در محضر امام حسن مجتبی(ع) ـ بخش بیست و هشتم

زندان مؤمن و بهشت کافر

 

داستانی از امام حسن مجتبی علیه‌السلام نقل شده‌است که به طور مختصر بیان می‌شود:

«روزی امام حسن مجتبی علیه‌السلام با آراستگی تمام از منزل خارج شدند و چهره ایشان از شدت زیبایی می‌درخشید و خدمت‌گزاران ایشان را همراهی می‌نمودند…

در راه به یک مرد یهودی برخورد کردند که فقر و گرسنگی شدیدی بر او عارض شده بود و ظاهر بسیار نامناسبی داشت. (زمانی که مرد یهودی وضعیت امام حسن مجتبی علیه‌السلام مشاهده و با وضعیت خود مقایسه کرد) مانع ادامه حرکت امام شده و گفت: «ای فرزند رسول خدا! انصاف داشته باش!» امام فرمودند: «در چه چیزی؟» مرد یهودی گفت: «جدّ تو فرمود: «دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است» من کافر هستم در حالی که دنیا را برای تو بهشتی می‌بینم که همیشه در آن بهره‌مند هستی و لذت می‌بری و برای خود زندانی می‌بینم که آسیب آن مرا به هلاکت انداخته و فقر آن مرا نابود نموده است!»

زمانی که امام سخنان او را شنیدند از خزانه علم خود به او پاسخ دادند و او را از خطای دیدگاهی خویش آگاه نمودند: «ای پیرمرد! اگر بدانی که خداوند در سرای آخرت چه نعمت‌هایی برای من و مؤمنین آمده کرده است؛ نعماتی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی وصف آن را نشنیده؛ خواهی دانست که من پیش از انتقال به آن‌جا در تنگنای زندان دنیا هستم.

و اگر بدانی که خداوند در سرای آخرت چه عذاب دردناک و آتش شعله‌وری برای هر کافری آماده کرده است خواهی دانست که تو قبل از رفتن به سوی آخرت در بهشتی وسیع از انواع نعمات بهره‌مند هستی!»»[1]

بهره‌مندی هر چه بیشتر مؤمن از نعمات دنیوی، قابل قیاس با بهره‌مندی او از نعمات بهشتی و پاداش الهی نیست. کافر نیز هر چه محروم از نعمات دنیوی باشد، در مقایسه با عذاب‌های اخروی گویا در بهشت قرار دارد ولو در ظاهر فقیر و درمانده باشد. تعبیری که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره دنیا به کار بردند؛ تعبیر صحیحی است. دنیا در حقیقت زندان فرد با ایمان و بهشت فرد بی‌ایمان است.

 

و هُوَ الکَریم!

 

داستانی از کرامت امام حسن مجتبی نقل شده است که به طور مختصر بیان می‌شود:

«روزی مروان بن حکم[2] به اطرافیان خود گفت: «من خواهان قاطر حسن بن علی هستم!» ابن ابی عتیق[3] به او گفت: «اگر من آن را برایت بیاورم 30 درخواست مرا برآورده می‌کنی؟» مروان پاسخ داد: «بله!»

هنگامی که امام حسن مجتبی علیه‌السلام خواستند سوار مرکب خود شوند؛ ابن ابی عتیق نزد حضرت آمد. امام که او را دیدند لبخندی زده و پرسیدند: «درخواستی از من داری؟» پاسخ داد: «آری! می‌خواهم بر این قاطر سوار شم!» حضرت بلافاصله از مرکب خود پیاده شده و آن را به  ابن ابی عتیق بخشیدند. آری «به راستی هر گاه کریم را فریب دهی، فریب می‌خورد!»»[4]

امام حسن مجتبی علیه‌السلام به اذن الهی آگاه از اسرار و غیبیات و از هدف اصلی ابن ابی عتیق باخبر بودند لکن کرامت ایشان اقتضا می‌کرد که درخواست وی را نیز برآورده سازند.

طمع کردن و چشم داشتن به دارائی افراد از اخلاق امویان و مروانیان است.

 

دعا برای درمان تب

 

امام حسن مجتبی علیه‌السلام برای درمان تب این توصیه را به یکی از شیعیان خود نمودند:

«این آیه را بر کاغذی نوشته و بر(گردن) شخص بیمار آویزان کنید[6]:

«يا نارُ كُونِي‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيم‏»[5]»

«ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش»

 

تاریخ جلسه: 14/11/87 ـ جلسه پانزدهم

این جلسه ادامه دارد…

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 545، «أَنَّهُ ع اغْتَسَلَ وَ خَرَجَ مِنْ دَارِهِ فِي حُلَّةٍ فَاخِرَةٍ وَ بِزَّةٍ طَاهِرَةٍ وَ مَحَاسِنَ سَافِرَةٍ وَ قَسِمَاتٍ ظَاهِرَةٍ وَ نَفَخَاتٍ نَاشِرَةٍ وَ وَجْهَةٍ يُشْرِقُ حُسْناً وَ شَكْلَةٍ قَدْ كَمَلَ صُورَةً وَ مَعْنًى وَ الْإِقْبَالُ يَلُوحُ مِنْ أَعْطَافِهِ وَ نَضْرَةُ النَّعِيمِ تُعْرَفُ فِي أَطْرَافِهِ وَ قَاضِي الْقَدَرِ قَدْ حَكَمَ أَنَّ السَّعَادَةَ مِنْ أَوْصَافِهِ ثُمَّ رَكِبَ بَغْلَةً فَارِهَةً غَيْرَ قَطُوفٍ وَ سَارَ مُكْتَنِفاً مِنْ حَاشِيَتِهِ وَ غَاشِيَتِهِ بِصُفُوفٍ فَلَوْ شَاهَدَهُ عَبْدُ مَنَافٍ لَأَرْغَمَ بِمُفَاخَرَتِهِ بِهِ مَعَاطِسَ أُنُوفٍ وَ عَدَّهُ وَ آبَاءَهُ وَ جَدَّهُ فِي إِحْرَازِ خِصَلِ الْفَخَارِ يَوْمَ التَّفَاخُرِ بِأُلُوفٍ فَعَرَضَ لَهُ فِي طَرِيقِهِ مِنْ مَحَاوِيجِ الْيَهُودِ هِمٌّ فِي هِدْمٍ قَدْ أَنْهَكَتْهُ الْعِلَّةُ وَ ارْتَكَبَتْهُ الذِّلَّةُ وَ أَهْلَكَتْهُ الْقِلَّةُ وَ جِلْدُهُ يَسْتُرُ عِظَامَهُ وَ ضَعْفُهُ يُقَيِّدُ أَقْدَامَهُ وَ ضَرُّهُ قَدْ مَلَكَ زِمَامَهُ وَ سُوءُ حَالِهِ قَدْ حَبَّبَ إِلَيْهِ حِمَامَهُ وَ شَمْسُ الظَّهِيرَةِ تَشْوِي شَوَاهُ وَ أَخْمَصُهُ يُصَافِحُ ثَرَى مَمْشَاهُ وَ عَذَابُ عرعريه [عُرْعُرَتِهِ‏] قَدْ عَرَاهُ وَ طُولُ طَوَاهُ قَدْ أَضْعَفَ بَطْنَهُ وَ طَوَاهُ وَ هُوَ حَامِلُ جَرٍّ مَمْلُوءٍ مَاءً عَلَى مَطَاهُ وَ حَالُهُ تَعْطِفُ عَلَيْهِ الْقُلُوبَ الْقَاسِيَةَ عِنْدَ مَرْآهُ فَاسْتَوْقَفَ الْحَسَنَ ع وَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْصِفْنِي‏ فَقَالَ ع فِي أَيِّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ جَدُّكَ يَقُولُ الدُّنْيَا سِجْنُ‏ الْمُؤْمِنِ‏ وَ جَنَّةُ الْكَافِرِ وَ أَنْتَ مُؤْمِنٌ وَ أَنَا كَافِرٌ فَمَا أَرَى الدُّنْيَا إِلَّا جَنَّةً تَتَنَعَّمُ بِهَا وَ تَسْتَلِذُّ بِهَا وَ مَا أَرَاهَا إِلَّا سِجْناً لِي قَدْ أَهْلَكَنِي ضُرُّهَا وَ أَتْلَفَنِي فَقْرُهَا فَلَمَّا سَمِعَ الْحَسَنُ ع كَلَامَهُ أَشْرَقَ عَلَيْهِ نُورُ التَّأْيِيدِ وَ اسْتَخْرَجَ الْجَوَابَ بِفَهْمِهِ مِنْ خِزَانَةِ عِلْمِهِ وَ أَوْضَحَ لِلْيَهُودِيِّ خَطَاءَ ظَنِّهِ وَ خَطَلَ زَعْمِهِ وَ قَالَ يَا شَيْخُ لَوْ نَظَرْتَ إِلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لِي وَ لِلْمُؤْمِنِينَ فِي الدَّارِ الْآخِرَةِ مِمَّا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ لَعَلِمْتَ أَنِّي قَبْلَ انْتِقَالِي إِلَيْهِ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا فِي سِجْنٍ ضَنْكٍ وَ لَوْ نَظَرْتَ إِلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ وَ لِكُلِّ كَافِرٍ فِي الدَّارِ الْآخِرَةِ مِنْ سَعِيرِ نَارِ الْجَحِيمِ وَ نَكَالِ الْعَذَابِ الْمُقِيمِ لَرَأَيْتَ أَنَّكَ قَبْلَ مَصِيرِكَ إِلَيْهِ الْآنَ فِي جَنَّةٍ وَاسِعَةٍ وَ نِعْمَةٍ جَامِعَةٍ»

[2] دومین خلیفه امویان

[3] از یاران مروان بن حکم

[4] بحارالانوار(ط – بیروت)، ج 43، ص 343، «قَالَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ‏ إِنِّي مَشْغُوفٌ‏ بِبَغْلَةِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع‏ فَقَالَ لَهُ ابْنُ أَبِي عَتِيقٍ إِنْ دَفَعْتُهَا إِلَيْكَ تَقْضِي لِي ثَلَاثِينَ حَاجَةً قَالَ نَعَمْ قَالَ إِذَا اجْتَمَعَ النَّاسُ فَإِنِّي آخُذُ فِي مَآثِرِ قُرَيْشٍ وَ أُمْسِكُ عَنْ مَآثِرِ الْحَسَنِ فَلُمْنِي عَلَى ذَلِكَ فَلَمَّا حَضَرَ الْقَوْمُ أَخَذَ فِي أَوَّلِيَّةِ قُرَيْشٍ فَقَالَ مَرْوَانُ أَ لَا تَذْكُرُ أَوَّلِيَّةَ أَبِي مُحَمَّدٍ وَ لَهُ فِي هَذَا مَا لَيْسَ لِأَحَدٍ قَالَ إِنَّمَا كُنَّا فِي ذِكْرِ الْأَشْرَافِ وَ لَوْ كُنَّا فِي ذِكْرِ الْأَوْلِيَاءِ لَقَدَّمْنَا ذِكْرَهُ فَلَمَّا خَرَجَ الْحَسَنُ لِيَرْكَبَ تَبِعَهُ ابْنُ أَبِي عَتِيقٍ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ وَ تَبَسَّمَ أَ لَكَ حَاجَةٌ قَالَ نَعَمْ رُكُوبُ الْبَغْلَةِ فَنَزَلَ الْحَسَنُ ع وَ دَفَعَهَا إِلَيْهِ إِنَّ الْكَرِيمَ إِذَا خَادَعْتَهُ انْخَدَعَا»

[5] سوره مبارکه انبیاء، آیه 69

[6] اصول کافی(ط – الاسلامیه)، ج 1، ص 509

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *