آزمون ایمان در برابر ظواهر دنیا
«لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِي الْبِلاَدِ. مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ. لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِّنْ عِندِ اللّهِ وَ مَا عِندَ اللّهِ خَيْرٌ لِّلأَبْرَارِ »[1]
«رفت و آمد كفّار در شهرها تو را فريب ندهد. (بهرهى آنها از اين رفت و آمدها) متاع ناچيزى است، سپس جايگاه ابدى آنان جهنّم است كه بد جايگاهى است. لكن براى كسانى كه نسبت به پروردگارشان پروا داشته باشند، باغهايى است كه نهرها از زير درختانش جارى است. آنان براى هميشه در آنجا هستند و اين پذيرايى (اوّليه) از جانب خداوند است و آنچه نزد خداست، براى نيكان بهتر است.»
در این آیات خداوند به یکی از ظریفترین عرصههای امتحان ایمان اشاره میکند؛ جایی که مؤمنان در برابر زندگی ظاهراً مرفّه و پرنعمتِ کافران قرار میگیرند. در نگاه نخست، این پرسش در ذهن شکل میگیرد که چرا بیدینان در امنیت و رفاه زندگی میکنند و از نعمتهای فراوان بهرهمندند، در حالیکه اهل ایمان گرفتار سختیها و تنگناهای متعددند؟ در چنین شرایطی، نقش دین در زندگی اجتماعی انسان به بوتۀ آزمایش میرود و این وسوسه در ذهن شکل میگیرد که شاید تدیّن و ایمان تأثیری در بهروزی و کامیابی نداشته باشد.
اما قرآن با لحنی قاطع و هشداردهنده این تصور را رد میکند. زندگی مرفّه و پرزرقوبرقِ کفّار را «دوره تمتّع» مینامد؛ بهرهای کوتاهمدت و فریبنده که تاریخ مصرف دارد. قرآن میفرماید این نوع زندگی، هرچند مملو از تجارت و زراعت و رونق اقتصادی باشد، در نهایت به سرانجامی شوم و جهنمی بدفرجام منتهی میشود: «مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ».
در مقابل، خداوند عاقبت متقین را «جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ» معرفی میکند؛ بهشتهایی سرشار از طهارت، آرامش و نعمتهای جاودان که ویژۀ آنان است. در واقع، قرآن از مؤمنان میخواهد که گرفتار ظاهربینی و قضاوتهای عجولانه نشوند. بهرهمندی کفّار در دنیا «متاع قلیل» است، نعمتی اندک و گذرا؛ اما رنج و سختی مؤمنان، موقّت و مقدمۀ دستیابی به «نعمت باقی» است.
اگر کسی معیار قضاوت خود را فقط بر رفاه و آسایش دنیوی بنا نهد، در آزمون ایمان شکست میخورد. ایمانِ حقیقی آن است که انسان در برابر جلوههای فریبندۀ دنیا، نگاهش را به عاقبتها بدوزد و میان لذت زودگذر و آرامش پایدار، دومی را برگزیند. بدینسان، سوره آلعمران ما را به بینشی عمیقتر فرا میخواند: دنیا میدان سنجش است، نه مقصد نهایی؛ و سعادت حقیقی در آنسویِ پردۀ این متاع قلیل نهفته است.
دینفروشی؛ بزرگترین آزمون ایمان
«وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَ مَآ أُنزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلّهِ لاَ يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُوْلَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ»[2]
«و همانا بعضى از اهل كتاب، كسانى هستند كه به خداوند و آنچه به شما نازل شده و آنچه به خودشان نازل شده، خاشعانه ايمان مىآورند. آيات الهى را به بهاى اندك معامله نمىكنند. آنها هستند كه برايشان نزد پروردگارشان پاداش است. همانا خداوند سريع الحساب است.»
آزمایش الهی در این آیه، دین فروشی است. آزمایشی که نه در میدان جنگ و نه در دوران سخت قحطی، بلکه در متن زندگی روزمرۀ ما جریان دارد؛ جایی که باید تصمیم بگیریم برای خشنودی مردم، از حقیقت دین خود کوتاه بیاییم یا نه!
خداوند با نشاندادن رفاه ظاهری کفار، دل مؤمن را میآزماید تا معلوم شود آیا ایمانش بر مبنای رضایت الهی است یا برای جلب دل مردم. بسیاری از انسانها وقتی میبینند که بیدینان در آسایش و محبوبیت به سر میبرند، وسوسه میشوند که برای بهدست آوردن دل مردم، از مرزهای الهی عبور کنند. اینجاست که دینفروشی آغاز میشود؛ وقتی برای خوشایند دیگران دروغ میگوییم، غیبت میکنیم یا از حجاب و حیا فاصله میگیریم، در واقع دین خود را به بهای اندک دنیا میفروشیم.
قرآن چنین معاملهای را زیانبارترین تجارت میداند؛ چراکه دنیا، کالایی با تاریخ مصرف است، و دلِ مردم نیز بخشی از همین دنیاست. رضایت مردم، مانند هر متاع دنیوی، گذرا و موقّت است. اما رضایت خدا، ماندگار و پایدار است؛ هرگاه انسان با خدا معامله کند، با ابدیت طرف شده است. امیرالمؤمنین علیهالسلام در جملهای کوتاه، مرز این آزمون را روشن کرده است:
«لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ»[3]
«هیچ اطاعتی از مخلوق روا نیست اگر در آن نافرمانی خالق باشد.»
اطاعت از انسانها، زمانی ارزش دارد که در مسیر رضای خدا باشد. اگر اطاعت از مردم ما را به معصیت الهی بکشاند، نه تنها هیچ ارزش معنوی ندارد، بلکه از شأن و کرامت ما نیز میکاهد. چنین اطاعتی، ذلتی پنهان است که لباس محبوبیت پوشیده است.
در اینجاست که مؤمن باید بایستد و انتخاب کند: رضایت زودگذر مردم یا رضایت جاودان خدا؟ قرآن هشدار میدهد که آنان که برای دل مردم، دین خود را میفروشند، در حقیقت چیزی موقّت را به بهای از دست دادن باقی، خریدهاند و در این معاملۀ نابرابر، تنها بازندۀ میدان خواهند بود.
آزمون بیداری پیش از پایان مهلت
«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُوْلَئِكَ يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا»[4]
«بى گمان (پذيرش) توبه بر خدا، براى كسانى است كه از روى جهالت كار بد مىكنند، سپس زود توبه مىكنند. پس خداوند توبة آنان را مىپذيرد و خداوند، دانا و حكيم است.»
یکی از مهمترین آزمونهای الهی، آزمونِ بهتأخیر نینداختنِ توبه است؛ امتحانی که در ظاهر ساده؛ اما در حقیقت، نشانۀ میزان بیداری و آگاهی انسان از حضور خداوند در زندگی است. قرآن کریم به ما میآموزد که اگر عمداً یا سهواً خطایی از ما سر زد، نباید حتی لحظهای در بازگشت به سوی خدا درنگ کنیم. توبه، دعوتی الهی برای پاکی و بازسازی روح است و خدای متعال خود را «توّاب» نامیده است؛ یعنی آنکه با آغوشی باز به سوی بندگان بازمیگردد.
اما خطر بزرگ، بهتأخیر انداختن توبه است. بسیاری از انسانها با این پندار خطرناک زندگی میکنند که «هنوز فرصت هست». قرآن این خیال را به شدت رد میکند و میفرماید:
«فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً»[5]
«هرگاه اجلشان فرا رسد، حتی یک لحظه نمیتوانند آن را به تأخیر اندازند.»
هیچ تضمینی برای ماندن و جبران وجود ندارد. عمر، امانتی ناپایدار است و زمان، سرمایهای است که هر لحظه از دست میرود. علمای اخلاق و فقه اتفاق نظر دارند که توبه، واجب فوری است؛ نه کاری برای فردا یا دوران پیری، بلکه تصمیمی برای همین لحظۀ اکنون. آنان که در آزمون توبه پیروز میشوند، همان کسانیاند که قرآن از آنان با تعبیر «يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ» یاد میکند؛ یعنی کسانی که پس از گناه، بیدرنگ توبه میکنند و فرصت را از دست نمیدهند.
توبۀ حقیقی، تنها گفتنِ یک جمله نیست؛ حرکتی درونی و تصمیمی آگاهانه برای تغییر مسیر زندگی است. نخستین شرط آن، پشیمانی قلبی از رفتار گذشته است. انسانی که از خطای خود پشیمان نمیشود، همچنان در معرض تکرار آن است. اما آنکس که از صمیم دل، از گذشتۀ خود روی برمیگرداند و تصمیم میگیرد جبران کند، چه در حقالله و چه در حقالناس، در واقع به بیداری روحی رسیده است.
بنابراین، تأخیر در توبه، نوعی غفلت از حضور خداست. مؤمن واقعی، وقتی خطایی میکند، همان دم، شرم حضور در برابر پروردگار را احساس میکند و با اشک و تصمیمی تازه، راه بازگشت را میگشاید. در این آزمون، پیروز کسی است که میان «گناه» و «توبه»، فاصلهای باقی نگذارد.
آزمون مواجه با گرفتاری و مشکلات
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاء كَرْهًا وَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَ يَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا»[6]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! براى شما حلال نيست كه زنان را به اكراه به ارث بريد و بر آنان سخت نگيريد تا بعضى از آنچه را به آنان بخشيدهايد، خود ببريد، مگر آنكه مرتكب فحشاء آشكار شوند و با آنان به نيكويى رفتار كنيد و اگر از همسرانتان خوشتان نيامد چه بسا شما چيزى را خوش نداشته باشيد، ولى خداوند، خير فراوان در آن قرار داده باشد.»
در مسیر زندگی، همواره رخدادهایی پیش میآیند که بیرون از دایرۀ اختیار ما هستند؛ بیماری، خسارت، جدایی، بیعدالتی یا ناکامیهایی که هیچ نقشی در وقوع آنها نداشتهایم. در این لحظات، انسان در برابر یکی از دشوارترین آزمونهای الهی قرار میگیرد. در این امتحان، دو نوع نگاه وجود دارد:
نگاه نخست، نگاه اعتراض و ناسپاسی است. در این حالت، انسان از مدار بندگی خارج میشود و به جای صبر، زبان به شکایت از خدا میگشاید. چنین واکنشی نهتنها دردی را دوا نمیکند، بلکه دل را تیرهتر و مشکل را سنگینتر میسازد. قرآن در آیات متعدد هشدار میدهد که شِکوهکردن از قضا و قدر، نشانۀ غفلت از حکمت خداوند است. کسی که در برابر تقدیر الهی ناسپاسی میکند، در واقع خود را از لطف و یاری خدا محروم میسازد و در آزمون زندگی مردود میشود.
اما نگاه دوم، نگاه ایمان و یقین به خیر پنهان الهی است. در این نگاه، مؤمن باور دارد که هیچ پیشامدی در جهان بدون حکمت نیست. هرچند ظاهر ماجرا تلخ باشد، اما در پسِ آن، خیری نهفته است که ما هنوز آن را نمیبینیم. با چنین نگاهی، حتی سختیها رنگ دیگری میگیرند. انسان به جای دیدن بحران، رشد و تزکیه را میبیند؛ به جای احساس باخت، فرصتِ تطهیر را درک میکند. گاه خداوند برای درمان رذایل اخلاقی ما، همچون بخل، بدبینی و حسد، راهی جز گذر از رنجها باقی نمیگذارد. بحرانها همان دارویی هستند که تلخاند، اما شفا میدهند.
در حقیقت، مؤمن کسی است که میان ظاهر ناخوشایند حوادث و باطن حکیمانۀ آنها، به حکمت اعتماد میکند. چنین انسانی هرگز خود را قربانی نمیبیند، بلکه شاگردِ تربیت الهی است؛ شاگردی که میداند در هر واقعهای، درسی از عشق و هدایت نهفته است. و این همان «نگاه دوم» است که انسان را از شکست ظاهری به پیروزی باطنی میرساند.
آزمون مال و میل
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا»[7]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اموال يكديگر را در ميان خود به باطل نخوريد، مگر اينكه تجارتى با رضايت يكديگر باشد. و خود (و يكديگر) را نكشيد، همانا خداوند نسبت به شما همواره مهربان بوده است.»
خداوند مؤمنان را به یکی از مهمترین عرصههای امتحان الهی فرا میخواند: آزمون مال و میل. مال و میل، دو جلوه از دارایی انساناند که هر دو، وسوسهبرانگیز و لغزندهاند. در حقیقت، ما نهتنها با آنچه داریم (مال)، بلکه با آنچه میخواهیم (میل)، امتحان میشویم. قرآن یادآوری میکند که مالکِ حقیقیِ هر دو، خداوند است و انسان صرفاً «امین» است، نه مالک مطلق. بنابراین، خرجکردن مال و مصرفکردن میل باید زیر نظر مالک اصلی انجام گیرد؛ یعنی با رضایت خدا و در مسیر حق.
خداوند در این آیه صریحاً نهی میکند از خوردن و مصرفکردن اموال به «باطل»؛ یعنی هر خرج و تصرفی که بر مبنای عدالت، رضایت، و حلالبودن نباشد. از اینرو، تنها تجارتی مشروع است که با رضایت دوطرف و در چارچوب اخلاق و شریعت انجام گیرد. چنین معاملهای، نهتنها مایۀ سود دنیوی؛ بلکه ذخیرهای معنوی در آخرت است.
اما در برابر، آنگاه که مال و میل در مسیر هوای نفس خرج شود، به تعبیر قرآن، انسان «خود را میکُشد». آیه میفرماید: «وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»؛ یعنی هر خرج و رفتاری که روح انسان را از حقیقت دور کند، نوعی خودکشی معنوی است. مصرف بیضابطۀ مال، پیروی از میل بیمهار، و تبدیل نعمت به ابزار خودنمایی یا لذتجویی، همه مصادیق همین مرگ تدریجیاند.
پس در این آزمون الهی، شرط موفقیت آن است که انسان مال و میل خود را امانت بداند و هر دو را با رضایت صاحب حقیقیشان؛ یعنی خداوند، مصرف کند. آنگاه است که تجارتش سودآور، و زندگیاش مصداق رحمت الهی میشود.
تاریخ جلسه: 1393/9/14 – جلسه پانزدهم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره آلعمران، آیات 196 تا 198.
[2]. سوره آلعمران، آیه 199
[3]. نهجالبلاغه، حکمت 156.
[4]سوره نساء، آیه 17
[5]. سوره اعراف، آیه 34.
[6] سوره نساء، آیه 19
[7] سوره نساء، آیه 29