آزمایش الهی – جلسه پنجم

ازمایش در عکس‌العمل نسبت به کمالات افراد

 

«مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ لاَ الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَ اللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ»[1]

«كافران از اهل كتاب ومشركان، دوست ندارند كه هيچ خير ونيكى از طرف پروردگارتان بر شما نازل شود. در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كه بخواهد اختصاص مى‌دهد، و خداوند صاحب فضل بزرگ است.»

این آیه به افرادی اشاره دارد که دوست ندارند دیگران از خیر و برکت بهره‌مند شوند، در حالی‌ که خودشان نیز از آن محروم هستند. گروهی هستند که مادیات یا معنویاتشان افزوده شده و حاجاتشان برآورده شده است، در حالی که گروهی دیگر از این نعمات بی‌بهره‌اند. این افراد به‌ جای پذیرش حکمت الهی، از خدا شکایت دارند و تحمل دیدن نعمت‌های دیگران را ندارند. چنین کسانی در آزمون الهی نمره قبولی دریافت نخواهند کرد، زیرا حسادت و نارضایتی مانع رشد معنوی و پذیرش تقدیر الهی است.

 

رضایت از خیر و برکت دیگران

 

دسته‌ای دیگر از افراد هستند که با مشاهده کمالات و نعمت‌های خاص دیگران، خدا را شاکرند. برای آنها، خیری که به دیگران رسیده، همانند خیری است که به خودشان رسیده است. این افراد به جای حسادت و نارضایتی، از دیدن برکات و نعمت‌های دیگران خوشحال می‌شوند، حتی اگر خودشان از آن بی‌بهره باشند. آنها هیچ‌گاه نمی‌گویند «خدایا چرا او و من نه؟!» بلکه با قلبی پر از رضایت و شکرگزاری به نعمات دیگران نگاه می‌کنند و در این حالت، در آزمون الهی نمره قبولی را به‌دست می‌آورند.

 

خوشحالی از پیشرفت دیگران؛ نشانه‌ای از موفقیت در آزمون الهی

 

ممکن است فردی در تلاش برای کسب معرفت و کمال باشد و در این مسیر سختی‌ها را تحمل کند، اما به جایی نرسد. در حالی که فرد دیگری با تلاش کمتر، به‌سرعت در مسیر سلوک پیشرفت می‌کند. اگر فرد اول با قلبی شاد از پیشرفت دیگران خوشحال شود و با زبان حال و قال بگوید: «الهی شکر که با وجود تلاش کمتر، او، ترقی کرده است!»، این نشان‌دهندۀ تواضع و رضایت قلبی اوست. چنین فردی در آزمون الهی نمره قبولی را دریافت می‌کند؛ زیرا از حسادت به‌دور است و از رشد معنوی دیگران نیز خوشحال می‌شود.

 

آزمونی دشوار

 

این آزمون بسیار دشوار است. فرض کنید دو نفر در حال ذکر و دعا هستند؛ یکی حاجت روا می‌شود و دیگری نه. اگر شخصی با وجود برآورده نشدن حاجت خود، از حاجت‌روایی دیگری خوشحال شود، در این صورت در آزمون الهی موفق شده است. اما اهل کتاب و مشرکین اینگونه نیستند، وقتی از ناحیه خداوند بر مؤمنین خیری نازل می‌شود، فکر می‌کنند که دیگران سهم آنها را گرفته‌اند! چنین افرادی در آزمون الهی مردود می‌شوند، زیرا به جای شکرگزاری، ناراضی‌اند.

 

آزمایش در مقام شکرگزاری در برابر اولیای الهی

 

«أَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ»[2]

«آيا بنا داريد از پيامبرتان سؤالات و درخواست‌هايى (نابجا) بكنيد، آنگونه كه پيش از اين، موسى (از طرف بنى‌اسرائيل) مورد سؤال قرار گرفت، و هر كس (با اين بهانه‌جويى‌ها از ايمان سرباز زند و) كفر را با ايمان مبادله كند، پس قطعاً از راه مستقيم گمراه شده است.»

این آیه به قوم موسی اشاره دارد که همیشه درخواست معجزه‌های بیشتری داشتند. خداوند به آنان می‌فرماید که به جای درخواست کشف و کرامت‌های بیشتر، باید در کنار موسی شاگردی کنند و در مسیر پرورش و تزکیه گام بردارند تا شایستۀ انتخاب از میان هفتاد نفر ویژه شوند. این پیام الهی به ما نیز منتقل می‌شود که نباید همچون قوم موسی باشیم که هر معجزه‌ای که دریافت می‌کردند، باز هم به‌دنبال معجزه‌های بیشتر بودند. خداوند از ما می‌خواهد که به‌جای درخواست‌های مکرر از کرامت‌ها، به دنبال رشد و پرورش درونی باشیم تا در آزمون الهی موفق شویم.

 

تواضع در برابر لطف اولیای الهی

 

آزمایش الهی این است که انسان از اولیای الهی همیشه طلبکار نباشد. همین که حضرات معصومین با آن مقام والای خود، ما را در محضرشان می‌پذیرند، خود یک معجزه است. آنان همیشه با معرفت، یقین و نور از ما پذیرایی می‌کنند و چه درخواست کنیم یا نه، به‌طور خاص در زندگی‌مان گره‌گشایی‌هایی رخ می‌دهد. این نوع تعامل نشان می‌دهد که در آزمون الهی باید از خودخواهی و طلب بی‌پایان دور باشیم و از هر لحظۀ حضور اولیای الهی به‌عنوان یک لطف الهی بهره‌مند شویم.

برای مثال، وقتی کارگری از ما چیزی طلب نمی‌کند و تنها وظیفه‌اش را انجام می‌دهد، ما خود را موظف می‌دانیم که در ازای خدمتش، نیاز او را برآورده کنیم و پرداختی به او داشته باشیم. به همین ترتیب، در محضر حضرات معصومین که در اوج کرم و بخشش قرار دارند، اگر تنها درخواست تقرب الهی داشته باشیم و بخواهیم از طریق آنها به خدا و اهل بیت علیهم السلام نزدیک شویم، خودشان نیازهای ما را برآورده خواهند کرد. چون در دایره رحمت و کرم آنها، برآوردن نیازهای معنوی و دنیوی ما قرار دارد.

 

آزمایش در تعادل بین دنیا و معنویت در تعاملات دینی

 

«وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ»[3]

«و يهوديان گفتند: مسيحيان بر حقّ نيستند، و مسيحيان گفتند: يهوديان بر حقّ نيستند، در حالى كه (هر دو گروه) آنان، كتاب آسمانى را مى‌خوانند! همچنين افراد نادان ديگر (همچون مشركان كه خبر از كتاب ندارند)، همانند سخن آنها را گفتند. پس خداوند در روز قيامت در آنچه اختلاف دارند، در بين آنان داورى خواهد نمود.»

یهودیان اهل دنیا و مسیحیان اهل معنویت هستند. هر دو قوم از نظر علمی در جایگاه خود شایسته‌اند، اما متأسفانه به‌دلیل تفاوت دیدگاه‌ها، یکدیگر را نمی‌پذیرند. یهودیان به مسیحیان می‌گفتند شما دین ندارید و مسیحیان نیز به یهودیان می‌گفتند شما اهل دین نیستید. در این میان، گروهی دیگر به مسلمانان می‌گفتند که شما هیچ ندارید؛ اما خداوند می‌فرماید که دو گروهِ اهل دنیا و معنویت نباید یکدیگر را رد کنند، بلکه باید به‌گونه‌ای یکدیگر را کامل کنند. ارتباط صحیح بر اساس بغض و کینه نمی‌تواند شکل بگیرد؛ بلکه در ارتباطی سازنده، اهل دنیا باید به اهل معنویت کمک کنند و بر عکس، اهل معنویت نیز باید اهل دنیا را در راه الهی راهنمایی کنند.

در همین مبحث امیرالمومنین علیه السلام می‌فرماید:

«قِوَامُ اَلدُّنْيَا بِأَرْبَعٍ عَالِمٌ يَعْمَلُ بِعِلْمِهِ وَ جَاهِلٌ لاَ يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ وَ غَنِيٌّ يَجُودُ بِمَالِهِ عَلَى اَلْفُقَرَاءِ وَ فَقِيرٌ لاَ يَبِيعُ آخِرَتَهُ»[4]

«قوام و بر پا بودن دین و دنیا به چهار کَس است: عالمی که علم خود به کار برد (به آن رفتار نماید و به مردم بیاموزد) و جاهلی که ننگ نداشته باشد از اینکه یاد گیرد، و توانگري که به نیکی و احسان خود (درباره دیگري) بخل نورزد، و فقیري که آخرت خویش را به دنیا نفروشد.»

طبق فرمایش امام، دین و دنیا بر چهار پایه استوار است:

  1. عالمی که از نشرِ علمش دریغ نمی‌کند؛
  2. جاهلی که از یاد گرفتن امتناع ندارد؛
  3. غنی‌ای که مالش را در خدمت دین قرار می‌دهد؛
  4. فقیری که آخرتش را به دنیا نمی‌‎فروشد.

برای پایداری و استواری دین و اقتصاد، چهار اصل باید وجود داشته باشد. نباید فکر کنیم که دو اصل اول مربوط به دین و دو اصل دوم مربوط به دنیا هستند. در حقیقت، آزمایش الهی این است که هر دو گروه اهل دنیا و دین در کنار یکدیگر آزموده می‌شوند. خداوند برای دنیا و آخرت ما برنامه‌ریزی می‌کند و ما به هیچ وجه قائل به دو خدا نیستیم. همه ما یک خدا داریم، پیامبر یکی است و امامان برای هر دو گروه یکی هستند. نباید هیچ‌کس صرفاً به دلیل تعصبات خود جایگاه خود را درست و جایگاه دیگری را نادرست بداند. هدف خداوند این است که با هم‌افزایی و تعامل صحیح بین دین و دنیا، جامعه‌ای متعادل و پایداری شکل گیرد.

 

هم‌افزایی دین و دنیا؛ کلید پایداری جامعه

 

باید به نقاط اشتراک خود توجه کنیم و اگر فقط روی اختلافات تمرکز کنیم، از آزمایش الهی سربلند بیرون نخواهیم آمد. برای مثال، اهل دین باید بدانند که برای آبادانی دین، اهل دنیا باید از مال خود خرج کنند. از طرفی، اهل دنیا نیز باید درک کنند که وجود اهل دین برای پایداری دین و رشد معنوی ضروری است. باید باور کنیم که هم وجود اهل دین برای رشد علمی و هم وجود اهل دنیا برای نشر دین لازم است. بنابراین، در صورتی که بین این دو گروه پیوندی قوی و سازنده برقرار شود، در این آزمایش الهی نمرۀ قبولی خواهیم گرفت و جامعه‌ای سالم و متعادل باقی خواهد ماند.

 

آزمایش در تواضع و اخلاص در مسیر قبولی اعمال

 

«وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»[5]

«و (بياد آور) هنگامى كه ابراهيم، پايه‌هاى خانه (كعبه) را با اسماعيل بالا مى‌برد (ومى‌گفتند:) پروردگارا از ما بپذير، همانا تو شنوا و دانايى.»

نکته‌ای که از این آیه می‌توان برداشت کرد، تواضع و اخلاص در انجام کارهاست. حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل، با اینکه مأمور به بنای خانه خدا بودند، باز هم از خداوند طلب پذیرش می‌کردند. این نشان می‌دهد که هیچ‌گاه نباید به اعمال خود مغرور شویم، بلکه همیشه باید نگران قبولی آنها باشیم.

گاهی انسان گمان می‌کند که کاری را کاملاً درست انجام داده و شایسته پاداش الهی است، اما ممکن است آن کار از نظر نیت، اخلاص یا شرایط دیگر نقص داشته باشد. بنابراین، مهم‌تر از انجام عمل، توجه به این است که آیا آن عمل مورد قبول خداوند قرار می‌گیرد یا نه. این نگاه، انسان را از غرور و خودپسندی باز می‌دارد و در مسیر تقوا و اصلاح عمل، قدم می‌گذارد.

راه رسیدن به این پذیرش، خلوص نیت، توکل به خدا، و طلب قبولی از اوست. همان‌طور که در این آیه، پیامبران الهی نه‌تنها عمل خود را مهم می‌دانند، بلکه از خداوند می‌خواهند که آن را از آنان بپذیرد. این درس بزرگی است که در هر کار، حتی در بهترین اعمال، همواره از خدا بخواهیم که به فضل و کرم خود آن را بپذیرد.

جلوۀ دیگر این امر را در وجود مقدس حضرت زینب علیها‌السلام در روز عاشورا مشاهده می‌کنیم. ایشان نمی‌گوید حتما این قربانی قبول شده است؛ بلکه عرض می‌کند: «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا».

پس هر زمان ما از کارهایی که انجام می‌دهیم، خاطر جمع باشیم، در آزمون الهی باخته‌ایم؛ ولی اگر خود را به قبولِ حق محتاج ببینیم و باور داشته باشیم که ذات کار ما به خودیِ خود قابلیت عرضه به مولا را ندارد و شرط قبولی فقط فضل خدا است، در آزمون نمرۀ قبولی نصیبمان می‌شود.

 

آزمایش در تعادل میان تعلیم و تزکیه در مسیر کمال

 

«رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ»[6]

«پروردگارا! در ميان آنان پيامبرى از خودشان مبعوث كن تا آيات تو را بر آنها بخواند و به آنان كتاب و حكمت بياموزد و (از مفاسد فكرى، اخلاقى و عملى) پاكيزه‌شان نمايد، همانا كه تو خود توانا و حكيمى.»

گاهی اوقات افراد فقط تعلیم را قبول دارند و فکر می‌کنند تا همین سطحی که آموخته‌اند، کافی است و دیگر لزومی به پرورش و تزکیه نمی‌بینند. اگر جزو این دسته افراد باشیم یعنی از آزمایش الهی رتبۀ مناسب را دریافت نکرده‌ایم. دسته دیگری از افراد هستند که گمان می‌کنند همینقدر که فرد اخلاق‌مدار باشد کفایت می‌کند و دیگر احتیاج به یادگیری و اهل علم بودن نیست. این دسته افراد نیز از آزمایش الهی، رتبۀ مناسب دریافت نخواهند کرد.

 

تزکیه و تعلیم؛ راه رسیدن به قبولی در آزمون الهی

 

برخی افراد بر این باورند که ابتدا باید خودسازی و تزکیه را در پیش بگیرند تا انسان خوبی شوند، سپس به‌دنبال علم و آموختن بروند و این چرخه را همواره ادامه دهند. این دسته از افراد در آزمون الهی رتبۀ قبولی را کسب می‌کنند؛ زیرا تزکیه را در تمام مراحل زندگی ضروری می‌دانند تا از طریق آن، پیرایش درونی صورت گیرد و یادگیری مؤثرتری داشته باشند. چنین افرادی از تکبر، عجب، غرور و تحقیر دیگران به‌دور هستند و در نتیجه، جایگاه شایسته‌ای در آزمون الهی به دست می‌آورند.

 

پیوند تزکیه و تعلیم در پرتو شریعت الهی

 

در این آیه یک «يُزَكِّيهِمْ» آمده است، و در سه جای دیگر قرآن «يُعَلِّمُهُمُ» و «يُزَكِّيهِمْ» در کنار یکدیگر ذکر شده‌اند که نشان می‌دهد تعلیم و تزکیه از هم جدا نیستند. یعنی هنگامی که دانشی می‌آموزیم، نیاز به پرورش و تهذیب نفس نیز داریم. این فرآیند آموزش و تزکیه باید مطابق با آیه «وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ» باشد؛ یعنی هر روش آموزشی مورد قبول نیست، بلکه باید تحت هدایت شریعت پیامبر اکرم و در مسیر تعالیم او، که مظهر کمال تعلیم و تربیت است، انجام شود.

 

نیاز همیشگی به یادگیری و پرورش در مسیر کمال

 

در قرآن آمده است:

«قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً»[7]

«پروردگارا! علم مرا زياد كن.»

ما همواره از خدا می‌خواهیم که علم ما را افزایش دهد و هرچقدر که بدانیم، باز هم به آموختن ادامه دهیم. اگر فردی احساس نیاز به یادگیری و پرورش نداشته باشد، در آزمون الهی رتبه قبولی را کسب نخواهد کرد. اما زمانی که انسان باور کند که تزکیه هم قبل از آموزش و هم پس از آن ضروری است، در این صورت، در آزمون الهی موفق خواهد شد.

 

 

تاریخ جلسه: 1393/8/14 – جلسه پنجم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. سوره بقره، آیه 105

[2]. سوره بقره، آیه 108.

[3]. سوره بقره، آیه 113.

[4].  نهج­البلاغه، حکمت 364،

[5]. سوره بقره، آیه 127.

[6]. سوره  بقره، آیه 129.

[7]. سوره  طه، آیه 114.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *