پیامبر خاتم (ص) در قرآن ـ بخش دهم

مقدمه

 

در ادامه شناخت حضرت محمد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله در آئینه وحی، اكنون به سوره شریفه آل عمران رسیدیم. در فرازی از این سوره به آیاتی برخورد می‌كنیم كه در مورد پاسخگویی مسلمانان است .

باید توجه داشت وقتی از اجابت سخن گفته می‌شود:

اولاًّ ، دعوت و درخواستی وجود داشته است و سپس توصیه به اجابت می‌شود .

ثانیاً، دعوت كننده در قبال مدعو بر اساس نوع دعوتی كه انجام می‌دهد وظایفی دارد .

ثالثاً، مدعو در حریمی كه وارد می‌شود می‌بایست اعمالی را كه حاكی از ادب حضور است به جا آورد.

رابعاً، این ضیافت اگر بین خداوند و بنده او باشد التزام به دقت در عمل را چندین برابر می‌كند .

با توجه به این مطالب صفتی را كه می‌توان به حضرت نسبت داد«فردی دعوت كننده از جانب خدا» می‌باشد.

 

داعی الله

 

در قرآن كریم از گروهی سخن به میان می‌آید كه علاوه بر حضور در جنگ احد و دریافت جراحات در این نبرد، بازهم پاسخگوی پیامبر هستند.

 

«الَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِیمٌ»

كسانی كه در [نبرد احد] پس از آنكه زخم برداشته بودند، دعوت خدا و پیامبر [او] را اجابت كردند، برای كسانی كه نیكی و پرهیزگاری كردند پاداشی بزرگ است.

این گروه با وجود دردمند بودن بازهم پاسخگو بودند، این پرهیز از مخالفت با خدا و رسول شهود خاص را می‌طلبد.

پس پیامبر به طور مداوم در حال دعوت كردن است. مجروحان اُحد با دعوتی كه شنیدند، به سوی طبیبی كه از جانب خداوند بود شتافتند تا التیام گیرند.

اگر باور داریم كه مخاطبان قرآن محدود به مكان و زمان خاص نیستند، پس در‌می‌یابیم در تمام عرصه‌ها به وقت جراحت، برای التیام باید در محضر حضرت حضور یابیم .

این امر، به دعوت خود ایشان و از جانب خداست. در كنار حضرت به شیوه درمان و راه برون رفت از بیماری پی می‌بریم .

از كلمه «مِن بَعْدِ» در می‌یابیم كه بعد از وقوع سختی‌ها هم باید بر همان دعوت باقی باشیم و به پیامبر پناهنده شویم و با جزع و فزع كاری پیش نخواهیم برد، پس هم حضور در صحنه میطلبد و هم صبوری .

آنچه باید به خاطر بسپاریم این است كه اگر در برابر هر دعوتی لبیك گفتیم و حضور یافتیم از جذبه پیامبر و لطف خدا بوده، بدانیم كه اگر گرایشی هست از جانب ما نیست و هدیه الهی است و این معنی و مفهوم درست كلمه «تقوا» در این آیه است .

         من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه                 ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

پس این دنباله‌روی و این صبر در محضر رسول الله از جانب ما نیست كه به واسطه آن منتی بگذاریم و طلب اجری كنیم .

چون كودكی كه به عشق با پدر بودن و در خدمت مادر بودن به پاس مهر آنها به دیدنشان می‌رود و هیچ هدیه‌ای بالاتر از دیدار  نمی‌خواهد، از سوی دیگر والدینی مهربان‌تر كه به شكرانه این دیدار، فرزند را غرق در انواع نعم می‌كند .

مادامی كه در محضر حضرت باشیم، بی نیاز از غیر خواهیم بود و به لطف ایشان از لحاظ توان و مال و آبرو و … تأمین خواهیم شد؛ سرشار از انرژی، مانند كودكی كه با دستهای پر، از محضر پدر باز می‌گردد، مستغنی از غیر، سرشار از نشاط و لبریز از نعم و امیدوار خواهیم بود. هركس این حس را در خود نمی‌یابد، نیاز به بررسی عمیق دارد زیرا فرزند خلفی برای این پدر نبوده است كه اكنون تهیدست است.

این اجر عظیم كه مقدارش بر هیچ كس معلوم نیست (أَجْرٌ عَظِیمٌ نكره است) زیرا با ابزار جهان ماده قابل سنجش نیست، نصیب افرادی خواهد شد كه به درجه شهود رسیده اند (أَحْسَنُواْ) و تقوا پیشه كرده اند و منیت را مدفون ساخته‌اند .

آن كس كه این حضور را درك كند حاضر نیست آن را با چیز دیگری معاوضه كند. این راهی آشكار و مسیری روشن است و پذیرشی بی درنگ دارد. طرق دیگر سرشار از ضلالت است و هر انحرافی ناشی از بی تدبیری خود شخص است .

به طور خلاصه بر اساس مفهوم این آیه، عمل داعی الله این چنین است :

  • دعوت
  • مداوا
  • جذبه
  • لطف
  • نظاره

وظیفه بنده هم در قبال داعی الله به این ترتیب است:

  • لبیك
  • درمان پذیری
  • حضور
  • صبر

البته این وظایف بنده وقتی دارای ارزش است كه بر اساس تقوا باشد و منتسب به پروردگار .

 

تكذیب شدن

 

دومین مطلبی كه در این سوره مباركه دیده می‌شود این است كه خداوند متعال، با یادآوری سرگذشت رسولان قبلی و شكیبایی آنها در برابر مشكلات حضرت رسول را دلداری می‌دهد.

«فَإِن كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ جَآؤُوا بِالْبَینَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِیرِ»[1]

«پس اگر تو را تكذیب كردند بدان پیامبرانی [هم] كه پیش از تو دلایلی روشن و نوشته ها و كتاب روشن آورده بودند تكذیب شدند.»

این پیامبر علی‌رغم همه معجزات و الطافی كه دارد بازهم مورد تكذیب عده‌ای قرار می‌گیرد، مانند انبیاء امت‌های گذشته كه همراه خود معجزه و كتاب الهی و احكام شریعت آورده بودند، ولی بازهم عده‌ای منكر آنها شدند.

و البته در جایی دیگر وعده می‌دهد كه گرفتار هلاكت نیز خواهند شد«فَوَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبین»[2]‏؛«پس در آن روز واى بر تكذیب كنندگان‏».

بیان این آیه و مواردی این چنین، شنونده را نگران می‌كند، چه اندازه پیامبر را تصدیق می‌كند؟! و نكند در زمره مكذبین قرار گیرد.

قسمت دردناك مطلب این است كه: تكذیب از باب «تفعیل» است و این باب در كلام عرب دلالت بر انجام تدریجی فعل می‌کند، به این معنی كه تكذیب یكباره صورت نمی‌گیرد، آرام و بتدریج حاصل می‌شود.

به خدا پناه می‌بریم از اینكه به تدریج دچار تكذیب شویم و به عذابی مهلك دچار آئیم.

تكذیب به دو صورت فعلی و قولی صورت می‌گیرد؛

  • گاه در كلام، صحت ادعای پیامبر و یا حكمی زیر سؤال می رود
  • و گاه در عمل، صحّت گفتار پیامبر زیر سؤال می‌رود .

به عنوان مثال طبق كلام الهی نماز، انسان را از هر فحشا و منكری نهی می‌كند«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[3]

حال اگر به ظاهر نماز بخوانیم ولی مرتكب فحشا شویم در عمل گفتار حق را تكذیب كرده‌ایم، العیاذ بالله.

 

حكم اطاعت از رسول خدا

 

در برخی از آیات، آنجا كه به بیان و شمارش نعم اخروی و یا دلایل گرفتاری عده ای در آتش دوزخ می‌پردازد از رعایت حدود الهی و یا نادیده گرفتن آن سخن می‌گوید .

بر اساس این مرزهای تعیین شده اطاعت از رسول خدا، همان اطاعت از خداوند و سرپیچی از فرمان حضرت از مصادیق معصیت الهی است .

«تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن یطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ یدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»[4]

«اینها احكام الهی است و هركس از خدا و پیامبر او اطاعت كند وی را به باغ‌هایی در آورد كه از زیر [درختان] آن نهر‌ها روان است و در آن جاودانه اند و این همان كامیابی بزرگ است»

 

« وَمَن یعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیتَعَدَّ حُدُودَهُ یدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ»[5]

«هركس خدا و پیامبر او را نافرمانی كند و از حدود مقرر او تجاوز كند وی را در آتشی درآورد كه همواره در آن خواهد بود و برای او عذابی خفت آور است»

 

دو آیه‌ای كه بیان شد نمایانگر این مطلب است كه ، اطاعت رسول همان اطاعت خدا و معصیت خدا همان نافرمانی از دستورات رسول الله است .

ارث، مالی حلال است كه بدون زحمت نصیب فرد می‌شود. یكی از درجات بهشت «جنۀ الوراثۀ» است[6]. حال اگر به راستی رسول خدا و امیرالمؤمنین را چون پدر خود بدانیم و حرمت و اطاعت آنها را به خود واجب كنیم به طور حتم از میراث آنها بهره‌مند خواهیم شد و طبق معنای این آیه بلافاصله باب كمالات باز خواهد شد و نیز در عالم دیگر درهای بهشت برما گشوده می‌شود .

اینكه كسی وارث پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله شود یعنی كمال گسترده و رستگاری عظیمی را دریافت كرده است.«یطع» بیانگر عملی از روی دل و جان و میل و رغبت است، و شخص مطیع انواع كمالات و مقامات معنوی را در همین عالم دریافت می‌كند، به همین دلیل علما را از وارثین انبیاء معرفی می‌كنند.

 

تاریخ جلسه:97/8/21 ـ جلسه 10

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه آل عمران، آیه 184

[2] سوره مبارکه طور، آیه 11

[3] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 45

[4] سوره مبارکه نساء، آیه 13

[5] سوره مبارکه نساء، آیه 14

[6] به نقل از آیت الله جوادی آملی

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *