آزمایش با همسو بودن اعتقادات و اعمال با شریعت
«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»[1]
«اگر آنها (نيز) به مانند آنچه شما بدان ايمان آوردهايد، ايمان بياورند، همانا هدايت يافتهاند، و اگر سرپيچى کنند، پس جز اين نيست كه آنها (با حقّ) در ستيزند وخداوند شرّ آنان را از تو دفع مىكند و او شنوندۀ داناست.»
قرآن دربارۀ یهودیان میگوید: «بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِه»، یعنی اگر آنها ایمانشان مانند ایمان شما مؤمنان شود و تمام مقدساتی که شما قبول دارید، قبول کنند، در این صورت حتما مسیرشان درست است؛ اما اگر اعراض کردند و نوع جدیدی از دین را بخواهند داشته باشند، آنگاه از شما جُدا هستند و نمیتوانند ادعای تدیّن داشته باشند.
گاهی اوقات افراد گمان میکنند که تدیّن دارند و مؤمن هستند، در حالیکه ایمانشان واقعی نیست و یک ایمان دستساز است. این افراد مؤمنین حقیقی را قبول ندارند. برای مثال از دین، یک قسمتش را قبول دارند و قسمتی دیگر را نمیپذیرند.
هماهنگی با سیرۀ سلف صالح، معیار قبولی در آزمون تدیّن
برخی رفتارها و رویهها، سیرۀ سلف صالح و نیاکان دینمدار ما بودهاند؛ سیرهای که با آموزههای شرع مقدس کاملاً همخوانی دارد. اگر تدیّن ما با این سیرۀ متدیّنان پیشین، هماهنگ باشد، از آزمون بندگی نمرۀ قبولی دریافت میکنیم.
اما اگر بگوییم: «التزام ظاهری لازم نیست و باور قلبی کفایت میکند»، در واقع خود را از ظاهر شریعت جدا کردهایم، هرچند در دل به آن ایمان داشته باشیم. در چنین وضعی، مشمول تعبیر «آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِه» «ایمان بیاورند، چنانکه شما ایمان آوردید.» نخواهیم بود و در آزمون تدیّن نمره قبولی نخواهیم گرفت.
الگوگیری از اسوهها؛ معیار قبولی در آزمون تدیّن
در واقعۀ عاشورا مشاهده میکنیم که اسیران کاروان کربلا، با وجود قرار گرفتن در اوج مصیبت و سختی، کوچکترین خللی در رعایت تقیّدات شرعی خود وارد نکردند. این نشان میدهد که سختیها و مصائب، نباید باعث غفلت یا ترک وظایف دینی شود. چنین رفتاری، مصداق روشن آیۀ «آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِه» است.
اگر فردی حقیقتاً تدیّن را پذیرفته باشد، باید اعتقاداتش بر اساس شریعت و اعمالش بر مبنای سیرۀ بزرگان دین باشد. در این صورت است که مشمول وعدۀ الهی «فَقَدِ اهْتَدَوْا» خواهد شد؛ یعنی به هدایت واقعی دست یافته است؛ اما اگر در باورهایش سستی دارد، به اخلاقیات توجه نمیکند، و در رفتار و عمل نیز برخی از احکام و دستورات شرع را کنار میگذارد؛ در مسیر جدایی و اختلاف قرار گرفته است.
از اینرو، یک فرد متدیّن باید در همۀ امور، همراستا و هماهنگ با شرع حرکت کند. در «آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ»، واژۀ «مِثْل» بسیار کلیدی و معنادار است؛ چراکه اشاره به الگوپذیری و اُسوهسازی دارد. ما باید اُسوههای حقیقی را بشناسیم و همچون آنان رفتار کنیم.
در نهایت، اگر اعتقادات و اعمال ما مشابه و همراستا با بزرگان دین باشد، از آزمون بندگی نمرۀ قبولی خواهیم گرفت؛ در غیر این صورت، در زمرۀ کسانی خواهیم بود که قرآن دربارهشان میفرماید: «فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ»
آزمایش با سپردن تمام امور به خدا
در ادامۀ آیه، خداوند به پیامبرش میفرماید:«فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ» یعنی خداوند شرّ اشرار را از تو دفع خواهد کرد. این جمله اطمینانی است از جانب خدا به پیامبر که نگران شرور و بدخواهان نباش؛ زیرا خداوند حافظ و نگهبان تو در برابر تمام شرور است. خداوند میفرماید: من شنوا و دانا هستم؛ پس از من بخواه!
گاهی ما نگران وقوع شر و بلا در زندگیمان هستیم و گمان میکنیم خودمان باید با تدبیر، مقابل آنها ایستادگی کنیم؛ اما این آیه به ما یادآوری میکند که اگر بندگی ما خالص و کامل باشد، خداوند خود حافظ و مدافع ماست و شرور را از ما دور میسازد.
تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن
که دوست خود روشِ بندهپروری داند[2]
وجودِ حرف «سَ»، نشاندهنده این است که این امر زمانبَر است. خدا در آیندۀ نزدیک تو را کفایت میکند و وقتی خدا به میدان بیاید، دیگر نیازی به ابزارهای مختلف برای دفع شر دشمن نیست.
تفویض امر به خدا
آزمایش الهی این است که انسان تصور کند تنها خود میتواند شرور را از زندگیاش دفع کند، به همین دلیل، همواره در پی تدابیر و راهکارهایی است که بتواند خود را حفظ کند؛ اما قرآن کریم در جای دیگری میفرماید:
«وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ»
«من کار و امر خود را به خدا واگذار میکنم.»
امام صادق علیهالسلام «تفویض» را اینگونه معنا کردهاند که تفویض بهمعنای ترک تدبیر نیست؛ بلکه بهمعنای سپردن نهایی امور به خداوند متعال است؛ یعنی انسان تلاش میکند؛ اما نتیجه را با توکل و اعتماد کامل، به خداوند میسپارد.
توکل حقیقی و گرهگشایی الهی
گاهی افراد تصور میکنند با تکیه بر تواناییهای عقلی، مالی یا امکانات خود میتوانند شرور و مشکلات زندگی را دفع کنند. بر این اساس شروع به نقشهکشی و برنامهریزی میکنند؛ اما گره در کارشان بیشتر میشود.
در چنین مواقعی، گویی خداوند خود را عقب میکشد و میفرماید: «تو بر عقل و امکانات خود حساب باز کردهای، پس دیگر روی من حساب نکن.» در مقابل، کسانی هستند که هیچ امتیازی برای خود قائل نیستند و توکل واقعی دارند؛ در اینصورت خداوند شخصاً وارد میدان میشود و برای رفع مشکلات به یاری آنان میشتابد.
خداوند، تنها پناهگاه در مشکلات
یکی از نامهای خداوند «کافی» است، که بهمعنای کسی است که از هر چیزی بینیاز است و هیچ چیز از او بینیاز نیست. در دعایی آمده است:
«یَا مَنْ یَکْفِي مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لاَ يَكْفِي مِنْهُ شَيْءٌ، اِكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[3]
«ای کسی که از هر چیز بینیازی و هیچ چیز از تو بینیاز نیست، آنچه فکرم را در امور دنیا و آخرت به خود مشغول کرده، برآور.»
بنابراین، در تمام مسائل زندگی تنها کسی که اگر وارد میدان شود کافی است و هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند جای او را پُر کند، خود خداوند است. هنگامی که امور خود را به خدا واگذار میکنیم، در آزمون الهی موفق خواهیم بود؛ اما اگر امور را به تدبیر و کفایت خود بسپاریم و بخواهیم خودمان مقدرات را تنظیم کنیم، در آزمون بندگی نمرۀ قابل قبولی دریافت نخواهیم کرد.
آزمایش با خوفِ ادب حضور در محضر حق
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِين»[4]
«و قطعاً شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى وجانى و كمبود محصولات، آزمايش مىكنيم و صابران (در اين حوادث وبلاها را) بشارت بده.»
یکی از آزمایشهایی که خداوند حتماً ما را با آن محک میزند، «خوف» است. معمولاً خوف را بهمعنای ترس و نگرانی از اطراف میشناسیم، اما در اینجا منظور، خوف از خود خداست؛ یعنی ترس از بیادبی و گستاخی در محضر حق.
آیا واقعاً از بیادبی در حضور خدا میترسید؟ آیا خوفتان صادقانه است؟ اگر کسی از چیزی هراس داشته باشد، باید از آن فرار کند؛ پس اگر واقعاً از گستاخی در محضر خدا میترسید، باید از آن دوری کنید و اجازه ندهید گستاخی در گفتار یا رفتار شما جلوه کند.
خوف واقعی از خدا، باعث ادب و احترام کامل در برابر او میشود؛ حتی در خواطر و افکار ما؛ چراکه خدا به ظاهر و باطن ما آگاه است. به همین دلیل میفرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ»؛ یعنی ما شما را امتحان میکنیم تا خوفتان حقیقی و درست باشد.
در جای دیگر ،قرآن میگوید:
«خافُونَ إِن كُنتُم مُؤمِنين»[5]
«تنها از من بترسید اگر ایمان دارید.»
خداوند از ما میخواهد اگر واقعاً مؤمن و مخلص هستیم، نسبت به خود او خوف داشته باشیم. خوف واقعی، ما را به دوری از معاصی قلبی و ظاهری وا میدارد و باعث میشود در آزمون الهی موفق شویم و رتبۀ بالایی در ادب حضور در محضر حق کسب کنیم.
آزمایش با جُوع
آزمایش دوم در این آیه «جُوع» است. در تفاسیر معرفتی، «جوع» بهمعنای اِمساکهایی است که خداوند برای بندهاش قرار میدهد؛ یعنی محدودیتهایی که نفس و شهوات انسان را مهار میکند. به عبارت دیگر، جوع یعنی مهار شهوتها و خواستههای نفسانی.
گاهی انسان باید تمایلات و شهوات خود را بهشدت کنترل و مهار کند؛ زیرا مهار شهوت باعث تقویت و توانمندی انسان میشود. برخلاف تصور عمومی که گمان میکنند رها کردن شهوات موجب آسایش است! واقعیت این است که هرچه شهوات بیشتر مهار شود، قدرت و استقامت بیشتری نصیب انسان میشود.
مثلاً شهوت خواب؛ اگر بخواهیم هر چقدر دلمان خواست بخوابیم و به آن مجال دهیم، در نهایت ناتوانتر میشویم. ما به بدن خود برنامه میدهیم که باید زیاد بخوابد! در حالیکه توانایی داریم این زمان را کاهش دهیم و خود را کنترل کنیم.
هرچه در اِمساک و مهار تمایلاتی مانند میل به تجسس، خوردن، خوابیدن و… موفقتر باشیم، نهتنها توانمندتر میشویم؛ بلکه به خداوند نزدیکتر خواهیم شد. بنابراین، لازمۀ رسیدن به قرب الهی، داشتن «جوع» و کنترل شهوات در زندگی است.
آزمایش با نیّت در انفاق
آزمایش بعدی که در این آیه به آن اشاره میشود، «نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَال» است؛ یعنی خداوند میخواهد با کاستن از اموال، حرص را از دل ما بزداید.
خداوند برای زدودن حرص، راهی قرار داده و آن انفاق است. در این آزمایش، خداوند ما را محک میزند تا ببیند پس از بخشش مالی که در اختیار داشتیم، آیا هنوز نگاهمان بهدنبال آن مال هست یا نه؟ آیا منتظر پاداش دهبرابری هستیم؟ یا انفاق ما فقط برای رضای خدا بوده است؟
اگر نیت انسان از انفاق، دریافت عوض و پاداش مادی باشد، در واقع هنوز حرص در وجود او باقی است و در آزمون الهی نمرۀ قبولی نخواهد گرفت؛ اما اگر انفاق تنها برای خدا باشد و دل، از مال برداشته شود، آنگاه شخص از امتحان الهی سربلند بیرون خواهد آمد.
پس در آزمایش «نقص از اموال»، نه فقط بخشش مال مهم است، بلکه نیت پشت آن و میزان دلکَندن از دنیا، تعیینکنندۀ نتیجۀ آزمون است.
آزمایش با قطعِ نفسانیات
در ادامۀ آیه آمده است: «نَقْصٍ مِنَ… الْأَنْفُسِ» در تفاسیر ظاهری، منظور از «نقص در انفس» از دست دادن عزیزان و اطرافیان است؛ اما در تفاسیر معرفتی، این بخش از آیه تعبیر عمیقتری دارد و آن عبارت است از: «میراندن نفسانیات و خواهشهای درونی.»
خداوند ما را آزمایش میکند تا ببیند آیا میتوانیم تمایلات نفسانی خود را بمیرانیم و پس از آن، آیا از این دگرگونی درونی شادمان میشویم، یا آن را بیهوده میدانیم و حتی حسرت گذشته را میخوریم؟
برخی افراد پس از ترک لذتهای نفسانی و ورود به مسیر دینداری، دچار نوعی پشیمانی باطنی میشوند. گاهی میگویند: «هر چه بیشتر دیندار میشویم، زندگی سختتر میشود!»، یا «ای کاش اصلاً این مسیر را نمیرفتیم!»، و یا:«هر چه کمتر بدانی، راحتتر زندگی میکنی!»، اینگونه سخنان نشانۀ آن است که هنوز قلب آنان به نفسانیات گذشته وابسته است و از امتحان «نقص از انفس» موفق بیرون نیامدهاند.
در واقع، خداوند در این مرحله، نفسانیات را از انسان میگیرد و منتظر است ببیند آیا بندهاش شکرگزار این تطهیر باطنی خواهد بود یا افسوس گذشته را خواهد خورد. مؤمن واقعی کسی است که دلکَندن از خواهشهای نفسانی را نعمتی الهی بداند، نه رنجی بیهوده.
قطع تعلقات؛ آزمونی برای دلبستن به حقیقت
در تفسیر دیگری «نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ» به قطع تعلقات دنیوی بیان شده است. خداوند ما را با این قطع تعلقات آزمایش میکند تا بسنجد آیا توان زندگی بدون وابستگیهای مادی و نفسانی را داریم یا نه.
قرآن میفرماید:
«لَقَدْ جِئْتُمونا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ»[6]
«همانگونه که نخستین بار شما را آفریدیم، اکنون نیز بهسوی ما باز میگردید».
این آیه اشاره دارد که انسان هنگامی که به این دنیا قدم گذاشت، عریان و بدون هیچ تعلقی بود؛ یعنی مجرّد و بینیاز از وابستگیها. اکنون خداوند ما را میآزماید تا ببیند وقتی چیزی از ما گرفته میشود، چقدر به آن وابستهایم. آیا در مقابل این گرفتاریها با غصه و اعتراض واکنش نشان میدهیم یا با تسلیم و رضا میپذیریم؟!
باید با دلی آرام و مطمئن به خداوند بگوییم:
«اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ»[7]
«خدایا، نفسم را آرام و خشنود در برابر تقدیر و قضاوتت قرار ده.»
این باور که گاه گرفتنها و کاهش تعلقات، زمینهساز پذیرش معارف والاتر و رشد روحی است، رمز موفقیت در این آزمون الهی است. تنها با این نگاه است که از این امتحان سخت، بهسلامت عبور و رضایت الهی را کسب میکنیم.
آزمون ثمرات؛ پایداری در عمل یا کنار گذاشتن راه؟
در بخش «مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ»، خداوند ما را با ثمرات کارهایمان آزمایش میکند. هدف این است که ببیند آیا ما بهدنبال نتیجهگرایی و دستاوردهای ظاهری هستیم یا هدفمان اتصال به خدا و اولیای الهی است؟
گاهی اوقات ما ذکرهای مداوم داریم، خلق خوش نشان میدهیم و مراقبتهای ویژهای در رفتار و عبادت خود داریم؛ اما گویی نتیجهای در زندگی مشاهده نمیکنیم! حتی در مجالس اهل بیت علیهمالسلام حضور مییابیم؛ ولی حاجتی برآورده نمیشود!
در چنین شرایطی، خداوند ما را میآزماید که آیا این امور پسندیده و نیک را رها میکنیم و کنار میگذاریم، یا با صبر و استقامت، راه را ادامه میدهیم؟
پایداری در مسیر، علیرغم نبود نتیجۀ فوری، نشانۀ ایمان قوی و توکل به خداوند است؛ و این همان آزمونی است که باید در آن سربلند شویم.
به تیغم گر زند دستش نگیرم
وگر تیرم زند منت پذیرم؟[8]
قرآن کریم به ما یادآوری میکند که گاهی در زندگی با «نَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ» مواجه میشویم؛ یعنی در ابتدا بازدهی و نتیجه اعمال خیر و نیکویی را نمیبینیم یا تأثیر فوری آن در زندگی ظاهر نمیشود؛ اما در درازمدت ثمرات و فواید آن نمایان خواهد شد.
برای مثال، ما ایمان داریم به این آیه شریفه که میفرماید:
«إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[9]
«همانا نماز انسان را از زشتیها و منکرات بازمیدارد.»
اما اگر نماز میخوانیم و هنوز اثر بازدارندگی آن را در رفتار خود یا دیگران مشاهده نمیکنیم، نباید آن را ترک کنیم. این خود آزمونی الهی است که با استمرار در عمل، نهایتاً شاهد تحقق اثرات مثبت آن خواهیم بود.
صبر بر وعدههای الهی، کلید موفقیت
خداوند گاهی ما را با «نقص در ثمرات» آزمایش میکند. ممکن است ما کار نیک و پسندیدهای انجام دهیم؛ اما چون نتیجه فوری نمیبینیم، آن را رها کنیم؛ این یعنی موفقیت در آزمون الهی نصیبمان نشده است.
خواستن نتیجۀ فوری، رهایی سریع از مشکلات و دریافت مقام یا کرامت ویژه، نشانه عبور نکردن از این آزمون است. صبر و استقامت در ادامۀ مسیر و اعتماد به وعدههای الهی، راه موفقیت در این امتحان است.
به همین جهت به ما آموختهاند:
«اُطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ إلَى اللَّحْدِ»[10]
«ز گهواره تا گور دانش بجوی.»
همچنین گفتهاند:
«طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ»[11]
«جستجو و تحصیل علم بر هر مسلمانی فرض و واجب است.»
اینها همه نشان از این دارد که بالاخره چراغِ هدایت روشن میشود و فایده و ثمرات امور مثبتِ ما در درازمدت دیده میشود.
ترجیح شریعت بر تعصبات خانوادگی؛ آزمون الهی در پیروی از حق
اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَ لَا يَهْتَدُون»[12]
«و هنگامى كه به آنها (مشركان) گفته شود: آنچه را خدا نازل كرده است پيروى كنيد، گويند: بلكه ما از آنچه پدرانِ خود را بر آن يافتيم پيروى مىنماييم. آيا (از آنان پيروى مىكنند) هرچند پدرانشان چيزى نمىفهميدند و هدايت نيافته بودند؟»
پیامبر اکرم میفرماید:
«البَرَكَةُ مَعَ أكابِرِكُم»[13]
«برکت با سالمندان شماست.»
این حدیث نشاندهندۀ احترام و ارزش بزرگان در اسلام است و حضور آنان را مایۀ برکت میداند؛ اما گاهی ممکن است برخی سنتهای نادرست در خانواده وجود داشته باشد که با موازین شرعی در تعارض باشد. در چنین مواردی، اگر بهجای بازنگری و اصلاح، تعصب نشان دهیم و بگوییم:
«بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا»
«بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، پیروی میکنیم.»
در واقع از آزمون الهی سربلند بیرون نخواهیم آمد.
احترام به سالمندان واجب است؛ اما پیروی از افکار و اعمال نادرست آنان، اگر مخالف شرع باشد، جایز نیست. اگر رسمهای خانوادگی با دستورات دینی در تضاد باشد، ترجیح با شریعت است، نه تعصبات قومی و خانوادگی.
گاهی لازم است با حفظ حرمت بزرگان، سنتهای غلط را بهصورت محترمانه نقد و اصلاح کنیم. پیروی از حق و عدالت، حتی در مقابل خواستههای نادرست خانواده، نشاندهندۀ ایمان راستین است و موجب رضایت خداوند میشود.
در مواجهه با تعارض بین شریعت و سنتهای خانوادگی، باید جانب دین را بگیریم و از تعصبات بیجا بپرهیزیم. تنها در این صورت است که در آزمون الهی موفق خواهیم شد و برکت واقعی که همراهی حق و حقیقت است شامل حالمان میشود.
تاریخ جلسه: 1393/8/15 – جلسه ششم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[2] حافظ
[3]. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج97، ص: 418
[4] . سوره بقره، آیه 155.
[5]. سوره آلعمران، آیه 175.
[6]. سوره کهف، آیه 48.
[7] . فرازی از زیارت امینالله.
[8]. حافظ.
[9]. سوره عنکبوت، آیه 45.
[10] . نهج الفصاحه، ص218.
[11]. مصباح الشریعه، ص13.
[12]. سوره بقره، آیه 170.
[13]. جامع الاخبار، ص92.