آزمایش با زاویههای انحراف از دین
«وَدَّت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ»[1]
«گروهى از اهل كتاب دوست دارند كه شما را گمراه كنند، ولى جز خودشان را گمراه نمىكنند و (اين را) نمىفهمند.»
گروهی از اهل کتاب، با روحیۀ عناد در برابر اسلام ایستادهاند و میخواهند مسلمانان را از مسیر حق منحرف کنند. اهل کتاب، یعنی یهود و نصاری، شریعت اسلام را نمیپذیرند و در تلاشاند با ابزارهای گوناگون، میان ما و دین زاویه ایجاد کنند. گاه با طراحی لباس، تولید فیلم و سریال، تغییر سبک تکلّم و ادبیات رفتاری، سعی میکنند آرامآرام فضای فرهنگی ما را از دیانت تهی سازند.
از سوی دیگر، در جامعۀ اسلامی نیز گروهی از اهل دانش حضور دارند که اگرچه در علم و تخصص برجستهاند؛ اما اهل دیانت نیستند. این گروه، گاه بیآنکه آشکارا با دین مقابله کنند، چنان آرام و خزنده فضای علمی و اجتماعی را میسازند که دینداری در حاشیه قرار گیرد. آنها ما را به سمت مدرک، رتبه و تخصص میبرند تا جایی که آنچه قرار بود وسیلهای برای تعالی باشد، به هدف اصلی تبدیل میشود. دانشآموزان و دانشجویانی که تمام فکر و انرژی خود را صرف تحصیل میکنند، در معرض این خطرند که هم از ارتباط درست با اطرافیان محروم شوند و هم پیوند حقیقی خود را با خدا از دست بدهند.
از وسیله تا مقصد؛ خطر زاویۀ انحراف
صحنۀ آزمایش در اینجاست: وقتی یادگیری، علم، مقام یا حتی عبادت، ما را چنان سرگرم خود کند که هدف اصلی یعنی قرب و بندگی خدا فراموش شود، زاویۀ انحراف شکل میگیرد و نتیجۀ آن خسارت است؛ اما اگر همواره به یاد داشته باشیم که علم، تخصص، و حتی عبادت، وسیلهای برای رسیدن به قرب الهیاند، هیچ زاویهای پدید نمیآید و در آزمون زندگی نمرهای شایسته کسب میکنیم.
نباید فراموش کنیم که دشمن همیشه برای انحراف مسلمانان «اتاق فکر» دارد. برای هر قشر، چه خانهدار، چه اهل عبادت، و چه اهل علم، نقشهای جداگانه میکشد تا مسیر ایمان را کج کند. راه رهایی از این دامها، تنها با توسل و طلب یاری از خدای سبحان ممکن است؛ اوست که میتواند ما را از لغزشها و انحرافها نگاه دارد.
آزمایش با اطمینان به قبولی عمل صالح
«وَ مَا يَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوْهُ وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ»[2]
«و آنچه از خير انجام دهند، هرگز درباره آن ناسپاسى نبينند و خداوند به (حال) پرهيزكاران داناست.»
گاهی ما کار خیری انجام میدهیم که نیّت آن درست، مسیر آن صحیح و در آن هیچ نقشی برای خود قائل نیستیم؛ بلکه تنها خدا را شاکریم که توفیق انجام آن کار نیک را به ما عطا کرده است. حال اگر عملی که مطابق شرع و با نیّت خالصانه برای رضای الهی انجام دادهایم، مورد تردید قرار گیرد و در دل شک کنیم که آیا پذیرفته شده است یا نه، در حقیقت در آزمون الهی نمرهای منفی خواهیم گرفت.
برای نمونه، زمانی که حضور ما در مجالس اهلبیت علیهمالسلام با هدف کسب معرفت، تعظیم شعائر و تقرب به خداوند باشد، نه صرفاً برای برآورده شدن حاجات شخصی، باید مطمئن باشیم که چنین عمل خالصانهای مورد تأیید و رضایت پروردگار قرار گرفته است و جای هیچگونه تردیدی در دل باقی نمیماند.
خداوند، خیرالشاکرین و نگاهدار نیکیها
خداوند تأکید میکند که هرگز کار خیر شما نادیده گرفته نمیشود، پوشیده نمیماند و کتمان نخواهد شد. بنابراین اگر یقین داشته باشیم که عملی درست انجام دادهایم؛ اما پس از آن دچار تردید شویم که آیا کارمان پذیرفته شده است یا نه، در حقیقت در آزمون شکست خوردهایم؛ زیرا خداوند بیتردید از بندگان خویش قدردانی میکند. او «خَیرالشاکرین» است؛ یعنی وقتی عملی خالصانه انجام میدهیم، آن را تنها به حساب نمیآورد، بلکه آن را میپروراند و بارور میسازد؛ قطرهای کوچک را به دریایی بیکران بدل میکند.
خداوند در قرآن میفرماید: «وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ»؛ یعنی او پرهیزکاران را میشناسد؛ کسانی که مراقباند در کنار عمل خیر، نام و امضای خود را نگذارند و آن را به خود نسبت ندهند. آنان میگویند: «این کار خیر به عنایت و توفیق خدا انجام شد، نه به توان و ارادۀ من.» به تعبیر دیگر: «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِه».
در روایتی آمده است که فرشتگان به نمازگزار میگویند: «ای فرزند آدم! اگر میدانستی از نمازت چه بهرهای نصیب تو میشود و با چه کسی راز ونیاز میکنی، هرگز خسته و رویگردان نمیشدی.»[3] این یعنی ارزش عمل خالصانه نزد خداوند فراتر از تصور ماست.
پس اگر مطمئن باشیم که کار خیر ما، هرچند کوچک نزد خدا محفوظ میماند، گم نمیشود و در محضر او به ثبت میرسد، در آزمون زندگی سربلندیم. خداوند پاداشی برای بندگان خالصش مقرر میکند که فرشتگان نیز از عظمت آن در شگفت میمانند.
آزمایش با اعتماد حقیقی بر خدای سبحان
«إِذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلاَ وَ اللّهُ وَلِيُّهُمَا وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»[4]
«آنگاه كه دو گروه از شما بر آن شدند كه (در جنگ) سستى كنند، امّا خداوند ولىّ آنان بود (و به آنان كمك كرد كه از اين فكر باز گردند،) پس مؤمنان تنها به خدا توكّل كنند.»
این آیه به واقعۀ جنگ بدر اشاره دارد؛ زمانی که برخی از مسلمانان دچار تردید و سستی شدند و تصمیم گرفتند در میدان نبرد حاضر نشوند، در حالی که خداوند ولیّ آنان بود و آنان را حمایت میکرد.
حقیقت این است که هر اندازه ما با خدا باشیم، قوّت و استواری بیشتری مییابیم. محال است که خدایی قادر، غنی و بینیاز همراه انسان باشد؛ اما آدمی همچنان اظهار عجز و ضعف کند. اگر در برابر نعمت یا مصیبت کم بیاوریم و سست شویم، نشان میدهد که مدیریت صحیحی بر شرایط نداریم و در واقع، ولایت الهی را به درستی باور نکردهایم.
تکیه بر خدا یا بر خویش
ضعف و سستی زمانی به سراغ انسان میآید که بر موجودی محدودِ خویش حساب باز کند؛ بر توان، دانش، دارایی یا حتی دیگران تکیه نماید. این همان صحنۀ آزمون است: آزمون اعتماد. اگر تکیهگاه ما تنها امکانات و تواناییهای بشری باشد، شکست و ضعف نتیجهای حتمی خواهد بود. اما زمانی در آزمون الهی نمرۀ قبولی میگیریم که از همه ابزارها و تواناییها بهره ببریم، در عین حال دل و اعتمادمان را تنها بر خدا بسپاریم.
آزمایش با میزان معیّت با امام
«وَ كَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ مَا ضَعُفُواْ وَ مَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»[5]
«و چه بسيار پيامبرانى كه همراه آنان خداپرستان بسيارى جنگيدند، پس براى آنچه در راه خدا به آنان رسيد، نه سستى كردند و نه ناتوان شدند و تن به ذلّت ندادند و خداوند صابران را دوست دارد.»
آزمون الهی در این آیه، اهمیتِ بودن با بزرگتر است. همراهی با بزرگتر، مایۀ قدرت، عزت، استقامت و توان میشود و همین معیّت است که ارزش و جایگاه ویژه دارد. بزرگتر ما در این دنیا امام است؛ او بزرگتر معرفتی و معنوی ماست که حضورش تأثیر عمیقی بر زندگی و سرنوشت ما دارد. اگر نقش امام در زندگی ما کمرنگ باشد و بودن یا نبودنش برایمان تفاوتی نکند، در حقیقت در آزمون الهی شکست خوردهایم.
در طول تاریخ، کسانی که در کنار پیامبران زیستند و تحت تربیت آنان قرار گرفتند، هرگز در بحرانها سست نشدند و ناتوانی به خود راه ندادند. به همین دلیل ما نیز پیوسته از خداوند درخواست میکنیم که همراهی و معیّت با اولیای الهی را نصیبمان کند:
«فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لاَ مَعَ غَيْرِكُمْ»[6]
«با شما هستم و با شما میمانم، نه با غیر شما.»
این همراهی، بیشک سودمند است و نباید در چشم ما حضور امام بیتفاوت جلوه کند.
امام حسین علیهالسلام میفرماید:
«مَن أحَبَّنا كانَ مِنّا أهلَ البَيتِ»[7]
«هر کس ما را دوست بدارد از ما اهلبیت است.»
آن حضرت در ادامه به آیهای از قرآن استناد میکند:
«فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي»[8]
«هر که از من پیروی کند، بیگمان او از من است.»
پس محبت، تبعیت میآورد و تبعیت، انسان را در شمار اهلبیت قرار میدهد. این معیّت حقیقی، ما را از ناتوانی و ضعف میرهاند و از رذائل اخلاقی جدا میسازد.
تاریخ جلسه: 1393/8/30- جلسه 12
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره آل عمران، آیه 69.
[2]. سوره آل عمران، آیه 115
[3]. بحارالانوار، ج ۸۲، ص۲۳۴، ح ۵۸.
[4] سوره آل عمران، آیه 122
[5] سوره آل عمران، آیه 146
[6] . مفاتیحالجنان، زیارت جامعه کبیره.
[7] . تفسير العيّاشي، ج ۲ ص ۲۳۱ ح ۳۲.
[8] . سوره ابراهیم، آیه 36.