آغاز مسیر معرفت امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
در کلاس «امامزمانشناسی»، قرارمان بر این است که به حول و قوۀ الهی، پردههای جهالت و غفلت را کنار بزنیم و با تمام ذرات وجودمان، عاجزانه از خدای سبحان درخواست کنیم:
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»
به همین منظور، در این جلسات به بررسی عبارات زیارت جامعه کبیره میپردازیم تا از زبان مبارک امام هادی علیهالسلام، با حقیقت ائمۀ هدی علیهمالسلام آشنا شویم و از رهگذر این شناخت عمیق، به معرفتی روشنتر و نزدیکتر نسبت به حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجه دست یابیم.
«وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ»
«امام دری است که همۀ مردم گرفتار آن هستند.»
امام، درِ ورود به حریم الهی
در دعای ندبه، وجود مقدس امام زمان عجلاللهتعالیفرجه با عنوان «بابالله» یاد میشود:
«أَيْنَ بَابُ اللَّهِ الَّذِي مِنْهُ يُؤْتَى»
«کجاست آن دری که از طریق او میتوان به سوی خدا آمد؟»
برای درک این حقیقت، ابتدا باید مفهوم «باب» را بشناسیم و سپس به چگونگی ابتلای انسانها در نسبت با آن بپردازیم.
در، محل ورود است. وقتی حضرات معصومین علیهمالسلام به عنوان بابالله معرفی شدهاند، معنایش این است که ورود به حریم قرب الهی تنها از طریق ایشان ممکن است. هر کس بدون امام به درگاه الهی وارد شود، گویی از راهی نادرست قدم نهاده است. چنین انسانی همانند سارقی است که بیاجازه وارد خانهای میشود؛ بیتردید، سرقتش سبب اخراج او از محضر الهی خواهد بود.
شناخت امام، شناخت راه صحیح ورود به حریم خداست؛ و بیامامی، یعنی سرگردانی در بیرونِ درِ حقیقت.
امام؛ درِ همیشهگشودۀ رحمت
خدای سبحان، امام را دروازۀ برکت و رحمت و بابِ الطاف بیکران خود قرار داده است؛ بابی که نه در زمان بسته میشود و نه در برابر هیچکس؛ اما نکته اینجاست که تنها گروهی خاص به باز بودن این در توجه دارند؛ همانگونه که در دعا آمده است:
«بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِينَ»[1]
«درِ تو همواره به روی مشتاقان گشوده است.»
آنان که رغبت دارند، در کنار این در بایستند و با ادب حضور، از آن وارد شوند.
در این عبارت، «باب» به صورت معرفه آمده است: «الْبَاب»؛ یعنی این در برای مردم ناشناخته نیست. همه آن را میشناسند، همه نشانیاش را میدانند؛ اما بسیاری ترجیح میدهند قانون ورود را بشکنند و از راهی جز امام قدم بگذارند.
در حالیکه هرکس بخواهد بدون امام مسیر صعود به سوی خدا را طی کند، در حقیقت در مسیر سقوط گام برداشته است. هر کس در انجام فرامین الهی از امام تبعیت نکند، در شمار خلافکارانِ راه حق قرار میگیرد.
امام، همان درِ الهی است که همگان از آن آگاهاند؛ اما تنها مشتاقانِ راستین، جرأت و توفیق ورود از آن را دارند.
دری بیصف و برای همگان گشوده
بابالله، دری است که مراجعهکنندگان بیشماری دارد؛ اما شگفت آنکه پشت این در، هرگز صفی نیست. امام هیچکس را در انتظار نمیگذارد. هر کس به او روی آورد، چنان مورد توجه قرار میگیرد که گویی تنها زائرِ آن در است؛ گویی در تمام عالم، فقط اوست و امامش.
در پیشگاه امام، تکتک بندگان، منحصربهفردند. هر نگاه، پاسخ دارد؛ هر ندا، شنیده میشود؛ هر دل، بیواسطه مخاطب مِهر اوست. پس جای هیچ نگرانی نیست؛ نه از ازدحامِ مشتاقان، نه از بسته بودنِ گاهبهگاهِ در، و نه از رانده شدن از آستانهاش. این در، همیشه باز است و صاحب آن، همیشه منتظر.
دعوت امام به ورود در حریم امن الهی
در روایات به ما سفارش کردهاند که: «درِ درگاه ننشینید، زیرا روزیتان کم میشود!» این سخن، تنها درباره درهای مادی نیست؛ بلکه اشارهای است به درِ حقیقت؛ همان درِ الهی که امام است.
امام، بابالله است. وقتی در کنار او قرار میگیریم، نباید در آستانه بمانیم و درنگ کنیم. گویا همین که دل با امام پیوند خورد، ندا میرسد:
«اُدْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِين»[2]
«داخل شوید، با سلام و در امنیت!»
امام، ما را به سوی خدای سبحان دعوت میکند؛ دستمان را میگیرد و به سراپردۀ حق رهنمون میسازد. او میفرماید: «بشتابید و وارد شوید، و بدرقهمان میکند با سلامتی و آرامش، و نوید میدهد که در آنجا در پناه امنیت الهی هستید، دور از هر هراس و اضطراب.
نقش امام در قبولی اعمال نیک
در توفیق انجام هر کار خیر، بابالله در زندگی ما نقشی بنیادین دارد. هیچ عمل صالحی بدون وساطت امام، رنگ قبولی نمیگیرد. چنانکه امام صادق علیهالسلام فرموده است:
«لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»[3]
«خداوند هیچ عملی را نمیپذیرد، مگر با معرفت ما.»
هر عمل نیکی، هر عبادتی، هر قدمی در راه خیر، باید از درِ ولایت عبور کند تا به پیشگاه الهی برسد. این در، همان بابالله است که جلودار هر حسنه و خیر است. اگر کسی بخواهد بیعبور از این در، کاری نیک انجام دهد، هرچند ظاهر عملش زیبا باشد، در محضر خدای سبحان ارزشی نخواهد داشت.
درِ همیشهگشودۀ نعمت و شفاعت
همانگونه که در زندگی روزمره، بارها از درهای باز عبور میکنیم بیآنکه حتی لحظهای درنگ کنیم یا به آنها توجهی نشان دهیم، در مسیر زندگی معنوی نیز از نعمت بزرگ «بابالله» غافلیم؛ از موهبت بینظیرِ باز بودنِ همیشگیِ این در.
در حقیقت، باب بودن امام در حیات ما نقشی سرنوشتساز دارد. هرچه خدای سبحان بخواهد به بندگانش عطا کند، از طریق این باب به ما میرسد. اگر از کنار این در دور شویم و بیتوجه بگذریم، از نعمات خاص الهی محروم خواهیم ماند.
همچنین، هر عمل صالحی که بخواهیم به درگاه خدا عرضه کنیم، باید از این در عبور کند؛ زیرا اگر بخواهیم بیواسطه و با دستان خالی، اعمال ناقص خود را پیشکش حضرت حق کنیم، از عیوب و کاستیهایشان شرمندهایم و از رد شدنشان بیمناک؛ اما هنگامی که امام را واسطه میان خود و خدا قرار دهیم، او با رأفت و کرامت خویش، نواقص اعمال ما را میپوشاند و سپس آن را به پیشگاه خدای سبحان عرضه میدارد.
از اینرو، بابالله نه تنها درِ رحمت و عطاست، بلکه درِ شفاعت و قبولی عمل است؛ راهی که اگر از آن بگذریم، به امان و رضوان خدا میرسیم.
امام؛ معیار سنجش بندگی
امام، دری است که همۀ مردم به آن مبتلا هستند؛ یعنی همگان از طریق او آزموده میشوند. برای ما عادی است که ناملایمات، سختیها و گرفتاریهای زندگی را امتحان الهی بدانیم؛ اما کمتر به این میاندیشیم که خودِ امام، بزرگترین وسیلۀ آزمون خداوند است.
خدای سبحان برای هر انسان، امامی قرار داده است تا میزان ایمان و اطاعت او را بسنجد. در حقیقت، نوع نگاه ما به امام، نحوۀ تبعیتمان از او، و میزان محبت و معرفتی که نسبت به او داریم، همه بخشی از همان امتحان الهی است. چه بسا کسی در سختیها صبور باشد؛ اما از امر امام، سر باز زند؛ و حال آنکه، اصلیترین محک بندگی، میزان تسلیم ما در برابر امام زمانمان است.
بلا؛ آینه درون و محرک رشد
بلا، آزمایشی است که بهوسیلۀ آن، در درون انسان انقلابی پدید میآید و کنه وجود او برای خودش آشکار میشود. در جریان ابتلاء، خداوند پرده از باطن انسان برمیدارد تا او خویشتن خویش را بشناسد.
در آزمونهای زندگی، ما با چهرۀ حقیقی خود روبهرو میشویم؛ ویژگیهایی در ما بروز میکند که در شرایط عادی از آنها آگاهی نداشتیم. مثلاً گمان میکنیم صبوریم، اما در مواجهه با سختیها درمییابیم که چه اندازه شکنندهایم. یا برعکس، گاه در بحرانها صبر و مقاومتی شگفتانگیز از ما سر میزند که خودمان هم پیشتر باورش نداشتیم.
پس نقش ابتلاء در زندگی دوگانه است: نخست، آزمونها باطن ما را بر ما آشکار میسازند و ما را به شناختی واقعی از خویش میرسانند؛ و دوم، در دل همین ابتلائات است که استعدادهای پنهان ما به فعلیت میرسند و کمالاتی فوق تصور نصیبمان میشود.
بلا نه برای شکستن انسان، بلکه برای بیدار کردن اوست؛ تا در آیینۀ امتحان، خویشتن حقیقیاش را ببیند و راه کمال را بشناسد.
بابالله؛ میدان شکوفایی درونی
این باب الهی، ذاتاً عرصۀ آزمون و پرورش است. هر بار که در کنار این در بایستیم و با امام ارتباط برقرار کنیم، سلسلهای از استعدادهای پنهان درونمان آشکار میشود. به مجرد حضور در آستانۀ این در، بذرهای کمال و فضیلتی که خداوند از ازل در وجود ما نهاده، رشد میکنند و جوانه میزنند.
وجود ما بیارتباط با امام، چون کویری خشک و بیحاصل است؛ نه بارانی از فیض بر آن میبارد و نه گیاهی از رشد برمیخیزد. هر خیری که خداوند در طول عمر به ما عطا کرده، مربوط به همان لحظاتی است که در کنار بابالله ایستادهایم. هر استعداد بالقوهای که به فعلیت رسیده، به برکت همان زمانهایی بوده است که در حضور امام بودهایم و به وجود مقدس او توجه داشتهایم.
امام، نه تنها درِ ورود به حریم خداست، بلکه مزرعۀ رشد انسان است؛ هر که در جوار این در بماند، شکوفا میشود، و هر که از آن دور افتد، در خود فرو میپژمرد.
ابتلاء؛ پالایش در کنار بابالله
ابتلائات، عرصۀ پالایش و تمییز حقیقت از مجاز است. در آزمونهاست که سَره از ناسره جدا میشود، صدق از کذب تمییز مییابد، و حقیقت از ظاهر فریبنده فاصله میگیرد. چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ، وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُم»[4]
«تا خداوند آنچه را از نیتها در سینههای شماست بیازماید، و آنچه را از عیوب و آلودگیها در دلهای شماست، خالص و پاک گرداند.»
ابتلاء، سبب تخلیص است و موجب تمحیص. هر زمان که در وجود ما پاکسازی رخ داده، هر زمان مَجاز از میان رفته و حقیقتِ ما آشکار شده، هر زمان دروغهایمان زدوده شده و ادعاهایمان رنگ باخته است، در همان لحظات در کنار بابالله بودهایم و با حجتِ خدا ارتباط داشتهایم.
هرگاه در کنار این در بمانیم، از مَجاز تهی میشویم و به خود حقیقیمان بازمیگردیم. در آن هنگام، نفسِ راستین ما بر خودِ مجازی غلبه میکند، سره از ناسره جدا میشود، و انسان از نفاق، شرک و ریا رهایی مییابد.
در حقیقت، انسانها دو گروهاند:
گروه نخست، آنان که در کنار این در ایستادهاند و زیباترین عناوین الهی را دریافت میکنند: مؤمن، مخلص، متقی، صادق، متواضع.
و گروه دوم، کسانی که از این در غافلاند و در زمرۀ بدنامان عالم جای میگیرند: کافر، منافق، ریاکار، کاذب، متکبر.
آری، بابالله آینۀ تمییز انسانهاست؛ در حضور او، هر دل چنان که هست، آشکار میشود.
ولایت؛ سرچشمۀ همه خیرات
ولایت، سرچشمۀ همۀ خیرات است. هر عمل صالحی که مورد قبول حق قرار میگیرد، به واسطۀ مُهر ولایت است که بر آن زده شده. است هر توفیقی که نصیب ما میشود، هر دعایی که مستجاب میشود و هر مشکلی که در زندگیمان برطرف میشود، همه به برکت آن است که در کنار بابالله ایستادهایم.
اگر از این در فاصله بگیریم، از دایرۀ عنایت الهی بیرون میرویم. در این صورت، نه تنها از همۀ خیرات و حسنات محروم میمانیم، بلکه در معرض هجوم رذائل و زشتیها قرار میگیریم.
در حقیقت، آزمون بزرگ ما همین است که باور داشته باشیم: هر خیری که به ما میرسد، از طریق این در است. حتی اگر توفیق شکرگزاری داریم، باید بدانیم همین شاکر بودن نیز به برکت حضور در جوار این در است.
این در، نماد شکر است؛ بلکه خودِ او «خیرالشاکرین» است. از اینرو، هر زمان از نعمتی بهرهمند میشویم، لازم است شکر بابالله را نیز به جا آوریم و از امام تشکر کنیم؛ چرا که امام رضا علیهالسلام فرمود:
«مَن لَم يَشكُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلوقينَ لَم يَشكُرِ اللّه َ عَزَّ و جلَّ»[5]
«هركه در قبال خوبى مردم تشكر نكند، از خداوند عزّ و جلّ هم تشكّر نكرده است.»
در رأس مخلوقینی که سبب متنعم شدن ما هستند، وجود مقدس ولیعصر عجلاللهتعالیفرجه قرار دارد. چه بسا در زندگی، پس از بهرهمندی از نعمتها یا رفع سختیها، تنها از خدا سپاس میگوییم؛ اما نقش امام را که واسطۀ پررنگ فیض است، نادیده میگیریم! حتی زمانی که در اوج گرفتاریها، با صبر و شکر، بحران را مدیریت میکنیم، این توفیق، نشانه حضور در جوار بابالله است.
اگر از امام دور بودیم، جز ناله و شکایت، ضعف و درماندگی، چیزی از ما دیده نمیشد. آری، هر لحظۀ آرامش و استقامت، گواهی است بر اینکه هنوز در سایۀ ولایت ایستادهایم.
«مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَك»
«هر کس به سوی شما بیاید، نجات مییابد؛ و هر که به شما روی نیاورد، هلاک میشود.»
درِ ولایت؛ راه نجات
واژۀ «نجا» از «نجوه» به معنای تپه و مکان مرتفع گرفته شده است. یعنی هر کس به سراغ بابالله بیاید، به رفعت مقام میرسد؛ بالا میرود و از حضیض غفلت نجات مییابد. پاداش رسیدن به این در، برتری است؛ برتری در معرفت، برتری در انسانیت، و برتری در عزت و کرامت.
اما در مقابل، هر که از این در دوری کند و بخواهد کمالات و زیباییها را از غیر بابالله بجوید، گرفتار هلاکت میشود؛ زیرا هر دری جز این، راهی بنبست است؛ و هر نعمتی که از غیر این در حاصل شود، پایدار نخواهد ماند. چنین انسانی، همانند سارقی است که مال دزدی به او وفا نمیکند؛ آنچه از غیر امام به دست آورد، دیر یا زود از او گرفته میشود.
ماندگاری اعمال در پرتو ولایت
هر چه از طریق امام دریافت کنیم، ماندگار و جاودانه است؛ زیرا آنچه از درِ ولایت وارد شود، به اذن خدا پایدار میماند. همینگونه، اگر اعمال خود را نیز با وساطت امام به درگاه الهی عرضه کنیم، پرداختیها و عبادات ما نیز جاودانه و مقبول خواهند شد.
هرگاه میخواهید به نماز بایستید، با دل بگویید: «آقا جان، شما امام من هستید و من مأموم شما. شما را جلو میاندازم و پشت سر شما میایستم. نماز، معراج من است و من میخواهم از طریق شما اوج بگیرم. شما که به معراج میروید، مرا نیز با خود بالا ببرید.» همانگونه که در دعای ندبه میخوانیم:
«اللهُمَّ اجْعَلْ صَلَاتَنَا بِهِ مَقْبُولَةً، وَ ذُنُوبَنَا بِهِ مَغْفُورَةً، وَ دُعَاءَنَا بِهِ مُسْتَجَاباً. وَ اجْعَلْ أَرْزَاقَنَا بِهِ مَبْسُوطَةً، وَ هُمُومَنَا بِهِ مَكْفِيَّةً، وَ حَوَائِجَنَا بِهِ مَقْضِيَّةً.»
«خدایا، نماز ما را به برکت او بپذیر، گناهان ما را به واسطۀ او بیامرز، دعاهای ما را به او مستجاب گردان، روزیهای ما را به او گسترده فرما، اندوههای ما را به او برطرف کن، و حاجتهای ما را به او برآور.»
در این دعا، ضمیر «بِهِ» کلید فهم است؛ ما نمیخواهیم صرفاً به خواستههای خود برسیم، بلکه میخواهیم از طریق امام به خواستههایمان نائل شویم. اصل خواسته مهم نیست؛ مهم، مسیر ولایت است که از طریق آن، هر درخواست رنگ قبول میگیرد.
نگاه یگانه امام به هر دل
امام، جلوۀ کامل حضرت حق است؛ همانگونه که خداوند «يَا مَنْ لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ» است؛ هیچ امری او را از امر دیگر باز نمیدارد؛ امام نیز در مقام ولایت، مظهر همین حقیقت است.
هر یک از ما که به امام زمان عجلاللهتعالیفرجه روی میآوریم، با چنان محبت و لطف خاصی روبهرو میشویم که گویی او تنها برای ما وقت گذاشته است؛ گویی در تمام عالم، هیچ مراجعهکنندۀ دیگری جز ما ندارد.
این، ویژگی نگاه ولایی است: ارتباطی بیواسطه، عاشقانه و شخصی با امامی که حضورش همیشگی است و نگاهش به هر دل، یگانه.
تضرع در آستان بابالله
به محضر مولایمان عرض میکنیم: آقا جان! امروز آموختیم که شما «الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ» هستید؛ دری که همۀ مردم در آن آزموده میشوند. و ما، حکایت آن مبتلایی هستیم که بارها در امتحان رد شده است. تمام عمر، الطاف الهی از طریق شما در زندگی ما جاری بوده؛ اما ما شما را؛ این واسطۀ فیض بیپایان، نادیده گرفتهایم. هر خیری که یافتهایم، هر حال خوشی، هر نیت صادقی، هر عمل صالحی، هر گفتار نیک و هر رفتار شایستهای که از ما سر زده، همه با عنایت و توجه شما بوده است و ما از شکر و سپاس شما غافل بودهایم.
مولا جان! کریمانه از قصورها و تقصیرهایمان درگذر، و ما را در شمار کسانی قرار ده که عارف به حق شما هستند؛ آنان که از کنار بابالله به در دیگری نمیروند.
اگر در جوار این در بمانیم، در بازار شلوغ دنیا گم نمیشویم. اگر همیشه به باز بودن این در ایمان داشته باشیم، برای دریافت هر خیر و برکت و رحمت، فقط به بابالله امید میبندیم و به هیچ در دیگری روی نمیآوریم.
آقا جان! ما غافلیم و جاهل؛ اما باور داریم ما نیستیم که میآییم؛ بلکه شما ما را میخوانید و پشت این در میآورید. زبان حال ما زبان حال شاعری است که در مورد محبوبش اینگونه سروده:
گفتم دل و جان بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی ، که کنی یا نکنی
این من بودم که بی قرارت کردم
آری مولا جان! شما دل ما را صید میکنی:
چه خوش صید دلم کردی ، بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمیگیرد
اگر دستگیری و عنایت شما نباشد، ما با بیتوجهی به شما و نقش آفرینیتان در دریافت نعمتها و برکات الهی، روزگار را به غفلت میگذرانیم. از محضرتان تمنا میکنیم، معرفت خود را در قلب ما جای دهید و دل ما را به عشق خود گره بزنید؛ چنانکه همه توجهمان به امامان معطوف باشد، جز شما را نبینیم و جز شما را نخواهیم. و با زبان حال و قال، زمزمه کنیم:
ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار
فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست
تاریخ جلسه:1402/11/26 ـ جلسه 7
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. مفاتیحالجنان، دعای ماه رجب.
[2]. سوره حجر، آیه 46.
[3]. الکافي، ج 1، ص 44.
[4]. سوره آل عمران، آیه 154.
[5]. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 24.