اسم اعظم
خدای سبحان بر همه ما منّت نهاده و اسم اعظمی به نام حسین علیهالسلام را در قلوب ما ثبت کرده و این اسم اعظم، آتشکده قلب را به آتش عشق حضرتش روشن و منوّر کرده و گذر زمان هم به فضل حضرت حق موجب خاموش شدن این آتشکده نشده است.
هر یک از شما و ما وقتی دفتر زندگیمان را ورق میزنیم از كودكی در مجالس اباعبدلله علیهالسلام بزرگ شدهایم و از محاسن مجالس اباعبدالله علیهالسلام این است که بچهها راحت در آن تردد میکنند.
منّت خدا برای مجالس اباعبدالله علیهالسلام
اما منّت خدا بر ما این است که در طول سالهای عمر محبّت حضرت در قلوب ما کمرنگ نشده است، معمولا نوشتههای قدیمی روی پارچههای قدیمی کمرنگ میشوند و رنگ مشکیِ پرچم در گذر تاریخ کمرنگ میشود اما حبّ اباعبدلله علیهالسلام که در دل یکایک ما ثبت و ضبط شده به فضل حضرت حق نه تنها در گذر زمان کم رونق نشده بلکه گاه این میزان محبّت موجب تعجب خود ما نيز میشود که اين عشق از كجا در دل ما جا گرفته، اما باید نگران بقا و ماندگاري این عشق باشیم، كسان زيادی عاشق بودند اما متاسفانه در طول عمر عشقشان كمرنگ شده. ما باید نگران اين كمرنگ شدن باشيم و این روزها آيه «اِهدِنَا الصِراطَ المُستَقِیم» را به گونه دیگری بر زبان آوریم و با عجز بیشتر در درگاه حضرت حق التماس کنیم که ما را به فضل و کرمش ثابت قدم در این بارگاه نگه دارد.
بررسی درخواستهای روز اول محرم
در اعمال روز اول محرم این دعا آمده است:
«فَأَسْأَلُكَ فِيهَا الْعِصْمَةَ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ الْقُوَّةَ عَلَى هَذِهِ النَّفْسِ الْأَمَّارَةِ بِالسُّوءِ وَ الِاشْتِغَالَ بِمَا يُقَرِّبُنِي إِلَيْكَ يَا كَرِيمُ …أَنْتَ الَّذِی سَجَدَ لَكَ سَوَادُ اللَّيْلِ وَ نُورُ النَّهَارِ وَ ضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ دَوِيُّ الْمَاءِ وَ حَفِيفُ الشَّجَرِ»
«پس از تو در آن درخواست حفظ از شيطان و نيرو و قوت بر اين نفس امارۀ بدخواه را دارم و نيز اشتغال بدانچه مرا (در عمل) به تو نزديك گرداند، اى كريم! … تو آن خدایی هستی که همه چيز برای تو سجده کرده است تاریکی شب، نور روز، پرتو ماه، شعاع خورشید، جریان آب و صدای برگ»
اول محرم و ابتدای سال قمری با وساطت اباعبدالله علیهالسلام نوع درخواستهای ما عوض میشود و با وساطت حضرتش برنامهريزی بسیار زیبایی برای كل سال خواهيم داشت. در اين دعا بعد از اعلام این که امروز سال جدیدی آغاز شده هفت درخواست بیان میشود که ما به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
درخواستها نمایانگر قدر و منزلت ما است. درخواست كودك اسباببازی است زیرا زاویه دیدش همان است، اما كودكانی که از سن خودشان بزرگتر هستند زمانهای زيادی با اسباببازی، بازی نمیكنند و راضی نمیشوند.
انسان هر قدر ارتقا پیدا کند نوع درخواستهایش متفاوتتر میشود يادآور میشويم درخواستها در اين دعا «أَسْألُكَ» به معنای «من میخواهم» است نه «َنسئَلُک» به معنای «ما میخواهیم» و به صورت انفرادی است پس هر کس باید برای خود طلب کند.
اولین درخواست: درامان ماندن از شیطان
«الْعِصْمَةَ مِنَ الشَّيْطَانِ»
این درخواست، طلب عظیمی است که میخواهم از شیطان مصون بمانم. میخواهم خدا مرا در قلعه امنی قرار دهد که مورد تعرّض شیطان قرار نگیرم نه این که شیطان بر من وارد شود و بعد خداوند شیطان را از من دور کند بلكه میخواهم اصلاً در فضایی قرار نگیرم که مورد سلطه شیطان باشم.
اگر در کنار این درخواست این آیه از قرآن قرار گیرد:
«إِنَّ عِبَادِی لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ»[1]
«بدرستی که بندگان من مورد سلطه شیطان واقع نمیشوند»
با درخواستی که هر یک از ما در این دعا از خداوند داریم درخواست بندگی حق را میکنیم و در آغاز سالمان درخواستهای متعالی با وساطت اباعبدلله علیهالسلام خواهيم داشت.
در این درخواست جایگاه مقدسی را برای خود طلب میکنم و از خداوند میخواهم از شر شیطان مصون بمانم و از همه زشتیها و پلیدیها و پستیها و افراطها و تفریطها در حفاظی قرار گیرم که هیچ یک از این امور بر من وارد نشود.
درخواست دوم: مسلط شدن بر نفس اماره
«وَ الْقُوَّةَ عَلَى هَذِهِ النَّفْسِ الْأَمَّارَةِ بِالسُّوءِ»
در ابتدای سال قمری از خداوند میخواهم که نفس اماره بالسوء بر من مسلّط نشود، نفسی که علیالدوام فرمان به بدی میدهد، گرچه اين نفس شگردها و ترفندهای خاصی دارد اما میخواهم بر آن مسلّط شوم، من بر نفس سلطه داشته باشم نه نفس بر من. نفس امّاره بالسوء را چنان به سلطه خویش درآورم که به مطمئنه بدل شود و به حول و قوه الهی فرامین شرع و عقل را بر آن جاری کنم تا نفس اماره، به نفس مطمئنه بدل شود. سالی که نکوست از بهارش پیدا است
درخواست سوم: مشغول شدن به امور قرب آور
«وَ الِاشْتِغَالَ بِمَا يُقَرِّبُنِی إِلَيْك» «خدايا مرا مشغول به كاری كن كه برای من قربآور باشد»
(اشتغال بر وزن افتعال است) و معنی اصلی باب افتعال پذیرش است، در پذیرش بايد اموری بر ما عرضه شود تا آن امور وقتمان را پر کند، ما بايد پذیرای نظر كسی باشیم که با نظر او وقتمان پر شود حال اگر آن نظر، نظر خدای سبحان باشد مشغول شدن به آن قرب آور است.
انسان در این درخواست از خداوند طلب نمیکند مشغول علم یا عبادت شود بلکه درخواست میکند به کاری مشغول گردد که قربآور باشد و آنچه موجب قرب میشود دستورات شرعی است که اگر خالصانه انجام شود انسان را در قلعه امن قرار میدهد.
امیرالمومنین علیهالسلام در نهج البلاغه میفرمایند: اگر كسی از تو تعريفی كرد بگو: «اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ»
«خدايا بهتر از آنچه مردم درباره من گمان میكنند مرا قرار بده» خدایا باطنم را از ظاهرم بهتر قرار بده،
در این دعا آمده است:
«وَ مَدَحَهُ قَوْمٌ فِی وَجْهِهِ فَقَالَ اَللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْهُمْ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اِغْفِرْ لَنَا مَا لاَ يَعْلَمُونَ.»
«گروهى اميرالمؤمنين عليهالسّلام را مدح كردند، آن حضرت فرمودند: خدايا تو میدانى من چگونه میباشم و خودم نيز از آنها بهتر خود را میشناسم، خدايا مرا بهتر از آن چه گمان میكنند قرار بده و بر ما به بخش آنچه را كه آنها نمیدانند»
گويا اشک بر اباعبدالله علیهالسلام چشم ما را بینا میکند پس چیزهایی مشاهده میکنیم که تا به حال نديدهايم، در این دعا میگوییم:
«أَنْتَ الَّذِی سَجَدَ لَكَ سَوَادُ اللَّيْلِ وَ نُورُ النَّهَارِ وَ ضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ دَوِيُّ الْمَاءِ وَ حَفِيفُ الشَّجَرِ»
«تو آن خدایی هستی که همه چيز برای تو سجده کرده است تاریکی شب، نور روز، پرتو ماه، شعاع خورشید، جریان آب و صدای برگ»
همه اینها ساجد در مقابل تو هستند و خضوع محض دارند. در محرم دید ما فرق میکند، میبینیم که همه چیز در مقابل خدای سبحان در حال سجده است، سجده حالتی است که در آن غیر از خدا به نظر نمیآید، کائنات همه در سجدهاند: شب فقط تو را میبیند و غیر از تو کسی را نمیبیند، روز فقط تو را میبیند و نور خورشید و ماه و جریان آب فقط تو را میبینند، به خود متذكر میشوم که همه كائنات در نظام تکوین ساجدند و من نیز بايد مراقب باشم كه غافل نمانم.
گویا اشک بر اباعبدالله علیهالسلام دید ما را به نظام عالم عوض میکند، قرآن میگويد: «وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ»[2] همه چیز در مقابل خدا خاضع است.
با اين دعا درخواست میکنم از قافله سجده کنندگان باز نمانم. وقتی همه چیز در مقابل خداوند خاضع است میخواهم من نیز در زمره خاضعین قرار بگیرم.
امر به معروف و نهی از منکر:
حضرت اباعبدالله علیه السلام میفرمايند:
«أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر»[3]
«من اراده کردم امر به معروف و نهی از منکر کنم»
، (اَن هرگاه با فعل بعد به تقدیر برود مصدر میشود و بیزمان است) امر به معروف و نهی از منکر مربوط به زمان خاصی نیست، حضرت از خداوند درخواست میکنند در همه زمانها امر به معروف و نهی از منکر داشته باشند.
معانی معروف و منکر
معروف از نگاه «راغب اصفهانی» چنين بیان شده:
معروف کاری است که نزد عقل یا شرع زیباییاش شناخته شده باشد، برای حُسنش نیازی به استدلال نباشد و عقل و شرع حسن آن را تایید کنند،
مُنکر نيز چیزی است که عقل یا شرع آنرا قبیح و نامناسب میدانند.
تعریف دیگری از قول «میرشریف جورجانی» مطرح شد که:
مُنکر هر چیزی است که رضای خدا در آن نباشد، چه از جنس گفتار باشد و چه از جنس رفتار
معروف ضد آن است یعنی هرچیزی است که رضای خدا در آن هست چه از جنس گفتار باشد یا رفتار.
«مرحوم شهید ثانی» تعریف دیگری دارد و میگويد:
امر به معروف وا داشتن دیگران به طاعت کردن است چه با گفتار باشد چه با افعال
نهی از منکر بازداشتن آنان از معاصی است خواه با گفتار باشد یا رفتار.
آیا طبق نظر «مرحوم شهید ثانی» مُنکَر فقط شامل معاصی میشود یا مکروهات نیز منکر هستند؟
در پاسخ میگوییم بعضی از امور حرام نیست اما با شخصیت اسلامی و انسانی سازگار نیست، به عنوان مثال انداختن آب دهان در ملاء عام حرام نیست اما مُنكر است و اگر فرد متدینی این کار را انجام دهد دیگران را از دین گریزان کرده است یا مسواک زدن نیز امری غیر واجب است اما اگر فردی مبادرت به آن نکند دیگران را گریزان میکند.
«مرحوم میرشریف جرجانی» میگوید:
«النهی عن المنکر الزجر عما لا یلائم فی الشریعه»«نهی بازداشتن از چیزهایی است که با شریعت سازگار نیست»
ناسازگاری با شریعت اعم از حرام و مکروه است به عنوان مثال داد زدن و صدا بلند کردن حرام نیست اما با شخصیت دینی ما سازگار نیست.
در تعريفی كوتاه میگوییم:
هر چیزی که از نگاه عقل یا شرع ناپسند جلوه کند منکر و هر چیزی که از نگاه عقل یا شرع زیبا جلوه کند معروف است.
امر و نهی
معمولاً تا بحث از امر و نهی به ميان میآید سراغ گفتار میرويم، اما «مرحوم فیض کاشانی، غزالی و علمای بزرگ تا شهید مطهری» زمانی كه اين بحث را مطرح میكنند فعل را بر قول مقدم میدانند و میگویند به میزانی که رفتار میتواند موجب وادار کردن دیگران به کار خیر شود گفتار به آن اندازه تاثیرگذار نيست.
نهی از منکر ابتدا باید باطنی باشد یعنی هرگاه انسان چیزی را انکار میکند ابتدا باید خود قلباً از آن تنفّر داشته باشد پس اگر چیزی را قلبا قبول داشته باشد اما با زبان رد کند نهی از منکر حساب نمیشود.
مثلا معلمی برای تدريس به کلاس میرود و تدریس یک سلسله از امور را میکند که خودباور قلبی نسبت به آن امور ندارد کار او امر و نهی از منکر نیست بلكه صرفا تدريس يك واحد درسی است درحاليكه بايد ابتدا خود از آن متنفر باشد و آن فعل را انجام ندهد.
مراتب امر به معروف و نهی از منكر
در روایات ما برای امر به معروف و نهی از منکر سه مرتبه قلبی و لسانی و عملی مطرح شده است،
ابتدا باید انسان در باطن شناخت داشته باشد و معروفشناس و منکرشناس باشد، زیرا تا به قبُح چیزی شناخت نداشته باشد از آن متنفر نخواهد شد و تا به حُسن چیزی شناخت نداشته باشد آنرا نمیپسندد.
شناخت کار دل است از اين رو معرفتِ معروف و معرفتِ مُنکر کار قلب است، اول باید حُسن و قبح امر بر قلب معلوم شود، زیرا وقتی قلب چیزی را مُنکر دانست و به نظرش زشت آمد لازم نیست دیگران فرد را از آن چيز منع کنند بلكه این شناخت در او اثر میگذارد و از انجامش منصرف میشود.
هر كس بايد خود را به عنوان اولین فرد مورد منع قرار دهد پس خودش را از آن منکر نهی کند و با توجه به توسعه عرصه منكرات آنها را انجام ندهد.
از كجا بدانيم مُنكر، مُنكر است؟
آیا عقل به انسان ميفهماند که فلان امر مُنکر است یا شرعی که در راستای عقل قرار دارد اين كار را انجام میدهد؟
روایتی میگويد: ده گروه از بسياری فیوضات محرومند: مثلا كسانی که در مجلسی كه فضا تنگ است چهار زانو بنشينند و به کسی جا ندهند- اگر هر كس کلاه خود را قاضی کند خواهد ديد كه اين كار تا چه حد زشت است كه كسي از در وارد شود و جايی برای نشستن نداشته باشد و دیگری در آن فضا راحت و چهار زانو نشسته باشد، با این کار خود را از بسیاری خیرات محروم ساخته و این نوع نشستن مُنکَر است.
هر عقل سلیمی میگوید در فضای خوب و مطلوب هر واردی دوست دارد در جاي مناسب بشینند و شرع به واردين قبلی میگويد اگر به چنين كسی جا ندهی مُنکَر است، وقتی فرد متوجه قُبح کار خود شود ابتدا خود را منع میکند و به اذن الهی ناهی خود از منکر میشود و با این کار دیگران نيز ترغيب به نهی از مُنكر میشوند، در اين زمان گفتگویی رد و بدل نشده اما مردم به سوی نهی از منكر حركت كردند.
اگر علمايی چونً «فیض کاشانی و شهید مطهری» نهی از مُنکر فعلی را به مراتب قویتر از نهی از مُنکر قولی میدانند از آنروست كه چون فرد خود را از منکر نهی کند اطرافیان ناخودآگاه منكر را ترك میكنند.
براي مُنكرهای عقلی مثال بسيار است به عنوان مثال اگر كسی كه دهانش بوی سیر میدهد خطاب به دیگران بگوید در مجامع عمومی از مصرف سیر پرهیز کنید دیگران درباره او چه فكری خواهند کرد؟
ابتدا معروف را در وجود خود جای دهید
در باب امر به معروف نبايد گفته شود امر صرفا گفتاری است بلكه امر دعوت است و دعوت بر دو نوع است دعوت قولی و دعوت فعلی، در عین حاليكه دعوت قولی ارزش مربوط به خود را دارد، اما روایات متعددی از حضرات معصومین به ما رسیده است که «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ»[4]مردم را با غير زبانتان دعوت کنید يعنی زمانهای بسياری آنها را با رفتارتان دعوت کنید، اگر رفتار شما پسندیده باشد مردم خود به خود به خيرات جذب میشوند و خود را از زشتیها منع میکنند.
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
«ائْتَمِرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ أْمُرُوا بِهِ وَ تَنَاهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ انْهَوْا عَنْهُ»[5]
«ابتدا معروف را در وجود خود جای دهید و سپس امر به معروف کنید و خود را از زشتی منع کنید وسپس نهی از آن کنید.»
در ارتباط با منکرات نباید تنها به چند مُنکر توجه کنیم و از آن نهی کنیم و از دیگر منکرات غافل بمانیم. اگر نهی از منکر و امر به معروف را خود باطنا قبول داشته باشیم تاثیرگذاری آن در دیگران بیشتر میشود به عنوان مثال آنكس كه قلبا قبول دارد اصحاب الحسين اصحاب رسانه نیستند که صرفا براي انتقال گزارش با اباعبدالله علیهالسلام همراه شدهاند بلكه آنان با جان و دل معيّت حضرت را پذيرفتهاند و به میدان آمدهاند، برای منفعت شخصی به ميدان نرفتهاند تا نامشان در تاريخ ثبت شود بلكه آنان قلبا همراهي با حضرت را پذيرفتند و خواستار مصاحبت دائم با حضرت اباعبدلله علیهالسلام شدند و پس از آن نامشان در تاریخ ماندگار شد.
اگر هر يك از ما در بحث امر به معروف ناتوان هستیم به دلیل ناقص بودن پذیرش خودمان است، هر قدر باورهای دینی خود را قبول داشته باشيم و نسبت به آن محکم باشيم چه ما تصميم بر ابلاغ داشته باشيم چه نداشته باشيم باورهایمان رسانهای شده به دیگران نیز منتقل میگردد، اگر شهید رسانهای میشود چون باور قلبی دارد و خود نیز قوی است گر چه هدف شهيد پیامرسانی نبوده اما كار او پیام میشود و در اختيار مردم قرار میگيرد.
تاریخ جلسه: 98.6.10 ـ جلسه دوم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] – سوره مبارکه اسراء، آیه 68
[2] – سوره مبارکه الرحمن، آیه 6
[3]– بحار الانوار (ط – بیروت)، ج 44، ص 329
[4] – کافی، ج2، ص78
[5] – عیون الحکم، ص 88