سلام پیامبر(ص) به امام باقر(ع)
حضرت باقرالعلوم علیهالسلام از زمان پیامبر خاتم صلّیاللهعلیهوآله برای جابربنعبداللهانصاری معرفی شده و نشان ایشان به وی داده شده است.
پیامبر صلّیاللهعلیهوآله روزی به جابربن عبدالله انصاری نشان حضرت باقرالعلوم را ذکر میکنند و به وی می فرمایند:
تو فردی را ملاقات میکنی که در تورات نام او به عنوان باقر ذکر شده است. هنگامیکه او را ملاقات کردی حتما سلام مرا به او برسان.
جابربنعبداللهانصاری پس از گذشت سالها حضرت باقرالعلوم علیهالسلام را ملاقات میکند، درحالیکه حضرت در دوران کودکی یا نوجوانی بودهاند.
جابر به حضرت عرض میکند: ای پسر جلو بیا. حضرت پیش می آیند. می گوید: پشت کن. حضرت پشت می کنند.
جابر می گوید به خدای کعبه قسم این شمایل پیامبر صلّیاللهعلیهوآله است ، (یعنی وجه تشابه وجود مقدس حضرت باقرالعلوم به پیامبر صلّیاللهعلیهوآله بسیار زیاد بوده است که جابر اینگونه قسم می خورد.)
با اینکه حضرت باقرالعلوم نوجوانی بیش نبوده، این صحابی پیامبر صلّیاللهعلیهوآله خود را بر پای حضرت میاندازد و اعلام میدارد جانم فدای جان شما ای پسر پیامبر.و سپس سلام پیامبر صلّیاللهعلیهوآله را به ایشان میرساند .
حضرت باقرالعلوم علیهالسلام به مجرد اینکه نام پیامبر صلّیاللهعلیهوآله و سلام ایشان را میشنوند گریه میکنند و میگویند تا زمانی که آسمان ها و زمین برپا است بر پیامبر صلّیاللهعلیهوآله سلام باد . و بر تو نیز سلام که این پیام را ابلاغ نمودی.[1]
کسب علم عمیق، شکر، هدایت در محضر باقرالعلوم (ع)
در معرفی وجود مقدس حضرت باقرالعلوم علیه السلام آمده که نام ایشان محمد و کنیه حضرت، ابوجعفر میباشد.
برای حضرت سه لقب باقرالعلم، شاکر، هادی ذکر شده که مشهورترین آنها باقر میباشد. نام باقر بدلیل شکافتن در علم به معنی وسعت در علم می باشد.
علامه مجلسی (ره): توقّر به معنای توسّع در علم است.
طبق روایت مذکور، در ظلّ ارتباط با حضرت باقر العلوم میتوان به علم وسیع و عمیق، نهادینه شدن صفت شکر، و هدایت دائم دست یافت.[2]
تحصیل شرح صدر و تواضع در سایه ارتباط با امام باقر (ع)
روزی فردی نصرانی به حضرت امام باقر علیه السلام رسید و گفت تو بقر هستی ؟
حضرت فرمودند: من باقر هستم.
گفت: تو پسر همان آشپز معروفی؟
حضرت فرمودند: حرفهاش آشپزی بوده است .
گفت: تو پسر همان کنیز سیاه روی زنگی فحاش هستی؟
حضرت فرمودند: اگر تو راست میگویی خدا او را ببخشد و اگر تو دروغ میگویی خدا تو را ببخشد . نصرانی بلافاصله مسلمان شد.[3]
این روایت حاکی از آن است که برای زود عصبانی و اذیت نشدن و نیز برای کسب تواضع و سعه صدر باید به حضرت باقرالعلوم متوسل شد.
سیره امام باقر (ع)
کنیز امام محمد باقر علیهالسلام در مورد سیرههای حضرت باقر العلوم اینچنین میگوید:
هرگاه اخوان مؤمن حضرت بر ایشان وارد میشدند غیر ممکن بود که از نزد حضرت خارج شوند، و امام باقر علیهالسلام این سه پذیرایی را از ایشان نداشته باشند. غذای طیب، لباس نیکو، و مقداری دِرهم.(پذیرایی خوراکی و پوشاکی و مالی)
من به ایشان عرض کردم که از این سه تا کم کنید( یکی از آنها را بدهید)
حضرت فرمودند: حسنه دنیا، فقط صله دادن به اخوان و آشنایان است.(خوشی دنیا این است که از شما خیر به دیگران برسد )
امام باقر ع جوایزی که به افراد می دادند پانصد دینار تا هزار دینار بود.
- ایشان به حدی خوش معاشرت بودند که هیچ کدام از اطرافیان در ارتباط با حضرت ملول و خسته نمیشدند .
- حضرت میگفتند: اگر می خواهی بشناسی که طرف مقابلتان چقدر شما را دوست دارد به دل خود نگاه کنید ببینید شما چقدر او را دوست دارید؟
- هرکس به ایشان مراجعه میکرد نام زیبا برایش میگذاشتند. هیچ گاه نمیگفتند یا سائل! بگیر. بلکه همیشه بازیباترین عنوان او را خطاب میکردند.[4]
و نیز در سیره حضرت آمده که هر گاه از ایشان سوال می شد که چگونه صبح نمودید؟ یعنی حال مبارک چطور است؟
می فرمودند:تمام وجودم غرق نعمت است و گناهان فراوان . مولای ما با نعمتهای پی در پی که به ما میدهد میخواهد خود را نزد ما عزیز و محبوب کند در حالیکه ما با ارتکاب دائم معصیت، موجبات خشم او را فراهم میکنیم. ما محتاج او هستیم در حالی که او از ما بینیاز است.[5]
در محضر امام باقر علیه السلام آموزش داده می شود که همه غرق در نعمتیم و هیچ کاستی در زندگی نیست اما در عین حال معاصی در حد وفور است. خداوند سبحان دائماً با دادن نعمتهای متوالی، میخواهد محبت ما را جلب کند اما ما در مقابل مایه غضب او شده و مقت او را فراهم میکنیم.
مناجات و مقام تواضع حضرت امام باقر (ع) در پیشگاه حضرت حق
امام صادق علیهالسلام در معرفی پدرشان میفرمایند: پدرم همیشه در دل شب در تضرع خویش به خدا اینگونه سخن میگفتند:
خدایا تو به من امر نمودی اما من فرمانبری نداشتم، خدایا تو مرا از معاصی نهی کردی اما من نپذیرفتم.
خدایا به من توجه کن که من همان عبد تو هستم در مقابل تو. و هیچ جایی برای عذرخواهی و توجیه ندارم.[6]
(و چه جای تأمل است در نگریستن به حال خویش، در جایی که حضرت باقرالعلوم علیهالسلام، امام معصوم چنین تضرع می کند!!!)
بی جهت نیست که در شرح حال شیخ انصاری که عمری را در مکتب امام باقر علیهالسلام تلمذ نموده، آمده است که در هنگام سکرات موت به ایشان میگویند بگو: «يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِير»[7] و ایشان نمی گوید. پرسیدند چرا نمی گویید؟
فرمود: یسیری ندارم که خدا بخواهد قبول کند. مرحوم شیخ انصاری (ره) با وجود آنکه از طریق فقه و اصول خویش، خدمت عظیمی به جهان تشیّع نمود اما کار خود را در پیشگاه خداوند سبحان، اندک هم به حساب نمی آورد. و این امر به جهت دانش اندوزی در مکتب امام باقر علیهالسلام برای ایشان حاصل شده است.
تسلیم محض در مقابل مشیّت الهی
گروهی نزد امام باقر علیهالسلام شرفیاب شده و به خانهی آن حضرت وارد گشتند. در همان زمان یکی از فرزندان خردسال امام باقر علیهالسلم مریض بود و آثار غم و اندوه فراوانی در سیمای حضرت به چشم میخورد به گونهای که آرامش نداشتند.(در حالیکه همیشه حضرت بسیار خوش مشرب بودند).
آنان با مشاهدهی این وضع با خود گفتند که اگر برای کودک اتفاقی بیافتد نگرانیم که از حضرت عکسالعملی ببینیم که انتظارش را نداریم. لحظاتی بر ایشان نگذشت که ناگهان صدای شیون شنیده شد و دانستند که کودک جان سپرده و اطرافیان بر او میگریند، (اما همچنان از وضع امام باقر علیهالسلام بیخبر بودند) آنگاه حضرت با صورتی گشاده، بر خلاف آنچه قبلا از ایشان مشاهده کرده بودند وارد شدند.
میهمانان گفتند: جان ما به قربان شما! هنگامی که ما وارد شدیم و حال مضطرب شما را دیدیم نگران وضع و حال تان شدیم. اما الان شما را به گونهای دیگر میبینیم.
امام علیهالسلام فرمودند: ما دوست داریم که عزیزانمان در عافیت باشند، ولی زمانی که امر الهی سر رسید و تقدیر خداوندی محقق شد، خواست خداوند را میپذیریم و در برابر مشیت او تسلیم و راضی هستیم. [8]
گویا حضرت با این کلام خود آموزش میدهند که دغدغه و نگرانی تا زمانی است که انسان دوست دارد با دعای او فرجی حاصل شود اما هنگامی که امر خدا مقرر گشت دیگر تسلیم نبودن و عدم انبساط وجه، جایی ندارد.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]بحارالأنوار، ج46، ص223
[2] بحارالأنوار، ج46، ص222
[3] بحارالأنوار، ج46، ص289:
[4] بحارالأنوار، ج46، ص291
[5] بحارالأنوار، ج46، ص303
[6]بحارالأنوار، ج46، ص290
[7] أمالی (شیخ مفید)، ص288
[8] بحارالأنوار، ج46 ، ص 301