معروف طبق نظر اهل لغت هر چیزی است که شرع و عقل حُسن آن را قبول دارند و مُنکر هر چیزی است که شرع و عقل به قُبح آن اعتراف میکنند.
البته میرشریف جرجانی میگوید: هر امری که صحیح باشد و قصد رضای حق در آن لحاظ شود، معروف است و هر چیزی که بدون قصد رضای حق صورت گیرد منکر است. ادبیات مرحوم جرجانی انجام کار را سخت کرده از این رو به معنای لغوی راغب باز میگردیم و معروف و منکر را بطور عام مطرح میکنیم.
روزهای سابق اشاره به این مطلب شد:
امر به معروف و نهی از منکر سه مرتبه دارد: قلبی، لسانی و عملی که به یک یا دو مورد از آن اشاره میکنیم:
- مرتبه اول آن است که قلب مُنکر و معروف را بشناسد و آن را بپذیرد و توجیهی برای آن طلب نکند.
- مرتبه عملی (یدی)؛ علاّمه حلّی (ره) بر مبنای روایات میفرماید: انسان باید خود را ملتزم به معروف کند تا وجود خود او امر به معروف شود و خود را چنان از مُنکَر نهی کند که در نهایت ناهی از مُنکَر شود به عبارتی او در هر کجا حاضر میشود به عنوان ناهی از مُنکر و آمر به معروف شناخته شود.
در این جلسه مانند جلسات قبل به بررسی برخی از اوامر و نواهی میپردازیم.
مصادیق امر به معروف و نهی از مُنکر
منکر، نادیده گرفتن تواناییهای خویش
پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآله میفرمایند:
«لَا يَزَالُ النَّاسُ بِخَيْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ فَإِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَكَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ»[1]
«پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: مادامیکه مردم امر به معروف و نهی از مُنکر نمایند و در اعمال نیک همکاری نمایند در خیر و خوشی بسر برند و هرگاه این کار را نکنند برکتها از آنها گرفته میشود و بعضی از آنان بر بعض دیگر مسلّط میشوند و یاوری برایشان در زمین و آسمان نیست»
در توضیح روایت میتوان گفت: اگر مردم پايبند به اوامر و نواهی الهی باشند در لذّت و خوشی بسر میبرند زیرا آنكس كه زندگی خویش را در بندگی خدا سپری كند خدا پاداش او را لذّت و خوشی حقیقی قرار میدهد؛ اما آنان كه پایبند به اوامر و نواهی حضرت حق نباشند بركتهای زندگی خود را از دست میدهند و یاور و كمككاری برایشان نخواهد بود و گروهی بر آنان مسلط میشوند یعنی آنان برده دیگری میشوند و تحت تسلط دیگری قرار میگیرند؛ این سلطه میتواند سلطه فکری، فرهنگی، اعتقادی و یا حکومتی باشد و همین امر سبب میشود تا در امور مادی و معنوی نیرویی به کمک مردم نیاید و آنان درمانده و ناتوان و عاجز شوند.
«وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرّ»
«مردم یكدیكر را در بهتر بودن کمک کنند»
به خیرات بسیار گسترده «بِر» و به خشکی وسیع «بَر» گفته میشود.
ثمره امر به معروف و نهی از منکر میتواند نمایش وسیع خیرات در جامعه بوده و چشم انداز وسیعی از خیرات را ایجاد کند، اما آنچه معمولا جامعه مذهبی بدان گرفتار میشود این است که مؤمنین امر به معروف و نهی از مُنکَر را صرفاً لسانی (زبانی) میدانند و همین امر سبب میشود که دامنه معروف محدود گردد و طیف وسیعی از مُنکرات مورد غفلت قرار گیرد.
آنان غافل از این هستند که در بحث مُنکر باید تغییری صورت گیرد یعنی از مرتبه لسان فراتر رود، این تغییر میتواند به طُرُق مختلف انجام پذیرد گاه یک فرد میتواند با نهی از مُنکر عملی فرهنگسازی کرده و تغییر وسیع فرهنگی ایجاد نماید. اگر هر یک از ما عملاً مُنکر اخلاقی یا عُرفی را انجام ندهیم در دراز مدت تبدیل به نماد صحیحی خواهیم شد که میتوانیم فرهنگساز شویم زیرا قدرت عمل بسیار قویتر از لسان است.
منكر: ناتوان دیدن خویش
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
«مَا أَقَرَّ قَوْمٌ بِالْمُنْكَرِ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ لَا يُغَيِّرُونَهُ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَعُمَّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ مِنْ عِنْدِهِ»[2]
«اگر در میان قومی منکری وجود دارد و افراد آن قوم آنرا انکار نکنند عقاب بر آنان وارد میشود»
یکی از مُنکرات بسیار مهم ناتوان دیدن خویش است.
هر فردی در انجام بعضی امور توانا و در انجام بعض دیگر ممکن است ضعیفتر عمل کند. به یقین همه افراد توانایی انجام همه امور را ندارند، اما این دلیل بر ناکار آمدی و ناتوانایی افراد نیست.
قرآن میفرماید:
«هُوَ الَّذی جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْض»[3]
«اوست که شما را جانشینانی بر زمین قرار داد»
انسان جلوه اسامی حضرت حق است و امكان ندارد آنكس كه مظهر نام قوی یا قدیر خداوند سبحان و خلیفه او در زمین بوده ناتوان باشد. طبیعی است که انجام برخی از معروفها و تغییر برخی از مُنکرات در توان او نباشد اما این دلیل نمیشود که وی گرفتار انجام مُنکر گردد به عبارت دیگر شاید در توان او نباشد كه فضای اطراف خویش را از مُنكر تطهیر كند اما نباید سبب شود كه مُنكری را انجام دهد، زیرا آنكس كه قلبش مُنکر را مُنکر بشناسد به یقین خود از انجام آن اِبا میکند هر چند که نتواند دیگران را از آن باز دارد و اینکه کسی پذیرای مُنکر نباشد لطفی است از جانب خدای سبحان به بندگان، او پایبندی به ترک نواهی را در وجود همگان قرار داده و اگر اینچنین نبود امر به محال کرده که از خدای حکیم امر به محال سر نمیزند. امکان پایبندی به ترک نواهی سبب میشود تا جریان عملی نهی از منکر در بستر جامعه ساری و جاری گردد.
معروف؛ شرح صدر
قرآن میفرماید:
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی يَفْقَهُوا قَوْلِی»[4]
«گفت پروردگارا سینه ام را گشاده گردان خدایا امر را بر من آسان گردان از زبانم گره بگشاى (تا) سخنم را بفهمند»
نهی از مُنکر جدای از امر به معروف نیست اگر کسی بخواهد آمر به معروف و ناهی از منکر باشد باید ابتدا خود به آن عمل کند.
شرح صدر یکی از انواع معروفهاست که عموماً افراد از این فضیلت بیبهره بوده و آنرا لازم نمیدانند، خود برای کسب آن تلاش نمیکنند اما دیگران را به آن توصیه میکنند.
ثمره شرح صدر
شرح صدر یا سعه وجودی آن است که انجام وظایف در نگاه انسان سخت جلوه نکند و اموری كه به او عرضه میگردد سخت نبیند. معمولاً چنان است که وقتی کاری به انسان محول میگردد ابتدا در نگاهش سخت جلوه میکند و سپس فرد خود را از انجام آن ناتوان میبیند.
شرح صدر یا همان سعه وجودی موجب میشود انجام وظایف و مسؤلیتها در نظر انسان سخت جلوه نکند یعنی چشم او از انجام وظایف نترسد زیرا در اصطلاحی عامیانه آمده است دست کار میکند و چشم میترسد، شرح صدر این ترس را از میان میبرد.
آیه به همین امر اشاره دارد؛ زمانیکه خداوند سبحان به حضرت موسی امر کرد به سوی کسی برود که طاغی است و ندای «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى»[5] سر داده، او با تو تباین کلی دارد و بعبارت امروز خط فکری او با تو صد و هشتاد درجه متفاوت است، موسی اعلام عجز و ناتوانایی نکرد بلکه از خداوند ابزاری طلب نمود که بتواند در مواجه شدن با فرعون از آنها کمک بگیرد او ابتدا از خدا شرح صدر درخواست نمود تا بتواند سنگینی بار رسالت را به دوش بكشد.
كاربرد آیه:
اگر هریك از ما در انجام اموری كه به ما واگذار میشود کسل و ناتوان و بدخُلق هستیم و کار در نظرمان سخت و سنگین است از آن روست که سعه وجودی نداریم.
از باب «یعرف الاشیاء باضدادها» گفته میشود: بیحوصلگی و کم ظرفیتی و ناتوان دیدن خود و عدم اطلاع از استعدادها، مُنکری است که در مقابل شرح صدر قرار میگیرد. هر کس باید خود را از مُنکر «ناتوان دیدن خویش» نهی نموده و دائماً به خویش یادآور شود که از استعدادهایش استفاده لازم را نكرده و به خود ظلم كرده و این از مصادیق «ظَلمتُ نفسی»[6] است.
انسان اگر به این مرحله از شناخت خویش برسد باید از خدا درخواست كند كه خدایا! استعدادهای باطنی مرا آشکار ساز و توفیق به فعل رساندن آنها را به من عطا كن.
لازمه شرح صدر؛ معرفت
نگاهی دیگر: تفاسیر عرفانی در توضیح مبحث شرح صدر میگویند: شرح صدر با معرفت حاصل میشود، هر چقدر معرفت ما بیشتر باشد سعه وجودی ما بیشتر میشود.
موسی چون به سراغ طاغیترین فرد زمان خویش رفت از خدا طلب شرح صدر کرد، شرحصدری که ریشه در معرفت موسی دارد، او هم خدای خویش را میشناخت و باور داشت چنانچه به حول و قوه الهی بخواهد ناهی از مُنكر شود ابزار در اختیارش قرار میگیرد و هم نسبت به فرعون شناخت كافی داشت و هم از استعدادهای بالقوه خود آگاه بود، میدانست به اذن حق توانایی مقابله با فرعون را دارد و همه این امور شرح صدری به او بخشید كه نه تنها در مقابل فرعون موضعگیری نادرستی نكرد بلكه به اذن حق مامور شد تا فضا رویارویی با فرعون را نرم و لطیف نماید.
اگر معرفت صحیح و کامل باشد نه تنها با مخاطب برخورد صحیحی صورت میگیرد بلکه این برخورد با عطوفت و مهربانی همراه میگردد. موسی باور داشت که فرعون یکی از مخلوقات خدای سبحان است كه گرفتار انحراف شده و او از سوی حضرت حق مأمور به تربیت اوست و این تربیت با دلسوزی و شفقت صورت میگیرد.
مفسرین میگویند: این قسمت از آیه اشاره دارد که انسان از خدای سبحان تقاضای شهود و معرفتی میکند که در بدو ملاقات با مخالفِ فکری و اعتقادی یا عملی برخورد نامناسبی نداشته باشد و او را بنده خدا بداند.
در واقعه کربلا نیز این جریان دیده میشود؛ زمانی كه شمر در گودال قتلگاه بر سینه ابا عبدالله علیهالسلام نشسته بود حضرت نه تنها با او درگیر نشدند بلكه وی را موعظه کردند شاید به خود آید و بازگردد اما عموم مردم اینگونه نیستند ابتدا نسبت به طرف مقابل موضعگیری کرده و واکنش نشان میدهند.
مُنکَر فکری
درخواست دیگر موسی «وَيَسِّرْ لِی أَمْرِی» است «خدایا امر را بر من آسان گردان»
یکی از مهمترین منکرات آن است که انجام مسؤلیت در نگاه انسان سخت باشد. نوعاً افراد قبل از انجام کار برای آسان شدن آن دعا نمیکنند. اما حضرت موسی قبل از برخورد با فرعون از خداوندسبحان درخواست كرد خدایا کار را به نظر من آسان کن. اگر انسان باور داشته باشد که انجام امور با حول و قوه الهی صورت میگیرد نه با توان او، با توكل بر خدا امورسخت نخواهد بود.
هر گاه ما «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» میگوییم از خدا درخواست میكنیم كه انجام امور را برای ما آسان گرداند.
اگر انسان توفیق انجام طاعت و یا ترک معصیتی را دارد به حول و قوه الهی است نه با توان خود او.
احساس ناتوانایی ممنوع
ظاهر آیه به معروف و منکر فکری اشاره دارد. موسی قبل از آنکه با فرعون روبرو شود توان مقابله با او را به حول و قوه الهی در خود دید از این رو از خدا درخواست کرد که توان بالقوهاش را به فعل تبدیل کند و همین معروف فکری به موسی کمک کرد تا در مقابل فرعون به اذن الهی قد علم کند. آنچه سبب میشود مردم در انجام مسؤلیتها خود را ناتوان ببینید از فکر آنان نشأت میگیرد نه از توان جسمیشان. زیرا فکر در ابتدا خود را از انجام آن امر ناتوان میبیند و این ناتوانی به جسم سرایت میکند.
اهل دل میگویند: اگر در شبهای قدر خدا را با نام «یا مُیَسِّر» صدا میزنیم به دلیل آنست که از او درخواست میکنیم ای خداییکه آسان کننده اموری! انجام وظایفم را بر من آسان کن. خدای سبحان از آن رو که نِعمَ الوکیل (بهترین وکیل) است چون کاری به او سپرده شود و درخواستی صورت گیرد به بهترین صورت پاسخ میدهد. آنان میگویند: خدا «حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبینَ حَسْبِیَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ»[7] است و چون بنده بر او توكل كند استعدادهای او را به فعلیت میرساند پس فرد احساس ناتوانایی نمیكند.
علت درگیریها
بسیاری از درگیریهای بشر به جهت گرفتاریهای فکری اوست وی ابتدا بر توان خویش تکیه میکند و چون خود را ناتوان میبیند دست به انجام عمل نمیزند، در مثالی عامیانه گفته میشود با یک دست نمیتوان صد هندوانه را برداشت در حالیکه اگر بر قدرت خدای سبحان تکیه شود این امر نیز صورت میگیرد. از این رو باید گفت انجام تمام معروفها و نهی از منکرها برای ما ممکن است فقط باید خود را در انجام و ترک آنها به حول و قوه الهی توانا ببینیم. به عنوان مثال ترک بدخُلقی مدارای با خلق، داشتن تبسّم بر چهره و یا انجام حج و… در شمار اموری است که نوعاً برای انسان سخت است اما اگر همه این امور به حول و قوه خدای سبحان انجام شود آسان میگردد.
هر کس برای دستیابی به این معروف لازم است که ذهن خود را بازنگری کند که درخواستهای خویش را از چه کسی طلب میکند. از خدایی که همه امور در نگاه او آسان است (یا مُیَسِّر) یا بر توان شخصی خویش تکیه میکند (بندهی ناتوان و عاجز)
معروف؛ تبیین گفتار برای دیگران
«وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی، يَفْقَهُوا قَوْلِی»
یکی دیگر از مهمترین معروفها تبیین گفتار برای دیگران است. اگر سخن واضح و آشکار بیان شود افراد کمتر دچار سوء تفاهم میشوند زیرا در موارد بسیاری مردم از یکدیگر توقع ذهنخوانی دارند و چنین میگویند: چطور ممکن است او منظور مرا نفهمیده باشد؛ خانمی توقع دارد همسر و فرزندانش بعد از عمری زندگی با او بدون اینکه درباره مطلبی سخنی بگوید ذهنش را بخوانند و انتظاراتش را برآورده کنند و گاه اتفاق میافتد کلام به شکل مجمل و بسیار مختصر بیان میگردد درحالی که شواهد و قرائنی برای تفصیل کلام وجود ندارد و طرف مقابل به اصطلاح علم غیب ندارد و چون از حقیقت آن موضوع بیخبر است برخورد مناسب با گوینده پیام را ندارد و همین امر سبب اختلاف میگردد.
آیه به عکس این موضوع اشاره دارد، حضرت موسی از خدای سبحان طلب میکند که خدایا زبانی رسا و واضح و گفتاری بلیغ به من عطا کن! موسی میداند که اگر پیام او رسا و بلیغ نباشد ممکن است گروهی از مردم از درک آن عاجز باشند. با توجه به این آیه معروف؛ کلام رسا و زبان بلیغ است تا مطلب واضح و روشن تبین شود و این امر از ضروریترین موارد ارتباطات اجتماعی است.
معروف فراموش شده؛ توكل بر خدا
«أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِی»[8]
«که: «او را در صندوقی بیفکن، و آن صندوق را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند؛ و دشمن من و دشمن او، آن را برگیرد!» و من محبّتی از خودم بر تو افکندم، تا در برابر دیدگان (=علم) من، ساخته شوی (و پرورش یابی)»
توصیه خدا به مادر موسی معروفی است كه فراموش شده و فضیلتی است كه به نسیان رفته، توكل و اعتماد بر خداوند سبحان كمتر به عنوان معروف دانسته میشود.
این آیات بیان میدارد كه خدای سبحان به مادر موسی فرمان داد: موسی را در سبدی بگذار و او را به رود نیل بینداز! او بدست دشمن خواهد افتاد و ما او را نجات خواهیم داد.
توکل آن است که قلب اعتماد بر خدای سبحان کند و بعد فرمان حضرت حق را اجرا نماید و در نهایت اگر سیر این حرکت درست انجام شود در جامعه همهگیر خواهد شد اما معمولا چنین نیست. اکثریت مردم در مقابل فرمان حق اعتراض کرده و بر او توکل نمیکنند.
خدای سبحان به مادر موسی پیشنهاد کرد تو بر من اعتماد کن در حالیکه دشمن موسی هر پسر بچهایی را میدید از ترس آنکه دشمنش نگردد او را میکشت اما خدا میگوید: تو فرزندت را به ما بسپار و مادر موسی چنین کرد.
وظیفه ما در زمان مشکل
هر یک از ما باید خود را وا کاوی کنیم که در مشکلات چقدر بر خدا توکل میکنیم معمولا ما دائم خود تدبیر میکنیم و بر تدبیر خویش اعتماد مینماییم. آنکس که در اضطرار چون مادر موسی بر خدا توکل میکند تدبیری ندارد و سعی بر آن میکند که غصهایی نخورد زیرا کار او را خدای حکیم بدست گرفته است، هیچ روایت و حدیثی بر غصه خوردن در زمان مشکل اشاره ندارد بلكه به تضرع و اظهار ادب در مقابل خدای سبحان در این زمان بسیار تأکید شده که این امر منافاتی با توکل ندارد، اگر به انسان گفته شده قبل از اذان این آیه را تکرار کند: «تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِ الَّذِی لَا یَمُوت» از آن روست که توکل به فراموشی سپرده شده و نیاز به ذکر، توجه و یادآوری دارد.
بسیاری از مؤمنین بیش از آنکه بر خدا اعتماد کنند بر توان خویش تكیه دارند و چون خود را ناتوان میبینند غصه میخورند و غصه خوردن را راهکاری برای حل مشکل میدانند، خدای سبحان در چنین آیاتی بیان میدارد بر من اعتماد کنید که نتیجه این اعتماد شیرین است. هر کس باید بررسی کند که توکل بر خدا چقدر در وجود او نهادینه شده است. به طور مثال در هنگام بیماری، افراد بیش از آنکه بر خدا توکل کنند بر پزشک معالج خویش اعتماد میکنند.
تاریخ جلسه؛ 98.6.14 ـ جلسه ششم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»- محرم 98
[1] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 6 ، ص 181
[2] تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج 16، ص 137
[3] سوره مبارکه فاطر، آیه 39
[4] سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28
[5] سوره مبارکه نازعات، آیه 24
[6] سوره مبارکه قصص، آیه 16
[7] کافی (ط،الاسلامیه)، ج 2، ص 547
[8] سوره مبارکه طه، آیه 39