خداوند در آیه 18 سوره نحل میفرماید:
«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحیمٌ»
«و اگر بخواهید نعمت خدا را بشمارید، نمىتوانید شماره کنید. همانا خداوند آمرزندۀ مهربان است.»
درک عمیق از مفهوم نعمتهای الهی
«نعمت» در زبان عرب به لباس نرم و لطیف گفته میشود و چیزی است که انسان با وجود آن در لذّت، راحتی و خوشی قرار میگیرد.
با نگاهی سطحی، ممکن است آیه را دشوار و مبهم درک کنیم؛ زیرا موضوع شمارش نعمات نیست که انسان نتواند آنها را بشمارد، بلکه تنها یک نعمت مورد بحث قرار گرفته است: «نِعْمَةَ اللَّهِ»، و این نعمت بهتنهایی چیزی نیست که انسان نتواند آن را شمارش کند. اما اگر با دقت بیشتری به آن نگاه کنیم، متوجه میشویم که هر نعمت بهطور مستقل شامل مجموعهای از نعمات است. چرا که هر نعمت شامل اجزای مختلفی است که با جمعشدن آنها، در نهایت تمام نعمتها به بار میآید و به ظهور میرسد.
بررسی تفصیلی و جداگانه هر نعمت ما را به این مطلب رهنمون میسازد که زیرمجموعۀ یک نعمت، ابزار و عوامل پیچیدۀ مرئی و نامرئی فراوانی است که نعمتساز میشود. بطور مثال، تدیّن یک نعمت است؛ امّا برای دینداری یک فرد، عوامل فراوانی همراه یکدیگر میشوند تا فرد متدیّن شود؛ عوامل فردی، استعدادها، محیط خانواده، عوامل محیطی چون مدرسه، دوستان و…؛ به گونهای که اگر در هر یک از این عوامل اختلال ایجاد شود ثمرۀ آن، دینداری فرد نیست.
این سخن دور از ذهن نیست؛ زیرا شنیدهایم که کسانی در دورهای طولانی از عمر خود متدیّن بودهاند؛ اما در یک فضای اجتماعی نامطلوب قرار گرفته و در نهایت بیدین از دنیا رفتهاند؛ از این رو قرآن میفرماید: اگر شما یک نعمت را بخواهید بشمارید (نه همۀ نعمتها را) قادر به شمارش آن نیستید. شمارش یک نعمتِ منعم میسّر نیست، بهیقین شمارش نعمات بیشمار الهی ممکن نخواهد بود.
انواع نعمت
نعمت وجود
نعمت وجود همان هستی و بُود انسان است. خدای سبحان نعمات دیگری را زیرمجموعۀ این نعمت قرار داده است. پس از اعطای نعمت وجود، حضرت حق، انسان را از نعمت هدایت، حُسن خلق و عمل صالح بهرهمند کرده، همچنین با بخشش نعمت وجود، نعمت بندگی و تعلّم را به بنده عطا کرده است.
نعمت توحید
مفسری میفرماید: «یکی از نعماتی که انسان از عهدۀ شمارش آن بر نمیآید نعمت توحید است. این نعمت، اوج آرامش، آسایش و لذّت را در گوشهگوشۀ زندگی فرد فراهم میسازد. میزان امنیت و اطمینانی که این نعمت برای انسان به ارمغان میآورد قابل احصاء نیست. شرک در مقابل نعمت توحید قرار دارد که اساس و بنیاد آن بر اضطراب، دلهره و نگرانی است. در شرک، انسان تکیهگاه محکمی ندارد.»
نعمت محبّت و أنس به خدا
مفسری میفرماید: «یکی از نعماتی که نقش بسزائی در زندگی بشر ایفا میکند نعمت «حبالله» است. حب خداوند سبحان در قلوب همۀ بندگان جای دارد و همگان فطرتاً خداجو و خدادوست هستند و چون قدم در عالم ماده میگذارند گرفتار مادیات میشوند و از دعوت حق سرپیچی میکنند. چنانچه قلوب، مزین به حبالله بماند، این نعمت نقش بسزایی در ساماندهی زندگی انسان ایفا میکند.»
ناف ما برمِهر او ببریدهاند
عشق او درجان ما کاریدهاند
نعمت الفت میان بندگان
خدای سبحان با ایجاد انس و محبّت، دل مؤمنین را نسبت به یکدیگر پیوست داده است. اگر به جای انس و الفت، نفرت و گریز میان افراد حاکم بود و کسی حاضر به برقراری رابطه با دیگری نبود، موجب تلخکامی زندگی میشد؛ امّا حضرت حق با نعمت الفت، زندگی را به کام مؤمنین شیرین کرده است و این نعمتی بسیار عظیم است که زیر مجموعهای بسیار وسیع دارد که افراد قادر به شمارش آن نیستند.
نعمت مجالست
خدای سبحان در سوره مبارکه انفال آیه ٦۳ میفرماید:
«وَ أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَینَ قُلُوبِهِمْ وَ لکنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَینَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیم»
«و (خدا بود که) در میان دلهاى آنان الفت ایجاد کرد (و دلهاى پر از حقد و کینه آنان را به هم نزدیک و مهربان کرد، به گونهاى که) اگر همه آنچه در زمین است صرف مىکردى، نمىتوانستى میان دلهایشان أنس و الفت برقرار سازى؛ زیرا خدا، توانای شکستناپذیر و حکیم است.»
همنشینی و مجالست با مردم، نعمتی ویژه و گرانقدر است؛ چراکه انسان بهسرشت خویش، موجودی اجتماعی آفریده شده است. اگر دلِ فردی با برخی افراد پیوند میخورد و به اذن خداوند مهربان، میان آنان الفت و صمیمیت شکل میگیرد، این موهبتی شیرین و خدادادی است؛ زیرا ایجاد الفت، از کارهای ویژۀ پروردگار است. از سوی دیگر، اگر همین الفت و ارتباط با گروهی دیگر برقرار نمیشود، باز هم نشانۀ لطف خداست؛ زیرا او آسایش و سختیِ بندهاش را بهتر از خود او میداند و هر دو حالت، بخشی از حکمت و تدبیر الهی است.
نعمت دفع آفات از زندگی
در این میان شیطان هر لحظه در کمین انسان نشسته است و قصد دارد تا یقین او را نسبت به بهره مندشدن از نعمات الهی دچار اختلال کند و با شبههافکنی در قلب به او لطمه وارد سازد؛ اما جذب آرامش و امنیت و دفع آفات از زندگی، نعماتی بسیار گرانقدر هستند که قدرت شناسایی و شمارش آن از توان بشر خارج است.
نعمت دفع شرور
در امان ماندن از شرور و هزاران خطر احتمالی، نعمتی بزرگ از سوی خدای مهربان است. هر یک از این تهدیدها میتواند به دین، باورها، اخلاق، سلامت جسمی، کانون خانواده و دیگر جنبههای زندگی انسان آسیب برساند؛ اما پروردگارِ دانا و توانا، بندگانش را از بسیاری از این گزندها محافظت میکند. این لطف الهی، از رنجهای مادی میکاهد و گاه جان و ایمان انسان را نیز از تباهی نجات میدهد. آری، چه بسیار خطرهایی که از سر ما گذشت و حتی از وجودشان بیخبر ماندیم؛ همه از الطاف پنهان پروردگاری است که از هر آسیبی آگاه است و بندگانش را در سایۀ رحمتش پناه میدهد.
قرآن در سوره مبارکه ناس آیات 1 تا 5 به این مطلب اشاره میکند و میفرماید:
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ. مَلِک النَّاسِ. إِلهِ النَّاسِ. مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ. الَّذِی یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ»
«بگو پناه میبرم به پروردگار مردم. فرمانروای مردم. معبود مردم. از شر وسوسهگر نهانی که در دل مردم وسوسه میکند.»
شیطان هر لحظه در کمین نشسته است و با رفت و برگشت قصد دارد یقین انسان را دچار اختلال کند، با ایجاد شبهه به عقیدۀ وی لطمه وارد سازد و ایمان او را از میان ببرد. خدای سبحان بنده را از این وسوسه در امان میدارد از همین روست که انسان هنگام ترس به خدای سبحان پناه میبرد.
مفسری میگوید: انسان نوعاً هرگاه میترسد به کسی پناه میبرد و در این سوره او یک بار به رب مردم، بار دیگر به ملک ناس- کسی که سلطنت در دست اوست- و سومین بار به الهی پناه میبرد که معبود واقعی اوست.
حال در این نعمت یادآوری میشود که در بسیاری از موارد قبل از آنکه آسیب، فرد را تهدید کند خداوند او را حفظ میکند، دفع شرور از زندگی هرکس، نعمتی بسیار گرانقدر است که قدرت شناسایی و شمارش آن از توان فرد خارج است. اینکه با پرداخت صدقه هر بار چه میزان از شرور از او دفع می شود اصلاً قابل إحصاء نیست.
نعمت اعضا و جوارح
مفسری میگوید: وجود انسان شامل اعضا و جوارح مختلفی چون نفس، قلب، روح و… است. نعمت و نوع لذّت هر بخش از وجود او با بخش دیگر متفاوت است.
نعمت نفس
نعمت نفس، طاعت است. جنس طاعت بینهایت است و محدودیتپذیر نیست؛ بنابراین انجام طاعات، انسان را وارد عرصۀ بینهایتی میکند که ثمرۀ آن خلود در فیوضات و رحمات حضرت حق است. اگر خواهان شمارش یک نعمت طاعت باشید، قادر بر انجام آن نیستید؛ زیرا از تصرف زمان و مکان در عالم ماده خارج است و تا بینهایت جریان دارد.
نعمت قلب
نعمت قلب، یقین است. قلبی که نعمت یقین به او عطا شده است زیرمجموعهای به او اهدا میشود که قابل ادراک نیست. مفسری میفرماید: «نعمت قلب، حکمت است و حکمت، موجب محافظت انسان میشود.»
«الْحِکمَةُ عِصْمَةٌ»[1]
«حکمت عصمت است.»
انسانی که افعال، رفتار، گفتار و خلقیّات او حکیمانه است کاری که موجب سرزنش و بازخواست و نهایتاً مؤاخذه و عقوبت او شود انجام نمیدهد. جزئیات نعمت حکمت برای ما ناشناخته است.
نعمت روح
نعمت روح، خوف است؛ بهمعنای نگرانی از حضور درمحضر حق. این نعمت چون نهری در گوشه گوشۀ زندگی فرد جریان دارد. خوف، نگرانی سازنده و محرّک است که موجب مراقبۀ بیشتر فرد میشود. ثمرۀ این خوف، ارتقاء کیفی و کمّی عملکرد اوست. طبیعی است خوف بازدارنده که موجب سکون بنده شود، مد نظر نیست.
مفسری میگوید:«نعمت روح، محبّت و عشق به خداوند است. خداوند روح را عاشق به کامل و کمال آفرید. فعل روح، عاشقی است؛ به همین جهت اگر آن را در عالم ماده متوقف سازید و از کامل علیالاطلاق -خدای سبحان- جدا کنید و در مسیر کمال قرار ندهید، پژمرده، افسرده و کسل میشود.»
برای روح به غیر از خوف و یا محبت و عشق، نعمت ذکر نیز وجود دارد. خداوند درسوره بقره آیه ۱۵۲ میفرماید:
«فَاذْکرُونِی أَذْکرْکمْ»
«شما به من توجّه کنید، من نیز به شما توجّه میکنم.»
وجود ناقص انسان در هر توجهی که به سوی کامل-خدای سبحان- دارد افاضاتی را از ناحیۀ کامل دریافت میکند که این دریافت در سیر کمالی به یاری و مدد او میآید. همانطور که فقیر با مراجعه به غنّی به میزان دریافت از سوی غنی، از فقر جدا میشود، ناقص نیز با مراجعه به کامل از نقص خود جدا میشود که میزان دریافت این فیوضات قابل شمارش نیست.
معرفت؛ ثمرۀ پیوست نفس و قلب و روح
مفسری گوید: «مولود پیوست و هماهنگی میان نفس، قلب و روح، معرفت است، معرفت با هیچ یک از بخشهای وجود نزاع و درگیری ندارد؛ با نفس درگیر نیست؛ زیرا طاعت، بخشی از معرفت است، با قلب نزاع ندارد؛ زیرا یقین و حکمت نیز بخشی از معرفت هستند و با روح درگیر نمیشود؛ زیرا محبّت، خوف و ذکر نیز بخش دیگری از معرفتاند.
الفت و تناسب میان این سه بخش از وجود انسان، معرفت نام دارد. قابلیّت شناخت و شمارش نعمت معرفت برای انسان مقدور نیست.
نعمتهای بیپایان از دنیا تا ابدیت
شمارش نعمتهای خداوند ناممکن است، زیرا الطاف او محدود به حیات دنیوی نیست. بخششهای پروردگار، حلقههای زنجیروار نعمتی است که از دنیا آغاز میشود، در برزخ جریان مییابد و تا ابدیت قیامت ادامه خواهد داشت. این مواهب بیمنتهای الهی، نه موقتی و نه مقطعی، بلکه جریانی همیشگی و بیپایان از لطف پروردگار است که هر لحظه بر وجود بندگانش جاری میشود.
شمارش نعمات برای آگاهی بخشی
مفسرین میگویند: «این آیه تنبیه و آگاهیبخشی است به جهت شاکر شدن بندگان؛ زیرا کسی که علم ندارد و آگاه نیست چگونه میتواند قیام به شکر نعمات کند! او نمیداند یک نعمت از چه اجزایی ترکیب شده است و چه زیرمجموعۀ وسیعی دارد و چه مراحلی را طی کرده است تا آن نعمت به دست او برسد؛ پس چگونه قیام به شکر کند؟
شکر؛ نتیجۀ جزئی نگری
شکر نعمات الهی نیازمند جزئینگری است. بیتوجهّی به جزئیات، وجود نعمت را طبیعی و عادی جلوه میدهد؛ به همین جهت انسان حس شکرگزاری نسبت به آن پیدا نمیکند.
اگر هرکس نسبت به جزئیات نعمتی که در اختیارش قرار گرفته است، آشنا باشد قدردانی بیشتری خواهد داشت. برای مثال نعمت سلامتی، نعمتی است که هیچکس از حقیقت آن آگاه نیست و تنها خداوند سبحان میداند چه عوامل و اجزایی دست به دست یکدیگر دادهاند تا فرد از این موهبت برخوردار باشد.
عوامل متعددی در فراهم آمدن نعمت سلامتی دخیلاند که انسان متوجّه آنها نیست و معمولاً زمانی متوجه گوشهای از این پیش نیازها میشود که به سلامتی وی آسیبی وارد شود؛ در این زمان در مییابد سلسله و رشتهای طولانی از نعمات سبب شده است تا او در سلامتی به سر ببرد.
«إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحیمٌ»
از گناه غفلت تا رحمت بیکران الهی
واژۀ «غفران» هنگامی به کار میرود که شخص مرتکب گناهی شده باشد. مفسران با استناد به آیات الهی بیان میکنند که ناشناسی و توجه نکردن به نعمتهای خداوند – چه در کلیات و چه در جزئیات – خود نوعی گناه محسوب میشود که مستوجب عقوبت است.
اما حکمت الهی بر این قرار گرفته که بنده هرگز قادر به احصای کامل تمام زوایا و زیرمجموعههای نعمتهای بیشمار پروردگار نیست. از این رو خداوند مهربان، با علم به محدودیتهای ذاتی انسان، این قصور و کوتاهی را مورد بخشش و مغفرت خویش قرار میدهد.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . غررالحکم، ص ۱۸