آزمایش الهی – جلسه یازدهم

آزمون شهوات و چشم‌انداز بندگی

 

قرآن در آیه‌ای پرمعنا هشدار می‌دهد:

«زُيِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذالِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»[1]

«عشق و علاقه به زنان و فرزندان و اموال زياد از طلا ونقره و اسبان ممتاز و چهارپايان و كشتزارها كه همه از شهوات و خواسته‌هاى نفسانى است، در نظر مردم جلوه يافته است، (در حالى كه) اينها بهره‌اى گذرا از زندگانى دنياست و سرانجام نيكو تنها نزد خداوند است.»

این آیه یادآور می‌شود که امور فانی و دنیوی، گرچه دل انسان را می‌ربایند، اما حقیقتی زودگذرند. «حُبُّ الشَّهَوات» همان مجموعه‌ای از کشش‌ها و دلبستگی‌های مادی است: میل‌های حیوانی، ثروت، زینت، مقام، قدرت و شهوت حکمرانی. خداوند اینها را در برابر انسان می‌گذارد تا او را بیازماید.

اگر انسان به اندازه‌ای شیفتۀ این جلوه‌ها شود که از یاد خدا غفلت ورزد و وظیفۀ اصلی بندگی را وانهد، در حقیقت در آزمون زندگی شکست خورده است؛ اما اگر چشم از این زرق‌وبرق فروبندد و از آنها عبور کند، دو دستاورد بزرگ نصیبش خواهد شد: نخست، دستیابی به محبت و انس بالاتر با خدا؛ و دوم، موفقیت در آزمون الهی و رسیدن به «حُسن مآب» که نزد پروردگار است.

این نگاه قرآنی، دعوتی است به هوشیاری، تا در برابر جلوه‌های فریبنده دنیا مغلوب نشویم و راه بندگی را برگزینیم.

 

جلوه‌های آزمون شهوات در قرآن

 

قرآن کریم در آیۀ «زُيِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ …» مصادیق متنوعی از جلوه‌های فریبندۀ دنیا را برمی‌شمارد. هر کدام از این موارد، عرصه‌ای برای آزمون بندگی انسان است. اگر در برابر این جلوه‌ها مغلوب شویم، از مسیر بندگی بازمی‌مانیم؛ اما اگر از آنها عبور کنیم، به مقام بالاتری از ایمان و قرب الهی می‌رسیم.

 

شهوت جمع کردن مال

 

حرص و ولع در جمع‌آوری مال، انسان را در آزمون الهی مردود می‌کند. اما اگر فرد مقید باشد بخشی از دارایی‌اش را در راه خدا انفاق کند، همان مال، وسیله‌ی نجات و نمرۀ قبولی او در آزمون خواهد بود. آزمون زر و سیم، در حقیقت آزمون سخاوت و انفاق است.

 

شهوت زینت و خودآرایی

 

امکانات زینتی همچون زیورآلات و آراستگی، اگر در حد تعادل و در جایگاه صحیح باشد، ایرادی ندارد. اما هنگامی که به افراط کشیده شود و سبب حواس‌پرتی دیگران شود یا تمام ذهن انسان را مشغول خودآرایی کند، زمینۀ شکست در آزمون را فراهم می‌آورد. حتی اگر گناه آشکاری رخ ندهد، غرق شدن در جلوه‌گری، انسان را از بندگی خدا باز می‌دارد.

 

شهوت مرکب و تجملات

 

در روزگار ما، مصداق بارز این شهوت، دلبستگی به ماشین و وسایل تجملی است. اگر ذهن و دل انسان مدام درگیر خرید، داشتن یا نمایش دادن این وسایل باشد، گرفتار آزمون مرکب شده است. گاهی نیز لباس و مد، همانند مرکب می‌شود و انسان را میان چند تکه پارچه اسیر می‌سازد. این اسارت ذهنی، نمونه‌ای از باختن در آزمون الهی است.

 

شهوت حکمرانی و قدرت

 

«حرث» به معنای کشتزار است، اما در تفسیر، به عرصۀ حکمرانی و قدرت نیز تعمیم داده شده است. انسان زمانی آزموده می‌شود که جایگاهی برتر یا نفوذی اجتماعی دارد. اگر این قدرت را برای اعمال سلیقه‌های شخصی و تحکم به دیگران به کار گیرد، در امتحان مردود خواهد شد. والدینی که از جایگاه خود برای تحمیل نادرست بر فرزندان استفاده می‌کنند یا صاحبان قدرتی که به جای اجرای عدالت، منافع شخصی خود را دنبال می‌کنند، نمونه‌های روشن این شهوت‌اند.

بدین‌گونه، هر کدام از این شهوات عرصه‌ای است برای سنجش ایمان و بندگی. بندۀ واقعی، این جلوه‌ها را ابزار امتحان می‌داند و از آنها عبور می‌کند تا به «حُسن مآب» که نزد خداست دست یابد.

 

آزمایش بندگی در پذیرش حکم قرآن

 

«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يُدْعَوْنَ إِلى كِتابِ اللهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلّى فَريقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ»[2]

«آيا نديدى كسانى را كه از كتاب آسمانى (تورات و انجيل) بهره‌اى داده شدند، چون به كتاب الهى دعوت مى‌شوند تا ميانشان حكم كند، (و به اختلافات پايان دهد) گروهى از آنان (با علم و آگاهى) از روى اعراض روى بر مى‌گردانند؟»

این آیه پرده از حقیقتی مهم بر می‌دارد: آزمایش الهی در میدان اطاعت از قرآن. بسیاری از انسان‌ها به ظاهر اهل کتاب یا حتی اهل دین‌اند؛ اما هنگامی که حکم الهی برخلاف خواسته‌ها و منافع شخصی‌شان باشد، حقیقت درونی‌شان آشکار می‌شود. قرآن می‌فرماید: آنان دعوت می‌شوند به کتاب خدا، تا نزاع‌ها و اختلاف‌ها پایان یابد؛ اما همین که حکم روشن قرآن بیان می‌شود، بسیاری از آنها روی برمی‌گردانند، زیرا پذیرش آن نیازمند انقیاد و تسلیم در برابر حقیقتی است که با خواهش‌های نفسانی‌شان سازگار نیست.

پیروز این آزمون، کسی است که حکم الهی را می‌پذیرد، حتی اگر به ظاهر زیان شخصی برای او داشته باشد. چراکه ملاک در بندگی، نه منفعت شخصی، بلکه اطاعت محض از خداست.

خداوند در آیه‌ای دیگر، حتی به پیامبر خاتم هشدار می‌دهد:

«تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا . إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ»[3]

«اگر اندکی تمایل به باطل و ظلمت پیدا می‌کردی. دو برابر دیگران در دنیا و آخرت تو را عذاب می‌کردیم.»

این هشدار نشان می‌دهد که میزان مسئولیت با جایگاه انسان متناسب است؛ پیامبر که در اوج بندگی و هدایت است، اگر اندک تمایلی به باطل نشان می‌داد، عقوبتی دوچندان در انتظارش بود.

پس معیار آزمایش روشن است: هر کس منافع خود را بر حکم قرآن مقدم بدارد، بازندۀ امتحان است؛ و هر کس تسلیم حقیقت الهی شود، حتی اگر حکم به ظاهر بر ضد خواسته‌های او باشد، در صف برندگان این آزمون بزرگ قرار می‌گیرد.

 

معیار دوستی در آزمون ایمان

 

«لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذالِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللهِ في شَيْءٍ إِلّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللهِ الْمَصيرُ»[4]

«اهل ایمان نباید کافران را به جای مؤمنان، ولیّ و دوست صمیمی خود بگیرند؛ هر کس چنین کند هیچ بهره‌ای از خدا ندارد، مگر آنکه به سبب ترس یا برای هدفی بزرگ‌تر از روی تقیّه با آنان مدارا کنید. و خداوند شما را از مخالفت با خود برحذر می‌دارد، و بازگشت همه به سوی اوست.»

این آیه معیار مهمی را برای روابط اجتماعی و فرهنگی مؤمنان بیان می‌کند: اصلِ ولایت و دوستی، باید بر پایۀ ایمان و هم‌عقیدگی باشد، نه بر مبنای ظواهر و امکانات.

 

1- نهی از ولایت و صمیمیت با کافران

 

مؤمنان نباید پیوند صمیمانه و اعتماد عمیق به کافران داشته باشند. چرا؟ زیرا چنین رابطه‌ای نشان می‌دهد که جذابیت‌هایی از سمت آنان دل مؤمن را ربوده است، تا جایی که به جای هم‌عقیده‌های خود، به آنان اعتماد کرده و دل بسته است. در این صورت، انسان از دایرۀ «ولایت الهی» خارج می‌شود.

 

۲- اولویت ایمان بر امکانات

 

گاهی کافران امکانات، جایگاه یا جلوه‌های مادی دارند که مؤمنان فاقد آن‌اند. اما معیار اسلام این است که اولویت در دوستی و اعتماد، ایمان و اعتقاد صحیح است نه ظواهر دنیوی. کفّار اعتقادات سالمی ندارند و تکیه بر آنها، نوعی انحراف از مسیر بندگی است.

 

۳- خطای اعتماد به ولایت فکری کافر

 

امتحان بزرگ مؤمنان این است که به جای پذیرش اندیشه و رهنمود اهل ایمان، جذب دیدگاه‌های کفار نشوند. در جامعۀ امروز، این خطا در قالب‌های گوناگون بروز می‌کند:

تبعیت از الگوهای فرهنگی غربی در برنامه‌های تلویزیونی و رسانه‌ها،

تعیین رنگ سال یا سبک پوشش و مد بر اساس جریان‌های بیرون از فرهنگ ایمانی،

اعتماد به تحلیل‌ها و نسخه‌های غیرمؤمنان در حوزه‌های فکری و اجتماعی.

 

راه قبولی در آزمون

 

برندۀ این آزمون کسی است که اعتماد قلبی و فکری‌اش را به اهل ایمان بسپارد و ولایت فرهنگی، اجتماعی و معنوی‌اش را از مؤمنان بگیرد، نه از کفار. اگر مؤمن در روابط و دوستی‌ها به جای ایمان، معیار منافع و ظواهر مادی را برگزیند، در آزمون باخته است. اما اگر معیار را ایمان بداند حتی اگر امکانات کمتری به همراه داشته باشد، به حقیقت امتحان الهی پاسخ داده و در مسیر بندگی قرار گرفته است.

 

محبت بی‌تبعیت؛ آزمونی الهی

 

آیه شریفه می‌فرماید:

«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»[5]

«(اى پيامبر!) بگو: اگر خداوند را دوست مى‌داريد، پس مرا پيروى كنيد، تا خدا نيز شما را دوست بدارد.»

یکی از امتحان‌های الهی این است که بسیاری محبت خدا و رسول را کافی می‌دانند؛ اما تبعیت را ضروری نمی‌شمارند. این نگاه، به‌ویژه در میان برخی مؤمنین و متدیّنین دیده می‌شود؛ کسانی که محبت قلبی نسبت به خدا و اولیای الهی و حضرات معصومین را کافی می‌دانند؛ ولی التزام عملی را لازم نمی‌بینند. آنان غالباً می‌گویند: «آدم باید دلش پاک باشد». چنین نگرشی، راه را برای اسراف، گناه و معصیت باز می‌گذارد و سرانجام انسان را در این آزمون الهی بازنده می‌سازد.

در حقیقت، میان محبت و تبعیت تلازم وجود دارد. عشق قلبی بسیار ارزشمند است، اما باید در رفتار و ظاهر انسان متجلی شود؛ وگرنه بی‌ثمر خواهد بود. در غیر این صورت:

گر حکم شود که مست گیرند

در شهر هر آنچه هست گیرند

نمونه‌ای روشن از تبعیت، برپایی عزاداری در دو ماه محرم و صفر برای امام حسین علیه‌السلام است. این عزاداری، ادامۀ راه همان کاروانی است که از عاشورا تا اربعین در میدان ایستادگی و عزاداری حضور داشتند.

می‌فرماید:

«ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»[6]

«هر کس شعائر الهی را بزرگ بدارد، این بزرگداشت برخاسته از تقوای دل‌هاست.»

«شعیره» در لغت به‌معنای کوهان شتر و نماد برجستگی است. پس شعائر دینی، همان نمادها و نشانه‌های برجسته‌ای هستند که باید مورد تعظیم قرار گیرند. ایمان قلبی در گرو احترام و بزرگداشت این شعائر، نمود پیدا می‌کند.

واقعۀ عاشورا نیز شاهدی روشن بر این حقیقت است. کوفیان برای امام حسین علیه‌السلام نامه نوشتند و از محبت و اشتیاق خود سخن گفتند؛ اما هنگامی که حضرت به کوفه آمد، معلوم شد، تنها ادعای محبت داشتند؛ اما تبعیت نداشتند.

آزمایش الهی دقیقاً همین‌جاست: کسانی که محبت دارند؛ ولی از تبعیت روی‌گردانند، سرانجام بازنده‌اند. در مقابل، نمونه‌هایی همچون زُهیر را می‌بینیم که تنها با یک گام عملی در تبعیت از امام، در شمار اصحاب‌الحسین قرار گرفتند.

پس نتیجه روشن است: محبت بی‌تبعیت ماندگار نیست؛ اما محبتی که با تبعیت همراه شود، انسان را به قله‌های ایمان و رضوان الهی می‌رساند.

 

حسب و نسب یا تبعیت حقیقی؟

 

آیه شریفه می‌فرماید:

«إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذينَ آمَنُوا»[7]

«همانا سزاوارترین افراد به ابراهیم، کسانی هستند که از او پیروی کردند و نیز این پیامبر و کسانی که به او ایمان آوردند.»

این آیه یک حقیقت مهم را روشن می‌سازد: نزدیکی به انبیا و اولیای الهی، نه با حسب و نسب، بلکه با تبعیت معنا پیدا می‌کند. در زمان پیامبر، یهودیان و مسیحیان ادعا داشتند که حضرت ابراهیم از آنِ آنان است؛ اما قرآن به‌صراحت می‌گوید: نزدیک‌ترین افراد به ابراهیم، کسانی هستند که از او تبعیت کردند.

برای مثال، اگر کسی سیّد است باید در رفتار و منش خود حلیم و کریم باشد. تاریخ گواه است که وقتی قریشیان بر سر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله زباله می‌ریختند، حضرت با بزرگواری دست به دعا برداشت و فرمود:

«اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ»[8]

«خدایا! قوم مرا ببخش، زیرا آنان مردمی نادانند.»

اگر نیاکان ما اهل علم و تقوا بودند، شایسته نیست که از ما رفتار جاهلانه سر بزند؛ زیرا انتساب به آن بزرگان برای ما حرمت می‌آورد و وظیفه‌ای سنگین‌تر بر دوشمان می‌گذارد. سیادت یا تعلق به خانواده‌ای متدیّن، یک مسئولیت است نه یک امتیاز تشریفاتی.

آزمون الهی در همین‌جاست: گاهی خود را به افراد متعالی نسبت می‌دهیم، اما در عمل، نشانی از تعالی در رفتار و سلوک ما دیده نمی‌شود. این همان خطری است که انسان را از مسیر نجات دور می‌کند. اما اگر در عمل، گرایش اجداد متعالی خود را بپذیریم و در رفتار و اخلاق، تبعیت حقیقی نشان دهیم، در آزمون موفق خواهیم شد.

به بیان دیگر، حسب و نسب نیکو بدون تبعیت، وزنی ندارد؛ اما تبعیت حقیقی است که انسان را در شمار نزدیکان واقعی انبیا و اولیای الهی قرار می‌دهد.

 

 

تاریخ جلسه: 1393/8/29 – جلسه یازدهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1].  سوره آل­عمران، آیه .14

[2].  سوره آل­عمران، آیه 23.

[3]. سوره اسراء، آیات 74 و 75.

[4]. سوره آل¬عمران، آیه 28.

[5] سوره آل­عمران، آیه 31.

[6]. سوره حج، آیه 32.

[7]. سوره آل¬عمران، آیه 68.

[8]. مجموعه ورام، ج1، ص99.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب

مطالب مرتبط