آزمایش الهی – جلسه هجدهم

موسسه علمیه السلطان علی بن موسی الرضا ع - آزمایش الهی

آزمایش با طلب کمال

 

«إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءتْ مَصِيرًا»[1]

«همانا كسانى كه فرشتگان، جانشان را مى‌گيرند، در حالى كه بر خويشتن ستم كرده‌اند، از آنان مى‌پرسند: شما در چه وضعى بوديد؟ گويند: ما در زمين مستضعف بوديم (و به ناچار در جبهه‌ى كافران قرار داشتيم) فرشتگان (در پاسخ) گويند: مگر زمين خداوند گسترده نبود تا در آن هجرت كنيد؟ آنان، جايگاهشان دوزخ است و بد سرانجامى است.»

قرآن در این آیه به گروهی اشاره می‌کند که هنگام مرگ درمی‌یابند در مسیر قرب الهی کوتاهی کرده و به خویشتن ظلم روا داشته‌اند. هنگامی که فرشتگان از آنان دربارهٔ وضعیت اعتقادی و محیط زندگی‌شان می‌پرسند، عذر می‌آورند که «ما مستضعف بودیم و توان اقدام نداشتیم»؛ اما پاسخ ملائکه این است که: «آیا زمین خدا گسترده نبود تا هجرت کنید؟»

این افراد، به بیان قرآن، می‌دانستند که از حضور، قرب و اطاعتی که باید در محضر حق می‌داشتند، کم گذاشته‌اند. آنان در عرصهٔ معنویت مستضعف بوده‌اند؛ اعتقاداتی سست و یقینی لرزان داشته‌اند. به تعبیر دیگر، دنیا آنان را زمین‌گیر کرده و دل‌بستگی‌های دنیوی، روحشان را اسیر ساخته بود.

در مقابل، ملائکه یادآور می‌شوند که خداوند ظرفیت و سعهٔ وجودی در اختیار هر انسان قرار داده است؛ راه هجرت و رهایی باز بوده و می‌توانستند از آلودگی‌ها، گناهان، ناامنی‌های درونی و رذایل اخلاقی به سوی پاکی و نور حرکت کنند؛ اما آنان این راه را نپیمودند و سرانجامِ چنین غفلتی، دوری از خدا و محرومیت از وصل الهی خواهد بود.

 

نقش یقین در عبور از آزمون‌های الهی

 

ما نیز در زندگی، گاه گرفتار عادت‌ها، افکار یا اخلاقیاتی می‌شویم که توان رهایی از آن‌ها را در خود نمی‌بینیم. این احساس ناتوانی، درون ما اضطراب ایجاد می‌کند. یکی از آزمون‌های مهم الهی همین احساس ضعف است، و علت بخش عمده‌ای از اضطراب ما، نبودِ یقین کافی است. اگر یقین داشته باشیم خدایی داریم که رئوف، شفیق، رفیق و «أَقْدَرُ الْقادِرین» است، دل‌هایمان آرام می‌گیرد و اضطراب راهی به آن نمی‌یابد.

اگر انسان ضعف اعتقادی خود را بشناسد؛ اما برای رفع آن تلاشی نکند، در آزمون الهی شکست خواهد خورد. اما اگر برای تقویت ایمان بکوشد و همواره از خداوند و اولیای الهی، طلب «حق‌الیقین» و «عین‌الیقین» کند، آنگاه می‌تواند از این استضعافِ درونی هجرت کند و در امتحان الهی نمرهٔ قبولی به دست آورد.

 

دو دسته انسان در مواجهه با ضعف اعتقادی

 

بر اساس این آیه، انسان‌ها به دو گروه تقسیم می‌شوند:

۱. گروهی که به موجودیِ خود قانع‌اند. این افراد اعتقادات کم‌رنگ و سست خود را عادی می‌شمارند و هیچ ضرورت و انگیزه‌ای برای کسب معرفت و تقویت باورهایشان احساس نمی‌کنند. آنان همان کسانی‌اند که قرآن درباره‌شان می‌فرماید:«فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ». خودشان فراق الهی را انتخاب و امضا کرده‌اند و سقوط را بر خویشتن پسندیده‌اند. این دسته مستضعفِ فکری هستند؛ در دنیا زمین‌گیر شده‌اند، از نواقص معنوی خود راضی‌اند و قصدی برای کامل کردن و زدودن عیوبشان ندارند. حتی ممکن است ضعف اعتقادی‌شان را به حساب تقدیر الهی بگذارند و به همین دلیل حرکتی رو به بالا و پرشی به‌سوی رشد ندارند. چنین افرادی، به‌طور طبیعی، در آزمون الهی دچار خسارت می‌شوند.

۲. گروهی که از ضعف اعتقادی خود ناراضی‌اند. این افراد از سطح موجودیِ خود راضی نیستند و برای ارتقای باور و معرفتشان تلاش می‌کنند. آنان به اهل فن و کارشناسان حقیقی دین مراجعه دارند و از خدا می‌خواهند کسانی را در مسیرشان قرار دهد که در مجاورت آنان، فکرشان صحیح و اعتقاداتشان استوار شود. این گروه در پی جدا شدن از آلودگی‌های اخلاقی و فکری هستند و می‌خواهند بر موجودی معنوی خود بیفزایند. چنین افرادی هرگز به «حبس» در وضع موجود راضی نیستند؛ بلکه طالب کمال‌اند و خواهان رشد در مراتب معرفتی، اخلاقی و روحانی. ذکر دائمی آنان «الحمدلله ربّ العالمین» است؛ چرا که مربی و پروردگار خویش را شکر می‌کنند و همواره از او می‌خواهند که آنان را در مسیر رشد و تکامل پیش ببرد.

 

طلب رشد الهی

 

امام خمینی‌(ّره) در آداب الصلوة می‌فرماید: حضرت موسی با آن‌که خود صاحب مقام بلند «کلیم‌الله» بود، برای تلمذ و شاگردی در محضر ولایت حضرت خضر، سفری طولانی را پیمود. همچنین پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله، با آن‌که ظرف علم الهی بود و خداوند همهٔ معارف را در وجود مبارک ایشان به ودیعه نهاده بود، باز هم از خداوند درخواست می‌کردند:«رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا»؛ «پروردگارا! علم و معرفت من را افزون ساز».

این نمونه‌ها نشان می‌دهد که انسان در مسیر رشد معنوی هرگز نباید خود را بی‌نیاز بپندارد. ما نیز زمانی در صحنهٔ آزمون الهی موفق خواهیم شد که از خدا بخواهیم ما را تربیت کند و ظرفیت وجودی‌مان را افزایش دهد؛ تا مشکلات در برابر دیدگانمان کوچک شود و بتوانیم از آن‌ها عبور کنیم.

 

آزمون با پاکسازی نجواهای درونی

 

«لاَّ خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتَغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا»[2]

«در بسيارى از (جلسات و) سخنان درگوشى آنان، خيرى نيست، مگر (سخن) كسى كه به صدقه يا كار نيك يا اصلاح و آشتى ميان مردم فرمان دهد و هر كس براى كسب رضاى خدا چنين كند پس به زودى او را پاداشى بزرگ خواهيم داد.»

در این آیه، یکی از ظریف‌ترین عرصه‌های آزمایش الهی مطرح می‌شود: نجواهایی که انسان در باطن خود دارد.

نجوا همان سخنانی است که در دل می‌گذرد؛ گفتگوهای درونی‌ای که هیچ‌کس از آن آگاه نیست و تنها خداوند بر آنها شاهد است. قرآن می‌گوید بسیاری از این نجواها بیهوده، بی‌ثمر و حتی زیان‌آورند؛ زیرا انسان در آنها خود را سرزنش می‌کند، انرژی منفی می‌دهد و گرفتار احساس ناکامی و بی‌ارزشی می‌شود.

افرادی که چنین نجواهایی دارند، معمولاً خدا‌بین نیستند؛ الطاف الهی را نمی‌بینند و به جای امید و توکل، گرفتار خودکم‌بینی و شکایت‌اند. برای نمونه، انسان در دل با خود می‌گوید: «هر روز زیارت آل یس می‌خوانی و خیال می‌کنی واقعاً آمادۀ یاری امام خود هستی؟!»

این‌گونه نجواها روح را فرسوده می‌کند؛ زیرا انسان به ضمیر ناخودآگاه خود برنامهٔ درست نداده است و در نتیجه، سرعت سیر و رشد معنوی از او گرفته می‌شود.

قرآن می‌آموزد که نجواهای درونی باید سازنده، مثبت، امیدوارانه و الهام‌بخش باشند؛ نه ناامیدکننده و مخرّب. هرگاه نجواهای انسان رنگ خیر پیدا کند ـ چه در دعوت به نیکی و چه در اصلاح نفس و چه در قصد قرب الهی ـ آن‌گاه حرکت انسان به سوی خداوند شتاب خواهد یافت.

 

قدرت نجواهای مثبت

 

تمام دعاها و اذکاری که بر زبان می‌آوریم، در حقیقت ورود بار مثبت به روح و جان ماست. اگر به دعا و ذکر اعتقاد داشته باشیم، در مرحلهٔ نخست این بار مثبت را در وجود خود ایجاد کرده‌ایم و سپس کلام حق در جایگاه حقیقی‌اش اثر خواهد گذاشت. در مقابل، نجواهای باطل و منفی، برنامه‌ای نادرست به روح ما می‌دهد و حاصل آن، کاهش برکت و حتی «صفر شدن» سود زندگی معنوی است.

این در حالی است که خداوند «مُدَبِّرُ الاُمور» و «أَقْدَرُ القادِرین» است؛ خدایی که هم قدرت دارد و هم رئوف و رحیم است. او می‌تواند از یک بندهٔ عاجز دستگیری کند؛ بندهٔ فرشی را به مقام عرشی برساند و انسان خاک‌نشین را به مرتبهٔ عبودیت خالص ارتقا دهد. از همین رو نباید در حل مشکلات تنها بر خود تکیه کنیم.

آزمون الهی فقط در اعمال ما خلاصه نمی‌شود، بلکه در دیدگاه‌ها و افکار ما نیز جریان دارد. ما بستری هستیم که یا «عسل مصفّی» از آن عبور می‌کند یا «آب گل‌آلود». اگر نگرش ما صحیح باشد و بر کمک‌های خدا تکیه کنیم، بستر وجودمان صاف و زلال می‌شود و عسل مصفّایِ رحمت الهی از آن عبور می‌کند؛ اما اگر دائماً بر توان ناقص خود حساب کنیم و برنامه‌های منفی به خویش بدهیم، بستر وجودمان گل‌آلود می‌شود و هیچ خیری از آن برنمی‌خیزد. در چنین حالتی، طبعاً در آزمون الهی موفق نخواهیم بود.

 

نجوای صحیح؛ راهی برای هماهنگی نفس و عقل

 

نجواهای درست و الهی، از مهم‌ترین عوامل سازندگی روح هستند. برای نمونه، یکی از نجواهای مفید، فرمان دادن به خود برای صدقه است. هنگامی که به خود امر به صدقه می‌کنیم، در حقیقت به خود پیام می‌دهیم که «توانمندم»؛ یعنی خداوند به من مال، آبرو و قدرت عطا کرده است.

از دیگر نجواهای درست، فرمان به کارهای نیک است؛ مانند راست‌گویی، غیبت نکردن و آزار ندادن دیگران با زبان. بنابراین باید پیوسته با خود، نجواهای صحیح داشته باشیم تا در آزمون الهی نمرهٔ قبولی بگیریم.

در وجود ما همیشه کشمکشی میان نفس و عقل برقرار است. باید از خداوند بخواهیم که میان این دو صلح برقرار کند تا هر دو در یک مسیر قرار گیرند؛ به گونه‌ای که نفس ما از مرحلهٔ «نفس امّاره بالسوء» عبور کرده و به «نفس مطمئنه» تبدیل شود؛ نفسی که با تمام وجود ندا سر می‌دهد:«ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ»[3]؛ «ای روح آرام‌یافته، به سوی پروردگارت بازگرد.»

در مقابل، نجواهای نادرست موجب کدورت قلب می‌شود. نباید با خود بگوییم: «فقط یک فکر بود، که به عمل نرسید.» چنین نجواهایی اثر خود را می‌گذارند، دل را تیره می‌کنند و ـ چنان‌که گفته شد ـ مانع سرعت یافتن سیر معنوی انسان می‌شوند. اگر مراقب نجواهای باطنی خود نباشیم، خواطر نفسانی بر ما مسلّط می‌شود و در نتیجه، در آزمون الهی نمرهٔ قبولی نخواهیم گرفت.

 

راه‌های مقابله با القائات شیطانی

 

پیامبر اکرم‌ می‌فرماید: بر دل و جان شما همواره وارداتی می‌رسد؛ گاهی این واردات ملکی و الهی است و گاهی شیطانی. اگر واردات ملَکی بود و به شما انرژی مثبت و آرامش داد، باید «الحمدلله» بگویید تا این حالت خیر در وجودتان تثبیت شود. اما اگر القائات شیطانی را در خود احساس کردید و گمان بردید که نمی‌توانید به‌تنهایی از عهدهٔ آن برآیید، باید «أعوذ بالله» بگویید و به خدا پناه ببرید.

قرآن می‌فرماید:

«الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»[4]

«شیطان شما را از تهیدستی می‌ترساند.»

شیطان دائماً القا می‌کند: «تو نمی‌توانی، تو عاجزی، تو کم داری.» از همین رو انسان باید پیوسته به خدا پناه ببرد و اجازه ندهد این واردات منفی در جان او نفوذ کند.

از راه‌های مهمِ حفظ جان از خیالات و نجواهای نادرست، مناجات‌های شبانه و خواندن سوره‌های ناس و فلق است که دو سپر بزرگ در برابر وساوس و القائات شیطان‌اند.

سجده نیز از مؤثرترین راهکارها برای دفع انرژی‌های منفی است؛ زیرا سجده، امواج منفی را از وجود انسان دور کرده و نمی‌گذارد در جان او باقی بماند.

 

 

تاریخ جلسه: 1393/9/22 – جلسه هجدهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1].  سوره نساء، آیه 97

[2].  سوره نساء، آیه .114

[3]. سوره فجر، آیه 27.

[4]. سوره بقره، آیه 268.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط