در محضر امام رضا علیه‌السلام ـ بخش سی و چهارم

نگرانی بی‌جا برای فرزندان

 

امام رضا علیه‌السلام از امام کاظم علیه‌السلام روایت کردند:

«روزی جدم امام صادق علیه‌السلام از حال صحابه‌ای كه در محضر‌شان حاضر نشده بودند جویا شدند، افراد جواب دادند:‌ «بیمار است» حضرت به عیادت آن فرد رفتند و بالا سر او نشستند و متوجه شدند که بیماری سختی دارد. به او فرمودند: «گمان خود را به خداوند نیکو ساز! (نسبت به خدا خوشبین باش)» آن شخص گفت:‌ «من به خدا خیلی خوشبین هستم ولیكن غصه‌ من برای دخترانم است و چیزی مرا مریض نكرد مگر فكرِ كردن به دخترانم(این افكار مرا نگران می‌كند)» حضرت به او فرمودند: «به همان خدایی كه امید داری تا حسنات تو را چند برابر و سیئاتت را محو نماید؛ به همان خدا برای اصلاح حال دخترانت امید داشته باش. آیا تو نمی‌دانی زمانی كه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در شب معراج از سدرة‌ المنتهی گذشت به شاخه‌ها و ساقه‌هایی رسید كه از بعضی از آن‌ها شیر می‌چكید، از بعضی عسل، از بعضی روغن، از بعضی چیزی شبیه به آرد گندم، از بعضی نیشکر و… که همه آن‌ها به سوی زمین می‌افتاد.

در ذهن مبارك پیامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ این فكر خطور كرد كه این چیزها برای چه كسی است؟ (زمانی كه این فكر از ذهن مبارك پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله گذشت جبرئیل با ایشان نبود)

ایشان صدایی شنیدند: «ای محمد! در این مكان رفیع‌تر از هر مكانى رویانیدم تا آنكه پسران و دختران امت تو را تغذیه کنم. پس به پدران دختران بگو كه سینه‌‏هاى شما از تنگ‌دستی و پریشانى دختران تنگ نشود؛ زیرا همان‌گونه که من آن‌ها را آفریدم، خود به آن‌ها روزى میدهم»»[1]

با توجه به روایت چند نکته به دست می‌آید:

  1. بخشی از بیماری‌های جسمی، ریشه در نگرانی‌ها و ناآرامی‌های روحی دارد. حضرت با این نوع احوال‌پرسی به اصحاب خویش متذكر شدند که كسی كه دل نگران باشد، بیمار می‌شود. حضرت پیش از دعا برای بهبودی او؛ ریشه بیماری‌اش را بیان می‌کنند.
  2. برخی افراد، خدا را در زندگی خویش تقسیم بندی می‌كنند؛ یعنی در بعضی از موارد حضور و تأثیر خدا را می‌پذیرند اما درباره بعضی از امور، گویا –نعوذ بالله- خدا را ناکارا پنداشته و گمان می‌کنند تدبیر خودشان مؤثر است؛ درحالی‌که تمام نگرانی‌های انسان مربوط به زمانی است كه تدبیر امور زندگی‌اش را «خود» به دست می‌گیرد؛ به عبارتی دیگر نگرانی‌ها زمانی در زندگی فرد زمانی پیدا می‌شود كه بنده «خود» تصمیم‌گیری زندگی خود را به عهده می‌گیرد؛ چرا که توانایی‌ها و تسلط او بر امور محدود است. هرگاه حرف از «من» به میان آیدنگرانی از آن زائیده می‌شود اما هر جا مهار زندگی به خدا سپرده‌ شود؛ آرامش خاطر را به دنبال دارد. ضمن آن‌ که فرد متوجه می‌شود بسیاری از نگرانی‌هایش بی‌دلیل است.
  3. بخش زیادی از نگرانی‌ها‌ی انسان به سبب عدم حسن ظّن نسبت به خدای سبحان است. اگر هر یك از افراد آگاه باشند كه خداوند سبحان چه نعماتی برای بنده‌هایش در نظر گرفته و کاملا از احوال آن‌ها آگاه است؛ با تمام وجود خود را به او می‌سپارند:

«وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِباد»[2]

« و من كارم را به خدا واگذار مى‏‌كنم زیرا كه او به (احوال) بندگان بیناست»

  1. در متن روایت عبارت «بنات المؤمنین و بنیهم» آمده است یعنی دختران و پسران شیعه، کسانی که ولایت معصوم را پذیرا باشند. فرزندی كه مؤمن به خدا و حضرات معصومین علیهم‌السلام باشد؛ جایی برای نگرانی برای او نیست؛ نگرانی پدر و مادر برای فرزند باید تنها مربوط به بی‌ایمانی او باشد نه برای تأمین روزی مادی و رفع مشکلات دنیوی او.

والدین باید تلاش كنند فرزندان‌شان در سایه اهل بیت علیهم‌السلام تربیت شوند. غصه و نگرانی و فكرهای بیهوده درباره زندگی مادی و معیشت فرزندان شایسته پدر و مادر نیست. والدین موظف به تلاش کافی برای تأمین معاش فرزندان هستند اما نتیجه دست خداست و خداوند حتما نیاز آن‌ها تأمین می‌کند.

 

تاریخ جلسه: 86/12/6 ـ جلسه 19

این جلسه ادامه دارد…

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] عیون اخبارالرضا، ج2، ص3

[2] سوره

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *