آزمایش الهی – جلسه سوم

بدبین نشدن به خدا و اولیای الهی

 

«قُلْتُمْ یا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ»[1]

«و (نیز بخاطر آورید) هنگامى كه گفتید: اى موسى! هرگز به تو ایمان نمى‌آوریم مگر اینكه خدا را آشكارا (به چشم خود) ببینیم، پس صاعقه (جان) شما را گرفت، در حالى كه تماشا مى‌كردید.»

این آیه اشاره به قوم بنی‌اسرائیل دارد؛ زمانی‌که به حضرت موسی گفتند ما هرگز تو را باور نداریم، مگر آنکه خدا را آشکارا ببینیم. این امر در زندگی ما اینگونه است که ما به‌دنبال جلوه‌های خاص و ویژه‌ای هستیم که اگر در زندگی ما جلوه‌گر نشود، العیاذ بالله می‌گوییم، خدا و اولیای خدا را قبول نداریم. برای مثال حاجتی داریم که اگر بر وفق مراد ما خواسته‌مان مستجاب شد، حقانیت حق را قبول می‌كنیم؛ ولی اگر طبق مراد و مطلوب ما صورت نگرفت، می‌گوییم «لَن نُّؤْمِنَ لَك». به عبارتی همیشه می‌خواهیم مطلوب‌مان محقق شود.

یكی از آزمایشات الهی این است كه خط و نشان برای خدا و اولیای خدا نداشته باشیم. باور کنیم که در لحظه‌به‌لحظۀ زندگی ما عنایت خاصی وارد می‌شود؛ بنابراین فقط روی امور خاص تمرکز نکنیم. چشم‌های خود را باز کنیم تا متوجه شویم که همه عالم برای ما پیام دارد و خدای سبحان در همۀ عالم جلوه‌گری کرده است. وقتی چنین نگاهی داشته باشیم، متوجه می‌شویم که خداوند آنقدر به ما نعمت عطا کرده است که لایق آن نبوده‌ایم و اگر مطلب درخواستی خود را دریافت نکرده‌ایم حتما این امر به صلاح ما نبوده است. اگر به اولیای الهی بدبین و با مقدسات درگیر نشویم، ارادت خاصی نسبت به خوبان عالم از ما مشاهده می‌شود و از این آزمایش الهی با موفقیت خارج می‌شویم.

 

آزمایش در کسب توفیقات الهی

 

«وَظَلَّلْنَا عَلَیكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَیكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَیبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ یظْلِمُونَ»[2]

«و ابر را بر شما سایبان ساختیم و «منّ» و «سَلوى‌» بر شما نازل كردیم (و گفتیم:) از نعمت‌هاى پاكیزه‌اى كه به شما روزى دادیم بخورید، (ولى شما با بهانه‌جویى‌هاى خود، كفران نعمت كردید. بدانید كه) آنها به ما ستم نكردند، بلكه به خودشان ستم كردند.»

قرآن در این آیه می‌گوید: خداوند دائم از آسمان برای بنی‌اسرائیل مائده نازل می‌كرد و می‌گفت از این رزقِ طیبّی كه در اختیارتان قرار دادیم، استفاده كنید و بهره بگیرید؛ ولی بنی‌اسرائیل مائدۀ آسمانی‌شان را نمی‌پسندیدند و دنبال امور بی‌ارزش بودند.

حال این آزمون چگونه در زندگی نمود دارد؟ برای مثال وقتی که علوم و معارف خاصی کسب می‌کنیم و با آنها حالِ خوشی نصیب‌مان می‌شود، آن را سبک بشماریم و به چشم‌مان نیاید و فکر کنیم ارزش در داشتن مادیاتِ فراوان است. به بیان دیگر، چشم ما به عنایات خاصی که خدا نصیب‌مان کرده است، نیست؛ بلکه روی مادیات و امور جزئی متمرکز می‌شویم.

توفیقات الهی برای هر فرد به یک شکل است. گاهی در قالب زیارت، گاهی در قالب توفیق کار خیر، گاهی در حب اباعبدالله و اعتقادات حَقّه‌ای كه داریم. اینها هر کدام «منّ» و «سَلوى‌»‌هایی است که خدا در زندگی ما قرار داده است و بسیاری از افراد از آنها بی‌بهره‌اند. پیغمبر می‌فرماید:

«إِنَّ اَللَّهَ یحِبُّ مَعَالِی اَلْأُمُورِ وَ أَشْرَافَهَا، وَ یكْرَهُ سَفْسَافَهَا»[3]

«خداوندِ متعال كارهاى والا و شریف را دوست دارد و كارهاى پست و حقیر را خوش ندارد.»

بنابراین وقتی خداوند بر بنده‌اش منّت می‌گذارد و امور متعالی و رزق معرفت را نصیب او می‌کند، ما نباید طلب امور پست، جزیی و بی‌ارزش را داشته باشیم.

ما باور داریم که حضور در مجلس اباعبدالله و اولیای الهی خود نوعی حاجت‌روایی است. در مدرسۀ اباعبدالله از خدای سبحان می‌خواهیم ما را ثابت قدم کند:

«وَ ثَبّت لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلام»

«(خدایا) مرا نزد خود ثابت قدم بدار به صدق و صفا با حضرت حسین (ع) و اصحابش که در راه خدا جانشان را نزد حسین (ع) فدا کردند باشیم.»

به بیان دیگر از خدا می‌خواهیم طیبات را رزق و روزی‌مان کند و آنها را برای ما ثابت نگه دارد. حال اگر این توفیقات الهی که اکثریت افراد نصیب‌شان نمی‌شود، به چشم ما نیاید و در طلب مادیات باشیم، یعنی «منّ» و «سَلوى‌»‌های خود را نادیده گرفته‌ایم و کم‌اهمیت دانسته‌ایم و چشم‌مان به دارایی‌های پستِ دیگران است؛ در این صورت در این آزمون الهی بازنده خواهیم شد.

 

ازمایش با اظهار ادب در برابر نعمت­ها

 

«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْیةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَیثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَ ادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَ قُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَایاكُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ»[4]

«و (به خاطر بیاورید) زمانى كه گفتیم: وارد این قریه (بیت المقدّس) شوید و از (نعمت‌هاى فراوان) آن، هر چه مى‌خواهید با گوارایى بخورید و از درِ (معبد بیت المقدّس) سجده‌كنان و خاشعانه وارد شوید و بگویید: «حِطّة» (گناهان ما را بریز)، تا ما خطاهاى شما را ببخشیم و به نیكوكاران، پاداشى افزون خواهیم داد.»

قرآن در این آیه ما را در دو امر آزمایش می‌کند:

  1. خضوع و شُکر در نعمت‌ها و نسبت ندادن نعمات به خود. خدای سبحان نعمات فراوان و وسیعی در اختیار ما قرار داده است که نباید این نعمات را در زندگی خود عادی ببینیم و قانونی برای استفاده از آن نداشته باشیم. خدا می‌گوید در برابر این نعمات باید خضوع داشته باشید؛ یعنی باور کنیم که ما لیاقت هیچکدام از این نعمات را نداریم؛ پس بابت دریافت آنها گردن‌کشی نداشته باشیم. گمان نکنیم که اگر نعمتی به ما رسیده به خاطر آباء و اجدادمان بوده است و یا مستحقش بوده‌ایم.

قرآن می‌گوید: «وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا»، یعنی برای هر نعمتی که به شما رسیده است، خضوع داشته باشید. حق به جانب نباشید و برای وارد شدن و استفاده از نعمت‌ها خاضع و ذاکر خدا باشید. و شُکر آن را به جا بیاورید.

گاهی اوقات افراد در آخرِ کار شُکر می‌کنند؛ اما قرآن به ما آموزش می‌دهد که آغاز کار باید درست انجام شود. هر آنچه به ما می‌رسد توسط واسطۀ فیضِ ما وجود مقدس حضرت ولی عصر است. هر خیری ابتدا بر وجود مقدس امام زمان وارد می‌شود و سپس از وجود ایشان، برای ما جریان پیدا می‌كند. در صورتی‌که چنین تفکر و باوری نداشته باشیم، تشكر از وجود امام را لازم نمی‌بینیم و نعمات در نظرمان عادی جلوه می‌کند.

  1. کنار گذاشتن منیّت و هوای نفسانی. یعنی از خدا بخواهیم با افزونی نعمت‌ها، منیّت ما از بین برود. «حِطَّة» به‌معنای «ریختن» است. از خدا می‌خواهیم با نعمت‌ها، منیّت و هواهای نفسانی را از ما دور کند.

بنابراین اگر بدین‌گونه به نعمات نگاه كردیم در آزمایش نمرۀخوب می‌آوریم و در غیر این صورت از این آزمون رتبۀ مناسب را کسب نمی‌کنیم.

 

آزمایش با جلال خدا

 

«وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَكُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَینَاكُم بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[5]

«و (یاد كن) زمانى كه از شما پیمان گرفتیم و كوه طور را بر فراز شما بالا بردیم (و گفتیم:) آنچه را (از آیات و دستورات خداوند) به شما داده‌ایم، با قدرت بگیرید و آنچه را در آن هست، به خاطر داشته باشید (و به آن عمل كنید) تا پرهیزگار شوید.»

این آیه اشاره دارد به زمانی که خداوند، چهل سال کوه طور را بالای سر قوم بنی‌اسرائیل قرار داده بود، به‌نحوی که معلق بین آسمان و زمین بود؛ یعنی یک قدرت‌نمایی اعجاب‌انگیز!

گاهی اوقات افراد زبانِ مهر خدا را درک نمی‌کنند و خداوند با جلالش با آنها برخورد می‌کند. او جلالش را به نمایش می‌گذارد تا افراد با مشاهدۀ جلال، تسلیم او شوند. فرض کنید فردی که در زندگی خود تاخت‌وتاز زیادی داشته است و حالا به او خبر بیماری‌اش را می‌دهند، در اینجا مانند این است که خدا کوه را بر بالای سر او قرار داده است تا بلکه خاضع شود و از گردن‌فرازی دست بردارد. این فرد رفتارش را تغییر می‌دهد؛ ولی وقتی بیماری او رفع شد، مجدد دست به طغیان می‌زند. اگر خداوند برخی اوقات جلال خود را نشان بندگانش می‌دهد برای این است خضوع در آنها جاری باشد؛ ولی نه موقت و مقطعی؛ بلکه دائم و همیشگی.

 

ضرورت استفاده از جلال الهی

 

بنابراین باید از جلال خدا در همۀ عمرمان استفاده کنیم. اگر خدا جلالش را نشان ما می‌دهد برای این است که هوشیار شویم و از نعماتی که به ما داده است، استفادۀ صحیح کنیم. اگر به‌محض برطرف شدن مشکل، دوباره همان شخصیت سابق را داشته باشیم؛ از این آزمون الهی نمرۀ منفی گرفته‌ایم. همانطور که خدای سبحان می‌فرماید:

«خُذُواْ مَا آتَینَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِیه»

یعنی قرآنی که در اختیار شما قرار دادیم، الطافی که نصیبتان کردیم و حکمتی را که به شما دادیم، محکم نگه دارید. دین‌تان را سست نشمارید. داده‌های ما را محکم دریافت کنید و به هنگامِ دریافت آنها، ضعف از خود نشان ندهید.

روایت داریم روزی فردی خدمت پیامبر اکرم آمد و گفت: چیزی به من بیاموزید که تا آخر عمر کفایتم کند. پیغمبر این آیات را برای او خواند:

«فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ. وَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ»[6]

«پس هر كس به مقدار ذرّه‌اى كار نیك كرده باشد همان را ببیند. و هركس هم وزن ذره‌اى كار بد كرده باشد آن را ببیند.»

بسیاری از اوقات ما چیزهای زیادی یاد می‌گیریم؛ ولی چون آن را محکم نمی‌گیریم و سست دریافت می‌کنیم، در هنگام عمل چیزی در دست نداریم. بنابراین در این آیه آزمایش این است که داده‌هایی را که خدا نصیب‌مان کرده، احکامی که به ما آموزش داده و کلام حقی را که در اختیارمان قرار داده است، به‌نحوی نگه داریم که اگر آن‌ها را از دست دادیم، دین‌مان را از دست ندهیم؛ یعنی در هنگامۀ بحران هیچ آسیبی به دین ما وارد نشود. در این صورت در آزمایش نمرۀ مناسب را دریافت کرده‌ایم.

 

آزمایش با اطاعت از دستورات الهی

 

«قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ یبَین لّنَا مَا هِی قَالَ إِنَّهُ یقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ فَارِضٌ وَ لاَ بِكْرٌ عَوَانٌ بَینَ ذَلِكَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرونَ»[7]

«(بنى‌اسرائیل به موسى) گفتند: از پروردگارت براى ما بخواه تا بر ما روشن كند كه آن چگونه (گاوى) است؟ (موسى) گفت: همانا خداوند مى‌فرماید: ماده گاوى كه نه پیر و از كار افتاده باشد و نه بكر و جوان، (بلكه) میان این دو (و میان سال) باشد. پس آنچه به شما دستور داده شده (هر چه زودتر) انجام دهید.»

هر کاری که در انجام آن رضایت ربّ در نظر گرفته شود، بهترین کار است. لزوماً نباید آن کار، امری خاص، پیچیده و یا سنگین باشد، فقط کافی است که کارمان مورد رضایت حق باشد. گاهی برای نوع کار آنقدر دچار سرگردانی می‌شویم که در نهایت هیچ کاری انجام نمی‌دهیم. گاهی می‌دانیم کار درست چیست؛ اما آنقدر دنبال خاص بودن کار هستیم که هیچ کاری انجام نمی‌دهیم.!

حضرت موسی به قوم بنی‌اسرائیل گفت گاوِ نفس‌تان را ذبح کنید. اجازه ندهید منیّتِ شما روزبه‌روز بزرگتر شود. با گذر زمان سن بالا می‌رود و ثروت زیاد می‌شود؛ اما منیّت نباید بزرگ شود، بلکه روزبه‌روز باید خاضع‌تر شوید. در نهایت بنی‌اسرائیل آنقدر درگیر سوال و جواب در مورد رنگ، شکل، اندازه و سن گاو شدند که از دستورِ اصلی بازماندند.

گاهی اوقات برای انجام دادن کار،خواهان انجامِ بهترین کار هستیم و اگر چنین نشود، می‌گوییم نتوانسته‌ایم؛ در نتیجه در آزمون الهی رتبه نمی‌آوریم. در حالی‌که مقدارِ کاری که برای رضایت خدا انجام می‌شود، مطرح نیست، مهم آن است که مورد قبول شرع باشد؛ به همین جهت وقتی خدا به ما می‌گوید منیّت‌هایتان را کنار بگذارید و بنده شوید، نباید سوال و جواب کنیم. خدا خودش قوانین را به ما آموخته است و ما آنها را در اختیار داریم، پس با سوال و جواب از دستورِ حق سرپیچی کرده‌ایم. باید سریع بگوییم: «َقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا»[8] «ما (نداى حقّ را) شنیدیم و اطاعت كردیم.» در این زمان است که از آزمون الهی موفق بیرون می‌آییم.

 

 

تاریخ جلسه: 1393/8/12 – جلسه چهارم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] .سوره بقره، آیه 55.

[2] .سوره بقره، آیه 57.

[3].  كنز العمّال : 43021

[4] سوره بقره، آیه 58

[5]. سوره بقره، آیه 63.

[6] سوره  زلزال، آیات 7 و 8

[7] سوره بقره، آیه 68

[8] سوره  بقره، آیه 285

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *