آزمایش الهی – جلسه هفدهم

موسسه علمیه السلطان علی بن موسی الرضا ع - آزمایش الهی

آزمون‌های الهی در پرتو آیه «كُفّوا أيدِيَكُم…»

 

«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّواْ أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَ آتُواْ الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ وَ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَ لاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلًا»[1]

«آيا نمى‌نگرى كسانى را كه (پيش از هجرت) به آنان گفته شد (اكنون) دست نگهداريد و نماز به پا داريد و زكات بپردازيد. ليكن چون جهاد (در مدينه) بر آنان مقرّر شد، گروهى از آنان از مردم (مشرك مكّه) چنان مى‌ترسيدند كه گويا از خدا مى‌ترسند، بلكه بيش از خدا (از كفّار مى‌ترسيدند) و (از روى اعتراض) گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب كردى؟ چرا ما را تا سرآمدى نزديك (مرگ طبيعى) مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى دنيا اندك و ناچيز است و براى كسى كه تقوا پيشه كند آخرت بهتر است، و به اندازه‌ى رشته‌ى ميان هسته خرما، به شما ستم نخواهد شد.»

آیه شریفه، دو میدان بزرگ امتحان الهی را پیش روی انسان قرار می‌دهد:1. خشیت از خدا در برابر ترس از مردم؛ 2. تسلیم در برابر حکم جهاد. این دو آزمون، دو ریشه اساسی در حرکت انسان به‌سوی کمال را روشن می‌سازند.

 

1.  خشیت از مردم یا خشیت از خدا؟

 

گروهی از انسان‌ها در انجام طاعات یا ترک گناهان، بیش از توجه به نظر خدا، به نگاه مردم اهمیت می‌دهند. گاهی ترس آنان از مردم برابر با ترس از خداست و گاهی حتی از آن فراتر می‌رود. چنین افرادی اگر قصد انجام کاری درست داشته باشند، آن را پنهانی انجام می‌دهند تا در معرض سرزنش قرار نگیرند؛ و گاهی برای آنکه سخنی پشت سرشان گفته نشود، عمل صحیح را به‌طور کامل ترک می‌کنند.

رفتار براساس نظر مردم، انسان را در میان ستایش و نکوهش آنان سرگردان می‌کند و این سرگشتی او را از مسیر بندگی دور می‌سازد. هنگامی که خشیت از مردم جای خشیت الهی را بگیرد، شخصیت دچار دوگانگی می‌شود و نتیجه چنین وضعی، ناکامی در آزمون الهی است.

تاریخ نیز نمونه‌های روشنی از این حقیقت به ما نشان داده است:

  1. حرکت امام حسین(ع) از مدینه برای آغاز نهضت عاشورا: بسیاری از نیکان و خیرخواهان، امام را از خروج بازمی‌داشتند؛ اما ایشان چون به حقانیت راه خویش یقین داشت، بدون ترس از مخالفت‌ها و واکنش‌ها اقدام کرد.
  2. قیام امام خمینی(ره) در سال ۱۳۴2: بسیاری از علمای بزرگ آن عصر نه‌تنها همراهی نکردند، بلکه با ایشان مخالفت ورزیدند؛ زیرا در فضای آن زمان، امکان قیام را نمی‌دیدند. با این حال امام با یقین کامل به درستی راه خویش، بدون کوچک‌ترین نگرانی از نگاه دیگران، بر موضع حق پافشاری کرد و سرانجام در آزمون الهی پیروز شد. قرآن کریم می‌فرماید:

«إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»[2]

«تنها اهل معرفت، خشیت حقیقی از خدا دارند.»

کسی که فاقد معرفت باشد، از آسیب احتمالی مردم بیمناک است؛ حال آنکه آسیب مردم موقتی و همچون کف روی آب است. اما عذاب الهی چنین نیست:

«نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»[3]

«آتش افروخته الهى، كه بر دل‌ها راه يابد.»

از این رو یکی از مهم‌ترین آزمون‌های الهی، زمانی است که انسان به‌سبب ترس از مردم، کار درست را رها کند. در چنین حالتی، نتیجه آزمون شکست است. اما اگر نگاه مردم برای ما بی‌اهمیت باشد و یقین داشته باشیم که عمل ما مطابق شرع و مرضیّ خداست، در این امتحان الهی سربلند خواهیم شد.

 

2.  جهاد و اعتراض نکردن به حکم خدا

 

آزمون دوم که آیه به آن اشاره دارد، جهاد است. خداوند سخن کسانی را نقل می‌کند که گفتند: «رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ؟»

جهاد یکی از دشوارترین تکالیف الهی است، زیرا آمادگی برای فدا کردن جان در راه خدا را می‌طلبد. بندگان مؤمن در برابر این حکم می‌گویند: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» و این نشانۀ قبولی در امتحان است. اما گروهی دین را فقط با راحتی می‌خواهند؛ دینی که در آن خبری از مبارزه، سختی، مقاومت و ایستادگی نباشد. چنین افرادی از حکم خدا گله‌مندند و می‌پرسند چرا جهاد بر آنان واجب شده است.

در حالی که حقیقت زندگی، سراسر میدان مبارزه است. یکی از بزرگ‌ترین عرصه‌های این نبرد، درون خود انسان قرار دارد: نفس امّاره بالسوء که پیوسته انسان را به زشتی دعوت می‌کند، و در مقابل عقل و قلب که انسان را به بندگی خدا می‌خوانند. این دو نیرو همواره در حال تضاد و کشمکش‌اند؛ و از همین رو وجود انسان «مِحراب» است، یعنی محل جنگ دائمی میان حق و باطل در درون او.

 

نتیجه

 

آیه شریفه به ما می‌آموزد که بندگی خداوند بدون عبور از دو امتحان بزرگ کامل نمی‌شود: 1. ترجیح خشیت الهی بر ترس از مردم؛ 2. تسلیم‌شدن در برابر سخت‌ترین فرمان‌های الهی، از جمله جهاد. هر کس بتواند در هر دو میدان با یقین و اخلاص بایستد، در امتحان الهی سربلند خواهد شد.

 

عافیت‌طلبی و حقیقتِ مواجهه با سختی‌ها

 

درخواستِ عافیت، امری نادرست نیست؛ بلکه کاملاً درست و مطلوب است. ما در دعاهایمان پیوسته از خداوند آرامش، سلامت و آسایش را مسئلت می‌کنیم. در حدیث آمده است:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِيَةَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[4]

«خداوندا! از تو بخشش و عافیت در دنیا و آخرت را می‌خواهم.»

این نشان می‌دهد که ما هرگز از خدا سختی نمی‌طلبیم و عافیت‌خواهی، روح مؤمنانه دارد. اما حقیقت این است که مسیر زندگی، آمیخته به موانع و ابتلائات است. این سختی‌ها برای آن نیست که انسان رنج بکشد، بلکه برای آشکار شدن باطن اوست؛ تا معلوم شود چه اندازه در ادعای ایمان صادق است. آیا در برابر حکم خدا اعتراض می‌کند یا تقدیر الهی را می‌پذیرد و تسلیم اوست؟

برای موفقیت در این آزمون‌ها، بر انسان لازم است هنگام مواجهه با ابتلاء، از خداوند توفیق صبر و شکر بخواهد. شکر بدین معنا که روح انسان وسعت یابد تا سختی‌ها کوچک و قابل تحمل شود.

امیرالمؤمنین در توصیف دنیا می‌فرماید:

«دَارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ»[5]

«دنیا سرایی است احاطه‌شده با سختی‌ها.»

در همین درگیری با مشکلات است که توانایی‌های پنهان انسان آشکار و سبکِ سلوک و حقیقت شخصیت او نمایان می‌شود.

 

آزمایش با حُسن ظن به خدا

 

«مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَ أَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا»[6]

«(اى انسان!) آنچه از نيكى به تو رسد از خداست و آنچه از بدى به تو برسد از نفس توست. و (اى پيامبر) ما تو را به رسالت براى مردم فرستاديم و گواهى خدا در اين‌باره كافى است.»

یکی از آزمون‌های مهم الهی، حُسنظنّ به خداوند و شناخت صحیح نسبتِ نعمت‌ها و نقص‌هاست. خداوند محسن است؛ یعنی سرچشمه زیبایی، خیر و نیکی. ازاین‌رو نسبت‌دادن بدی و زشتی به ذات او خطاست. هر حُسن و هر نعمتی که به انسان می‌رسد از جانب خداوند است؛ و هر نقص، کاستی و سیئه‌ای که در زندگی ما رخ می‌دهد، برخاسته از اعمال، غفلت‌ها و کوتاهی‌های خود ماست.

برای نمونه، توفیق شرکت در مجالس سیدالشهداء از الطاف الهی است و نباید آن را به توانایی، برنامه‌ریزی یا لیاقت خود نسبت دهیم. هر توفیقی در زندگی، اگر رنگ حُسن دارد «من‌الله» است و محصول مشترک انسان و خدا نیست؛ بلکه به‌طور کامل امتیاز الهی است. ما تنها باید ظرف دلمان را آماده کنیم.

گاهی می‌گوییم:اگر خدا توفیق دهد! حال آنکه خداوند همیشه توفیق می‌دهد؛ این ما هستیم که با موانع درونی، بی‌توجهی، بی‌مراقبه، غفلت، کوتاهی و جابه‌جایی‌های نادرست، راه جریان توفیقات خدا را سد می‌کنیم. نقص‌ها، به‌دست ما ایجاد می‌شوند نه به‌دست خدا. در دعای کمیل عرضه می‌داریم:

«اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ»

«خدایا! از تو درخواست می‌کنم به رحمت فراگیرت که همه چیز را دربرگرفته است.»

وقتی رحمت الهی همه چیز را شامل می‌شود، پس هر حسن و توفیقی از همان رحمت سرچشمه می‌گیرد. بنابراین اگر نعمت‌ها و موفقیت‌ها را تنها به خدا نسبت دهیم و کاستی‌ها و خطاها را به نفس خود، در این آزمون الهی نمره قبولی می‌گیریم.

یکی از مفسران می‌گوید: ما با ادب آزمایش می‌شویم. ادب آن است که هر کار خوب و هر توفیق را لطف خدا بدانیم و و هر نقص و کوتاهی را به خود نسبت دهیم.

اگر کار نیک را به نام خود ثبت کنیم و نقص را به خدا نسبت دهیم، در آزمون الهی مردود می‌شویم. به تعبیر دیگر، ما در این نسبت‌دادن‌ها میان خوش‌ادبی و بی‌ادبی امتحان می‌شویم.

 

آزمایش با خلوت‌ها و ثبات قدم در اطاعت

 

«وَ يَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَآئِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَ اللّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ وَ كَفَى بِاللّهِ وَكِيلًا»[7]

«(منافقان، به هنگام روز و در حضور تو) مى‌گويند: اطاعت! پس چون از نزد تو بيرون مى‌روند، گروهى از آنان در جلسات شبانه و بيتوته‌ها برخلاف گفته‌ى تو كار مى‌كنند، ولى خداوند، آنچه را در اين جلسات مى‌گذرد، مى‌نويسد. پس از آنان اعراض و بر خداوند توكّل كن، وكافى است كه خداوند، پشتيبان باشد.»

این آیه گروهی را توصیف می‌کند که در حضور پیامبر، موافقت و فرمان‌بری نشان می‌دادند؛ اما وقتی از محضر ایشان بیرون می‌رفتند، در خلوت و جلسات شبانه، برخلاف گفته‌های پیامبر تصمیم می‌گرفتند. قرآن یادآوری می‌کند که خداوند همواره حاضر است و تمام تصمیمات پنهانی انسان را ثبت می‌کند.

گاهی ما نیز وقتی در حضور اولیای الهی یا در فضای معنوی قرار می‌گیریم، تحت تأثیر جَوّ تصمیم به خوب شدن می‌گیریم؛ اما هنگامی که به خلوت خود بازمی‌گردیم و پای عمل می‌رسد، تصمیم‌مان سست می‌شود و نفسِ امّاره قدرت انجام کار درست را از ما می‌گیرد. امتحان واقعی در همین خلوت‌هاست.

به همین دلیل، مراقبت از افکار شبانه و خطورات قبل از خواب بسیار مهم است. در معارف دینی نیز اذکاری برای پیش از خواب توصیه شده تا انسان مجال نیابد با وسوسه‌های نفس بیتوته کند. خواب، شبیه لحظۀ مرگ است؛ اگر در آخرین لحظاتِ روز، افکار نادرست بر ما چیره شود، ممکن است تمام تلاش و کاشته‌های روز ما را بی‌اثر سازد.

برای نمونه وقتی می‌گوییم: «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً»[8] باید با خود بیندیشیم آیا در میدان جهاد واقعاً همان جایگاه را طلب می‌کنیم؟ آیا تصمیمات درستِ ما در خلوت شبانه تغییر می‌کند یا همواره به فرمان اولیای الهی دل می‌دهیم؟

اگر در تصمیم دچار لغزش شویم، نمره قبولی در امتحان الهی را به دست نمی‌آوریم. قرآن می‌فرماید: «وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»[9]؛ سپاه آسمان‌ها و زمین از آنِ خداست. پس اگر ما در اطاعت ثابت‌قدم باشیم و تصمیم خود را در خلوت تغییر ندهیم، خداوند نیز نیرو، توان و توفیق انجام کارهای درست را به ما عطا می‌کند.

 

 

تاریخ جلسه: 1393/9/21 – جلسه هفدهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. سوره نساء، آِیه 77.

[2]. سوره فاطر، آیه 28.

[3]. سوره همزه، آیه 6 و 7.

[4]. مفاتیح‌الجنان، دعای عافیت.

[5]. نهج‌البلاغه، خطبه 217.

[6] سوره نساء، آیه 79.

[7].  سوره نساء، آیه 81.

[8]. سوره نساء، آیه 73.

[9]. سوره فتح، آیه 7.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط