امر به معروف و نهی از منکر ـ بخش شانزدهم

با توجه به این که عرصه معروف و مُنکَر گسترده است ما در محضر قرآن با گستردگی این مبحث آشنا می‌شویم:

 

مصادیق امر به معروف و نهی از مُنکَر

 

مُنکَر، هجرت از قرآن

 

«َوقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»[1]

«و پيامبر (خدا) گفت: پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند»

حضور قرآن در گوشه گوشه زندگی معروفی است که برای اکثریت مردم به نسیان رفته است. وجود مقدس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله که با صبر و شکیبایی، شریعت حقه را برای مردم به ارمغان آورد در قیامت زبان به گله و شکایت باز می‌کند و از قومی که قرآن در دسترشان بود اما از آن بهره‌ایی نبردند و آن را رها کرده و از آن هجرت نمودند شکایت می‌کند.

 کاربرد آیه

در روزگار ما بسیاری از متدینین با قرآن زندگی می‌کنند و قرآن راهنمای آنان است اما در سطوح مختلف جامعه قرآن و پیام‌های قرآنی به فراموشی سپرده شده است در حالیکه اگر مردم به قرآن و پیام آیات تمسک جویند به تمام نیازها‌یشان پاسخ داده می‌شود.

قرآن احسن الحدیث است و زیباترین و جدیدترین سخنان در این کتاب بیان شده، همیشه برای تدبّر کنندگان پیام تازه‌ای دارد و تکراری در آن نیست، اگر کسی فکر کند آیات تکراری است از حقیقت قرآن دور شده و به عبارتی از آن هجرت کرده است؛ چون روایت می‌گوید: قرآن هفتاد بطن دارد و هر بطنی هفتاد بطن.[2]یعنی در هر یک از الفاظ قرآن بی‌نهایت عمیق و ژرف است و خواندن مکرر آیات حکمتی خاص را در بر دارد.

آنچه در اینجا به عنوان مُنکَر از آن یاد می‌کنیم قرائت قرآن نیست بلکه تدبّر نکردن در آیات قرآن است زیرا بسیاری از قاریان قرآن از درک پیام آیات عاجزند اما تدبر کنندگان در قرآن به هر آیه‌ای که نگاه می‌کنند خود را مخاطب آن می‌بینند که چه پیامی برای آنان دارد. قرائت قرآن لازم هست اما کافی نیست.

مُنکَر دومی که در روزگار ما وجود دارد آن است که قرآن‌هایی به چاپ رسیده که فقط ترجمه فارسی دارند غافل از آنکه پشت پرده آن تفکر دشمن نهفته است زیرا بسیاری از جوانان گمان می‌کنند قرآن مانند سایر کتب قابل ترجمه است و می‌توانند فقط ترجمه فارسی آن را بخوانند درحالیکه اگر خدای حکیم قرآن را به زبان عربی نازل کرده به این دلیل است که اراده نموده تا از هر لغت، معانی مختلف و مفاهیم متفاوتی ادراک شود؛ چنانچه هر مفسری که قرآن را تفسیر می‌کند تفسیر جدای از دیگری دارد و این به دلیل وسعت و گسترش خاص لغات عربی است و گرنه برای حضرت حق فرقی نمی‌کرد که قرآن را به فارسی یا سایر زبان‌ها نازل کند. علاوه بر این عربی بودن زبان قرآن، لسان شریعت را واحد می‌کند.

مُنکَر دیگری که هجرت از قرآن ایجاد می‎کند آن است که مردم قرآن می‏خوانند اما از درک آن عاجزند مثلاً شب سوره واقعه می‌خوانند اما خود را ارزیابی نمی‌کنند که در کدام یک از گروه‌هایی که در این سوره معرفی شده قرار می‎گیرند؟

افراد در این سوره به سه گروه اصحاب‌الیمین و اصحاب الشمال و مقربین تقسیم می‌شوند. شایسته است قاری سوره واقعه جایگاه خود را در میان این سه گروه پیدا کند اما نوعاً افراد قرآن را بدون تدبّر می‌خوانند.

مُنکَر دیگری که قرائت کنندگان بدون تدبر را تهدید می‌کند آن است که قرآن باید برای فرد عصمت و طهارت به همراه آورد اگر قرائت کنندگان از وسوسه‌های شیطان در امان نیستند از آن روست که از حقیقت قرآن هجرت کرده و خود را دل‌خوش به قرائت نموده‌اند.

 

معروف؛ جایگزین کردن زمان‌ها

 مُنکَر؛ غصه خوردن بر زمان‌های از دست رفته

 

«وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا»[3]

«واوست كسى كه براى هر كس كه بخواهد عبرت گيرد يا بخواهد سپاسگزارى نمايد شب و روز را جانشين يكديگر گردانيد»

قرآن در آیه فوق می‌فرماید: ما روز را جایگزین شب و شب را جایگزین روز قرار دادیم شاید این آیه ظاهرا ارتباطی به موضوع نداشته باشد اما پشتوانه معروفی است که مردم از آن غافلند و چون بهره‌ای از آن نمی‌برند گرفتار مُنکَر غصه خوردن می‌شوند.

معروف این است که اگر فرد زمانی را از دست داد و از آن استفاده بهینه نکرد بلافاصله زمان دیگری را جایگزین کند و از مُنکَر حسرت‌خوردن و غصه‌خوردن دوری نماید. زمان‌ها جایگزین یکدیگر می‌شوند اگر کسی نوجوانی خود را به بطالت گذراند و در جوانی غصه از دست رفتن نوجوانی را بخورد گرفتار مُنکَر عظیمی شده زیرا نه تنها نوجوانی باز نمی‌گردد بلکه جوانی‌اش را از دست خواهد داد. معروف آن است که افراد صیّاد زمان خود بوده و بهترین شکارها را داشته باشند. حسرت خوردن بر گذشته و استفاده صحیح نکردن از حال مُنکَر است. هرکس باید بر خود واجب کند که گرفتار چنین مُنکَری نشود زیرا انرژی و توان او در پی این گرفتاری از دست می‌رود، اگر خدای سبحان  قضای نماز شب را ارزشمندتر از خود آن قرار داده چون پوزه شیطان به خاک مالیده و خدا مؤمن نماز شب خوان را گرفتار غصه خوردن بر زمان از دست رفته نمی‎کند.

زمان مرکبی است که خدای سبحان به عنوان نعمت در اختیار بندگان قرار داده اگر در قسمتی از زندگی از این مرکب خوب استفاده نشود باید در زمان دیگر جبران گردد.

 

معروف، استفاده صحیح از زمان

 

فعل «أَرَادَ» در آیه فوق  بیان می‌دارد که انسان باید به گذران عمر خویش توجه داشته باشد زیرا  مبنای اراده کردن، انتخاب است و فرد باید انتخاب کند که برای زمانش برنامه‌ریزی کند. مثلاً او اراده می‌کند تا زمان خویش را با ذکر لسانی و قلبی و یا با شکر و یا خدمت به خلق و یا با عبادت خالصانه و … پر کند اگر چنین اراده‌ای بکند قطعا از کمک خدای سبحان بهره‌مند می‌گردد و وقت را صحیح مصرف خواهد کرد.

یکی از مهم‌ترین معروف‌هایی که انسان باید خود را به آن ملتزم کند، برنامه‌ریزی صحیح زمان است. افراد معمولاً در پی یافتن فرصت‌ها هستند اما از فرصت‌هایی‌که در دست دارند حُسن استفاده را نمی‌کنند.

هدف از برنامه‌ریزی صحیح برای زمان آن است که فرد اراده کند زمان را در راه رضایت خدای سبحان پر کند که اگر چنین نکند شیطان برای زمان او برنامه‌ریزی می‌کند. از علامه حسن زاده پرسیدند شما چند صفحه کتاب نوشتید؟ ایشان به صفحات زیادی اشاره کردند و فرمودند: اگر من زمان خود را پر نکنم شیطان آن را پر خواهد کرد.

زمینی که خالی و بی‌استفاده رها شده به تدریج زباله‌دان خواهد شد، اما همان زمین اگر گل‌کاری شود کسی در آن زباله نمی‌ریزد. زمان باید با  فکر و کار درست پرشود در غیر این صورت شیطان آن را غصب کرده و آن را با افکار بیهوده و امور نامناسب پر می‌کند. مُنکَر آن است که زمان رها گذارده شود و برای آن برنامه‌ریزی صحیح نباشد.

 

معروف، برخورد اَحسن با جُهال

       

«وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»[4]

«بندگان خداى رحمان كسانى‌‏اند كه روى زمين به نرمى گام برمى‏‌دارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى‌‏دهند»

یکی از آن خصوصیات عباد الرحمن برخورد صحیح با جهالی است که به آنان مراجعه می‌کنند و ایشان را مورد خطاب قرار می‌دهند.

خداوند سبحان می‌فرماید: عباد الرحمن کسانی هستند که با افراد نادان با ملایمت سخن می‌گویند و پاسخ آنان را به نرمی می‌دهند. مفسرین از عبارت «سلام» که در انتهای آیه ذکر شده به سه معنا اشاره کرده و با سه نظر رابطه عباد الرحمن را با جهال بیان می‌دارند.

 

1- سلام را دعا معنا می‌کنند. یعنی عباد الرحمن جهال را دعا می‌کنند تا سطح فکری آنان ارتقا یافته و نسبت به اعتراض خویش آگاه شوند و منطق عباد الرحمن را بپذیرند.

به عنوان مثال همانعملی که زلیخا در رابطه با زنان مصر انجام داد؛ زلیخا شیفته یوسف بود و چون نمی‌توانست با کلام خویش از حقیقت یوسف پرده بردارد مجلسی فراهم کرد و به دست هر یک از آن زنان چاقویی داد تا با دیدن یوسف دریابند یوسف چه کسی است.

مفسرین عرفانی می‌گویند: پشت‌پرده این برنامه‌ریزی دعای زلیخا در حق زنان مصر بود. او خواست تا زنان نیز چون او عاشق ولیّ زمان خویش شوند و چنین شد که زنان از اعتراض نسبت به او دست برداشتند.

نکته کاربردی

بسیاری از مؤمنین مال، ثروت و وقت خویش را صرف مجالس اهل‌بیت می‌کنند؛ گاه تمام محرم و گاه بخشی از زمان را به برپایی روضه اباعبدالله علیه‌السلام می‌گذرانند، آنان که قدرت درک چنین مجالسی را ندارند زبان به اعتراض ‌گشوده و چنین مجالسی را زیر سؤال می‌برند. اما اگر همین افراد از دعای این مؤمنین برخوردار شوند و حبّ اهل‌بیت وجودشان را فرا گیرد به یقین عاشق مدرسه ابا عبدالله خواهند شد و نه تنها اعتراض نمی‌کنند بلکه خود شاگرد این مدرسه می‌شوند.

عباد الرحمن در ارتباط با کسانی که از نظر درک و فهم همتای آنان نیستند از ابزار تهمت زدن و تحقیر کردن و اعتراض و رو برگرداندن استفاده نمی‌کنند بلکه چنانچه قبلاً گفته شد چون فضای «امر به معروف و نهی از مُنکَر» فضای محبّت است از ابزار دعا و ادبیات مناسب بهره می‌جویند.

 

2- سلام به معنای قول سدید؛ قول سدید قولی محکم، عقلانی و نیکو است.

از کاربردهای قول سدید مُجاب کردن افراد با قولی محکم و عقلانی و نیکو است. مثلاً اگر کسی برای برپایی وحضور در مجالس اباعبدالله علیه‌السلام اعتراضی داشته باشد می‌توان به وی گفت: آیا تو پیامبر را قبول داری؟ آیا می‌دانی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در مقابل انجام رسالت خویش فقط دوستی اهل‌بیت را طلب کرده است؟ قرآن می‌گوید:

«لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»[5]

«من از شما پاداشى نمى‏‌طلبم جز دوستى خویشاوندانم»

حضور در مجالس اهل‌بیت علیهم‌السلام و اقامه آن حداقل پاسخ‌گویی به درخواست پیامبر است. این حضور اعلام مودّت نسبت به ذوی‌القربای پیامبر است البته پیامبر و آل پیامبر علیهم‌السلام جلوه نام غنی خدای سبحان هستند و نیازی به حضور ما در این مجالس ندارند بلکه ما نیازمند به این اعلام مودّت هستیم.

 

3- مطابق آیه 55 سوره قصص:

«وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ»

«و هرگاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روی می‌گردانند و می‌گویند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان؛ سلام بر شما (سلام وداع)؛ ما خواهان جاهلان نیستیم!»»

مؤمنین واقعی کسانی هستند که در مجلس لغو نمی‌نشینند و همچنین به سخنان لغو گوش نمی‌دهند و اگر کلام بیهوده‌ای به گوششان بخورد از آن اعراض کرده و گویندگان سخن لغو را کریمانه ترک می‌کنند.

مفسرین می‌گویند: قرآن با بکار بردن این دو عبارت «أعْرَضُوا عَنْهُ» و «سَلَامٌ عَلَيْكُمْ» در یک آیه بیان می‌دارد که چنانچه نتوانستید مخالفین را با سلام به معنای دعا و یا سلام به معنای قول سدید به سوی حق بازگردانید کریمانه از آنان اعراض کنید که سلام در آیه به این معنا بکار رفته.

مثلاً اگر فرد سفیهی دربرخورد با شما الفاظ نامناسب بکار برد شما به او پاسخ ندهید بلکه از وی اعراض کنید معروف آن است که برخورد جاهل را نادیده بگیرید و از وی روی بر‌گردانید و به خود متذکر شوید، سطح شعور و فهم او همین اندازه است و درکی از سخن منطقی ندارد. قرآن می‌گوید: از او کریمانه بگذرید «سَلَامٌ عَلَيْكُمْ»

 

 

تاریخ جلسه: 98.6.24 ـ جلسه شانزدهم 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]  سوره مبارکه فرقان، آیه30

[2] پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:

«انَّ لِلقُرآنِ ظَهراً و بَطناً، و لِبَطنِهِ بَطنٌ الی سَبعَةِ ابطُنٍ» و ورد «سَبعینَ» و «سَبعَ مِائَةٍ» و «سَبعینَ الفٍ» و غَیرُ ذلک.

«قرآن ظاهر و باطنی دارد، و باطن آن هم باطنی دارد، تا هفت باطن». و «هفتاد باطن» و «هفتصد باطن» و «هفتاد هزار باطن»و جز اینها روایت شده است.

حسینی آملی، حیدر بن علی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص۵۳۰.

[3] – سوره مبارکه فرقان، آیه62

[4]  سوره مبارکه فرقان، آیه 63

[5] سوره مبارکه شوری، آیه 23

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *