158

[7] بحارالانوار (ط – بیروت)، ج 44، ص 1

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *